تقدیم به روح پاک شهیدان، حضرت اباعبدالله حسین علیه‌السلام صلواتی هدیه بفرمایید! اللهم صل الله محمد و آل محمد و عجل فرجهم. تقدیم به بارگاه با عظمت سید و مولایمان، ولی نعمتمان حضرت بقیه الله ارواحنا ‌فداه صلوات مرحمت بفرمایید! اللهم صل الله محمد و آل محمد و عجل فرجهم. جهت آمرزش گناهان، قبول طاعات، حل مشکلات، نزول برکات، شفای بیماران، صلوات مرحمت بفرمایید! اللهم صل الله محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اعوذُ بِالله مِن الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبّ‏ِ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ

الحمد لله و الصلاۀ علی خاتم الانبیاء، طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد و آله المعصومین، سیَما مولانا کهف الحصین، و غیاث المضطرِ المستکین. و ملجأ الحاربین و بقیۀ الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجل الله فرجه، و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته، و رضاه و رغبۀ؛ و اللعن علی اعداهم اجمعین اِلی یوم الدین

مسئله ذکر در قرآن کریم و در روایات، از اولویت اول برخوردار است، نماز مقدمه ذکر است و همه عبادات مقدمه ذکر است. ذکر یعنی زدودن غبار از عالم دل؛ و همه مقدّماتی که جان انسان بدون حجاب راه خودش را بیابد، و با خدا همراه شود و این همراهی را بیابد. علت اینکه خدا نماز را واجب کرده، برای رفع حجب است یا پروردگار متعال زکات را واجب کرده است، برای این است که لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون. ال عمران؛ ۹۲٫

تعلّقات انسان به دنیا حجاب است. هر توجه و هر نگاهی که انسان به غیر از خدا می‌کند، نوعی حجاب است. در آیات متعدد قرآن کریم آمده است که دنیا  لغو است! در سوره مبارکه حدید، أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد. حدید؛ ۲۰، اینها حجاب ها است. همه اینها حجب است. حیات دنیا در مراتب مختلفش، انسان را از خدا باز می‌دارد. لَعِبٌ وَ لَهْوٌ آدم ابتداً بچه است و دنبال بازی و لعب است، بلوغ هم که پیدا می کنه، باز هم به بازی بیشتر علاقه دارد، حالا بازی فرق میکند، فوتبال باشد، والیبال باشد و یا  بازی‌های دیگر است. اینها مرتبه اول حجاب های انسان از خداست.

لهو شامل چیزهایی است که برای انسان سرگرمی است، آدم سرش به تجارتش است، سرش به کتابش است، سرش به محصولش است. اگر این‌ها به صورت شغل شد، به مسجد آمدنِ امام جماعت هم لهو است. اینکه به یاد نمی آورد که شغلش را بخاطر شغل بودنش انجام دهد، خودش لهو می‌شود. درس خواندن خودش لهو می‌شود اگر ‌انسان درس برایش موضوعیت داشته باشد، با کسب تجارت، تفاوتی نخواهد داشت.

أَلْهَئکُمُ التَّکاَثُرُ(۱) حَتىَ‏ زُرْتمُ‏ُ الْمَقَابِرَ(۲). سوره تکاثر در اصول شریف کافی می فرماید موقعه خوابیدن هر کس این سوره را بخواند، گرفتار فتنه قبر نمی‌شود أَلْهَئکُمُ التَّکاَثُرُ. اصلا علت این که انسان اینها را بخواند در برابر فتنه قبر بیمه می شود، برای این است که انسان را بیدار می‌کند. تکاثر، افزون طلبی چه در مال باشد و چه در مقام و سیاست باشد، چه در علم باشد، چه در عبادت باشد(مثل شیطان)؛ فرقی نمی کند.

ردّ تکاثر در عبادت

برای ما هیچ وقت عبادت کثیر موضوعیت ندارد، عبادتی ارزش دارد که حق عبودیت برای انسان بیاورد و انسان را بنده کند. اگر عبادت انسان را بنده نکند، ثمره اش این است که شخص به دنبال پز پیش دیگران و یا پیش خودش است. کسی که نماز شب می‌خواند که پیش خودش بی‌توفیق معرفی نشود، این خیلی توجه به بندگی ندارد. اما کسی که به عشق الهی بلند می‌شود؛ و نه خودش را می‌بیند و نه نماز شبش را می‌بیند، دست از پا نمی‌شناسد و می‌لرزد، در پیشگاه خدا نماز می‌خواند، تجارتش یبشتر می‌شود، این آن نماز شبی است که خاصیت دارد و آدم را بنده می‌کند! گاهی همین عبادت‌های ظاهری برخی از نماز شب خوانها و نماز خوانها، برایشان تکاثر است.

خود بینی، یعنی شرک

اینها می‌خواهند خودشان را بزرگ کنند، هرکسی به نحوی خودش را گنده می‌کند. یکی در علم، یکی در عبادت، یکی در ثروت، یکی در مقام و موقعیت، خودش را مطرح می‌کند. آدمی که بنده خدا است اصلاً خودی ندارد که مطرح کند، آدم مال خودش که نیست! آدم مال خداست، ملک خداست. انسانی که خودش را می‌بیند، این نوعی شرک است. در عالم همه چیز خدا است. اگر من هستم، پرتو عنایت اویم، بدون عنایت او، منی تحقق نمی یابد. اگر اینطور خودم را دیدم، خودی ندارم؛ وقتی خودی نداشتم، هر چیزی می‌گیرم [از خداست].

تمام این نمازها، روزه‌ها، علومی که ما داریم، همه را او به ما می‌دهد؛ و ما جزء بدهی چیزی به بار نیاوردیم! چیزی نداریم به خدا بدهیم تا از خدا طلب کار بشویم. تمام کارهایی که ما قربه الی ‌الله انجام می‌دهیم، خدا به ما داده است. خدا خود این عمل را به ما داده و این عمل را برای ما خلق کرده است!

اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ. زمر؛ ۶۲٫ هم خود ما مخلوق هستیم و هم عمل و نماز ما مخلوق است. جزء خدا و خلق، در عالم چیزی وجود ندارد! عالَم یا خداست و یا کار خدا و جزء خدا! کار خدا هیچ چیزی وجود ندارد، بنابراین نماز ما هم، به اعتباری، کار خدا است، اینها هم مخلوق اند! تمام کارهای ما، مخلوق خدا است. اگر ما این واقعیت را یافتیم، تمام توفیقات ما، هنری که دارد ما را بیشتر آب می‌کند، ذوب می‌کند، چیزی برای ما باقی نمی‌گذارد. مرتب فقر و بیچارگی را بیشتر به ما وانمود می‌کند و ما معنای مُضطر واقعی بودنمان را درک می‌کنیم و دیگر از خدا جدا نمی‌شویم.

