آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْدِیِّ الَّذی وَعَدَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الاُْمَمَ اَنْ یَجْمَعَ بِهِ الْکَلِمَ، وَیَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ، وَیَمْلاَ بِهِ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً، وَیُمَکِّنَ لَهُ وَیُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنینَ
السلامُ عَلَیکَ یا بَقیّه الله مَولانا سیّدنا یابن الحسن، یابنَ فاطِمَه، یابن الحجج البالغات، یا صاحب الزّمان أغِثنی، أدرکنی، نَحنُ المُضطَرّون، نَحنُ المُنتَظِرونَ لِقدومِک وَ لِعِنایَتِک
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ و آلِهِ الأطْهَرینَ سِیَّمَا مَولَانَا بَقیَّهَ اللهِ فِی العَالَمینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مرور جلسات قبل
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم * وَالصَّافَّاتِ صَفًّا ﴿١﴾ فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا ﴿٢﴾ فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا ﴿٣﴾ إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ ﴿۴﴾ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ ﴿۵﴾ إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَهٍ الْکَوَاکِبِ ﴿۶﴾ وَحِفْظًا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ ﴿٧﴾ لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلإ الأعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ ﴿٨﴾ دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ ﴿٩﴾ إِلا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿١٠﴾ فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ ﴿١١﴾ بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ ﴿١٢﴾ وَإِذَا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ ﴿١٣﴾ وَإِذَا رَأَوْا آیَهً یَسْتَسْخِرُونَ ﴿١۴﴾ وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ ﴿١۵﴾ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿١۶﴾ أَوَآبَاؤُنَا الأوَّلُونَ ﴿١٧﴾ قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ دَاخِرُونَ ﴿١٨﴾ فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَهٌ وَاحِدَهٌ فَإِذَا هُمْ یَنْظُرُونَ ﴿١٩﴾ وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ ﴿٢٠﴾ هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ﴿٢١﴾ احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ ﴿٢٢﴾ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ ﴿٢٣﴾ وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ ﴿٢۴﴾».[۲]
سوره مبارکه صافات با قسم شروع شد و مسئلهی قدرتِ حق تعالی در ایجادِ صفوفِ ملائکه و تعلیمِ نظم که انسانها هم باید ارتباطِ منظّمی داشته باشند مطرح شد، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا»[۳] خدای متعال رزمندگانِ به صف ایستاده را دوست دارد، خدای متعال نمازگزارانی که در صفِ جماعات همچون ملائکه به صفِ بندگی قیام کردهاند را دوست میدارد.
بعد مسئلهی زاجرات مطرح شد، بازدارندگان از بدیها، مقابله کنندگان با دشمنان؛ بعد از مسئلهی «فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا»، خدای متعال ربوبیّتِ خود را مطرح کرد، وحدانیّتِ خود را در پاسخِ به قسمها برای ما بازگو کرد، حال به مسئلهی معاد پرداخته است.
معاد از شئونِ ربوبیّتِ حضرتِ حق است، خودِ مرگ از نشانههای قدرتِ خدای متعال است، برزخ از آیاتِ حکمتِ الهی، عدلِ الهی، رأفتِ الهی برای مؤمنین و عذابِ الهی برای کفّار و معاندین است، معاد هم چنین است.
خداوند عزیزِ حکیم در این آیاتِ کریمه صحبت از کسانی میکند که دلِ اینها سخت شده است و دیگر موعظه و تذکّر در دلِ اینها اثر نمیکند، «فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا»، اینها گویا خیلی مغرور هستند، خودشان را وجودِ مطلق میبینند، فکر نمیکنند یک قطره هستند، هم از نظرِ کمّی و هم از نظرِ کیفی، از اینها سؤالی کن که آیا اینها از نظرِ خلقت مهم هستند «أَمْ مَنْ خَلَقْنَا»، این «أَمْ مَنْ خَلَقْنَا» نشان میدهد که خدای متعال غیر از انسان که مخلوقِ دارای شعور و حیات هست موجوداتِ عظیمی را خلق کرده است و اینها «مَن خلقنا» هستند، «ما» یعنی چیزهایی که ما خلق کردیم، «مَن» یعنی کسانی که ما خلق کردیم.
