بسم الله الرحمن الرحیم
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ(۱) الَّذِینَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ(۲) وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ(۳).»[۱]
هر قدر نسبت به نعم الهی متذکر شویم، [به همان میزان] شکر پیدا می کنیم. خدای متعال با محبتی که به بندگانش دارد، ما را غرق در احسان و الطاف بیکران خودش کرده است. چه چیز نداده است؟ چه چیز نداریم؟ ای کاش می دانستیم که چه چیزهایی داریم؟
دینی به این پاکیزگی! امامان معصومD الگوهایی در این همه عظمت هستند. گنجینه هایی که از وحی و احادیث پیامبر اکرم و ائمه مصعومین سلام الله علیهم اجمعین و مناجاتها و دعاها و زیارت نامه ها وجود دارند، این ها همه منابع نورند، رموز سعادتند، طرق الی الله اند و در دسترس ما هستند.
به فضل الهی در زیر این آسمان، تنها کشوری هستیم که در رأس حکومتش، یک روشنفکر با تقوا و روشن بینی است که همّ و غم او بر نجات بشر و تحقق اسلام است. توفیقی که نصیب ما و شما شده است، این است که در مسیری قدم گذاشتیم که این مسیر دقیقاً مسیر پیغمبران است. اللهم ارحم خلفایی.
ماموریت و هدف اصلی انبیاء
هیچ پیغمبری را در طول تاریخ سراغ ندارید که یک اختراعی از خودش آورده باشد. پیغمبران با عالم غیب مرتبط بودند. این ماهواره ای که امروزه هست، می شد حضرت ابراهیم Aاین را مطرح کنند یا این تلفن و این امواجی که در لحظه ای این سوی عالم را به آن سو متصل می کند، می شد حضرت موسی Aاین کار را می کردند.
سی تی اسکن و این کارای اخیری که دندان می کارند و ایمپلت می کارند و عین دندان قبلی می شود؛ اگر روزگاری مطرح میشد، مردم می گفتن معجزه است، ولی مردم بعداً فهمیدند این اعمال یک راه علمی دارد و معجزه هم نیست. خُب حالا این گونه عملکردها در برابر مرده زنده کردن حضرت عیسیA چیزی به حساب می آید؟ پس چرا پیامبران این کارها را نکردند؟ معجزه آوردند، ولی به دیگران القا نکردند، کلاسی برای آموزش مرده زنده کردن نداشتند.
” انبیاء مرده زنده کردند، عصا را تبدیل به اژدها کردند، آتش را گلستان کردند؛ اما نه تریلی برای ما آوردند، نه برقی اختراع کردند، نه جراحی نمودند، نه ساختار مغزی رابرای ما تشریح کردند. هدف ایشان چه بود، به دنبال چه بودند؟ – اگر قادر بودند مرده زنده کنند، چرا برای رفاه بشر اختراعاتی ارائه نکردند؟ علتش چه بود؟- علتش این است که انبیا به دنبال «آدم سازی» بودند “
انبیاء مرده زنده کردند، عصا را تبدیل به اژدها کردند، آتش را گلستان کردند؛ اما نه تریلی برای ما آوردند، نه برقی اختراع کردند، نه جراحی نمودند، نه ساختار مغزی رابرای ما تشریح کردند. هدف ایشان چه بود، به دنبال چه بودند؟ – اگر قادر بودند مرده زنده کنند، چرا برای رفاه بشر اختراعاتی ارائه نکردند؟ علتش چه بود؟- علتش این است که انبیا به دنبال «آدم سازی» بودند. اختراعات با جسم بشر مرتبط است، بشر چون جسم خودش را می یابد، درک می کند، نیازهای جسمی برای او ملموس است. اگر پیامبر الهی هم نگوید ای بشر! این دردی که در سر، در شکم داری را مداوا نما، خود بشر برای رفع درد ملموس و عینی اش این کار را می کند؛ اما متاسفانه دروغ درد ندارد، غیبت حالت تهوع نمی آورد، نگاه بد چشم آدم را کور نمی کند، زخم زبان و تحقیر این و آن زبان را لال نمی کند؛ چرا که معایب و بیماری های روحی و اخلاقی، عارضه جسمی قابل فهم ندارد لذا بشر دنبال این نیست که خودش را معالجه کند. اینجاست که پیامبران مأمور هدایت بشر می شوند و به یاری فرزندان آدم می شتابند.