در روایت دارد که اگر عارف لحظه‌ای از خدا غافل شود، می‌میرد. حیات او در ارتباط با خداست. تا سیم دل به خدا مربوط است، او زنده است. یک لحظه غیر آمد، او از بین می‌رود.

 

مقدمه

استاد ارجمند، جناب حاج کاظم صدیقی دامت برکاته، در این فراز با معرفی شخصیت بالا و والای حضرت امام سجاد علیه‌ السلام، راه کارهایی که ایشان در طول حیات مبارکشان برای برون رفت از خفقان شدید دستگاه جور و انجام تبلیغ موثر و هدفمند در عرصه دین به کار بردند را مطرح می فرمایند. در واقع از آنجایی که در طول امامت چهل ساله امام سجاد علیه‌ السلام، بنی امیه ملعون محدودیت بسیاری را برای ایشان به وجود آوردند، حضرت برای نشر معارف، سه عملکرد اتخاذ نمودند:

  1. دعا؛ نشر معارف به وسیله دعا
  2. اشک؛ فهماندن اهمیت مسائل و نشر وقایع کربلا با گریستن
  3. خرید برده؛ پرورش کیفی انسان ها، از طریق خریداری نمودن برده

اولین راهکار، دعا

صحیفه سجادیه

خدایا تو که به حضرت سجّاد اینقدر دادی، چه می‌شود که سر سفره‌ات یک قطره هم به ما بدهی! امام سجاد علیه‌ السلام در زمان خودش، محدودیت داشتند، چون بنی امیه امام حسین علیه‌ السلام را کشته بودند و مدینه را به کلی از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام گرفته بودند، امام سجاد علیه‌ السلام رسالت خودشان را در ابعاد خاصی ایفا کردند. یکی از آن‌ها دعاهای حضرت سجاد بود، صحیفه سجادیه بخشی از دعاهای امام سجاد علیه‌ السلام است. این صحیفه صغیره است، این یک بخش از دعاهای حضرت سجاد علیه‌ السلام است. مستند هست و از صحیح ترین اموری است که به امام منصوب است. معارف حقّه‌ای در این زبور آل پیغمبر علیهم‌ السلام، انجیل آل پیغمبر علیهم‌ السلام آمده است که بعد از قرآن و نهج‌البلاغه، صاحبنظران، آنرا سومین کتاب از نظر اهمیت در عالم می‌دانند.

صحیفه سجادیه، محتوای غنی دارد، اما با این حال دعاهای دیگری از حضرت موجود است که ضخامت مجموع آنها چند برابر صحیفه سجادیه است. صحیفه کامله حضرت سجاد علیه‌ السلام را جمع آوری کرده‌اند. حضرت سجاد علیه‌ السلام، مسائل سیاسی را در قالب دعا مطرح می‌فرمودند. بیاناتشان علاوه بر اینکه دعا و توجه به خدا بود، بار سیاسی، اجتماعی، اخلاقی فراوانی دارد. این دعای “مکارم الاخلاق” ببینید چقدر جامع و همه جانبه است!! اینها جمعیت را بیدار می‌کند که زبور نباشند، تو سری خور نباشند، ذلت پذیر و منزوی نباشند. همه اموری که انسان در کمال خودش لازم دارد، حضرت سجاد علیه‌ السلام در دعاها گنجانده بودند. منبرها و سخنرانی‌ها اینقدر اثر گذار نبودند که دعاهای امام سجاد علیه‌ السلام در جان بشر اثر ‌گذاردند.

گریه، اسلحه ی حضرت سجاد علیه‌ السلام

راه دومی که حضرت پیمودند، گریه‌های حضرت سجاد علیه‌ السلام بود. امام سجاد علیه‌ السلام گریه‌هایش، مأموریت الهی بودند و برای خدا گریه می‌کرد، امّا مأمور بود دیگران گریه او را ببینند! این اشک ها مظلومیت امام حسین علیه‌ السلام را ترسیم می‌کرد و افکار مؤمنین را علیه دستگاه ظلم برمی‌انگیخت. لذا حضرت سجاد علیه‌ السلام جزء بکائین بود. علاوه بر اینکه در دل شب از خوف خدا گریه می‌کرد؛ و گریه‌هایشان عمیق و شدید بود.

ماجرای عباد ثمانیه و حضرت سجاد علیه‌ السلام

که دارد بر اینکه باران نمی‌آمد و مردم وقتی بیچاره شدند، گرفتار شدند و نگران قحطی و خشک سالی شدند، به عباد ثمانیه مراجعه می‌کردند. در زمان امام سجاد علیه‌ السلام هشت نفر بودند که اینها در عبادت، شهره بودند. به اینها مراجعه کردند و اینها کنار بیت‌ الله دعا کردند، ولی آسمان برایشان گریه نکرد. اینها دلی نداشته‌اند که آسمان را به گریه در بیاورند. امام سجاد علیه‌ السلام وارد شدند و مردم دامن آقا را گرفتند و گفتند آقا شما به داد ما برسید. حضرت خطاب کردند به آن جمع عباد ثمانیه و فرمودند: و ما فیکم رجلٌ یُحِبُّهُ‏ اللَّه‏ یعنی در بین شما یک نفر نیست که با خدا رفیق باشد؟! این را فرمودند و (۱۵:۰۰) بعد سر به سجده گذاشتند و در همان حال سجده، آسمان شروع به گریه کردن کرد و اشکش برکت عالم شد. آن وقت‌ها کف مسجد‌الحرام سنگ فرش نبود، خاکی بود، وقتی حضرت سر به سجده گذاشتند، می‌گویند آنقدر اشک‌های امام سجاد علیه‌ السلام زیاد بود که خاک‌ها را تبدیل به گل کرده بود!!

این گریه‌های حضرت سجاد علیه‌ السلام در هنگام ارتباط با خدا اینطور بود و گریه‌هایی که برای بابابش امام حسین علیه‌ السلام می‌کرد، عجیب بود! آب می‌دیدند، گریه می‌کردند؛ غذا می‌دیدند، گریه می‌کردند؛ بچه شیرخوار می‌دیدند، گریه می‌کردند؛ جوان می‌دیدند، گریه می‌کردند. به هر بهانه‌ای امام حسین علیه‌ السلام را، خاطره کربلا را، در ذهن‌ها زنده می‌کردند و افکار عمومی را بر علیه دستگاه ظلم می‌شوراندند.