خدای متعال یک جبرئیل آفریده است که این جبرئیل وقتی خود را به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشان داد حضرت از جبرئیل خواستند که خودت را آنطور که هستی به من نشان بده، چون جبرئیل و ملائکه تمثّل پیدا میکنند، آنها جسم ندارند، خون ندارند، رگ ندارند، استخوان ندارند، جسمِ سخت نیست که انسان به آن دست بزند و چیزی مشتِ او را پُر کند، این ملائکه که الآن در طرف راست و چپِ ما هستند، ملائکهای که گفتارِ ما را تحتِ مراقبت قرار میدهند، ملائکهای که بطورِ تیمی محافظِ ما هستند هر کجا که میرویم با ما هستند ولی هیچ کجا جای ما را تنگ نمیکنند، مجلس هر اندازه که شلوغ باشد آنها جایی نمیگیرند، چون جسم نیستند، ولی اگر خدای متعال بخواهد ما ملکی را ببینیم او را از نظرِ مثال به صورتِ یک انسان متمثّل میکند، یا بصورتِ یک غیرِ انسان، که ظاهراً ملک به جز سگ و خوک به هر شکلی، شکل پیدا میکند اما جسم پیدا نمیکند، این است که در قرآن کریم فرمود: «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا»[۴]، ملائکه برای حضرت مریم سلام الله علیها بصورتِ بشر متمثّل شدند، در حالی که بشر نبودند و خودشان را به شکلِ بشر نشان دادند.
چهره حضرت جبرئیل علیه السلام
وقتی حضرت جبرئیل برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میآمد غالباً به شکلِ یک جوانِ زیبای مؤمنِ محبوبِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ظاهر میشد.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که من میخواهم صورتِ واقعیِ تو را ببینم، خودت را آنطور، به من نشان بده، عرض کرد که یا رسول الله! اینجایی که از من میخواهید ظرفیّت ندارد، اینجا گنجایش ندارد، اجازه بدهید تا در یک جای دیگری این کار را انجام بدهم، حضرت به منا تشریف بردند و باز هم در آنجا به جبرئیل فرمودند که خودت را به من آنطور که هستی نشان بده، عرض کرد: آقا جان! منا هم این ظرفیّت را ندارد، چون حضرت مستحبّات را عمل میکردند -مستحب است که حاجی ابتدا به منا برود و از منا به عرفات بیاید و از عرفات به مشعر برود و از مشعر به منا برود- حضرت قبل از عرفات به منا آمده بودند و وقتی جبرئیل آمد فرمودند که خودت را آنطور که هستی به من نشان بده، عرض کرد که منا هم این ظرفیّت را ندارد، حضرت به عرفات تشریف آوردند، جبرئیل در عرفات آمد و حضرت فرمودند حال خودت را آنطور که هستی به من نشان بده، معلوم میشود که در بقاء متبرّکه ظرفیّتِ عرفات از همه جا بالاتر است، لذا اصلاً لفظِ عرفات آنجا جلوهی معرفتِ حق تعالی است، اگر کسی بخواهد در عرفان کامل بشود باید عرفات را درک کند، حضرت آنجا دستور دادند و جبرئیل خودش را آنطور که بود نشان داد، حضرت فرمودند من دیدم جبرئیل آسمان و زمین را پُر کرده بود، یعنی هر کجای عالَم را که نگاه میکردم جبرئیل بود.
میکائیل هم همینطور است، عزرائیل هم همینطور است، ما فکر نکنیم عزرائیل یک موجودِ کوچکی است، عزرائیل از شرق به غرب حرکت میکند و هر کسی را در هر کجا که هست قبضِ روح میکند، در روایت دارد که تمامِ جهانیان در کفِ دستِ حضرت عزرائیل علیه السلام هستند، در قبضهی حضرت عزرائیل علیه السلام هستند، حضرت عزرائیل احاطه دارند، همانطور که جانِ ما نسبت به جسمِ ما محیط است، هر وقت جانِ ما اراده میکند چشم بسته میشود، عزرائیل نسبت به ما همینطور است، هر کدام از ما را اراده کند که خاموش کند ما را خاموش خواهد کرد، رفت و آمد ندارد، دویدن ندارد، عالَم در برابرِ عزرائیل کوچک است، عزرائیل تمامِ عالمیان و آدمیان را در قبضهی خود دارد.
