«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَىٌ رَسُولِ اللهِ وَ آلِهِ الأَطیَبینَ سِیَّمَا کَهفِ الحَصینِ بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ (أرواحنا اراح من سواه فداه) وَ اللَّعنُ عَلَی أعْدائهِمْ أجْمَعینَ».
تبریک میلاد حضرت امام محمّد تقی، جواد الأئمّه (صلوات الله علیه و علی نبی و علی اولاده المعصومین).
ادای شکر
بحث ما در این محفل در موضوع شکر بود که از منازل بسیار پر ذخیرهی بندگی در پیشگاه پروردگار متعال است و جان عبودیّت برای احرار انگیزهی عبادت با عنوان شکر است. «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً»[۱] ما بر هر نعمتی لازم است که خدا را شکر کنیم و چون نعمت بیپایان است، ولی عمل ما و فکر ما محدود است، فرمول ریاضی است که امکان شکر برای ما نیست «لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ»[۲]، «وَ لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ قَائِل» از این جهت اعلان قصور و تقصیر در پیشگاه پروردگار متعال خود ادای حقّ شکر است. حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السّلام) کریم حق تعالی، نجیّ حق تعالی، از جانب خدا به این بزرگوار گفته شد که حقّ شکر من را ادا کن. عرضه داشت بار الهی، پروردگارا اگر توفیق شکر داشته باشم، خود این شکر نعمت است. من چه موقع میتوانم حقّ شکر شما را به جا بیاورم. حضرت فرمود: همین که توجّه کردی که نمیتوانی حقّ شکر من را ادا بیاوری خود این ادای حقّ شکر بود.
قدردانی نعمتهای الهی
تک تک نعمتهای الهی در ابعاد مختلف برای ما حیاتی است و در برابر هر نعمتی دریافت محبّتی است و محّبت دل ما را آب میکند و باید زانو بزنیم و از شوق این محبّت اشک بریزیم و در برابر این احسان الهی که ما نمیتوانیم تقابل کنیم «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُُ»[۳] خجالتی در برابر این احسان و شرمندگی از عجز از ادای شکر را وسیلهی تقرّب خود قرار بدهیم. همهی نعمتهای الهی بیبدیل هستند. «لا تَکرارَ فِی التَّجَلی» تجلّیّات خدای متعال همه جلوهی ذات او است و خدای متعال مثل ندارد، ندّ هم ندارد، بدل هم ندارد، ضد هم ندارد، نعمتهای او هم همینطور است. نعمتهای الهی هر نعمتی از وحدانیّت برخوردار است. نعمت الهی تکرار نشده است، سعهی قدرت خدا، سعهی رحمت خدا و سعهی فضل خدا اقتضا کرده است که از هر نعمتی یک نسخه ارائه کرده است و اگر کسی به این مقام برسد، میفهمد که هیچ چیز تکرار ندارد، عمر ما هم تکرار ندارد، جوانی هم تکرار ندارد، بدل ندارد، مثل ندارد. لذا هر کدام از نعمتهای الهی از دست برود دیگر به دست نمیآید. فرمود: «أَحْسِنُوا جِوَارَ النِّعَمِ فَإِنَّهَا وَحْشِیَّهٌ مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَیْهِمْ»[۴] نعمت را از دست دادید برنمیگردد برای اینکه بدل ندارد، همان یکی بود. شما آن یکی را هم نتوانستید حفظ کنید، شکر آن را بجا نیاوردید از دست رفت و دیگر نمیآید. به این معنا که اصلاً نیست، همان یکی بود، بدل ندارد، تکرار هم ندارد.
هر روز نعمت جدیدی است
در روایتی از وجود نازنین سیّد ساجدین، زین العابدین (علیه الصّلاه و السّلام) است که این روزها و این شبهایی که ما فکر میکنیم تکرار میشود، هر روز ندایی میدهند که همهی موجودات میشنوند جز ما نامحرمها، ما سمیع و بصیر و باهوش هستیم، با شما نامحرمها خاموش هستیم. موجودات دیگر خود را نمیبینند، لذا حق را میبینند و خودبین هستیم، دیدن خود حجاب است. هم بین ما و حق حجاب است، حقّ در ابعاد مختلف، حقّ منظور و حقّ مسموع و حقّ مطلق همهی اینها با حجاب انانیّت ما گرفتار هستیم و نمیبینیم و نمیشنویم. ولی امام سجّاد (علیه السّلام) فرمودند: همهی موجودات میشنوند که هر روزی میگوید «أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»[۵] هر روز نعمت جدیدی است. این تکرار روز قبل نیست، نسخهی جدید است، جلوهی جدید است، حقیقت جدید است. لذا اگر من را درنیافتید دیگر تا روز قیامت نمیبینید. من یک بار پیش تو آمدم، بار دیگر من پیش تو نیستم، روز قیامت من را میبینید، دیگر دست تو به من نمیرسد.
