«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ و آلِهِ الأطْهَرینَ سِیَّمَا مَولَانَا بَقیَّهَ اللهِ فِی العَالَمینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم * وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ ﴿١۵ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿١۶ أَوَآبَاؤُنَا الأوَّلُونَ ﴿١٧ قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ دَاخِرُونَ ﴿١٨ فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَهٌ وَاحِدَهٌ فَإِذَا هُمْ یَنْظُرُونَ ﴿١٩ وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ ﴿٢٠ هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ﴿٢١ احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ ﴿٢٢ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ ﴿٢٣ وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ ﴿٢۴».[۲]

مسئله‌ی معاد از ارکانِ اعتقادیِ ادیانِ الهی است و دینِ قویمِ اسلام و کتابِ وحیِ آسمانی در موضوعِ اعتقاد به رستاخیز و حیاتِ بعد از مرگ اهمیّتِ شایانی قائل شده است، زمان‌هایی که ما خودمان آیاتِ قرآن کریم را با استخراجِ آیاتِ معاد مروری کردیم حدود ۹۰۰ آیه در ارتباط با معاد است، تقریباً یک ششمِ قرآن کریم مربوط به مسئله‌ی معاد است و بزرگانِ ما نسبت به معاد دائماً دل مشغول بودند و دغدغه داشتند، ما در میانِ علمای ره‌یافته که اهلِ باطن بودند، اهل الله بودند، در مراحلِ توحیدی قدم‌های راسخی برداشته بودند و راسخِ در علم بودند این‌ها به عددِ انگشت‌ها در اوج مطرح هستند.

Sadighi-13980403-Masjed-ThaqalainSite (1)

توصیه‌ی سیّد بن طاووس رحمه الله علیه

یکی از این بزرگواران که نسبت به همه‌ی اهل مراقبه سیادت دارد، سیّد اهل مراقبه است، سیّد بن طاووس است، علی بن طاووس رضوان الله تعالی علیه، ایشان آثار فراوانی دارند، بیش از شصت جلد کتاب از ایشان مانده است و پنج نوع کتاب در ارتباط با «دعا» دارند که در رأسِ آن‌ها کتاب «اقبال الأعمال» است که هم کتابِ مراقبه است و هم کتابِ دعاست و هم کتابِ حدیث است و هم کتابِ تذکّر و هم اخلاق است؛ کتابِ دیگری از ایشان به نام «مهج الدعوات» است که دعاهای خاصی در این کتاب شریف برای اهل دل سفره‌ی رزقِ معنوی است؛ کتابِ «جمال الاسبوع» ایشان از کتاب‌های مورد توجّهِ اهل دعا و نیایش است، کتابِ «الدروع الواقیه» ایشان کتابِ بسیار مفیدی است؛ کتابِ دیگری از ایشان به نامِ «فلاح السائل» است، در این کتاب «فلاح السائل» که تشرّفی از خودِ ایشان هم به محضر حضرت حجّت ارواحنا فداه مطرح است، یکی از سفارشاتی که ایشان دارند این است که هر مؤمنی برای خود کفن تدارک ببیند، بعد حدیث نقل می‌کند که اگر کسی کفنِ خود را تهیّه کرده باشد و هر روز به این کفن نگاهی کند و بیاد بیاورد که این لباسِ آخرتِ من است، تمامِ اشراف، تمامِ متمکّنین، تمامِ علماء، تمامِ نظامی‌ها، سرلشکرها، سرتیپ‌ها، سرهنگ‌ها، تمامِ اطبّائی که در مطبِ خودشان در بیمارستان‌ها لباسِ فرم می‌پوشند، همه‌ی این لباس‌ها را در می‌آورند، همه‌ی ما با یک لباسِ سفید به عالَمِ دیگر بدرقه می‌شویم و با خودمان هیچ چیزی بغیر از کفن نمی‌بریم، لذا داشتنِ کفن خواصّی دارند، یکی از خواصّ آن این است که انسان هر روز نگاهی به آن کفن می‌کند و آن روزِ آخر را از یاد نمی‌برد، حواسِ خود را جمع می‌کند که با خجالت از این عالَم نرود و روایت نقل می‌کند کسی که به یادِ آخرت است و هر روز کفنِ خود را می‌بیند و به یادِ آخرت می‌افتد برای او گناهی نوشته نمی‌شود؛ البته روشن است کسی که اینقدر به یادِ آخرت هست اصلاً گناه نمی‌کند که نوشته شود و این موضوع مانعِ ارتکابِ گناه می‌شود؛ بعد ایشان نکته‌ی دیگری را که آموزنده است و پناهگاهِ انسان را به انسان یادآوری می‌کند می‌فرماید، ایشان می‌گویند: من کفنِ خود را در اعتابِ عالیات و ضریح‌های مقدّسِ امامان متبرّک کرده‌ام، خودِ ایشان می‌گوید من به این حرفی که برای شما می‌گویم پایبند هستم، کفنِ من آماده است و به هر حرمی که رفته‌ام کفنِ خود را برده‌ام و متبرّک کرده‌ام، بعد هم می‌گوید برای خود نگینی درست کرده‌ام که اسامیِ مقدّسِ ائمه علیهم السلام در این نگین منقّش است و وصیّت کرده است که وقتی مرا در قبر می‌گذارید این نگین را زیرِ زبانِ من بگذارید تا وقتی ملکین می‌آیند و از من سوال و جواب می‌کنند باشد که به برکتِ اسامیِ معصومین سلام الله علیهم أجمعین جوابی برای ملکین تدارک دیده باشم.