میکائیل هم که مأمورِ ارزاق است همینطور است، اسرافیل هم که مأمورِ ارواح است و روح میدمد همینطور است، اینطور نیست که مأموریّت پیدا میکند به جایی برود، عالَم در قبضهی اوست.
آیا فکر میکنید خیلی مهم هستید؟
خدای متعال از این نوع مخلوقات دارد و ما چون اینها را نمیشناسیم فکر میکنیم که تنها ما هستیم و ما هم خیلی مهم هستیم! خدای متعال در حالِ به رُخ کشیدن قدرت خود به ماست، «أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا»، شما نمیدانید ما چه کسانی را خلق کردهایم، بالاتر از جناب جبرئیل روحِ مقدّسِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»[۵]، این رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کیست که تمامِ ملائکه در قلبِ ایشان جای میگیرند؟ مجموعهی ملائکه! از جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و قشونها و جنودِ اینها همه و همه در قلبِ مبارکِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جای میگیرند، این بزرگوار دیگر کیست؟
این حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کیست که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در هر عالَمی رفتند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در آنجا دیدند؟
حضرت حق اینها را برای بالا بردنِ آگاهی و معرفتِ ما بصورتِ سؤال مطرح میکند تا ما برویم ببینیم که خدای متعال غیر از ما چه کسانی را خلق کرده است، «أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ»، ما این بشر را از «طین لازب» آفریدیم، این خیلی غرور ندارد؛ به ما گفتهاند برای اینکه تکبّرتان شکسته بشود ببینید که ابتدای شما چه بوده است و آخر هم چه خواهید شد، ولی ملائکه اصلاً از نطفه خلق نشدهاند، آنها نور هستند، آنها مانندِ ما آلودگی ندارند، روحِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، عالَمِ اشباح، عالَمِ ارواح و… اینها عوالمِ عظیمی هستند، خیلی محیّرالعقول هستند، کمی تأمّل کنید و ببینید پشتِ پرده چه خبر است و اینقدر به حسیّاتِ خودتان- شما که در ابتدا نطفه هستید و قبل از نطفه هم «طین لازب» بودهاید، یک چیزِ چسبنده بودهاید، آخر هم جیفه میشوید-اکتفا نکنید.
چه کسانی رسولِ خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را مسخره میکردند؟
«بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ» تو از اینکه اینها معاد و برزخ و عالَمِ باطن و این مخلوقاتِ عظیم را باور نمیکنند و اینها آن چیزی که برای شما خیلی روشن است و مانندِ آفتاب روشن است مسخره میکنند تعجب می کنی. ذهنِ آنها آنقدر محجوب است و فهمِ آنها محدود است آنچه را که نمیفهمند مسخره هم میکنند، به جهالتِ خودشان پایبند هستند و واقعیّاتِ عالَم را که اینها به آن علم ندارند به استهزاء میگیرند.
حال یکی اینکه نمیفهمند، خیلی از ما خیلی از چیزها را نمیفهمیم، ولی وقتی صادقِ مصدّق به ما خبر میدهد، وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با معجزه میآیند، فرمودند همینطور که میخوابید همینطور هم میمیرید، مرگ هم یک خوابی است که برای شما میآید، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که دارای زندگیِ پاکیزهای هستند وهیچ نقطه ضعفی ندارند وقتی میفرمایند، معجزه هم دارند، ما با اینکه نمیفهمیم اما قبول میکنیم، ما که آمدنِ عزرائیل را نمیفهمیم که او چطور میآید، ما که قبضِ روح را نمیفهمیم که حضرت عزرائیل چطور جان میگیرد، چون ما که مرگ را تجربه نکردهایم تا بفهمیم، هر کسی تا حضرت عزرائیل نیامده است که اصلاً نمیداند مرگ چطور است، اما الحمدلله همهی ما قبول داریم، قبضِ روحِ ملائکه را قبول داریم، آمدنِ حضرت عزرائیل علیه السلام را قبول داریم، فرمایشاتِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول داریم،اما آنها نه میفهمند و نه قبول میکنند!
«وَإِذَا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ» وقتی به آنها تذکّر داده میشوند آنها اهلِ تنبّه نیستند، آنها متذکّر نمیشوند، یادِ آنها خراب شده است، اینها عالَمِ ذَر را به یاد نمیآورند، این شما هستید که عهدی با خدای متعال دارید، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدهاند و مدام یادآوری کردهاند و ما هم بیاد میآوریم و قبول هم میکنیم.