نعمت جامع
تمام نعمتهایی را که انسان از دست بدهد دیگر دست او به آن نمیرسد. همین یکی است، نعمتی که هر کدام آن یک نعمت است و ثانی ندارد، تکرار ندارد.
لکن نعمت جامع اسم اعظم خدا است که ظرف اسم اعظم خدا وجود نازنین ائمّهی ما (سلام الله علیهم أجمعین) است و امروز ما مواجه با اسم اعظم خدا هستیم که وجود نازنین حضرت امام محمّد تقی (علیه الصّلاه و السّلام) است.
ائمّه سرچشمهی نعمتها
ادب اقتضا میکرد که ما این مجلس را من البدو إلی الختم در سایهی امام جواد خود باشیم و از ایشان شروع کنیم و به ایشان ختم کنیم. لکن این مقدّمه در ادامهی مباحث قبل لازم بود. حالا چند نکته راجع به حضرت امام محمّد تقی (علیه الصّلاه و السّلام) از باب اینکه میخواهیم بگوییم شما را دوست داریم، از شما دم میزنیم، یاد میکنیم، مناقب شما را… ما هم میخواهیم جزو مداحهای شما به حساب بیاییم و مدح ما در شأن شما نیست، در زیارت جامعهی کبیره که اهل آن وجود خود را دارد، میجوشد و جلوههای خود را به ما ارائه میکند، آنجا عرضه میداریم «وَ بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثِ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ بِکُمْ یَکْشِفُ الضُّرَّ»[۶] این به ما بهشت میدهد، هر نعمتی بخواهید باید سراغ اینها را بگیرید، از اینها میجوشد و وقتی نعمت کامل شود باز به خود آنها برمیگردد. هم آغاز آن با خود آنها است، هم مسیر با هدایت آنها است و هم کمال آن به این است که به خود مختومه شود. اوّل خود آنها هستند، آخر خود آنها هستند. ظاهر خود آنها هستند، باطن هم خود آنها هستند.
فلسفهی لقب امام جواد (علیّه السّلام)
القاب امام جواد (علیه الصّلاه و السّلام) از مشهورترین لقبهای ایشان تقی است، ایشان امام محمّد تقی هستند. مرحوم صدوق (أعلی الله مقامه الشّریف) میگویند به خاطر وقایعی بود که خدای متعال در جریان مأمون، مأمون مست بود و با تحریک دختر خود (لعنه الله علی الأب و البنت) بر مأمون و بر دختر او لعنت.
عرض میشود که مأمون مست بود عصبانی شد و شمشیری را کشید و به سراغ امام محمّد تقی آمد و ایشان در بستر آرمیده بود، بر حسب آنچه که مأمون میدید، شمشیر را کشید و او را قطعه قطعه کرد. وقتی برگشت، آن حالت مستی او که تمام شد و به هوش آمد، دید امّ فضل گریه میکند، گفت چه خبر است؟ گفت رفتی و قطعه قطعه کردی. ناراحت شد، پشیمان شد، قرار بر این نبود. پدر را کشته است، آبروی او هم رفته است، رسوا شده است حالا پسر هم داماد او است، چرا این کار را کرد؟ کسی میفرستد که برود مقدّماتی فراهم کند که اینها عزاداری کنند و طوری پرونده را متوجّه کس دیگری کنند، دنبال عامل قتل بگردند. امّا آمد دید امام محمّد تقی (علیه السّلام) مشغول عبادت هستند و نماز خود را تمام کردند و لبخند میزنند، معلوم بود که خدا دفع شر کرد. اینها همه واقعیّت داشته است، شمشیر هم زده است، لکن خدا او را حفاظت کرده است «إِنَّ عَلَیَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّهً حَصِینَهً»[۷] همه تحت پوشش حفاظت الهی هستند، این اتقاء خارق العادهای که خدای متعال در حفاظت حضرت امام محمّد تقی (علیه السّلام) اعمال کرد، او تقی نامیده شده است. نشان میدهد که چون مورد حفاظت حافظ است، هر کس به سنگر تقوا و تقی پناهنده شود، او از همهی بلاهای معنوی و بلاهای ظاهری در امان خواهد بود. حضرت امام محمّد تقی در سنگر حفاظت حق است و خود او سنگر حفاظت وقایع است، برای هر کسی که به آنجا پناهنده شود و در سایهی حضرت امام محمّد تقی (علیه السّلام) سنگر بگیرد.