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ»[۲] لذا پیغمبر خدا J-که خاتم پیغمبران است و آنچه خوبان همه دارند او به تنهایی دارد.-رحمه للعالمین است و کسی است که خداوند مستقیماً با او سخن می گوید و به مقام قرب نهایی نائل شده است.
«وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى»[۳] پیغمبر Jاصلا هیچ کاری در زندگیش نکرد. کاره ای نبود. پیغمبر به جایی رسیده بود که تمام کارهایش را خدا انجام می داد. من البدو الی الخلق، نبی مکرم اسلام Jهیچ کاری نکرد. همه کاره او خدا بود و خدا عهده دار کارهایش بود. اگر سخن می گفت، سخن خودش نبود. اگر مشتی ریگ برداشت و پاشید، مال خودش نبود. هیچ یک از کارهایش برای خودش نبود، همه اش کار خدا بود.
داماد و وصیش، دخترش، اوصیائش نیز چنین بودند. شأن ایشان مطلقا جلوه خدا بودن است، یعنی هیچ حرکتی، سکونی در این ها نیست مگر اینکه خدا را نشان می دهد. مطلقا آیت خدا هستند. آیت الله العظمی اینها هستند. اگر به شخصی که با سواد شده باشد، در فقه شأنی پیدا کرده باشد، می گویند آیت الله العظمی، [گفتن این جمله] از باب تسامح است. اینها حرفایی هست که ما برای خودمان درست کرده ایم. حجت الاسلامی هم به سواد نیست. چه کسی حجت الاسلام است؟ چه کسی ثقه الاسلام است؟ آیت خدا کسی است که وقتی او را می بینند، جلوه قدرت خدا، علم خدا، جلال خدا، جمال خداست. وقتی به او می نگرند، خدا را می بینند. حجت اسلام کسی است که در روز قیامت، عذر و بهانه را از دیگران منتفی می کند، دیگران را خلع سلاح می کند.[۴]
افتخارکردن به “طلبه شدن”
بنابراین باید برای راهی که ما انتخاب کردیم(طلبگی)، خیلی به خودمان ببالیم؛ چرا که خدای متعال در میان این همه خدماتی که می شد به بشریت بکنیم، توفیق داد تا ادامه دهنده راه انبیایش باشیم. مثلا یک طبیب جراح که در روز چندین نفر را از مرگ قطعی نجات می دهد را در نظر بگیرید، اگر قربتاً الی الله نجات دهد، چه سرمایه ای برای خودش ذخیره می کند؟! «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»[۵]
یک مهندس که سد می سازد و برای روز مبادای مردم [آب ذخیره می نماید تا آنها] را از تشنگی، از قحطی، از گرانی نجات دهد، این کم ذخیره ای نیست اگر قربتاً الی الله باشد. رساندن آب به کبدهای سوزان یکی از برترین اعمال است، در روایتی از وجود مبارک پیغمبر خداJ فرمودند: «در عالم رؤیا، حضرت حمزه و جعفر را دیدم که در بهشتند و از ایشان پذیرایی می شود، پرسیدم پدر و مادرم به قربان شما، در آنجا چه عملی برای شما خیلی کارساز بود؟ گفتند سه عمل، یکی آب دادن به تشنگان بود» لذا این کار را گاهی شما انجام بدهید، زحمتی ندارد. آدم یه جرعه آبی به کسی تعارف بکند، جزء ذخیره های برجسته او خواهد شد، در آن دنیا دست آدم را می گیرد.
