در مورد حدیث سدالابواب توضیح دهید و نیز اینکه می گویند امیرالمومنین می توانست به حالت جنابت وارد مسجد شود چه توجیهی دارد؟
ساخت مسجد در شهر مدینه از نخستین اقدامات رسول ¬خدا(ص) پس از هجرت به این شهر است. همزمان با ساخت مسجدی که بعدها «مسجدالنبی» نامیده شد، حجره¬هایی برای سکونت پیامبر(ص) و برخی از همسران آن حضرت متصل به مسجد ساخته شد. پس از مدتی، برخی از صحابه که توانایی داشتند حجره¬ای در کنار مسجد ساختند. این حجرات علاوه بر دری که به سمت بیرون داشتند، دری نیز به سمت مسجد داشتند و در وقت نماز، صاحبان حجرات از این درها وارد مسجد می¬شدند و دوباره از همان در به خانه¬هایشان برمی¬گشتند. رسول اکرم(ص) در سال سوم هجری به امر الهی مأمور شد همه آن درها را غیر از در حجره علی(ع) ببندد. عده¬ای از صحابه ناراحت شدند و به پیامبر اعتراض کردند. آن حضرت اعلام کرد که خداوند او را به این کار، مأمور کرده و این اقدام، خودسرانه نبوده است.
احادیث سد ابواب
از زید بن ارقم روایت شده است که خانه عده¬ای از صحابه رسول¬خدا(ص) درهایی به سوی مسجد داشتند. روزی حضرت فرمود که این درها غیر از در خانه علی(ع) را ببندید. مردم در این¬باره اعتراض کردند. حضرت که متوجه سخنان مردم شده بود، فرمود: «من مأمور بستن این درها غیر از در خانه علی(ع) شده¬ام. شما در این¬باره سخنانی گفتید. به خدا سوگند! من از پیش خودم به بستن یا گشودن دری دستور ندادم. من به وظیفه¬ای مأمور شدم و از آن تبعیت کردم.»[۱]
در حدیثی دیگر آمده است که رسول¬ خدا(ص) درهای مردم را به سمت مسجد بست و فقط در حجره علی(ع) را باز گذاشت. برخی از مردم به باز ماندن در حجره او اعتراض داشتند، حضرت فرمود: «من آن را باز نگذاشتم. خداوند دستور داد که باز بماند.»[۲] در موردی دیگر آمده است که پیامبر در جواب اعتراض معترضان فرمود: «ای کسانی که ایمان آورده¬اید! من این درها را نبستم و نگشودم، بلکه خداوند آنها را بست.» سپس پیامبر این آیات را خواند:[۳]
« وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى… إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحى.»[۴]
در منابع آمده است که حمزه بن عبدالمطلب با حالتی گریان نزد رسول¬خدا(ص) آمد و گفت: «عمو را بیرون می¬کنی و پسر عمو را جای می¬دهی؟» پیامبر(ص) فرمود: «من جای نمی¬دهم، بلکه خداوند او را جای داده است.»[۵] این حدیث نشان می¬دهد که حمزه عموی پیامبر، حجره¬ای کنار مسجد داشته و ناراحت است از اینکه در حجره¬اش به طرف مسجد بسته شده و تنها در حجره علی باز مانده است. رسول¬ خدا(ص) در جواب عمویش این امر را خواست الهی معرفی می¬کند.
منابع احادیث سد ابواب
این احادیث در بسیاری از کتابها و با اسناد مختلف ذکر شده¬ است. ابن شهر آشوب این روایات را با نقل¬های مختلف و از راویان گوناگون ذکر کرده است. [۶]
ایشان می¬نویسد که حدیث سد ابواب را حدود ۳۰ نفر از صحابه، مانند: زید بن ارقم، سعد بن ابی¬وقاص، ابوسعید خدری، ام¬سلمه، ابورافع و … روایت کرده¬اند.[۷] ابن¬بطریق در فصل بیستم کتابش تحت عنوان «¬فی سد الابواب من المسجد الا باب علی(ع)»، یازده حدیث را با اسناد مختلف در این باره ذکر کرده است.[۸] قندوزی در ینابیع¬الموده در باب ۱۷ تحت عنوان «¬فی سد ابواب المسجد الاباب علی(ع)» احادیث زیادی با اسنادهای مختلف نقل کرده است.[۹] علامه مجلسی می¬نویسد: روایات سد ابواب از روایات متواتر شمرده می¬شوند.[۱۰]
علامه امینی در الغدیر قبل از ذکر این احادیث می¬نویسد: «پیشوایان اهل سنت با اسانید صحیح و فراوان از جمعی از صحابه ـ که تعداد آنها به حدی است که تواتر این حدیث را ثابت می¬کند ـ آن را نقل کرده¬اند.»[۱۱] ابن¬عساکر این احادیث را در کتاب «ترجمه امام علی بن ابی¬طالب(ع)» ج۱ در حدود ۳۰ صحفه ذکر کرده است.[۱۲] از دیگر منابعی که این احادیث را در کتاب¬های خویش آورده¬اند می¬توان به کتب ذیل اشاره کرد: نسائی در سنن الکبری،[۱۳]طبرانی در المعجم الاوسط،[۱۴]ابن ابی¬الحدید در شرح نهج البلاغه،[۱۵] خطیب بغدادی در تاریخ بغداد.[۱۶]حدیث مذکور در بسیاری دیگر از کتاب¬های اهل سنت و شیعیان ذکر شده است.