Sadighi-13980403-Masjed-ThaqalainSite (2)

معاد در قرآن کریم

لذا در این آیات کریمه‌ی سوره مبارکه صافات مسئله‌ی توحید در ابتدا مطرح شده است و بعد مسئله‌ی معاد را مطرح می‌کند.

گروهی از افرادِ بدبخت که این زندگیِ گذرا و موقّت و بی‌وفا باعث شده است که این‌ها آخرتِ خود را انکار کنند، «وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ»، قرآن کریم را متّهم کرده‌اند که این قرآن فوق‌العاده است و کسی نمی‌تواند مانندِ آن را بیاورد اما سحر است، «وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ».

بعد از انکارِ وحی الهی حال نسبت به عالَمِ قیامت استبعاد کردند، گفتند: «أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ»، آیا وقتی ما می‌میریم و بدنِ ما خاک می‌شود و استخوان‌ها فرسوده می‌شود، آیا ما مبعوث می‌شویم؟ آیا ما برانگیخته می‌شویم و برای ما رستاخیزی هست؟ «أَوَآبَاؤُنَا الأوَّلُونَ»، آن چیزی که بعیدتر از خودِ ما هست و وقتی ما می‌میریم و خاک می‌شویم تازه پدران و آباء ما که اصلاً اثری از آن‌ها باقی نمانده است، آیا این‌ها زنده و مبعوث می‌شوند؟

خدای متعال به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خطاب می‌کند این سوال حاکی از این است که این‌ها تعقّلی نکرده‌اند اما در عین حال که سوال بی‌ربط است باید به سوالِ بی‌ربط هم پاسخِ قاطع داد، پیامبرِ من! بگو بله! تردیدی نیست! بله که هم خودتان زنده می‌شوید و هم آباء اولِ شما زنده می‌شوند، «قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ دَاخِرُونَ»، زنده می‌شوید ولی حقیر می‌شوید، خدای متعال شما را در آن عالَم با ذلّت زنده می‌کند، «فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَهٌ وَاحِدَهٌ فَإِذَا هُمْ یَنْظُرُونَ»، کارها برای خدای متعال با اسباب نیست، اگر ما بخواهیم مریضی را خوب کنیم تلاش می‌کنیم و از این دکتر به آن دکتر می‌رویم، بیمارستانِ خوب می‌بینیم، دارو تدارک می‌بینیم، دستگاهِ تنفّس می‌آوریم، هزاران ضعف داریم و بیچارگی! اما کارِ خدای متعال اصلاً اسباب نمی‌خواهد، او کارهای خود را با اراده انجام می‌دهد، اینکه ما در ذهنِ خودمان الآن که در محضر شما حضور داریم…. خودِ شما همین الآن ضریح شش گوشه‌ی امام حسین علیه السلام را در ذهنِ خودتان بیاورید، گنبدِ مبارک حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام که چند تُن وزن دارد در ذهنِ خودتان تصوّر کنید، برای شما زحمتی ندارد، برای اینکه اسباب نمی‌خواهد، همینکه توجّه می‌کنید در دلِ خودتان تمامِ عالَم را… خورشید را، ماه را، دریاها را در ذهنِ خودتان فوری خلق می‌کنید، آنچه را که با اراده‌ی مستقیم خلق می‌شود زحمت و مشکلی ندارد، برای خدای متعال که عالَمِ بَعث سختی ندارد، همه را با شیپوری یا یک سوت و یا یک صدایی زنده می‌کند، این اراده‌ی مقتدرانه‌ی خدای متعال است، «فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَهٌ وَاحِدَهٌ فَإِذَا هُمْ یَنْظُرُونَ»، همینکه یک سوت زده شد این مُرده‌ها زنده می‌شوند و نظر می‌کنند، مات می‌شوند، مبهوت می‌شوند، «وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ»، آن وقت وقتِ حسرت است، الآن استبعاد می‌کنید و مسخره می‌کنید اما آن روز حسرت می‌خورید، «وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ»، می‌گویند: ای وای! امروز روزِ پاداش است، هر کسی امروز جزای عملِ خود را دریافت می‌کند، هر کسی امروز حاصلِ بذری را که کاشته است می‌بیند، «وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ»، ای وای! امروز روزِ پاداش است.