یا می توانستیم بجای طلبگی، به دنبال مال و پول و ثروت و ثروتمند برویم، مثل حضرت خدیجه Bثروتمان را به فقرا کمک کنیم، می دانید این اعمال چه عقبه ای در پی دارد؟! خود قرآن کریم این ها را به عنوان عقبه ای برای افرادی که می خواهند به قله برسند یاد می کند: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ(۱۱) وَ مَا أَدْرَئکَ مَا الْعَقَبَهُ(۱۲) فَکُّ رَقَبَهٍ(۱۳) أَوْ إِطْعَامٌ فىِ یَوْمٍ ذِى مَسْغَبَهٍ(۱۴).»[۶]
این ها کارهای کمی نیست و افرادی میان مردم هستند که حساب و کتابی با خدا دارند. یک تاجر در مسیر [حیات] خودش می تواند به خدا تقرب جوید، یک مهندس می تواند به خدا تقرب جوید، یک دارو ساز که اطباء را برای احیاء و رفع آلام مردم تجهیز می کند، می تواند به خدا تقرب جوید، و انواع حِرَف و صنعت ها در اسلام جایگاه دارند. خداوند دستور داده است که «وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ.»[۷] یعنی خدا به بشر فرموده، هر چه داری را برای دنیا مصرف نکن! مهم این است، آنچه ما به شما(بشر) دادیم را بتوانید برای آباد کردن دار آخرت به کار بندید و با آن آخرت را برای خود کسب کنید.
این صنعت ها در اسلام جایگاه دارد و مجرای قرب الهی است اما در هیچ کدام از این ها نداریم که زیر پای [شاغلین در این صنایع]، ملائکه پرهای خود را فرش می کنند! این فقط مال طالب علم و علوم دینی است. هیچ موردی نداریم که ملائکه و موجودات و ماهیان دریا و موجودات آسمانی برای او استغفار کنند، جز معلم خیر و نیکی.
” این صنعت ها در اسلام جایگاه دارد و مجرای قرب الهی است اما در هیچ کدام از این ها نداریم که زیر پای [شاغلین در این صنایع]، ملائکه پرهای خود را فرش می کنند! این فقط مال طالب علم و علوم دینی است. هیچ موردی نداریم که ملائکه و موجودات و ماهیان دریا و موجودات آسمانی برای او استغفار کنند، “
چرا برای معلم خیر، تمام موجوادت استغفار می کنند؟ اگر انسان ارزیابی کند، می بیند تمام حِرَف و مشاغلی که حتی در مسیر خیر و خدمت هستند؛ بدون معرفت بدون آشنایی با خدا و پیغمبرJ و راه بهشت، کارهای خیرشون خیر نیست. نیاز به متخصصی دارد که عمل صالح را تشخیص و تعلیم دهد، کسی که دریای ایمان و چشمه ایمان را یافته است و می تواند تشنگان را به آن چشمه رساند؛ جز انبیاء و کسانی همان خط انبیاء را پیموده اند، کس دیگری را سراغ دارید که بتواند تشنگان را به چشمه برساند؟! آدرس بهشت را از کاسب بازار می توانید بپرسید؟ که کدام کار ما را به بهشت سریع تر می رساند؟ از آقای مهندس شیمی می تانید این سوال را بکنید؟
اینها را باید از «قال الله سبحانه» پرسید! خداوند سبحان می گوید: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ.»[۸] «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقینَ»[۹]؛ حالا متقین کی هستند که راه بهشت به ایشان نزدیک شده و سریع ترین راه در پیششون هست؟ خداوند متقین را چنین توصیف می کند: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» بنابراین تمام اموری که انسان را به نجات نهایی می رساند، ریشه در علوم وحیانی دارد.
جز وحی الهی و بلندگوهای وحی -که معصومین سلام الله علیهم اجمعین هستند- کسی حقیقت بهشت و برزخ و قیامت و اسماء الهی را نمی داند، بلد نیست، به حقیقت آن نمیرسد. این منحصرا در وادی علوم اسلامی است.