«وَإِذَا رَأَوْا آیَهً یَسْتَسْخِرُونَ» نه تنها گفتهها و تذکّر در قلبِ سیاهِ اینها اثر نمیکند بلکه از این بالاتر معجزه نشان میدهی و معجزه را به مسخره میگیرند، وقتی به اینها نشانهای نشان میدهی اینها هم خودشان همه چیز را به بازی گرفتهاند و مسخره میکنند و هم دیگران را وادار میکنند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را مسخره کنند؛ یک نفر جلو میافتاد و آن نفرِ اول که «هو» میکرد همه همصدا میشدند و «هو» میکردند، یکی از احتمالاتِ «یَستَسخِرون» این است که اینها دیگران را هم به هوچیگری وادار میکردند؛ دلیلی برای این کار ندارند، معجزه میبینند، صاحبِ معجزه معجزه میکند و اینها دیگر عذری ندارند و باید قبول کنند، ولی هم معجزه را مسخره میکردند و هم مردم را وادار میکردند که آیات و معجزاتِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را مسخره کنند.
«وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ»، اثرِ قرآن کریم قابلِ انکار نبود، هم اعجازِ قرآن کریم که اینها نتوانستند مصاف بدهند و مقابله کنند و مثلی برای قرآن کریم بیاورند، تمام «معلقات سبع» که ادبیّات و شاهکارهای ادبیِ شعرای عرب بود و در کعبه آویزان کرده بودند وقتی قرآن نازل شد رنگ باختند و خود به خود آنها را برداشتند، این عظمتِ قرآن کریم، این زیباییِ قرآن کریم، این فصاحتِ قرآن کریم، این بلاغتِ قرآن کریم، این غیبگوییِ قرآن کریم، این محتوای قرآن کریم چیزی نبود که اینها بتوانند انکار کنند اما توجیهِ آنها چه بود؟ این بود که میگفتند سحر است!
چون عادی نبود و نمیتوانستند مثلِ آن را بیاورند و نمیتوانستند با قرآن کریم دست و پنجه نرم کنند میگفتند «إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ».
بعد میگفتند: «أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا» آیا وقتی ما میمیریم و بدنِ ما به خاک تبدیل میشود یا استخوانها پوسیده میشود «أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ»؟ آیا ما یعنی حتماً خودِ ما دوباره زنده میشویم؟ آیا بعد از آنکه خاک شدیم و استخوانهای ما پوسید رستاخیزی پیش میآید و ما خیزشی پیدا میکنیم؟
قرآن کریم منطقِ خاصّی دارد، قرآن کریم روشِ تربیتیِ مخصوص به خود را دارد، همینها که در اوجِ انکار هستند نه تنها عقبنشینی نمیکند و ادّعای خود را کمرنگ نمیکند بلکه به اینها پاسخِ قاطع میدهد، «قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ دَاخِرُونَ» بگو بله شما زنده میشوید اما با ذلّت.
آخرِ این نوع هوچیگریها ذلّت و سرافکندگی و بدبختی است.
متن زیبایی از مرحوم کفعمی
مرحوم کفعمی، آن عالِمِ بزرگواری که عمرِ زیادی ندارد اما بیش از سی تألیف دارد، آن هم چه تألیفاتی! «مصباح کفعمی»، «بلد الامین کفعمی»، «محاسبه النّفس کفعمی»، کتابهای ایشان همگی کتابهای مادر و سازنده و دنیایی از معارف است، مرحوم کفعمی در این کتاب «محاسبه النّفس» مینویسد که اگر شما لباسِ خودتان را درآوردید و به جایی رفتید و برگشتید و خواستید لباس بپوشید یک بچّهای به شما بگوید در این لباسِ شما عقرب رفته است، خودِ شما که ندیدهاید عقرب در این لباس رفته است، این هم بچّه است، ولی وقتی گفت شما بیخیال نیستید، برای اینکه نکند راست باشد و این عقرب ما را بگزد و ما نابود بشویم تا لباسِ خودتان را نتکانید و خاطرجمع نشوید که عقربی در این لباس نبوده است جرأت نمیکنید که آن لباس را بپوشید، یعنی صد و بیست و چهار هزار پیامبر اعتبارِ یک بچّه را ندارند؟ یعنی خطرِ عقرب و مارِ جهنّم کمتر از این عقرب است؟
این چه نوع برخوردی است که با سرنوشتِ خودتان دارید؟ وقتی در دنیای زودگذر برای عمرِ موقّتِ خودتان اخبارِ یک کودک شما را میترساند و تا خاطر جمع نشوید که این لباسِ شما، مار و عقربی ندارد جرأت نمیکنید آن را بپوشید، آن وقت چرا از مار و عقربِ جهنّم که صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدهاند و خبر دادهاند نمیترسید؟
آیا ما دوباره زنده میشویم؟
با قاطعیّت میفرماید که «قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ دَاخِرُونَ»، شما یک روزی باور میکنید که آن روز دیگر از بین رفتهاید و ذلیل شدهاید، این انکارتان شما را بدبخت کرده است.
«فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَهٌ وَاحِدَهٌ فَإِذَا هُمْ یَنْظُرُونَ» شما از قدرتِ خدای متعال غافل هستید، خیال میکنید خدایی که شما را اولین مرتبه آفریده است و شما اصلاً نبودید، حال که بدنِ شما پوسیده است، آیا خلقِ یک بدن برای آن خدا کارِ مشکلی است؟ کارِ خدای متعال اسباب نمیخواهد، خدای متعال شما را با یک سوت بیدار میکند، «فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَهٌ وَاحِدَهٌ»، یکی از معانیِ «زَجرَه» فریاد و سوت است، شما را با یک سوت و صدا بطور جمعی بیدار میکند، چون دو نفخه دارد، دو شیپور زده میشود، یک شیپورِ استراحت و خاموشی است، مثلاً در پادگانها یک سوت میزنند و همهی سربازها به خوابگاهِ خودشان میروند و دیگر چراغها خاموش است و کسی بیرون نمیآید، در صبحگاه هم یک سوت میزنند و همه بیرون میآیند؛ کارِ خدای متعال با یک سوت انجام میشود، همهی مردگان با یک سوت میمیرند و هیچ کسی باقی نمیماند، نخفهی اول نفخهی مرگِ عمومی است، همه چیز میمیرند، و بعد هم وقتی خدای متعال بخواهد زنده کند اینطور نیست که دانه دانه بیاید و دستکاری کند، قدرتِ خدای متعال این است که با یک سوت همه را به صف میکشد؛ «فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَهٌ وَاحِدَهٌ»، خیلی از قدرتِ خدای متعال غافل هستید، با یک سوتِ واحد «فَإِذَا هُمْ یَنْظُرُونَ»، چشمانِ همه باز میشود و چه غوغایی است، همه مست، همه لایعقل، همه سرگردان، خدای متعال همه را بیدار میکند.
باور داشتن به علم نیست
به خدای متعال پناه میبریم، ان شاء الله خدای متعال به ما باور بدهد، باور به علم نیست بلکه به پاکی است، این منکرین چون میخواهند به هوا و هوسِ خودشان برسند، میخواهند ظلم کنند، میخواهند قدرتِ باطلِ خودشان را داشته باشند، اگر به مرگ و معاد عقیده داشته باشند نمیتوانند غاصبِ یک منصبی باشند و بیخود جای کسی را بگیرند یا بیخود کسی را عزل کنند و آبروی کسی را ببرند، برای اینکه راحت بشود و ناراحتیِ وجدانی نداشته باشد میآید و همهی اخباری که انبیاء علیهم السلام همراه با معجزات به ما گفتهاند را انکار میکند.
از سیّئاتِ اعمال و شرّ نفسِ أمّارهیمان به خدای متعال پناه میبریم.
روضه گریههای امام حسین علیه السلام در کربلا
صَلَّی الله عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ
مصائب حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به قدری سنگین است که لَقَد عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ… آسمانیها که همین جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل هم از آنها هستند بر مصائبِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام گریه میکنند، اهلِ آسمانها گریان هستند و اهلِ زمین هم… جن، اولیاء الهی، حجج خدای متعال همه بر مصیبتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام گریه کردند، اما گریههای خودِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام عجیب است.