اسرار حرز حضرت جواد (علیه السّلام)
لذا حرز حضرت جواد (علیه السّلام) جزء اسرار مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه، سلام الله علیه) است. ایشان میفرمودند که من حرز حضرت جواد را به بازوی خود میبستم، ولی اخیراً بازوی من درد میکند دیگر باز کردم. حرز حضرت جواد (علیه السّلام) یعنی حفاظه، حرز خاصّه برای حفاظت مورد تأکید روایات است و کسی هم که خود او در این زمینهها و ذوب شدهی در اهل بیت و جلوه بود، ایشان هم در میان حرزهایی که از پیغمبر و از حضرت زهرا و امامان هستند، حرز حضرت جواد را داشتند و ختم «یا جواد» هم باز جزء روزنههای رحمتی بود که آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) گاهی برای بعضیها که درمانده بودند توصیه میکردند.
از کرامات امام جواد (علیه السلام)
و نکتهی دیگری که در مورد حضرت جواد است، ایشان یک جلوه برای کسانی که دنبال سیر و سلوک و بندگی هستند نشان دادند. علی بن خالد میگوید: مشهور شد که کسی پیدا شده است که ادّعای نبوّت میکند، متنبّی است و دستگاه خلافت او را به همین جرم بازداشت کرده است و در زندان است. من تعجّب کردم مگر میشود کسی عاقل باشد، ادّعای نبوّت کند. بالاخره آشکار میشود، از نبی معجزه میخواهند، هر کسی که نمیتواند این کار را انجام دهد. گفتم بروم او را از نزدیک ببینم که او چه چیزی دارد که اینقدر روی خود حساب میکند و خود را پیغمبر به حساب میآورد. رفتیم زندانبان را دیدیم و گفتیم که ما میخواهیم این متنبّی را ببینیم، با او یک مذاکرهای کنیم، اگر او اینگونه است با او یک مناظرهای کنیم، قصد هدایت او را داریم. ما را به آن فرد هدایت کردند. رفتم، دیدم انسان متینی است، اهل الله است، اهل ذکر است، اهل عبادت است. گفتم که شما ادّعای نبوّت دارید؟ گفت: (معاذ الله). گفتم پس چرا شما را به اینجا آوردند؟ گفت: جرم من مداحی امام جواد (علیه السّلام) است، من یک کرامت و معجزه با چشم خود از ایشان دیدم، بیاحتیاطی کردم این را بعضی جاها گفتم. دستگاه خلافت شبپرهای است که نمیتواند این نورها را تحمّل کند. گفتم چه بود؟ گفت: من در مسجد نبوی کنار رأس الحسین آنجا عبادت میکردم، کار من همین بود، دائماً آنجا مشغول عبادت بودم. یک وقت دیدم یک نوجوانی آمد و به من گفت که بسم الله حرکت کن، همین که گفت حرکت کن، من جلو آمدم که در خدمت او باشم، دیدم حضرت فرمودند که اینجا را میشناسید؟ نگاهی کردم، گفتم بله، اینجا مسجد کوفه است. گفت بفرمایید حرکت کنید. دیدم در مسجد کوفه است. فرمود: نماز را اینجا بخوانیم. ایشان در مسجد کوفه نماز خواندند و ما هم با ایشان توفیق پیدا کردیم که در مسجد کوفه…. نماز مسجد کوفه را هم که میدانید همهی انبیاء آنجا نماز خواندند، پیغمبر خدا هم در معراج، وقتی جبرئیل گفت اینجا مسجد کوفه است، اظهار علاقه کردند همانجا نازل شدند، مقامات کسی که مقام رسول الله است آنجا نماز خواندند.