شرط رسیدن به حیات طیبه
اما در دو مقام باید بحث را دنبال کرد؛ مقام اول این است که قرآن می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون.»[۱۰] حیات طیبه مقدمات دارد. یکی از مقدماتش عمل است. آدمی که کار نمی کند، به حیات طیبه نمیرسد. باید جدّیت، کوشش و سعی مبذول شود. اگر عمل نباشد- آن هم عمل صالح،- آدم به جایی نمی رسد. اگر عمل، مشروع و صالح نباشد، هر چقدر آدمی پرتلاش باشد و جدیت به خرج دهد، این شخص به حیات طیبه نمیرسد؛ اما اگر عمل صحت و مشروعیت داشت، آن وقت این شخص آدم پرکاری هم بود، ولی اعتقاد نداشت کار خیر انجام داده است، در این صورت حُسن عملی دارد ولی حُسن فاعلی ندارد. کسی که اعتقاد ندارد، نیت ندارد، ایمان ندارد؛ این شخص به حیات طیبه نائل نمی شود.
” اگر اخلاص نداشته باشیم، در عالم قبر، نه فقه به درد می خورد، نه جراحی به درد می خورد، نه راه سازی به درد می خورد. “
مقام دوم این است که آیا هر عالم اسلامی به بهشت میرسد؟ به فلاح می رسد؟ خیر چنین نیست. تمام امور به اخلاص برمیگردد. یک روز به یک عالِم اسلامی گفته می شود، مهلتت تمام شد چه کردی؟ آنگاه ما چه رجحانی، چه امتیازی بر مهندس راه و ساختمان و مهندس عمران و داروساز و پزشک داریم؟ اگر اخلاص نداشته باشیم، در عالم قبر، نه فقه به درد می خورد، نه جراحی به درد می خورد، نه راه سازی به درد می خورد.
خودسازی، تنها راه سعادت
بیاید به فکر آباد کردن آخرتمون باشیم. نمی دونید عمر ما چه زود گذشت؟! جوانی را چه مفت از دست دادیم؟! جوانی خیلی قیمت داشت، میشد آدم ملاحسینقلی همدانی بشود. میشد آقای بهجت بشود. آقای بهجت توی جوانیش آقای بهجت شد، ولی من روسیاه از عمرم، از جوانیم استفاده نکردم. من برای شما عبرتم. شما این کار را نکنید.
چه کار باید کرد؟ راه رسیدن به فلاح، تزکیه است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها».[۱۱] خودتان را باید درست کنید. کارتان باید درست باشد، حرفتان درست باشد، نگاهتان درست باشد، خورد و خوراکتان درست باشد، برخوردتان در اجتماع، در خانواده درست باشد.
حال این سوال مطرح می شود که «درست باشد» یعنی چه؟ «درست» یعنی خدا پسندیده باشد، همه کارهایتان خدا پسند باشد. در تمام کارها خدا را راضی کنید. از اشعار مرحوم نواب صفوی یک مصرعش یادم مانده است: «ما خدا را دائماً از خود رضا خواهیم کرد.» این طور باشید، دائما خدا را از خودمان راضی کنیم.[۱۲]
” حضرت عباسی در جوانی جوانمرد باشید؛ در روز چند تا کار میکنید که اطمینان دارید خدا خشنود شده است؟ امام زمان با این کار شما لبخندی به لبش آمد؟ چند مورد از مطالعه شما، چند مورد از درستان، چند مورد از حرف زدنتان، چند مورد از نمازتان منجر شده حضرتf را خشنود کرده باشد؟! علیکم انفسکم؛ “
حضرت عباسی در جوانی جوانمرد باشید؛ در روز چند تا کار میکنید که اطمینان دارید خدا خشنود شده است؟ امام زمان با این کار شما لبخندی به لبش آمد؟ چند مورد از مطالعه شما، چند مورد از درستان، چند مورد از حرف زدنتان، چند مورد از نمازتان منجر شده حضرتf را خشنود کرده باشد؟! علیکم انفسکم؛ یک خورده به خودتان بپردازید! ببنید کارتان را می خرند یا نمی خرند؟با کی معامله می کنید؟به چی معامله می کنید؟
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها».[۱۳] فقط راه راه تزکیه است. درست کردن درون و بیرون، کار درست بشوید، نیّت خودرا درست کنید. سوال می شود تزکیه یک امر کلی است، اگر بخواهیم تزکیه بکنیم چه باید بکنیم؟ تدبر در قرآن یعنی همین، یعنی آدم، کلی را در جزیی تطبیق کند، سپس آنرا که پیدا کرد تبدیل به برنامه می نماید، آنگاه برنامه ریزی خود را به عمل در می آورد.