جعل حدیث به نفع ابوبکر
در مقابل حدیث سد ابواب که در فضیلت علی(ع) است، عده¬ای از اهل سنت، حدیثی را ذکر می-کنند و قائل¬اند که پیامبر(ص) هنگام وفاتش دستور داد همه درهایی که به طرف مسجد باز است بسته شود، مگر باب ابی¬بکر. [۱۷] در برخی از منابع اهل سنت آمده است که پیامبر(ص) فرمود:
«سدوا عنی کل خوخه فی المسجد غیرخوخه ابی¬بکر.»[۱۸]
برخی از همین افراد از این حدیث، این¬گونه بهره¬برداری کرده¬اند که پیغمبر(ص) ابوبکر را جانشین خویش معرفی کرده است. ابن¬حبان می¬نویسد: «پیامبر(ص) با صدور این حدیث درباره ابوبکر، طمع دست¬یابی به خلافت را از دیگران گرفت.»[۱۹]
این توضیح، لازم است که راویان حدیث سد ابواب و خوخه در باره ابوبکر به صحت حدیث سد ابواب درباره حضرت علی(ع) معتقدند و می¬گویند که این دو گروه از احادیث با یکدیگر تنافی ندارند.
ابن¬کثیر پس از نقل حدیث سد ابواب درباره علی(ع) می¬نویسد: «و این منافاتی ندارد با آنچه در صحیح بخاری ثابت شده است که پیامبر(ص) در مرض موتش به بستن درهای منتهی به مسجد، مگر باب ابی¬بکر صدیق دستور فرمود؛ چرا که در زمان حیات پیامبر(ص)، فاطمه(س) چون می¬خواست به دیدار پدرش برود و برای رعایت حال او، این باب باز بود؛ اما بعد از وفاتش این علت از بین رفت و احتیاج شد که باب ابوبکر باز شود؛ چرا که وی(به عنوان خلیفه) می¬خواست به مسجد بیاید و با مردم نماز بخواند.»[۲۰]
نکته¬ای که اینجا به نظر می¬رسد این است که اگر قبلا رسول¬ خدا(ص) دستور بستن همه درها غیر از در خانه علی را به طرف مسجد داده بود؛ بنابراین زمان مرض موت حضرت، دری جز در خانه علی(ع) باز نبوده است که حضرت بخواهد دستور دهد همه درها را ببندید؛ مگر باب ابی¬بکر را؛ مگر بخواهیم «خوخه» را به معنای دیگر بگیریم که البته این احتمال هم بعید است. عموم راویان حدیث خوخه، معتقدند که خوخه، دری بوده است که ابوبکر هنگام نماز از این در وارد مسجد می¬شد.