Sadighi-13980403-Masjed-ThaqalainSite (3)

چرا کارِ خوب نکنیم که آن روز پاداشِ خوب دریافت ننماییم؟ چرا کارِ بد کنیم که حاصلِ ما آن روز جهنّم باشد؟ چرا کارِ بد کنیم که آن روز حاصلِ ما شرمندگی باشد؟

«وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ»، امروز روزِ جزاء است، روزِ نتیجه است، «هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ»، امروز روزِ فصل است، قولِ فصل برای خدای متعال است، امروز روزِ جداییِ حق از باطل است، امروز روزِ جدایی مجرمین از صالحین است، امروز روزِ جدایی‌هاست.

هم اشخاص از اقوامِ خود جدا می‌شوند، هر کسی تنها به عرصه‌های محشر می‌آید، و هم جداییِ بینِ حق و باطل است، جدایی بینِ مجرم و محرم است، جداییِ بینِ خوب و بد است، آنجا مو را از ماست می‌کشند، آنجا اختلاطی نیست، آنجا فریبی نیست، روزِ حقیقت است و هر چیزی از چیزِ دیگر جدا می‌شود و حقیقتِ هر چیزی برملا می‌شود. «هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ»، این همان روزی است که شما زیرِ بارِ آن نمی‌رفتید و آن را تکذیب می‌کردید.

«احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ»، این‌هایی که به خودشان ظلم کردند، کفر، شرک، «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»[۳]، کسی برای خدای متعال شریک قائل بشود و یا شرکِ عبادتی داشته باشد و خودپرست باشد، یا اهلِ ریا باشد که شرکِ خفی است، طرف کارهای خوبی انجام داده است اما ریا کرده است، وقتی قیامت می‌شود معلوم می‌شود که خداپرست نبوده است، این شخص جامعه پرست بوده است و قصد داشته است که از او تعریف کنند و این شخص نزدِ این و آن تظاهُر و تزویر کرده است، نمازِ او هم ریا بوده است، حرف‌های او هم ریا بوده است، عبادت‌های او هم ریا بوده است، آنجا انسان برای کسانی که ریا کرده است می‌گویند: «احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ»، این‌هایی که اهلِ ظلم و ستم بودند، حال یا ظلمِ عظیم که شرک است و ظلم به خدای متعال است، یا به بندگانِ خدای متعال ظلم کرده است، یا به خود ظلم کرده است، مثلاً به بدنِ خود ظلم کرده است، به اعضاء و جوارحِ خود ظلم کرده است، با چشمِ خود گناه کرده است که ظلم به چشم است، با زبانِ خود غیبت کرده است که ظلم به زبان است، با دستِ خود دست روی مظلومی بلند کرده است که این دستِ بیچاره را گرفتارِ آتشِ جهنّم کرده است، «احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا»، افرادِ ظالم و ستمگر را، «وَأَزْوَاجَهُمْ»، دو احتمال دارد که معنیِ این واژه چیست، آیا «همسران» است یا «همفکران»؟

«وَکُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَهً»[۴]، در این آیه «زوج» به معنیِ همسر نیست و به معنیِ همفکر است.

شما و دوستان و همفکرهای شما را «احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، این‌ها را بیرون بیاورید و همه را با معبودهایی که غیر از خدای متعال بوده است محشور کنید، این‌ها را با معبودهای خودشان محشور کنید، «فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ»، این‌ها را به راهِ جهنّم هدایت کنید.