برخی از صفات مومنین
کلاس های خود سازی در آیات مختلف قرآن مطرح شده است، بخشی از آن در سوره مومنون است، که سه آیه از آن را بنده برای شما تلاوت کردم. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ(۱) الَّذِینَ هُمْ فىِ صَلَاتهِمْ خَاشِعُونَ(۲) وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ(۳)» خدای متعال اگر «قد» را هم نمی فرمود، بندگان خدا خداوند را قبول دارند؛ ولی می خواهد ما را تکان دهد.گاهی خدا قسم می خورد، گاهی تاکید می کند، می خواهد مطلب را برجسته نماید.
خدا خیلی مهربان است، به خودش قسم که چنین است. نماز جعفر طیار را گاهی بخوانید و دعایی که بعد از نماز جعفر طیار در زاد المعاد آمده است را هم تدارک بکنید و بخوانید. در آن دعا ما به خدا عرضه می داریم که:
«أَنْتَ أَبَرُّ بِی مِنْ أَبِی وَ أُمِّی وَ أَرْحَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ مِنَ النَّاسِ أَجْمَعِین».[۱۴] خداوندا تو از خودم به خودم مهربانتری! از پدر و مادرم به من مهربانتری! خدامون خیلی خوبه ها! من خیلی بدم ها!
«أَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِب».[۱۵] خدایا چه میشود، تو که می توانی مرا خوب کنی، یه نگاهی به ما کن ما خوب شویم. تو خیلی خوبی.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَدَلَ عَنِّی مَا ابْتَلَاکَ بِهِ وَ فَضَّلَنِی عَلَیْکَ بِالْعَافِیَه.»[۱۶]، [«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَافَانِی مِنَ الْخَبِیثِ الْمُخْبِثِ وَ أَمَاطَ عَنِّی الْأَذَى».[۱۷]]
خداوند فقط با انسان های خوب خوب نیست، بلکه با انسان های بد نیز خوب است. مدام مهلت می دهد، فرصت می دهد، شاید برگردد، توبه کند! خدا توبه بنده اش را خیلی دوست دارد! در روایات مثل هایی آمده است که عقل از سر آدم میپرد، می فرماید کسی در بیابان همه چیز خود را گم کرده، گرفتار ظلمات بیابان شده، مرکبش زاد و توشه اش همه از دستش رفته، در اوج یأس و ناامیدی که به بن بست رسیده، دست از حیات شسته؛ یک مرتبه بارقه امید در وجودش دمیده می شود و همه چیزش را پیدا می کند، این شخص در این لحظه چقدر خوشحال می شود؟! روایت می گوید: خدا از توبه بنده اش بیش از این خوشحال می شود.
خداوند سبحان ما انسان ها را سرمایه خودش می داند؛ ما ضایع بشویم، خدا سرمایه اش ضایع شده است. خدا نمی خواهد سرمایه اش ضایع شود. خدا ما را دوست دارد. از این جهت خدا با عباراتی صحبت می کند که دل ما را تکان دهد؛ «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون»در اینجا «قد» به معنای «مسلم»، «یقین کنید.» می باشد؛ خدا می فرماید: یقیناً مومن به فلاح میرسد. پس قدم اول ایمان است. ایمان را در اصول کافی فرموده اند، در اعضا و جوارح مبثوث است. در باب ایمان، فقط ایمان قلبی کافی نیست.