تربیت افراد در شکل برده‌ها

کلاس سومی که حضرت دایر فرمودند، تربیت افراد در شکل برده‌ها بود. امام سجاد علیه‌ السلام این غلام سیاهانی که خرید و فروش می‌کردند، این‌ها را می‌خریدند. برده‌های فراونی خریداری کردند. بعد آنها در انس با امام سجاد علیه‌ السلام رشد می‌کردند. آدم یک انسان بسازد، آن یک انسان کافی است، کمیّت که ملاک نسیت، ملاک کیفیت است! یک پیغمبر اکرم صلی ‌الله ‌و ‌علیه‌ و ‌آله کافیست که بگوییم این عالم آفرینشی که خدای متعال آفریده بر اساس حکمت بوده است؛ میوه و نتیجه داده است. حالا  امام سجاد علیه‌ السلام اگر از خون پدر بزرگوارش، حضرت سیدشهدا علیه‌ السلام استفاده کند و یک نفر را مؤمن بار بیاورد، کافی است و خون امام حسین علیه‌ السلام به مقصد رسیده است!

این در حالی است که امام حسین علیه‌ السلام احیاگر است و خیلی‌ها را زنده کرده است. ما که با گناه دلمان می‌میرد، در این مساجد، با نام امام حسین علیه‌ السلام دل‌هایمان می‌شکند و زنده می‌شویم. همه این زندگی‌های ما رهین خون امام حسین علیه‌ السلام است. ما حیات طیّبه را از امام حسین علیه‌ السلام داریم، منتها آن کسی که خون امام حسین علیه‌ السلام را کانال کشی کرده و به دل‌ها مربوط ساخته است، حضرت امام سجاد علیه‌ السلام بود. این خون را با مهندسی خودش به جریان انداخت و در رگ بشر جاری ساخت، تا مردم حیات ایمنی داشته باشند.

پرونده پرسنلی

پرونده پرسنلی که تمام ادارات دارند و برای هر کارمندی یک پرونده تشکیل می دهند، بعد حراست‌ و حفاظت‌، این‌ها را زیر نظر می‌گیرند و تمام نقطه ضعف‌ها را منعکس می‌کنند و در پرونده پرسنلی می نویسند. حضرت امام سجاد علیه‌ السلام هم برای اینها پرونده پرسنلی داشت، تمام کارهایی که نباید انجام می‌دادند را حضرت می‌نوشتند. سر سال که می‌شد، حضرت یک‌یک این‌ها را می‌خواستند تا از آنها بازجویی ‌کنند که تو این کار را نکردی، تو آن کار را نکردی، اینها می‌بینند همه کارهای که کردند، زیر نظر بوده است. حضرت سجاد علیه‌ السلام بعد از ماه مبارک رمضان، برنامه آزاد سازی برده‌ها را داشته‌اند. خود آن هم تماشایی بود، روز عید فطر که می‌شد، حضرت غلام‌ها را دور خودشان جمع می کردند و خودشان وسط می‌ایستادند. بعد تک‌تک این غلام‌ها را می‌خواستند، و پرونده پرسنلی آنها را [ادامه بحث ناتمام…]

 

خدا می بیند!

امام اگر نمی‌نوشت هم، این جزء برنامه‌های معرفتی قرآن است که به ما می‌دهد، [امام هر عصر و زمانی به احوال انسان های آن دوره اشراف کامل و تام دارد، می داند و می بیند در نهان و آشکار چه می کنند!] وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ. توبه؛ ۱۰۵ – بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى‏بینند!» ای وای بر بی‌معرفتی من! من در حضور امام زمان ارواحنا ‌فداه در حال سخن گفتنم! امام زمان روحی ‌فداه تمام نمازگزاران را می‌بیند که چطور نماز می‌خوانند. وقتی پیش یک بزرگی نماز می‌خوانیم، نا خواسته خودمان را جمع و جور می‌کنیم، نمازمان کمی فرق پیدا می‌کند! وقتی پیش یک انسان عارف می‌خواهیم نماز بخوانیم، تکان می‌خوریم و قربت الی ‌الله هم که باشد، در نزد او به نحو دیگری نماز می خوانیم.

حالا ببینید قرآن می‌گوید هم خدا می بیند: اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ! نکند مسامحه کنید، فرصت سوزی کنید، جوان‌ها جوانیشان را ضایع کنند. (۲۰:۰۰) این فرصت‌ها برای این است که کار کنید، بیکار نمانید، زندگی در پیش دارید، ابدیت در پیش دارید، وَ قُلِ اعْمَلُوا بگو کار کنید، بیکار نمانید، مشغول باشید، فَسَیَرَى اللَّهُ اینکه می گویند کار کنید و شما بیکار باشید، خدا می‌بیند که شما کار نمی‌کنید و بیکار نشسته‌اید! استادی که می بیند زیر مجموعه او کار نمی‌کند، خب مزد به او نمی‌دهد!!

هم خدا عمل شما را می‌بیند و هم رسول خدا؛ و هم مؤمنون می‌بینند که الْمُؤْمِنُونَ در روایات به ائمه اطهار تعبیر شده اند؛ یعنی یقین بدانید که حضرت صدیقه طاهره سلام ‌الله‌ علیها  ضلع خداست، سایه خدا است. علاوه بر شهیده بودنشان، ذاتاً نوری هستند که بین او و خدا هیچ حجابی نبود؛ و او که در آینه خدا نظر می کند و بدون هیچ حجابی خدا را می‌بیند؛ تمام عالم را در آینه خدا نظر می‌کند. علاوه بر اینکه حضرت صدیقه طاهره سلام ‌الله‌ علیها  خودش محدثه است، جزء نوریان و عرشیان است، اما شهیده است. وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. آل عمران؛ ۱۶۹٫ شهید زنده است و کجا ما برویم شهیدمان را زیارت کنیم، آدرسش پیش خدا است، اگر الهی شدیم، ما با اینها رفیق می‌شویم و اینها را پیدا می‌کنیم! (اشاره به مخفی بودن قبر حضرت صدیقه طاهره سلام ‌الله‌ علیها )

سفره خصوصی

آنچه که در نمازمان به خدا عرضه می‌داریم. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ(۶) صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ(۷) سوره حمد. در هیچ نمازی نیست مگر اینکه ما این را از خدا بخواهیم. می‌گوییم خدایا ما را به صراط مستقیم هدایت کن، صراط مستقیم، کدام صراط است؟! صراط آنهایی است که سر سفره نعمت تو هستند. آنها همیشه مورد پذیرایی تو هستند. همیشه نوازششان می‌کنی و سر سفره‌ات نشسته اند و به آنها نعمت می‌دهی. أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ خدا یک سفره خصوصی دارد، نعمت‌هایی که آنجا دارد، ما خبر نداریم. ولی یک عده‌ای دائماً سر این سفره هستند، اینها چه کسانی هستند؟ ما در نمازهایمان می‌گوییم ما را در راهی هدایت کن که أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ را هدایت کردی، و از نعمتهای خصوصی خودت به آنها عنایت کردی!