اگر در اینجا هدایت می‌شدند راهِ بهشت بود ولی چون اینجا راهِ مستقیم را نرفته‌اند آنجا به جهنّم هدایت می‌شوند، این تعبیر یک نوع تحقیر هم هست، یک نوع مسخره‌ کردنِ آن‌ها هم هست، هدایتِ واقعی هدایتِ به بهشت است، هدایتِ واقعی هدایتِ به خدای متعال است، ولی حال که نرفته‌اید تغییر کرده است و چون حال راهِ جهنّم را در پیش گرفته‌اید آنجا هم امر می‌شود که این‌ها را به جهنّم هدایت کنید.

«وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»، این‌ها را متوقّف کنید، ضمنِ اینکه دستور داده می‌شود که این‌ها را برانید و ببرید، همینکه راهیِ جهنّم می‌شوند گفته می‌شود که حال باید بازپرسی‌ها هم بشود و این‌ها آن شدّتِ سوال و جواب و مؤاخذه را درک کنند و بعد به جهنّم بیفتند.

Sadighi-13980403-Masjed-ThaqalainSite (4)

در قیامت از چه چیزهایی سوال می‌شود؟

حال اینکه از چه چیزهایی سوال می‌شود در این راستا خیلی مهم است.

در یک آیه‌ای در سوره مبارکه‌ی «اسراء» دارد که «وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»[۵].

همینطور شایعات را دامن نزنید، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: بینِ حق و باطل چهار انگشت فاصله است، عرض کردند چطور بینِ حق و باطل چهار انگشت فاصله است؟ فرمود: بینِ چشم و گوش چهار انگشت فاصله است، آنچه می‌بینید حق است اما معلوم نیست هر چیزی که می‌شنوید حق باشد.

می‌آیند و آبروی اشخاص را در این سایت‌ها و شبکه‌های مجازی می‌ریزند، برای اشخاص نسبت‌ها می‌دهند، روز قیامت از شما سوال می‌شود که آیا دیده بودید؟ به چه دلیل هر چیزی را که می‌شنوید نزدِ این و آن می‌گویید؟ قرآن کریم صریحاً می‌فرماید: «وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» به دنبالِ آن چیزی که علم نداری نرو، شایعات برای شما یقینی نیست، گفته‌ها، تهمت‌ها، افتراءها، نسبت‌های ناروا، به دنبالِ این‌ها نروید، شما به این حرف‌ها دامن نزنید، چرا؟ برای اینکه «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» روز قیامت هم از چشمِ شما سوال می‌شود، هم از گوشِ شما سوال می‌شود، هم از فکر و دلِ شما سوال می‌شود، وقتی نسبت به یک مؤمنی که خوب بود بددل شدید… آیا این شایعاتی که شامیان برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دامن زدند، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در محراب شهید شدند اهلِ شام تعجّب کردند و گفتند: «مگر علی نماز می‌خواند؟ مگر علی به مسجد می‌رفت؟»، وقتی یک شخصیّتِ ممتازِ ابرمردِ عالَم با تبلیغاتِ معاویه‌ای بی‌نماز معرّفی می‌شود، آن وقت شما در موردِ مظلومینِ گمنامی که گاهی بر علیهِ آن‌ها پرونده‌سازی می‌شود و شایعات مطرح می‌شود قاطی می‌شوید؟ چرا می‌نشینید و غیبتِ این و آن را می‌شنوید؟ گوشِ شما باید پاسخ بدهد، چرا با چشمِ خودتان تجسس‌های نابجا می‌کنید؟ چشمِ شما باید پاسخگو باشد، چرا سوءظنّ پیدا می‌کنید؟ دلِ شما باید پاسخگو باشد، پس از چشم و گوش و دل و فکر و گمان در روز قیامت مؤاخذه و سؤال می‌شود، پس «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ».

وجود مقدّسِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه دارند: «فَإنَّکُمْ مَسْؤُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَالْبَهَائِمِ»[۶]، شما نسبت به زمین‌ها هم مسئول هستید؛ شما نباید زمین‌ها را آلوده کنید، شما نباید زمین‌ها را لَم‌یَزرَع بگذارید، شما باید تولید می‌کردید، شما باید آباد می‌کردید، شما روی هیچ زمینی نباید گناه می‌کردید، روز قیامت این زمین‌ها بر علیهِ شما شکایت می‌کنند و باید پاسخ بدهید که چرا شما از این زمینِ خدای متعال سوء استفاده کردید، چرا در زمینِ خدای متعال ظلم کردید، چرا خونِ ناروا ریختید، چرا مسلمانی را بدنام کردید، چرا انسانی را مظلوم قرار دادید، چرا این زمینی که می‌توانست مملکتِ شما را آباد و خودکفاء کند همینطور رها کردید و لَم‌یَزرَع ماند؟ هم از بقاء و زمین‌ها سوال می‌شود و هم از بهائم؛ خدای متعال از حیوانات سوال می‌کند، این محیط زیست باید زندگی را برای همه‌ی حیوانات تأمین و حفاظت کند، هر کدام از این حیواناتی که خدای متعال خلق کرده است برای ما برکات و آثاری دارند، از ما در موردِ بهائم و حیوانات سوال خواهند کرد.