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در روز عاشورا چند مرتبه گریه کردند؛ یک مرتبه زمانی که حضرت قاسم علیه السلام آمد و از عمو اذنِ میدان گرفت… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خیلی به امام حسن مجتبی علیه السلام علاقهمند بودند، وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام را در لحد گذاشتند نالهی ایشان بلند شد و میفرمودند: غارتزده آن کسی نیست که مالِ او را بردهاند، غارتزده من هستم که برادری مانندِ تو را از من گرفتند…
هم اینکه حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام این فرزندِ امام حسن مجتبی علیه السلام را خیلی دوست داشتند، فرزندانِ امام حسن مجتبی علیه السلام دوستداشتنی بودند، خدای متعال همهی خوبیها را در وجودِ آنها قرار داده بود… وقتی برای خداحافظی آمد حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دستهای خود را باز کردند و پسرِ امام حسن مجتبی علیه السلام را در آغوش گرفتند، حضرت قاسم علیه السلام هم دو دستِ خود را به گردنِ عموی خود انداختند…
مقاتل نوشتهاند هم حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام گریه میکردند و هم این نوجوان گریه میکردند… تنها جایی که نوشتهاند که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام غش کردهاند اینجا بوده است… چقدر باید محبّت شدید باشد… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام برای حضرت علی اکبر علیه السلام غش نکردند اما برای حضرت قاسم علیه السلام غش کردند…
دیگر از جاهایی که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بلند گریه کردهاند در کنارِ نهرِ علقمه بود… شرایطِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام خیلی رقّتبار بود، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام میخواستند بدن را بلند کنند و بیاورند اما همین که دست را زیرِ پیکرِ مقدّسِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بردند بدن بهم ریخت… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام سخت گریه کردند… و این تعبیر را فقط در اینجا به زبان جاری کردند که «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری»…. کمرم شکست… «وَ قَلَّتْ حِیلَتِی»… بیچاره شدم…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الاَعظَم یا الله…
یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا اِلَهَ العَاصِین، یا مُجیبَ دَعْوَهِ الْمُضْطَرِّینَ، یَا قاصِمَ الجَبّارین، یَا مَنْ یَکْفِی مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَا یَکْفِی مِنْهُ شَیْ ءٌ…
خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! قلبِ مبارک حضرت حجّت ارواحنا فداه را از ما راضی بگردان.
خدایا! جوانهای ما را صالح و سالم قرار بده.
خدایا! فرزندانِ ما را مایهی خشنودیِ امام زمان ارواحنا فداه و روشناییِ چشمِ آن بزرگوار قرار بده.
خدایا! عاقبت بخیری برای ما مقدّر و حتمی بگردان.
خدایا! ما را از فتنههای زمان حفظ بفرما.
خدایا! دستِ خیانت را در این مملکت کوتاه بگردان.
خدایا! نفوذیها را برای همیشه منزوی بفرما.
خدایا! منافقین را بر ما مسلّط مگردان.
خدایا! خیر و برکت برای اقتصادِ ما نازل بفرما.
خدایا! این گرانیِ تحمیل شدهی سوء مدیریت را از فضای ایران بیرون بفرما.
خدایا! جوانهای ما را در امرِ ازدواج و اشتغال یاری بفرما.
خدایا! حوائجِ این جمع، حوائجِ مورد نظر را برآورده بفرما.
خدایا! دشمنانِ ما را ادب بفرما.
خدایا! ما را دشمن شاد مگردان.
خدایا! سایهی پُر برکتِ علمای صالحِ ما و در رأسِ آنها رهبرِ بزرگوار و شجاع و حکیم و افتخارآفرینِ ما را با اقتدار و عزّت و کفایت و کرامت و نورانیّت تا ظهورِ حضرت حجّت ارواحنا فداه و در کنارِ حضرت حجّت ارواحنا فداه مستدام بفرما.
خدایا! عمومِ مریضها، خصوصاً مریضهای مورد نظر را عافیت کامل روزی بفرما.
خدایا! روح بلند حضرت امام، شهدا، گذشتگانمان، مشایخمان، ذوی الحقوقمان را بر سرِ سفرهی اهل بیت علیهم السلام مستقر و روح و ریحانی بر آنها عاید و از ما خشنود بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه صافات، آیات ۱ تا ۲۴
[۳] سوره مبارکه صف، آیه ۴ (إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ)
[۴] سوره مبارکه مریم، آیه ۱۷ (فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا)
[۵] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷
پاسخ دهید