حالا اینها چه کسانی هستند؟ این آیه کریمه پاسخ را گفته است: وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ. نساء؛ ۶۹٫ کسانی که مطیع خدا و حضرت رسول صلی‌ الله ‌و ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم باشند؛ زندگیشان اجرای فرمان باشد، خودشان را حیوان نبینند، آزاد نبینند، هر علفی را نخورند، به هر شالیزاری وارد نشوند، اینها مشمول نعمت خاص خدا می گردند! این حیوان است که کنترل ندارد، تو انسانی، صاحب داری، مالک داری، ببین به تو اجازه می‌دهد، این حرف را بزنی یا نه‌!؟ اجازه می‌دهد این نگاه را بکنی یا نه‌!؟ اجازه می‌دهد اینجا برویم یا نه‌!؟ آخر مگر تو بی‌صاحبی؟ مگر تو بی کس هستی؟

اخلاق روحانیون

اگر مطیع خدا بودیم، یعنی خودمان را دارای مالک دیدیم و همواره منتظر بودیم که مالکمان از ما چه می‌خواهد و در چه راهی به ما اجازه می‌دهد که برویم؛ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ، فرمانبرداری از خدا و رسول، قبول مملکویت و تصمیم به ملک مالک شدن است. کسی خودش را ملک بداند و مالکی داشته باشد؛ خودش را در اختیار مالکش قرار بدهد، این همیشه تابع دستور است و هیچ وقت بدون دستور کار نمی‌کند! ملائکه را خدا اینطور معرفی کرده است. بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ(۲۶) لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ(۲۷). سوره انبیاء. ملائکه هیچ آرزویی ندارند، اینکه چیزی را از خدا آرزو بکنند، اینجور نیست! اینها تا خدا چیزی از آنها نخواهد، نه می خواهند و نه انجام می‌دهند! دائماً چشمشان به معشوقشان است، آنها با اشاره معشوق حرکت می‌کنند، لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ. کار اینها اجرای مأموریت است. اگر ما تخلق به اخلاق روحانیون پیدا کردیم، همانند ملائکه می شویم! آیا اخلاق روحانی داشتن منحصر در لباس آخوندی پوشیدن و ابا پوشیدن است؟! خیر، بعضی از اینها که لباس دارند، روحانی نیستند؛ اما برخی آدم‌ها لباس ندارند ولی به خدا روحانی هستند و مثل ملک می‌مانند.

شناختن انسان از سیما

می دانید آدم از سیما شناخته می‌شود؟

زلیخا دل به حضرت یوسف علیه‌ السلام داده بود و بی‌تابی می‌کرد و به خاطر عشقی که به حضرت یوسف علیه‌ السلام داشت، رسوای عالم شده بود. زنان مصر، او را ملامت کردند، گفتند: زلیخا را ببینید، این زیردستش، این برده خودش، بنده خودش چه دلی با او دارد!! وقتی مذمت و ملامتش کردند، یک مجلس شاهانه تشکیل داد و زن‌های ملامت‌گر را هم به مجلس دعوت کرد. سیب‌های قشنگ سلطنتی که بو، رنگ و مزه آن ممتاز بود را به دست آنها داد و کاردهای تیزی هم آماده کرد و اینها را نیز به دستشان داد. بعد به یوسف گفت وارد شود. حضرت یوسف علیه‌ السلام، وقتی وارد محفل آن زن‌ها شد، اینها همه یک مرتبه دادشان بلند شد، ماشا الله، ماشا الله!!! همه اینه یک مرتبه دست و پاچه شدند و اینها که همه آماده بودند که سیب هایشان را قاچ کنند، عوض سیب، دستهایشان را قاچ کردند. دستهایشان را بریدند و متوجه دستهایشان نشدند.

غرض این است که زن‌های اشرافی؛ و اهل عیش و عشرت بودند. اهل بزم بودند و قید و بندی نداشتند، ولی یوسف را دیدند،  نگفتند چنین و چنان. گفتند: حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ. یوسف؛ ۳۱٫ اینها بیش از آن زیبایی و قشنگی، این عفت و پاکی گرمشان کرد! مگر می‌شود یک جوانی مجرد باشد و همچین زن‌هایی در اختیارش باشند و دورش را بگریند، ولی هیچ اعتنائی ‌نکند!! به قدری پاکی و عفت در وجود حضرت یوسف علیه‌ السلام می‌جوشید که زن‌های مصر گفتند: ما هذا بَشَراً؛ این بشر نیست و اگر بشر بود به ما نگاهی می‌کرد! زن‌های قشنگ، بزک کرده، آماده و همه جور حاضر بودند با او کنار بیایند، اما اعتناء نکرد.

حضرت یوسف علیه‌ السلام کسی را می‌دید، چیزی را می‌دید، که اینها نظرش را جلب نمی‌کرد! چه می‌شود که ما هم پروا داشته باشیم و خدا حجاب دل ما را بردارد و ما هم ببینیم آنچه حضرت یوسف علیه‌ السلام می دید. یک بار امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را ببینی، دیگر حاضر نمی‌شوی کسی را ببینی! یکبار آقا را ببینی، به خدا حاضر نمی شوی. می‌شود دید آقا؟! ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ. یوسف؛ ۳۱، این که بشر نیست، این ملک کریم است.

این تخلق به اخلاق روحانیین که در این روایت دارد «لیس علم فی السماء»، به این معنا نیست که علم مخصوص آسمان هاست تا از آسمان ببارد و شما ظرف دلتان را جلو بارش علم بگیرید و پرش کنید، علم در زمین نیست که مثلاً مهندسین نفت، یا مهندسین معادن بیایند، دستگاه بگذارند و ببیند اینجا زیر زمین معدن طلا است و یا اینجا معدن علم است و اکتشاف کنند و درش بیاورند!