دیگر از اموری که خدای متعال در آن روز از ما سوال می‌کند ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ائمه‌ی اطهار علیهم السلام است، که این روایات از امامانِ مختلف علیهم السلام نقل شده است، هم از جناب ابوذر به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است و هم از طرق دیگر که «إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ لَمْ تَزُلْ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ»[۷]، روز قیامت انسان قدم از قدم برنمی‌دارد مگر اینکه باید در این موقف‌ها چهار چیز را پاسخ بدهد؛ یک: «عَنْ عُمُرِهِ فِیمَ أَفْنَاهُ»، سوال می‌کنند که تو فرصتی داشتی، مثلاً به تو هشتاد سال عمر دادیم، با این عمر چکار کردی؟ عمرِ خودت را کجا آب کردی؟ عمرِ تو سرمایه‌ی تو بود، این سرمایه‌ی خودت را چطور از بین بردی که امروز با دستانِ خالی به اینجا آمده‌ای؟ دوم: «عَنْ شَبَابِهِ»، اکثرِ دوستانِ عزیزِ ما در این محفل جوان‌های عزیزِ ما هستند، علاوه بر اینکه از همه‌ی عمر سوال می‌شود برای مقطعِ جوانی حسّاسیّتِ خاصّی در روز قیامت اعمال می‌شود، این فرصتِ جوانی فرصتِ ذخیره‌سازی است، تمامِ مجتهدینِ ما در جوانی به اجتهاد رسیده‌اند، اگر انسان فرصتِ جوانی را ضایع کرد دیگر بعد نمی‌تواند به مقاماتِ عالیِ معرفتی و علمی و صنعتی و تجاری برسد، وقتی انسان به دوره‌ی پیری رسید دیگر دوره‌ی سراشیبی است و در حالِ افول است و در حالِ از دست دادنِ آن چیزی است که به دست آورده بود، انسان در دوره‌ی پیری آهسته آهسته انرژی‌ها را از دست می‌دهد، نورِ چشم را از دست می‌دهد، آن قوّتِ بدن از دست می‌رود، شنواییِ انسان ضعیف می‌شود، خدای متعال بنا دارد هر چیزی که به ما داده است از ما بگیرد، «وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ»[۸]، انسان با پیر شدن شکسته می‌شود و در حالِ از دست دادنِ سرمایه است، آن روزی که روزِ اوجِ تو بود چکار کردی و به کجا رسیدی؟ لذا بهارِ عمرِ انسان جوانی است، کشت و کار در بهار است، استفاده‌ی درست در بهارِ عمر است، بهارِ عمر را ضایع نکنید، از جوانی سوال می‌شود؛ «وَ عَمَّا اِکْتَسَبَهُ مِنْ أَیْنَ اِکْتَسَبَهُ وَ فِیمَ أَنْفَقَهُ» از مالِ او سوال می‌شود که از کجا درآوردی و در کجا هزینه کردی؟ خدا نکند که کسی پولِ حرام در زندگیِ خود آورده باشد، آتشِ سوزان است، مایه‌ی بدبختی و نکبتِ دنیا و آخرت است، مالِ حرام زندگی را ناآرام می‌کند، مالِ حرام برکتِ عمر را از بین می‌برد، مالِ حرام توفیقِ عبادت را از انسان می‌گیرد، مالِ حرام حضورِ قلب را از انسان می‌گیرد، در روایات دارد اگر خواستید دعای شما مستجاب بشود از مالِ حرام استفاده نکنید، یک لقمه‌ی حرام باعث می‌شود عبادتِ انسان چندین روز قبول نشود و مانعِ استجابتِ دعا می‌شود، یکی از موانعِ مسلّمِ استجابتِ دعا درآمدِ حرام و مالِ حرام است، این است که در دعای کمیل از خدای متعال درخواست می‌کنیم «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»، خدایا! گناهانی که دعای مرا زندانی می‌کند و اجازه نمی‌دهد که دعا بالا بیاید، خدایا این گناهان را ببخش، یکی از زندان‌هایی که دعا در آن حبس می‌شود مالِ حرام است؛ و آخرین چیزی که مهم‌ترین چیزی است که باید پاسخ بدهیم «وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ».