باید توجه داشت که اهل سنت به تعارض این دو گروه از احادیث کاملا واقف¬اند؛ مگر اینکه عده¬ای از آنها در صدد توجیه برآمده ¬باشند تا به نحوی، احادیث دربارۀ ابوبکر را نیز صحیح جلوه دهند؛ اما برخی دیگر، تنها به تنافی این دو گروه از احادیث اشاره دارند. قاضی نعمان به نقل از ابن-حجر می¬نویسد: ظاهر احادیثی که به «سد ابواب الا باب ابوبکر» اشاره دارند با احادیث دیگر درباره علی(ع) مخالف است.[۲۱]
ابن ابی¬الحدید معتقد است، حدیث سد ابواب درباره ابوبکر از مجعولات «بکریه» است. وی می-نویسد: «بکریه اتباع ابی¬بکرند و آنان همان کسانی¬اند که در مقابل احادیثی که شیعیان دربارۀ علی روایت می¬کردند، احادیثی ساختند؛ مثلا در برابر حدیث الاخاء، حدیث “لو کنت متخذا خلیلا …” و در برابر حدیث سد ابواب که دربارۀ علی(ع) صادر شده است. همین حدیث را دربارۀ ابی¬بکر بیان کردند.»[۲۲]
سد ابواب دیگران فضیلتی مهم برای علی(ع)
ابن¬بطریق در حدیثی به نقل از نافع، غلام عمر می¬نویسد: به ابن¬عمر گفتم: «چه کسی پس از رسول ¬خدا(ص) از همه برتر است؟» گفت: «به تو چه ربطی دارد، ای بی¬مادر!» سپس گفت: «استغفرالله! بهترین آنها پس از پیامبر، کسی است که هر آنچه بر خودش حلال بود بر او نیز حلال بود[۲۳] و هر آنچه بر خودش حرام بود بر او نیز حرام بود.» گفتم: «او چه کسی است؟» گفت: «علی(ع).» سپس گفت: «پیامبر درهای مسجد را بست؛ مگر باب علی(ع) را و به او گفت که هر آنچه در این مسجد بر من جایز است بر تو نیز جایز است. … تو وارث من و وصی من هستی، دین مرا ادا می¬کنی… .»[۲۴]
این حدیث هم به نحوی ادعای قائلان حدیث سد ابواب درباره ابوبکر را رد می¬کند. ابن¬بطریق پس از نقل این حدیث به نقل از یحیی بن حسن می¬نویسد که خداوند در اینجا فرق بین علی و دیگران را آشکار کرده است. خداوند متعال نیز می¬فرماید:«انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس … .»[۲۵]
ابن¬عساکر در حدیثی دیگر به نقل از علاء بن عرار از پدرش چنین نقل می¬کند که به عبدالله بن عمر گفتم: «دربارۀ علی(ع) و عثمان چه می¬گویی؟» عبدالله گفت: «اما علی، کسی دربارۀ او سؤال نکند؛ به منزلت او نزد پیامبر(ص) نگاه کن. پدرم می¬گفت: “پیامبر، ما را از مسجد بیرون کرد؛ مگر علی(ع) را”» و ابن جعفر گفت: «پیامبر درهای ما را که به سوی مسجد باز می¬شد بست و در علی(ع) را باز گذاشت.»[۲۶]
حدیث سد ابواب، فضیلتی انحصاری برای علی(ع) بود که بسیاری حسرتِ آن را به دل داشتند. حاکم نیشابوری پس از نقل حدیث سد ابواب و بیان این نکته که این حدیث صحیح¬الاسناد است، می¬نویسد:« از عمر بن خطاب نقل شده است که به علی¬(ع) سه خصلت عطا شد که دوست داشتم یکی از این سه خصلت برای من بود. به او گفتند: «این سه خصلت چیست؟» «گفت: ۱٫ فاطمه را به ازدواج علی(ع) درآورد؛ ۲٫ او را در مسجد سکونت داد و حلال کرد برای او آنچه برای خودش حلال بود؛ ۳٫ پرچم را در روز خیبر به دست علی داد.»[۲۷]
برخی همین حدیث را از عبدالله بن عمر روایت کرده¬اند. قاضی نعمان می¬نویسد: «از عبدالله بن عمر روایت شده است که گفت: “به علی سه منقبت عطا شد که اگر یکی از آنها برای من بود، نزد من محبوب¬تر از شتران سرخ مو بود: ۱٫ فاطمه(س) را به ازدواج او در آورد که حسن و حسین(علیهما السلام) از او متولد شدند؛ ۲٫ روز خیبر، پرچم را به او داد بعد از اینکه گفت: “ پرچم را فردا به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند.” ۳٫ در]خانه[های همه مردم را به سوی مسجد بست، غیر از در (خانه) او را … .”»[۲۸]
بسته¬شدن درهای دیگران به مسجد، فضیلتی است که علی در روز شورا[۲۹] به آن استناد کرد و در این¬باره از دیگران اقرار گرفت. آن حضرت در روز شورا فرمود: «آیا در میان شما کسی هست که کتاب الهی، او را پاک دانسته باشد[۳۰] تا جایی که پیامبر، ابواب همه مهاجران را به مسجد بست و باب من را باز گذاشت… .»[۳۱] این حدیث از طرق گوناگون و زیاد و به وسیله راویان موثق نقل شده است.[۳۲]
یکی از منکران این حدیث، ابن¬تیمیه است. او این حدیث را از مجعولات (ساخته¬های) شیعیان می¬داند.[۳۳] بدون شک، تعصب و دشمنی وی با شیعه، سبب انکار حقایق فراوانی درباره امام علی(ع) و شیعیان شده است که البته این مورد هم یکی از آن موارد است. این حدیث در اکثر جوامع روایی اهل سنت و با اسناد فروان نقل شده است؛ به حدی که می¬توان درباره آن، ادعای تواتر داشت؛ اما ابن¬تیمیه به راحتی آن را انکار کرده است. جمله¬ای که ابن¬حجر درباره کور دلی و گمراهی ابن¬تیمیه گفته است، می¬تواند تا حدی، حقیقت را آشکار کند. ابن¬حجر می¬نویسد: «ابن-تیمیه، بنده¬ای است که خداوند، او را ترک کرده و گمراه و کور و کرش ساخته و ذلیل کرده است.»[۳۴]
در پایان بد نیست یک بیت از شعر شاعر بزرگ عرب، «میری» درباره سد ابواب ذکر کنیم.