عالمه غیر معلمه

تخلقوا به اخلاق روحانیین؛ مثل ملائکه باشید! علم در وجود خودتان است، منتها این حجابها پوشانده، این حجاب را کنار بزن، آینه خدا می‌شوی و علم خدا در وجود تو تابش می‌کند. یک شبه راه صد ساله می‌روی. اشخاصی از این دست فراوان بودند. حضرت ابوالفضل علیه‌ السلام چند کتاب نزد پدرش خواند؟! حضرت زینب سلام ‌الله‌ علیها چند کتاب نزد مادر جانش حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها خواند؟!

در تاریخ نداریم که اینها کتابی خوانده باشند؛ ولی درباره حضرت زینب، امام زمانش حضرت سجاد علیه‌ السلام فرمودند: و أنت بحمد اللّه عالمه غیر معلمه، فهمه غیر مفهمه. تو عالمه‌ای هستی که آموزگار ندارد، تو علم داری ولی علمت را در دانشگاه، مدرسه و حوزه نخوانده‌ای!؟ معلمت خدا بوده است. هرکسی به خدا برسد، علم الهی در وجودش منعکس می‌شود و عالمه غیر معلمه می‌شود!! حضرت ابوالفضل علیه‌ السلام چنین علمی دارند، حضرت علی اکبر علیه‌ السلام چنین علمی دارند و بعضی از بزرگان ما از این علم نصیبی داشتند.

اخلاق روحانیون

تخلقوا به اخلاق روحانیین. (۳۰:۰۰) در آیه کریمه لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ. سوره انبیاء؛ ۲۷٫ می‌فرماید: اینها روحانیون هستند، جسم ندارند، ماده ندارند، اینها مربوط به عالم روح هستند. به عالم بالا منصوب هستند. ویژگیشان این است؛ لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ؛ شما هم ذهن خودتان را بشویید و هیچ وقت خواسته ای نداشته باشید! هیچ چیز از خدا نخواهید.

من از درمان و درد و وصل و هجران        پسندم آنچه را جانان ‌پسندد

ببینید خدا چه چیزی را دوست دارد، آن چیز را از خدا بخواهید، نه اینکه شما چیزی را دوست دارید و از خدا می‌خواهید، خدا هم می‌بیند بعضی از آنها به مصلحت شما نیست، به شما نمی‌دهد. چرا همیشه چیزی نمی‌خواهید که آن خواست خدا است؟! چرا ذهنتان الهی نیست، چرا دلتان خانه خدا نیست؟! چرا ته مانده قلب شما خود خدا نیست؟! خب آدم دعایش مستجاب می‌شود، موقعی دعا مستجاب می‌شود که خواست من با مشیت الهی مطابقت می‌کند. آدم به آنجا برسد، همیشه مستجاب الدعوه است. چون خلاف آنچه مصلحت است و خلاف آنچه رضای خدا است، هیچ وقت از خدای متعال نمی‌خواهد! تخلقوا به اخلاق روحانیین.

مثل حضرت یوسف علیه‌ السلام باشید! متعلق به اخلاق ملائکه باشید! هیچ ملکی لحظه‌ای خودش را آزاد نمی‌بیند. اینکه حضرت رسول با آن حدّت و شدت گریه می‌کند و به خدا عرضه می‌دارد: لَا تَکِلْنِی‏ إِلَى نَفْسِی؛ یعنی مرا ول نکن! نگذار من ول باشم، من خودسر باشم، فکر نکنم من منم! خدایا تو همه کاره من هستی، تو عزت منی، تو علم من هستی، تو قدرت منی، من را ول نکن، من هیچ کس را جزء تو ندارم و هیچ چیز، جزء تو ندارم، من را ول نکن. حیف است که انسان آزاد باشد. اینهایی که دنبال آزادی‌های غربی هستند، بدختها می‌خواهند ول باشند و صاحب نداشته باشند! می‌خواهند راهنما و هدایتگر نداشته باشند! مثل حیوان برای خودشان ول باشند. حیوان باز یک هدایت غریزی دارد، وَ أَوْحى‏ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ. نحل؛ ۶۸٫ اما چون غریزه‌ بشر هدایت نشده است، وقتی به حال خودش ول شود، جهنمی می شود. آزادی اینطوری یعنی جهنمی شدن!

 آدم آرزو می‌کند که جهنمی بشود، کسی بیاید جلو جهنم رفتنش را بگیرد، ناراحت می‌شود و می گو‌ید اینها برای ما محدودیت درست می‌کنند!! خواهر من، دختر من، پسرهای گل دنبال آزادی نباشید، شما انسان هستید! شما آقا دارید، شما امام زمان دارید، شما رب دارید، شما خدا دارید. مگر می‌شود خدا را کنار بگذارید. کجا می‌توانی بدون عنایت خدا زندگی کنی، تخلقوا به اخلاق روحانیین. این ذکر حقیقتش همچین چیزی است که آدم به جایی برسد که همه وجودش خدا باشد. می‌گویند: حضرت ابراهیم علیه‌ السلام را خلیل الرحمن می‌گویند، برای اینکه محبت خدا در اعضاء و جوارح او تخلخل دارد. در مورد حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها پیامبر اکرم صلی ‌الله ‌و ‌علیه‌ و ‌آله فرمودند: و ما ابنتی فاطمه ملأ الله قلبها و جوارحها ایمانا و یقینا.قلب و اعضاء و جوارح فاطمه از یقین او مملوّ گردیده و او در اوج مراتب ایمان و یقین قرار گرفته است. اصلاً جای خالی ندارد که! در وجود حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها یک ذره خالی نیست، که غیر خدا بیاید و آن را پر کند، تمام وجودش را با ایمان و یقین پر کرده است.

چگونه می توان به این مرتبه رسید؟! یکی مسئله قرآن خواندن است، وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً. مزمل؛ ۴٫ برخی قرآن را می‌خوانند ولی آشکار نمی‌کند. گاهی آدم آیات را می‌خواند، واقعا می‌یابد که خدا دارد با ما حرف می‌زند: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ(۶۰) وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ (۶۱). سوره یس. مگر من با شما پیمان نبستم، به من قول نداده بودید؟! آنجا که من از شما پرسیدم أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ اعراف؛ ۱۷۲٫ گفتی که تو رب من هستی، حالا چرا می‌خواهی بی صاحب زندگی کنی؟! تو آنجا به ما قول دادی! بله گفتی! حالا چرا حواست پرت شده است و ما را از یاد برده‌ای!؟ (۳۵:۰۰) تو با ما بودی، قولی به ما دادی، رفیق ما بودی، با ما یک معامله کردی و قول و قراری گذاشتیم! من گفتم من رب تو باشم تو گفتی بله، خب حالا چرا نمی‌خواهی من رب تو باشم؟! چرا هوای نفس، رب تو است؟؟ چرا شیطان، رب تو است؟؟ چرا من رب تو نیستم؟؟ این حقیقت است.