بعضی چشم ها ایمان ندارند. بعضی زبان ها ایمان ندارند. بعضی از اعضا و جوارح فاقد ایمان اند. بعضی ها هم ایمان مستودع دارند. ایمان عاریتی دارند. ایمانشان زائل می شود. ایمان دارند ولی نمی توانند نگه دارند. باید ایمان مستقر داشت؛ و ایمان مستقر با مراقب دائم به دست می آید. حواستان به خودتان باشد. گرگ شیطان کنارتان نشسته است، در رگ هایتان جریان دارد. مراقب باشید گرگ شیطان ایمانتان را نخورد، نکند خورده باشد و شما خبر ندارید؟
خداوند می فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین.»[۱۸] من که به شما(بنی آدم) گفتم، دشمنتان را نشان دادم، چرا بر حذر نشدید؟ این دشمن چه بلایی به سر شما آورده است؟
شخصی در قم بود که با مرحوم آقای زاهدی سابقه آشنایی طولانی داشت و یکی دو ماه شب و روز خدمتش را کرده بود؛ این شخص واسطه شد و بنده را نزد مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی زاهدی اعلی الله مقامه بُرد. در آنجا آقای زاهدی بعضی از اسرار ما را گفت، بعد هم با ما خیلی مأنوس شد، خیلی عیاق و راحت صحبت می کرد، اما از اول تا آخر جلسه به شخصی که واسطه آشنایی ما شده بود نگاهی نکرد. جلسه که به پایان رسید و من خواستم که خدا حافظی کنم، گفتم ایشان (حاجی فلانی) که گویا سابقه ای با شما دارند، باعث خیر بودند و ما را پیش شما آوردند. آقای زاهدی به آن شخص نگاهی کرد و نگاهش را برگرداند.
گفت: «چه کسی تو را به این روز انداخته است؟ تو اینجور نبودی!؟».
نکند ما هم بلایی سر خودمان آورده ایم و خودمان نمی دانیم. نکند نزد انسان کاملی برویم و او نگاهی به ما نماید و دلش به حال ما بسوزد! بگوید چه خاکی به سر خودت ریختی؟ این چه قیافه ای است که برای خودت درست کردی؟ این چه لجنی است که خودت را به آن آغشته کردی؟
” نکند ما هم بلایی سر خودمان آورده ایم و خودمان نمی دانیم. نکند نزد انسان کاملی برویم و او نگاهی به ما نماید و دلش به حال ما بسوزد! بگوید چه خاکی به سر خودت ریختی؟ این چه قیافه ای است که برای خودت درست کردی؟ این چه لجنی است که خودت را به آن آغشته کردی؟ نمی دانم وقتی ملائکه به سراغ ما می آیند، بوی تعفن داریم؟! عفونت گناه مایه انزجار ملائکه می شود “
نمی دانم وقتی ملائکه به سراغ ما می آیند، بوی تعفن داریم؟! عفونت گناه مایه انزجار ملائکه می شود؟! قد افلح المومنون. باید به تمام معنا مومن باشیم، قلبمان، جوارحمان الهی باشد.«الْإِیمَانُ قَوْلٌ بِاللِّسَانِ وَ تَصْدِیقٌ بِالْجَنَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان.»[۱۹]
قدم دوم از علائم و از جلوه های مومن بودن این است که خشوع در نماز است. این آیات با همدیگر ارتباط علّی و معلولی دارند. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ(۱) الَّذِینَ هُمْ فىِ صَلَاتهِمْ خَاشِعُونَ(۲)». نمازهایتان را ارزیابی می کنید؟ یا فقط کمیت نماز را دارید؟ ما خدا را شکر می کنیم که در جمع شما متهجد فراوان است. نماز شب می خوانید؟ خدا این اکسیر را از شما نگیرد. خیر دنیا و آخرت در نماز شب است. کسی که از نماز شب محروم است، دلیل این است که گناه بدی دارد. «إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَمْتَنِعُ بِهِ مِنْ قِیَامِ اللَّیْل».[۲۰] این الف و لام نشان می دهد هر گناهی سبب محرومیت نیست، بلکه بعضی گناهان آدم را محروم می کنند، در را به روی انسان می بندند.
نماز اول وقت می خوانید؟ نماز به جماعت می خوانید؟ چقدر خشوع دارید؟ نمازهایتان کیفیت دارد یا ندارد؟ خودتان به نمازتان نمره می دهید یا نه؟ انسان خودش از حال خودش با خبر است. «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَهٌ»[۲۱] گاهی بنشینید ببینید نمازهایتان چطور بوده است؟ نکند نمازها همه لهو و لغو بوده باشد؟ نماز ما سرگرمی باشد!؟ «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ»[۲۲] تکاثر که فقط به مال نیست، هر چیزی که آدم را از خدا مشغول نماید، برای آدم سرگرمی باشد، منجر به بی توجهی نسبت به خدا گردد، تکاثر است. خیلی وقت ها نمازهای ما با خدا نیست. نماز برای ما سرگرمی است. علم نیز همین طوراست. خشوع را – به هر کیفیتی هست- به فکرش باشید، در برنامه هایتان لحاظ کنید که نمازتان نماز خاشعان باشد.