فقیل له اسدد کل باب فتحته سوی باب ذی التقوی علی فسددا.[۳۵]
ترجمه: به پیامبر(ص) دستور رسید که همه درها را ببندد؛ مگر در صاحب تقوا و پرهیزگاری، علی(ع) را و این دستور الهی انجام شد.
حدیث سدالابواب و جواز وارد شدن به مسجد برای امیرالمومنین علی( ع) در هر حالتی
روزى که رسول خدا صلى اللّه علیه وآله دستور داد که تمام درهایى که به مسجد باز مى شدند بسته شود این به جهت منزّه داشتن مسجد از پلیدى ها و دور نگهداشتن آن از آلودگى ها بود. حتى درِ خانه عمویش حمزه سیدالشهداء علیه السلام را با وجود برترى و خویشاوندى و مقام رفیعش بست.احادیثى که بیان گر علّت بستن درها هستند نزد شیعه و سنى بسیار است.
در این میان پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله به بستن درِ خانه خود و خانه على علیه السلام فرمان نداد و به على علیه السلام و اهل بیتش اجازه داد که در حال جنابت در مسجد درنگ کنند و از آن عبور نمایند; زیرا آنان به حکم آیه تطهیر ـ که از جانب ربّ العالمین نازل شده است ـ و ادلّه دیگرى که درباره عصمت اهل بیت علیهم السلام بیان شده و به خاطر این ویژگى از همه مردم ممتاز بودند، هرگز درِ خانه آن ها بسته نشد; زیرا آن دلیلى که براى بستن در خانه دیگران بود، براى آنان وجود نداشت.
به این ترتیب ویژگى دیگرى از ویژگى هاى ایشان روشن شد همان ویژگى و برترى که شگفتى گروهى و حسدورزى و یا خشم گروه دیگرى را برانگیخت.[۳۶]
در حدیثی دیگری از پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) آمده است: «یا علی لایحل لاحد یجنب فی المسجد غیری و غیرک.» ضرار بن صرد می¬نویسد: منظور حضرت این است که کسی نمی تواند مسجد را در حال جنابت طریق عبور قرار دهد، غیر از من وتو . [۳۷]
منبع:پرسمان
[۱]. نیشابوری، حاکم؛ المستدرک، بیروت، دارالکتاب العربی، بی¬تا، ج ۳، ص ۱۲۵؛ ابن¬کثیر، اسماعیل؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق، ج۷، ص ۳۴۲ و فتال نیشابوری، محمد؛ روضه الواعظین، قم، منشورات الرضی، بی¬تا، ص۱۱۸٫
[۲]. ابن¬عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق، ج ۴۲، ص ۱۳۸ و عسقلانی، ابن-حجر، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه، بی¬تا، چاپ دوم، ج۷، ص۱۳٫
[۳]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی¬طالب، نجف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶ ش، ج ۲، ص ۳۷ و مجلسی،محمد باقر؛ بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۳ ق، چاپ سوم، ج ۳۹، ص ۲۷٫
[۴]. سوره نجم، آیات ۱ ـ ۴٫
[۵]. واعظ خرگوشی، ابوسعید؛ شرف النبی، تهران، بابک، ۱۳۶۱ش، ص ۴۳۹ و۴۴۰ و مغربی، قاضی نعمان؛ شرح الاخبار، قم، جامعه مدرسین، بی¬تا، ج۲، ص ۱۹۶٫
[۶]. ابن شهرآشوب، پیشین، ج ۲، ص ۳۶- ۴۰ .