آنجا نماز خواندیم و فرمودند: بسم الله؛ باز بسم الله گفتند و برویم. فرمودند: اینجا کجا است؟ دیدم کعبهی مشرّفه است، کنار کعبه هستیم. حضرت طواف کردند، من هم در خدمت ایشان طواف کردم. نماز طواف خواندیم و دیدم که باز در همان مسجد نبوی، کنار رأس الحسین در جای قبلی خود هستم. یک سال گذشت، سال بعد باز دیدم آن نوجوان آمد. باز با همان سبک و سیاق آمد یک بار دیگر ما را به مسجد کوفه و به خانهی خدا بردند و آن طواف… من این بار دیگر دامن ایشان را گرفتم، گفتم شما را به آن خدایی که این عظمت را به شما داده است، اینطور تصرّف و تکوینی دارید؛ ارادهی شما، ما را در یک لحظه به مسجد کوفه و مسجد الحرام میبرد، کنار کعبه میبرد، حالا مهم این است که «فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»[۸] یک وقت با آدم میفرستند، یک وقت آدم را میبرند. خود امام او را همراهی کرده است، با هم رفتند. کنار امام، با اذن امام، با هدایت امام، نماز مسجد کوفه… خیلی فرق دارد.
توفیق زیارت
کسی توفیق پیدا کند حوالهای از امام رضا بگیرد، رجبیّهای در نجف و کربلا و مسجد کوفه داشته باشد، إنشاءالله بخواهید. خیلی تفاوت دارد ما که محجوب هستیم کربلا برویم، نجف برویم، مسجد کوفه برویم، عمره و عمرهی رجبیّه برویم. خوش به حال آقای آزاده و مجموعهای که عمرهی رجبیّه رفتند، من قبل از تشرّف آنها عرض کرده بودم که «تَعدِلُ حَجَّهً» حدس من این است که آقا جان ما حضرت حجّه الله (روحی فداه) ماه رجب و ماه رمضان و موسم حج را در آنجا مقیم هستند. آقای ما عمره انجام میدهند. خود ایشان کعبه هستند، خود ایشان قبله هستند، امّا خود ایشان جلوهی این اعمال و مناسک هستند.
توفیق شناخت امام
میگوید من التماس کردم که خود را به من معرّفی کنید ۲۴:۵۰«یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ»[۹] خیلی فرق دارد آدم با کسی امام زمان را بشناسد یا خود امام زمان بیاید خود را معرّفی کند. دیگر واسطه ندارد «وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ»[۱۰] گفتم آقا شما که هستید؟ فرمودند: «أَنَا مُحَمَّدُ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضا» فهمیدم که این آقا جواد الائمّه است. ما این را بعضی جاها نقل کردیم.
این نشان میدهد که خلاصه این سیری که آنها میدهند، سیر در لازمان است، لامکان است و منازلی را که اینها با کسانی که نفس مستعده دارند سیر میدهند این سیر خاص است. این را عرض کردم در روز تجلّی جود حق تعالی، در وجود امام محمّد تقی (علیه الصّلاه و السّلام) تا دل شما هم پرواز کند، به امام زمان خود بگویید، شما وارث همهی آنها هستید، آنچه پدر شما حضرت جواد کرده است از شما ساخته است. میدانیم ما لایق نیستیم، امّا من به نوبهی خود زبان آن غلام سیاه امام حسین را دارم که آمد اجازه بگیرد، ایشان هم قربانی قربانگاه عشق است. حضرت سیّد الشّهداء هم ملاطفت کردند، فرمودند شما رنج کشیده هستید، ما به خاطر نجات شما آمده بودیم، رنجها و زجرهای زندگی برای شما کافی است. دید که گویا حضرت ناز میکند. او هم میتوانست ناز بکشد.
[۱]– سورهی سبأ، آیه ۱۳٫
[۲]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۳٫
[۳]– سورهی الرّحمن، آیه ۶۰٫
[۴]– بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۳۴۱٫
[۵]– من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۷٫
[۶]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۵٫
[۷]– بحار الأنوار، ج ۶۷، ص ۱۸۱٫
[۸]– سورهی نساء، آیه ۶۹٫
[۹]– بحار الأنوار، ج ۹۱، ص ۲۴۳٫
[۱۰]– همان، ص ۱۹۰٫
پاسخ دهید