مسئله دیگری که می تواند ما را به این مرتبه برساند، مسئله نماز است. خدا در قرآن می فرماید: وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری. طه؛ ۱۴٫ نماز انسان را به کلاس و حالت حضور دعوت می‌کند. و چون این کار مشکل است، خداوند نوافل را در کنار این قرار داده است تا جبران آن حالت ذکر بشود. ذکر یعنی حجاب‌ها را برکنار کردن، غبار را شستن، خانه دل را جارو کردن!

یکی از اکسیرهایی که دل گِل گرفته ما را طلا می‌کند، نماز است! خب حالا اگر نمازهای واجب و حالتهای ذکرمان کم است، حضورمان کم است؛ خدا ارفاق کرده، هم نوافل و هم تعقیبات، اینها مکمل نماز هستند. اینها پاسدار نماز هستند. در تمام محرّمات خدا حریمی قرار داده و آن مکروهات است و در تمام واجبات، خدا یک پاسدار و نگهبان قرار داده ، و آن مستحبّات است. مستحبات پاسداری و حریم داری واجبات الهی را می‌کنند. لذا روی نوافل در اسلام تأکید شده است تا اینکه در اثر این نوافل و تکرار فرائض، بالاخره سیم دل وصل شود و انسان تکانی بخورد و این غبارها بریزد. بالاخره این خاکستری که بر سر جانمان ریخته است و خاک به سر شدیم، این خاک‌ها را کنار بزند و یک شفافیّتی پیدا کنیم و نور خدا در ما دیده شود.

کل نوافل مورد تأکید است، و این حدیث قدسی که شیعه و سنی روی آن تأکید دارند، یَزَالُ الْعَبْدُ یَتَقَرَّبُ إلَیَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّی‌ أُحِبَّهُ، فَإذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ لِسَانَهُ وَ یَدَهُ وَ رِجْلَهَ. بنده من با نوافل راه قرب من را می‌پیماید و می‌خواهد به من نزدیک شود، نافله می‌خواند که از طریق نوافل و با نردبان نوافل به قله قرب الهی برسد و با ما باشد، آنقدر نوافل را ادامه می‌دهد که حَتَّی‌ أُحِبَّهُ، خدای متعال می‌فرماید: با نوافل بنده‌ام محبت من را کسب می‌کند. و وقتی من او را دوست داشتم، نگاهش می کنم.

 آنقدر مستحبات انجام می‌دهد تا نظر خدا را به خودش جلب کند. وقتی خدا دوستش داشت، نگاهش می‌کند. آدم وقتی کسی را دوست نداشته باشد به او نگاه نمی‌کند. انسان اگر کسی را خیلی دوست داشته باشد، پیوسته نگاهش می کند، مثل پدر مادری که به فرزندشان همینطور نگاه می‌‌کند، چرا چون دوستش دارند؛ اما اگر انسان از کسی بدش بیاید، او را که می‌بیند، سرش را بر‌می‌گرداند. گاهی امام زمان علیه‌ السلام از شما خوشش می‌آید، بروید بین خود و خدا، یک لحظه به خودتان نگاه کنید، ببینید این کارهایی که کردید، حضرت خوشش می‌آید به شما نگاه ‌کند یا بدش می‌آید!؟ آقا جان! به بدی ما نگاه نکن، به خوبی خودت یک نگاه به ما بنداز! یک نگاه به من بکنید،

در دعای ندبه چه می‌خوانیم؟ وَانْظُرْ إِلَیْنا نَظْرَهً رَحیمَهً، خدایا از آن نگاه‌ها، نگاهی هم به ما بکن. خدایا مثل اینکه از چشمت افتادیم و از ما دیگر خوشت نمی‌آید. به ما نگاه نمی‌کنی، مدتی است که یادمان نمی‌کنی. دل ما را ول کردی؟ دیگر به ما نظر و نگاه نمی‌کنی؟! وَانْظُرْ إِلَیْنا! انشاالله همه برویم مدینه، بدون وهابیها، برویم کنار قبرستان اُحد، سیدشهداء علیه‌ السلام آنجا را که حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها با آن حالت جانبازیش به زیارتش می‌رفت- زیارت کنیم.

برویم کنار قبر، یک زیارت نامه‌ای دارد که حضرت امام رضوان‌ الله‌ تعالی ‌علیه فرموده بودند، زیارت جامعه نیازی به سند ندارد. دهان غیر معصوم هیچ گاه نمی تواند چنین عباراتی را بگوید، اصلاً عبارت، نشان ‌می‌دهد که عبارت معصوم است. مگر کسی می‌تواند مثل دعای کمیل بیاورد؟ دعای کمیل سند ندارد و غیر علی علیه‌ السلام نمی‌تواند همچین مناجاتی با خدای خودش داشته باشد. اینها همه معجزات و کرامات ائمه علیهم‌ السلام است. این نهج‌البلاغه، این صحیفه سجادیه جز کرامات حضراتند. صحیفه سجادیه جزء بیانات امام زین‌العابدین علیه‌ السلام است. تمام عالم جمع بشوند و بخواهند دعایی مانند مکارم الاخلاق ارائه کنند، نمی‌توانند! (۴۰:۰۰) خدا می‌داند که نمی‌توانند! بشر به اینجا نرسیده است. بشر نارس است و هنوز پخته نشده است. اینها پخته بودند و نه خام بودند، پخته شدند، سوختند. اینها سوخته بودند، اینها ذوب بودند. کسانی بودند که وجودشان ذوب در ذات حق بود. اصلاً خودی نداشتند! با آتش عشق خودشان را فانی کرده بودند! این گرد خودی را بر باد داده بودند! هیچ از هویت برایشان باقی نمانده بود. چنین اوضاع و احوالی بر ایشان حاکم بود.

در زیارت حضرت حمزه سید شهدا علیه‌ السلام، قسمت آخرش مناجات با خدا می‌کنیم. می‌گوییم: وَ انْظُرْ إِلَیَّ نَظْرَهً لا أَشْقَى بَعْدَهَا أَبَدا. و به من نظر کن نظر کردنى که بعد از آن هرگز بدبخت نشوم. خدایا یک نگاهی به ما بکن!