[۷]. همان، ص ۳۶ و ۳۷٫
[۸]. اسدی حلی، ابن¬بطریق؛ العمده، قم موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ق، چاپ اول، ص۱۷۵ ـ ۱۸۱٫
[۹]. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ ینابیع الموده، بی¬جا، دارالاسوه، ۱۴۱۶ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۲۷۵ـ ۲۶۰٫
[۱۰]. مجلسی، پیشین، ج ۳۹، ص ۳۵ .
[۱۱]. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۳۹۷ق، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۲۰۲ .
[۱۲]. ابن¬عساکر، ترجمه امام علی بن ابی¬طالب، بیروت، موسسه المحمودی، ۱۹۷۸م، چاپ دوم، ج۱، ص ۲۷۵ ـ ۳۰۵ .
[۱۳]. نسائی، احمد بن شعیب؛ سنن الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق، ج ۵، ص ۱۱۸ .
[۱۴]. طبرانی، سلیمان بن احمد؛ المعجم الاوسط، بی¬جا، دارالحرمین، بی¬تا، ج ۴، ص ۱۸۶٫
[۱۵]. ابن ابی¬الحدید، شرح نهج البلاغه، بی¬جا، داراحیاء الکتب العربیه، بی¬تا، ج۹، ص ۱۷۳٫
[۱۶]. بغدادی، احمد بن علی الخطیب؛ بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ ق، ج ۷ ،ص ۲۱۴٫
[۱۷]. عمروبن ابی عاصم ، کتاب السنه، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۳ ق، ص ۵۶۵ و بیهقی، احمد بن حسین بن علی؛ السنن الکبری، بیروت، دار الفکر، بی¬تا، ج۲، ص۴۴۲٫
[۱۸]. نسائی، پیشین، ج ۵، ص ۳۵، احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا، ص۳٫
[۱۹]. ابن حبان، محمدبن احمد؛ صحیح ابن¬حبان، بی¬جا، موسسه الرساله، ۱۴۱۴ ق، ج ۱۵، ص ۲۷۵ به نقل از: ابوحاتم .
[۲۰]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل؛ البدایه و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸، چاپ اول، ج ۷، ص ۳۹۷٫
[۲۱]. مغربی، پیشین، ج ۲ ، ص ۱۸۱٫
[۲۲]. این ابی¬الحدید، پیشین، ج۱۱، ص ۴۹٫
[۲۳]. رک: ابن¬کثیر، پیشین، ج۷، ص ۳۷۹٫
[۲۴]. اسدی حلی، ابن¬¬بطریق؛ پیشین، ص ۱۸۰ـ۱۸۱٫
[۲۵]. همان، ص ۱۸۱٫
[۲۶]. ابن¬عساکر، پیشین، ج ۴۲، ص ۱۳۹٫
[۲۷]. حاکم نیشابوری، پیشین، ج۳، ص ۱۲۵٫
[۲۸]. مغربی، پیشین، ج۲، ص ۱۸۱ و احمد بن حنبل ، مسند احمد، بی¬جا ، دارالفکر، بی¬تا، ج۲، ص ۲۶٫
[۲۹]. شواری شش نفره عمربن خطاب.
[۳۰]. اشاره به آیه «انما یرید الله … .».
[۳۱]. امینی، عبدالحسین؛ پیشین، ج ۳، ص ۲۱۳٫
[۳۲]. ابن¬نجیم مصری، البحرالرائق، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق، ص ۳۴۱ .
[۳۳]. امینی ، عبدالحسین؛ الغدیر، ترجمه جمال موسوی، بی¬جا، الغدیر، بی¬تا، ج۵ ، ص ۳۳۴٫
[۳۴]. همان، ج ۵، ص ۳۵۷٫
[۳۵]. ابن شهرآشوب؛ پیشین، ص ۳۸٫
[۳۶] از کسانى که به این ویژگى و اختصاصى بودن آن تصریح کرده است، محبّ الدین طبرى در کتاب ذخایر العقبى: ص۱۴۱ است.
[۳۷]ابن¬کثیر، پیشین، ج۷، ص ۳۷۹٫
پاسخ دهید