Sadighi-13980403-Masjed-ThaqalainSite (5)

نکاتی در مورد آیه ۲۴ سوره صافات

در این کتاب شریف «نور الثقلین» که در تفاسیرِ روایی بهترین تفسیرِ روایی است، در این کتاب شریف چند روایت در موردِ آیه «وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» به محضرِ شما تلاوت می‌کنیم.

از امام باقر علیه الصلاه و السلام در موردِ «وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ قالَ عَن ولایتِ أمیرالمؤمنین صلواه الله علیه» در «أمالی» شیخ طوسی اعلی الله مقامه الشّریف به اسنادِ خود از «انس بن مالک» از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَى جَهَنَّمَ لَمْ یَجُزْ عَلَیْهِ إِلَّا مَنْ مَعَهُ جَوَازٌ فِیهِ‏ وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام»[۹]، وقتی روز قیامت می‌شود و صراط نصب می‌شود، این پُلی که پُلِ صراط است روی جهنّم است، اگر کسی از روی این پُل بیفتد به داخلِ جهنّم می‌افتد، به خدای متعال پناه می‌بریم… وقتی صراط بر روی جهنّم نصب می‌شود هیچ کسی عبور نمی‌کند مگر اینکه با او جوازی باشد که در این جواز ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: و این همان است که خدای متعال فرمود: ««وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» یَعْنِی عَنْ وَلاَیَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ)».

در اعتقادات شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه نقل شده است، «زراره» از امام صادق علیه السلام پرسید: «ما تقولوا یا سیدی فی القضاء و القدر»  [۱۰]، در مورد قضاء و قدر چه می‌فرمایید؟ حضرت فرمودند: «إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ وَ جَمَعَ اَللَّهُ اَلْخَلاَئِقَ سَأَلَهُمْ عَمَّا عَهِدَ إِلَیْهِمْ وَ لَمْ یَسْأَلْهُمْ عَمَّا قَضَى عَلَیْهِمْ.»، خدای متعال در روز قیامت از چیزی سوال می‌کند که از ما تعهّد گرفته است، «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ»[۱۱]، اما آنچه قضاء حتمیِ خدای متعال است و ما در آن دخیل نیستیم و ما نمی‌توانیم در آن امور دخالتی داشته باشیم و جزوِ امورِ اختیاریِ ما نیست خدای متعال از آن‌ها سوال نمی‌کند، سوال از اموری است که کارهایی می‌توانستیم انجام بدهیم و انجام ندادیم، «وَ لَمْ یَسْأَلْهُمْ عَمَّا قَضَى عَلَیْهِمْ.».

در «عیون أخبار الرضا» که از کتاب‌های خیلی خوب مرحوم شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف است و احادیث امام رضا علیه السلام را در آنجا نقل کرده است، آنجا می‌نویسد که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حکایت می‌کنند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قسم خورده‌اند که همه‌ی امّت بدون استثناء روز قیامت متوقّف می‌شوند و از آن‌ها در مورد ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سوال می‌شود، و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به این آیه کریمه «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» استناد فرمودند، این‌ها را نگه دارید تا پاسخِ این مسئولیت را بدهند.

بنابراین ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جزوِ اموری است که از همه در موردِ آن سوال می‌شود و باید این گوهرِ گرانبها که خدای متعال به ما عطاء فرموده است و خدای متعال نعمتی بالاتر از ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اولادِ ایشان علیهم السلام خلق نکرده است، باید ما قدرِ این گوهر را بدانیم و این سرمایه را سالم به قبرِ خودمان منتقل کنیم.

شیطان می‌آید و می‌خواهد همه‌ی نعمت‌ها را از انسان بگیرد، شیطان می‌خواهد انسان را مشرک به قبر بفرستد، این است که در آخرالزّمان روایت از امام صادق علیه السلام برای بیمه کردنِ ولایت و عاقبت بخیری فرموده‌اند که دعای غریق را زیاد بخوانید، «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مقلب‌القلوب ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»، و در تمامِ این طوفان‌ها که اعتقادات را در آخرالزّمان… طوفانِ بی‌دینی، طوفانِ تبلیغات، طوفانِ این شبکه‌های مجازی، طوفانِ فساد، این‌ها انسان را عاقبت به شرّ می‌کند، خیلی‌ها غرق شدند…

روضه حضرت علی اصغر علیه السلام

بجز حسین مرا در جهان پناهی نیست، آن کشتیِ محکمی که هر کسی در این کشتی باشد دینِ او در طوفان‌های آخرالزّمان محفوظ می‌ماند کشتیِ نجاتِ امام حسین علیه السلام است، همه‌ی ائمه علیهم السلام کشتیِ نجات هستند، «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ، مَنْ دَخَلَهَا نَجَی، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»[۱۲]، مَثَلِ اهل بیتِ من مَثَلِ کشتی نوح است، این بزرگواران کشتیِ نجات هستند، هر زمانی که زندگیِ شما طوفانی شد، هر زمانی که گرفتار شدید به این بزرگواران متوسّل بشوید… اما کشتیِ نجاتِ امام حسین علیه السلام کشتی‌ها را هم بیمه کرده است، خونِ امام حسین علیه السلام ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را حفاظت کرده است، خونِ امام حسین علیه السلام امامتِ ائمه علیهم السلام را برای ما نگه داشته است، لذا توسّل به امام حسین علیه السلام را باید جدّی گرفت، مرحوم ملا محمد تقی مجلسی می‌گوید ما از دو باب به نور الهی متّصل می‌شدیم و توحیدِ الهی را دریافت می‌کردیم، یکی هنگامِ تلاوتِ قرآن کریم بود و دیگری توسّل به ذیلِ عنایتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام…

من نگرانِ این بلاها، این مصیبت‌ها هستم که نتیجه‌ی گناهانِ ماست، و این نگرانی‌ها و تشویش‌ها معلولِ گناهانِ ماست، اگر بخواهیم دلِ ما بشکند که خدای متعال دلِ شکسته را بخرد باید دامانِ امام حسین علیه السلام را بگیریم…

«اَلسّلامُ عَلَی الخَدِّ التَّریبِ، اَلسّلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَی الْبَدَنِ السَّلیبِ»… سلام بر آن صورتِ به خاک افتاده‌ی شما یا امام حسین… سلام بر آن محاسنِ غرقِ به خونِ شما یا امام حسین…

شش ماهه‌ی حضرت بر روی دستِ ایشان بود، ایشان را برای تحریک عواطفِ مردم آوردند که مردم ببینند، ببینند این بچه‌ی شش ماهه از تشنگی در حالِ سوختن است… فرمودند: «اما ترونه کیف یتلظی عطشا»… مردم! آیا نمی‌بینید که فرزندم در حالِ تلظّی کردن است؟… تلظّی یعنی جگرِ او در حالِ سوختن است و تشنگی در حالِ از پای در آوردنِ اوست… معنای دیگری هم دارد، می‌گویند وقتی ماهی را از آب می‌گیرند زمانِ جان دادن دو حالت دارد، یکی این است که بال بال می‌زند و یکی هم این است که دهانِ خود را باز و بسته می‌کند… می‌گویند در آن حالی که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام حضرت علی اصغر علیه السلام را به روی دست گرفته بودند دیدند که این بچّه در حالِ باز و بسته کردنِ دهانِ کوچکِ خود است و در حالِ دست و پا زدن است… بچّه در حالِ جان دادن بود… یعنی اگر به این بچّه آب هم بدهید می‌میرد… اگر آب هم ندهید می‌میرد… ولی راضی نشوید که فرزندم تشنه بمیرد… کمی آب به این بچّه بدهید…

هنوز کلامِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام تمام نشده بود که حرمله تیر سه شعبه به کمان گذاشت و گلوی نازکِ شش‌ماهه را نشانه گرفت… تعبیر عجیب است، نمی‌گوید که این حرمله‌ی حرامزاده بود که گلوی بچّه را پاره کرد، می‌گوید: «فَذَبَحوهُ»… چون این‌ها جمعی راضی بودند خونِ حضرت علی اصغر علیه السلام به گردنِ آن‌هایی است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خانه‌نشین کردند… این تیر از مدینه آمد… گوش تا گوش این گردن بریده شد… گویا سرِ بچّه افتاد… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دستِ خود را زیرِ گلو می‌گرفتند و خونِ گلو را به آسمان می‌پاشید… دستِ خونینِ خود را به محاسنِ خویش کشیدند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ الاجَّلِ الأکرم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین…

خدایا! ما را ببخش.