حضرت استاد یک مثالی می‌زدند، می گفتند مرحوم آمیرزا ابوالفضل زاهدی، – آیت‌الله بود، مجتهد بود و ادعای علمش هم خیلی بالا بود. ولی انصافاً حالاتی هم داشت، در مسجد امام منبر می‌رفت، گاهی هم صبح‌ها در مسجد نماز می‌خواندند و- بعد منبر می‌رفتند. – حضرت استاد دیروز برای من نقل می‌کردند و مطلب مفیدی است که برای شما عرض بکنم؛-  از ایشان پرسیده بودند، مگر شیاطین در ماه مبارک رمضان در غل و زنجیر نیستند؟ اگر شیطانها در ماه مبارک رمضان به زنجیر کشیده شده‌اند، پس چطور ما در ماه رمضان هم گاهی بی‌توفیق می‌شویم و گناه می‌کنیم؟! ایشان جواب خوبی داده بود، گفته بود شما همینطور که ساعت را کوک می‌کنید و دیگر خودش کار می‌کند، -آنوقت‌ها ساعت‌ها کوکی بود، اینجور نبود که پشت سر هم کار کندف کوک می‌کردند و وقتی کوکش تمام می‌شد، ساعت می‌خوابید.- قبل از ماه رمضان، شیطان برخی را کوک کرده و این ها همان طور حالت سابقه ای را که از قبل از شیطان گرفته اند، ادامه می دهند! وگرنه در ماه رمضان دیگر وسوسه ندارد.

حالات قبل رمضان خود را پاک نکردیم و داخل آمدیم، لذا هنوز هم آن گناهانمان در ما ادامه دارد. وَ انْظُرْ إِلَیَّ نَظْرَهً، خدای ما یک نگاه، یعنی به نحوی ما را کوک کن، که ماه رمضان هم تموم بشود ما گرفتار شقاوت نشویم. لا أَشْقَى بَعْدَهَا أَبَدا. شقاوت آدم به گناهش است، آدمی که گناه می‌کند، شقی است. فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ. خطبه شعبانیه. شقی کسی است که در ماه رمضان بخشیده نشود! خدایا یک نگاهی به ما بکن تا بعد از این ماه، جزء اشقیاء نباشیم، و بدبخت نشویم. نگاه خدا ما را خوشبخت می کند! یک نگاه! یک نگاه!

امام زمان علیه ‌الصلاه‌ و ‌السلام ماه رمضان است، به مادرت قسمت می‌دهیم، ما که از چشم همه افتاده ایم، تو یک نگاه به من بیچاره بکن! گدایی که سر راه تو است و لنگ است و نمی‌تواند راه برود، آمده است که لنگیش را به شما نشان دهد که شما یک نگاهی به او بکنید. ما پر و بالمان ریخته است. پرمان سوخته، یک نگاه به ما بکنید و راهمان بیندازید، وَ انْظُرْ إِلَیَّ نَظْرَهً لا أَشْقَى بَعْدَهَا أَبَدا.

نوافل کلاً خیلی نقش دارند و انسان را به خدا متوجه می‌کنند؛ ولی درمیان نوافل، نافله شب جایگاه خاصی دارد!! روایات و آیاتی برای نماز شب برایتان آماده کرده بودم که مسیر مجلستان را خدای متعال به مسیر دیگری برد. این گوینده بیچاره، یک کاری بکند،دلش بسوزد و ببیند خیلی بیچاره هستیم. هیچ چیزی نداریم، مفلوک مفلوک هستیم، سیزده روز از ماه رمضان رفته، عده‌ای قدم به قدم به امام زمان علیه‌ السلام نزدیک می‌شوند. فاصله‌اشان تا امام زمان علیه‌ السلام از حالا تا شب قدر است. شب قدر دامن آقا را می‌گیرند. شب قدر آقایمان میزبان است، تمام ملائکه مهمان امام زمان علیه‌ السلام هستند. تَنزََّلُ الْمَلَئکَهُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِِّم مِّن کلُ‏ِّ أَمْر. قدر؛ ۴٫ تمام موجودات نامرئی عالم خدمت امام زمان علیه‌ السلام می‌رسند و من خاک به سر، سالها از عمرم گذشت، شب قدرها از من گذشت اما خدمت آقا نرسیدم. فاصله ما تا امام زمان علیه‌ السلام تا شب قدر است، اگر یک نگاهی در این روزها به ما باشد، انشاالله در شب قدر قلبمان شفاف بشود که حضرت بتواند به ما نگاه کند. کسی که سرتاسر لجن است و بوی بد می‌دهد، چه کسی نگاهش می‌کند؟! این گناهان نمی‌دانی چطور ما را متعفن کرده است، (۴۵:۰۰) نمی‌دانیم چطور ما را بیچاره کرده است؟! این است که امیراالمؤمنین علیه‌ السلام مى‏فرمایند: «إنّ الله سبحانه وتعالى‏ جعل الذکر جلاءً للقلوب»[۱] نهج البلاغه؛ حکمت ۲۱۳٫

این یاد خدا است، وصل شدن به خدا است. حالا با قرآن می‌توانی به خدا وصل شوی، وصل شو! با نماز می‌توانی وصل شوی، وصل شو! با توسّل به امام حسین علیه‌ السلام می‌توانی وصل شوی، وصل شو! خدای متعال دنبال این است که دلت را با خودش داشته باشد. دلبری می‌کند! در آینه امام حسین علیه‌ السلام، جمال خودش را نشان داده است. در قرآن جمال خودش را نشان داده است. در نماز جمال خودش را نشان داده است. خب کوری، بگو امام رضا علیه‌ السلام کورم، آمده‌ام کوری من را شفاء بدهی! چطور وقتی بچه‌یمان چشمش نابینا می‌شود، می‌بریم و شفا می طلبیم. در نماز هم باید خدا را دیده باشیم، در قرآن هم باید خدا را دیده باشیم. در توسلات باید خدا را دیده باشیم. اما چشم دلمان کار نمی‌کند، فعال نیست و این است که مشکل داریم.

 

صلی الله علیک یا اباعبدالله!