مسئله سوم یا چهارمی که در آیات آغازین سوره مومنون مطرح است، مسائل نماز است، این ها کلاس های خود سازی در آیات اند. هر نمازگزاری به فلاح نمی رسد، بلکه نمازگزاری که در نمازش خاشع است به فلاح می رسد.
مسئله بعدی «وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ(۳)» می باشد. خدا به دادمان برسد! عمرمان به لغو گذشت! مناجات شعبانیه حضرت امیر را بنگرید؛ «الهِی وَ قَدْ افْنَیْتُ عُمْرِی فِی شَرَهِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبلَیْتُ شَبابِی فِی سَکْرَهِ التَّباعُدِ مِنْکَ».[۲۳] از خود بپرسید عمر را کجا هزینه می کنید؟ با جوانی چه می کنید؟ اگر این سرمایه عظیم را از دست بدهید، نتیجه اش دور شدن از خدا می شود، هزینه جوانی به قیمت دور شدن از خدا نیست!؟
[۱] مومنون؛ ۱-۳ – مؤمنان رستگار شدند.(۱) آنها که در نمازشان خشوع دارند.(۲) و آنها که از لغو و بیهودگى روىگردانند.(۳)
[۲] اسرا؛ ۸۲ – و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىکنیم .
[۳] انفال؛ ۱۷ – این شما نبودید که آنها را کشتید بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودى (اى پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختى بلکه خدا انداخت!
[۴]یعنی در روز قیامت به افراد گنه کار گفته می شود: «این فرد با تو بود، در شرایطی که تو زندگی می کردی، می زیست اما هیچ وقت گناه نکرد. این شخص حجت بر تو است.» انسانی کهبه این اندازه سند محکم است، وجودش دینی و مذهبی است، حجت خدا می گردد.فردای قیامت خدا به وسیله او بر گنناه کاران احتجاج می کند.
[۵] قرب الإسناد (ط – الحدیثه)، متن، احادیث متفرقه، ص ۳۴۲
[۶] سوره بلد – یعنی: ولى او از آن گردنه مهمّ نگذشت! (۱۱) و تو نمىدانى آن گردنه چیست!(۱۲) آزادکردن بردهاى،(۱۳) یا غذا دادن در روز گرسنگى(۱۴)
[۷] قصص؛ ۷۷
[۸] بقره؛ ۲
[۹] شعرا؛ ۹۰
[۱۰] نحل؛ ۹۷
[۱۱] شمس؛ ۹
[۱۲]خدا این گوینده را هم از شرّ نفس خودش نجات بدهد.
[۱۳] شمس؛ ۹
[۱۴] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۱، ص۳۱۳، صلاه التسبیح و قد تسمى صلاه الحبوه
[۱۵] الخصال، ج۲، ص۴۲۰، تسع کلمات تکلم بهن أمیر المؤمنین ع
[۱۶] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص۹۷، باب الشکر
[۱۷] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۳، ص ۱۶، باب القول عند دخول الخلاء و عند الخروج و الاستنجاء و من نسیه و التسمیه عند الدخول و عند الوضوء
[۱۸] یس؛ ۶۰
[۱۹] دعائم الإسلام، ج۱، ص ۳، ذکر الإیمان
[۲۰] عده الداعی و نجاح الساعی، ص۲۱۱، الخامس أن یکون بعد الدعاء خیرا منه قبله
[۲۱] قیامه؛ ۱۴
[۲۲] تکاثر؛ ۱ – افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است.
[۲۳] الإقبال بالأعمال الحسنه (ط – الحدیثه)، ج۳، ص ۲۹۷، فصل(۱۰) فیما نذکره من الدعاء فی شعبان، مروی عن ابن خالویه
پاسخ دهید