خدایا! قلمِ عفو بر پرونده‌ی ما بکش.

خدایا! تا ما را نبخشیدی ما را از این دنیا نبر.

خدایا! ما را مشغول الذّمّه نمیران.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم مشکلاتِ این کشورِ اهل بیت علیهم السلام را به دستِ متدیّنینِ داخل کشور مرتفع بفرما.

خدایا! ملّتِ شیعه را دشمن‌شاد مگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم نابسامانی‌های فرهنگی و اخلاقی و این ابتذال و بی‌حیائی را ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! کسانی که به این موضوعات دامان می‌زنند سرافکنده بفرما.

خدایا! نسلِ جوانِ ما را صیانت بفرما.

خدایا! امرِ ازدواج و اشتغالِ جوان‌های کشورِ ما را تأمین بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم حوائجِ این جمع و ملتمسین را برآورده بگردان.

خدایا! امام و شهدا و گذشتگان‌مان را از این مجلس بهره‌مند بفرما.

خدایا! سایه‌ی رهبرِ بزرگوارمان را مستدام بدار.

خدایا! عمومِ مریض‌ها و مریض‌های سرطانیِ سفارش شده، بیماری‌های روحی و روانی و عصبی، افسرده‌های داخلِ خانه، تو را به خمسه‌ی طیّبه و جلالتِ امام حسین علیه السلام قسم می‌دهیم شفای عاجل و کامل روزی بفرما.

خدایا! نعمت‌هایی که به ما داده‌ای از ما نگیر.

خدایا! توفیقِ شکرِ نعمت‌های خودت را به ما مرحمت بفرما.

خدایا! تو را به آل رسول علیهم السلام قسم می‌دهیم ما را در دنیا و آخرت از قرآن و آل پیغمبر علیهم السلام و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جدا مگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه صافات، آیات ۱۵ تا ۲۴

[۳] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۳ (وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ)

[۴] سوره مبارکه واقعه، آیه ۷

[۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۶

[۶] خطبه ۱۶۷ نهج البلاغه

[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۴، صفحه ۱۶۰ (وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ لَمْ تَزُلْ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَ أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلاَهُ وَ عَمَّا اِکْتَسَبَهُ مِنْ أَیْنَ اِکْتَسَبَهُ وَ فِیمَ أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ .)

[۸] سوره مبارکه یس، آیه ۶۸( وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ ۖ أَفَلَا یَعْقِلُونَ)

[۹] الأمالی (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۲۹۰ (أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْفَحَّامُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو اَلْفَضْلِ مُحَمَّدُ بْنُ هَاشِمٍ اَلْهَاشِمِیُّ صَاحِبُ اَلصَّلاَهِ بِسُرَّمَنْرَأَى ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی هَاشِمُ بْنُ اَلْقَاسِمِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْجَوْهَرِیُّ اَلْبَصْرِیُّ ، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْمُثَنَّى ، عَنْ ثُمَامَهَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ جَدِّهِ ، عَنِ اَلنَّبِیِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) ، قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ وَ نُصِبَ اَلصِّرَاطُ عَلَى جَهَنَّمَ لَمْ یَجُزْ عَلَیْهِ إِلاَّ مَنْ مَعَهُ جَوَازٌ فِیهِ وَلاَیَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ (تَعَالَى): «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» یَعْنِی عَنْ وَلاَیَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) .)

[۱۰] الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد , جلد ۲ , صفحه ۲۰۴ (وَ مِمَّا حُفِظَ عَنْهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مِنْ مُوجِزِ اَلْقَوْلِ فِی اَلْعَدْلِ: قَوْلُهُ لِزُرَارَهَ بْنِ أَعْیَنَ رَحِمَهُ اَللَّهُ: یَا زُرَارَهُ أُعْطِیکَ جُمْلَهً فِی اَلْقَضَاءِ وَ اَلْقَدَرِ قَالَ لَهُ زُرَارَهُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ لَهُ إِنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ وَ جَمَعَ اَللَّهُ اَلْخَلاَئِقَ سَأَلَهُمْ عَمَّا عَهِدَ إِلَیْهِمْ وَ لَمْ یَسْأَلْهُمْ عَمَّا قَضَى عَلَیْهِمْ .)

[۱۱] سوره مبارکه یس، آیه ۶۰ (أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ)

[۱۲] امالی شیخ طوسی، صفحه ۶۳۳