چون روز ولادت امام حسن مجتبی علیه‌ السلام است، نباید روضه بخوانیم و دلمان نمی‌آید روضه بخوانیم. دلم رفت به بقیع و پیش قبر غریب امام مجتبی علیه‌ السلام! فرمودند: کسی برای امام حسن علیه‌ السلام گریه کند، روز قیامت گریان نخواهد بود. حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها امام حسن علیه‌ السلام و امام حسین علیه‌ السلام را دوست دارند.

در مسجد امام حسن علیه‌ السلام خیابان آزادی، سال‌ها قبل، ده شب منبر رفتیم، بعد از آن دهه، یک بنده خدایی از جانبازهای عزیزمان بود، گفت فلانی من امام حسن علیه‌ السلام را در خواب دیدم و از شما گله مند بود و من خیلی تکان خوردم. چه غلطی کردم که امام  حسن علیه‌ السلام از من گله مند بود. گفتم چرا؟ گفتند حضرت فرمودند: فلانی ده شب در مسجدی که به نام من بود روضه خواند، ولی یک شب روضه من را نخواند!! قربان کرمت بروم، او که نیازی به روضه من ندارد، ولی برای من و شما سفره پهن کرده و می‌گویید منتظرم از شما پذیرایی کنم، چرا نمی‌آیید تا دامن من را بگیرید. کریم اهل بیت علیه‌ السلام است.

در مدینه منوره جایتان خالی بود، آنجا در یک مجلسی روضه امام مجتبی علیه‌ السلام را خواندم، یک سید مشهدی معمم بود. بعد از منبرمان همینطور هق هق گریه می‌کرد، ساکت نمی‌شد. گفت دیشب در عالم خواب دیدم که دارم وارد قبرستان بقیع می‌شود. دیدم چند تا خانم سیاهپوش کنار بقیع هستند و یکی جلو آمد و گفت: فلانی بی‌بی حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها می‌گویند که سفارش کن که روضه حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها را بخوان، این سید می‌گفت من به آن بانو گفتم که به حضرت عرض کنید کدام فرزندشان؟ برگشت و گفت: بی‌بی فرمودند روضه پسرم حسن علیه‌ السلام را بخوان!

جا دارد که بگویند مظلومتر از امام حسین علیه‌ السلام است. امام حسین علیه‌ السلام خیلی مظلوم بود، ولی همسری مثل رُباب داشت. نقل شده است که یک سال بعد از شهادت امام حسین علیه‌ السلام زنده نماند. این یک سال هم، زیر سایه نرفت و زیر آفتاب گریه می‌کرد. دلسوزی می‌کردند و می‌گفتند که بانو آفتاب حجاز جانکاه است و مریض می‌شوی، می‌گفت نمی‌توانم، من بدن امام حسین علیه‌ السلام را زیر آفتاب دیدم. اما امام مجتبی علیه‌ السلام روزه بود. جعده عجب افطاری به امام حسن علیه‌ السلام دادی!!؟ زهری داد که به زودی امام مجتبی علیه‌ السلام به خودش می‌پیچید، مثل مار گزیده به خودش می‌پیچید، سراغ امام حسین علیه‌ السلام فرستاد و همه عزیزانش به دورش آمدند، (۵۰) دورش حلقه زدند. حضرت تشت خواستند و این اطرافیان امیدوار شدند. گفتند اگر بالا بیاورد راحت می شود اما یک وقت دیدند که پاره های جگر امام حسن مجتبی علیه‌ السلام در تشت ریخت. خونابه‌ها را بالا آورد.

امام حسین علیه‌ السلام اینقدر به امام مجتبی علیه‌ السلام علاقه داشت که وقتی بدن نازنین امام مجتبی علیه‌ السلام را دفن می کرد، می‌گفت برادرم! غارت زده کسی نیست که مالش را به غارت برده‌اند، غارت زده من هستم که برادری مثل تو را از من گرفتند. اینجا فرمود من غارت زده هستم؛ اما کنار نهر علقمه فرمودند، کمرم شکست و امیدم ناامید شد.

لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم؛ و لعنۀ ‌الله علی اعدائهم اجمعین

دعا و نیایش

خدایا به عصمت حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها  و به مظلومیت امام مجتبی علیه‌ السلام، کرامت کریم اهل بیت علیه‌ السلام، امام زمان علیه‌ السلام ما را برسان!

خدایا دولت حقّه امام زمان علیه‌ السلام را در دوره ما محقق بفرما! قلب نازنینش را از ما راضی بگردان! ما را از خدمت گذاران حتمی و دائمی آن حضرت قرار بده!

خدایا فرزندان ما را صالح و سالم قرار بده! نسل جوان را به سامان برسان! مشکلات کشور را برطرف بفرما!

خدایا دولت آینده را در خدمت ولایت، مردم شیعه و فرهنگ اسلامی قرار بده!

خدایا شر نفوذ‌ی‌ها و اجانب را از مملکت ما دور بگردان! کار ما و انقلاب را به دست نامحرمان و نااهلان مینداز!

خدایا به حقّ حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها، سایه عزیز رهبرمان را با عزّت مستدام بفرما!

هرکسی با هر حاجتی امروز خودش را در خانه امام مجتبی علیه‌ السلام می‌بیند، انتظار کرم دارد، خدایا به بزرگی حضرت مجتبی علیه‌ السلام قسمت می‌دهیم که حاجات همه عزیزان که حاضرند و آنهایی که بیننده‌اند و آنهایی که ملتمس هستند، آنهایی که با ما عهد دعا دارند؛ حوائج مورد نظر را برآورده بفرما!

خدایا برکاتت را بر این مملکت نازل بفرما!

خدایا شیعیان را در همه جای عالم از شر استکبار عالمی، صهیونیست‌ها و سلفی‌های آدم کش، در امان بدار! شر این آدم کش‌ها را به خودشان برگردان!

الها، پروردگار، ما را، نظام ما را، مردم خوب ما را، رهبر ما را، دشمن شاد مگردان!

خدایا ماه رمضان است، ماه رمضان ما را نورانی قرار بده! آخرین ماه رمضان عمرمان قرار مده!

خدایا توفیق درک فیوضات شب قدر، درک فیوضات محضر امام زمان علیه‌ السلام را امسال به ما مرحمت بفرما!

خدایا امام، شهدا و گذشتگانمان را سر سفره امام مجتبی علیه‌ السلام خشنود بگردان!

غفرالله لنا و لکم

السلام علیکم و رحمه ‌الله و برکاته.

اللهم صلی الله محمد و آل محمد


 

[۱] . مِنْ کَلَامٍ لَهُ علیه السلام عِنْدَ تِلَاوَتِهِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَهِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَهِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَهِ.