در نیمه جمادی الاول سال دوم هجری به پیامبر گزارش رسید کاروان قریش به سرپرستی ابوسفیان از مکه به شام می‌رود. پیامبر برای تعقیب کاروان تا ذات العشیره رفت ولی به کاروان نرسید.
چون ثروت مسلمانان مهاجر مقیم مدینه از طرف قریش مصادره شده بود، پیامبر به اصحاب خود فرمود:« ای مردم! این کاروان قریش است. می‌توانید برای تصرف اموال قریش از مدینه بیرون بروید؛ شاید گشایشی در کار شما رخ دهد
در ماه رمضان سال دوم هجرت پیامبر با ۳۱۳ نفر برای مصادره اموال قریش از مدینه بیرون آمد و کنار چاه بدر توقف کرد. ابوسفیان که از حضور پیامبر و یارانش مطلع شده بود با یک نقشه تبلیغاتی، مردم قریش را برای رویارویی با پیامبر و یارانش تحریک کرد. و از سوی دیگر، با خبریابی از راه‌های مختلف توانست کاروان تجارتی قریش را از دست پیامبر و یارانش نجات دهد. اما ابوجهل با سخنان فریبنده خویش، قریش را بر انگیخت که برای قدرت‌نمایی به منطقه بدر بروند، و به این ترتیب، زمینه تحقق جنگ بدر را فراهم شد.( فروغ ابدیت، ج۱، صص۳۱۱-۳۹۹و سیره ابن هشام، ج۲)

بررسی نحوه برخورد قریش با مسلمانان،دلایل موجه حمله مسلمانان به کاروان تجاری قریش را روشن خواهد ساخت،هدف اصلی قریش این بود که با نابود ساختن مسلمانان و حضرت محمد(ص) دین اسلام را از بین ببرند. پیامبر و مسلمانان سیزده سال در مکه آزار و شکنجه آنها را تحمل کردند و وقتی که آزار و شکنجه از حد گذشت و دیگر نتوانستند در مکه بمانند، عده ای به حبشه مهاجرت کردند. قریش شبانه حمله کردند تا پیامبر۰ص) را بکشند ولی پیامبر(ص) بوسیله جبرئیل امین از این توطئه مطلع شده و شبانه و با جان نثاری امام علی(ع) که در بستر پیامبر(ص) خوابید، توانستند جان خود را نجات داده و به مدینه هجرت کنند.. پیامبر با دیگر مسلمانان به مدینه هجرت کردند. این هجرت، هجرت آزادانه نبود بلکه پیامبر با این هجرت خود و دین اسلام را از دست قریش نجات داد.
قریش اموال مسلمانانی را که هجرت کرده بودند مصادره کردند و در فکر کشتن آنان بودند. حالا پیامبر اسلام و مسلمانان کمی قدرت یافته اند و هدف اصلی این عده کم، تبلیغ و گسترش دین اسلام است و بزرگترین خطر و مانع، قریش هستند، حالا آیا با این شرایط پیامبر و مسلمانان می توانند در خانه های خود به استراحت بپردازند و کاری به کار قریش نداشته باشند؟ قبیله قریش حمله کردند تا پیامبر را در داخل خانه اش با شمشیر تکه تکه کنند تا اثری از او و دین اسلام نباشد، آیا خون و مال این قبیله محترم است؟! کسانی که حمله می کنند تا پیامبر را بکشند نه مالشان حرمت دارد و نه جانشان. پس پیامبر و مسلمانان نمی توانند آنان را به حال خود رها کنند چون آنان پیامبر و مسلمانان را رها نکرده اند. پیامبر اسلام، انسان انتقامجو و کینه توز نیست و اگر پیامبر دست به کاری می زند، برای خدا و در جهت خیر و صلاح بندگان خدا است.
رسول خدا برای هدایت مردم آمده است نه برای کشتن مردم. او همه تلاش خود را به کار می گیرد تا دین اسلام در میان مردم رواج پیدا کند و بندگان خدا به سوی خدا هدایت شوند. بنابراین باید کاری در حق قبیله قریش انجام داد. آن حضرت برای این که مردم قریش را متوجه عاقبت بد کارشان بکند، در ابتدا گروه هایی از مسلمانان را به فرماندهی یکی از مهاجران به راه تجارتی قریش اعزام می کرد تا راه تجارتی آنان را نا امن کند و آنان بفهمند که دشمنی با دین اسلام برای دنیای آنان هم خطر دارد.
در کتاب «الصحیح من سیره النبی» این نکته را یادآوری کرده و گفته است: هدف پیامبر و نیروهایش از جمله به کاروان های تجارتی قریش این بود که می خواستند به قبیله قریش فشار وارد کنند و به آنان بفهمانند که در صورت ادامه مخالفت با دین اسلام و مسلمانان، عاقبت بدی خواهند داشت و در این راه های تجارتی امنیت نخواهند داشت (جلد سوم، ص ۱۵۷، چاپ جامعه مدرسین، سه مجلدی).
در همین کتاب آمده است که پیامبر اسلام حق داشت که کاروان تجارتی قریش را مصادره کند و این قصاص عادلانه بود چون قریش آغازگر تعدی و تجاوز بودند (ص ۱۵۸، ج ۳).
نویسنده این کتاب می گوید: هدف اصلی پیامبر فشار وارد کردن بر قریش بود و برای همین وقتی کاروان ها از دسترس مسلمانان خارج می شدند، دیگر به تعقیب آنها نمی پرداختند (ص ۱۵۸).
پیامبر اسلام می خواست آنان به خود بیایند و درباره اسلام، تجدید نظر بکنند و با آن مخالفت نکنند (ص ۱۵۸).
در تفسیر نمونه آمده است:
پیامبر و یارانش حق داشتند که به این حمله ها دست بزنند چون با هجرت مسلمانان به مدینه اموال زیادی از آنان به دست مکیان افتاد و خسارت سنگینی بر مسلمان وارد شد و مسلمانان حالا حق دارند کاروان قریش را مصادره کنند و به آنان خسارت وارد کنند. به علاوه پیامبر و مسلمانان از سوی اهل مکه به مدت سیزده سال مورد هجوم بودند و مکیان از هیچگونه ضربه و صدمه ای در حق مسلمانان دریغ نکردند. آنان با این عناد و لجاجت نشان دادند که همواره در صدد ضربه زدن بر مسلمانان هستند. حتی آنان آماده کشتن پیامبر هم شدند.
حال که مسلمانان به مدینه آمده اند، آنان بیکار نمی نشینند و در فکر ضربه زدن به اسلام و مسلمانان هستند. عقل حکم می کند که مسلمانان باید دست به اقدامات پیشگیرانه بزنند. مصادره اموال کاروان تجارتی قریش، می توانست ضربه سنگینی بر قدرت اقتصادی و نظامی قریش به حساب بیاید. بر این اساس، پیامبر تصمیم گرفت بر کاروان تجارتی آنان حمله کندو این حمله غارتگری نیست بلکه یک کار خردمندانه است (تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۹۲).
آقای سبحانی در فروغ ابدیت در این باره می نویسد: از آنجا که ثروت مسلمانان مهاجر از طرف قریش مصادره شده بود، بسیار به موقع بود که مسلمانان کالاهای تجارتی کاروان قریش را ضبط کنند و اگر قریش به عناد و لجاجت خود اصرار ورزیدند، آنها را در مقابل مصادره اموالشان توسط قریش مصادره کنند (فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۴۰۶، چاپ اول، ۱۳۵۱)
در ماه رمضان سال دوم هجرت به کاروان های قریش که از شام برمی گشت حمله شد ولی کاروان از دسترس خارج شد و نیروهای جنگی مکه آمدند و جنگ معروف بدر به وقوع پیوست. از آنچه گذشت معلوم شد که پیامبر(ص) و مسلمانان حق داشتند با قریش درگیر شوند چه درگیری نظامی و چه درگیری غیر نظامی و مصادره اموال کاروان های قریش، هیچگونه اشکالی نداشت بلکه برای پیامبر و مسلمانان ضرورت داشت تا دشمن ضربه ببیند.

 

منبع: پرسمان