بسم الله الرحمن الرحیم
متن کتاب بحار الانوار
تبیین قال الراغب الشکر تصور النعمه و إظهارها قیل و هو مقلوب عن الکشر أی الکشف و یضاده الکفر و هو نسیان النعمه و سترها و دابه شکور مظهر بسمنه إسداء صاحبه إلیه و قیل أصله من عین شکرى أی ممتلئه فالشکر على هذا هو الامتلاء من ذکر المنعم علیه و الشکر ثلاثه أضرب شکر بالقلب و هو تصور النعمه و شکر باللسان و هو الثناء على المنعم و شکر بسائر الجوارح و هو مکافاه النعمه بقدر استحقاقها انتهى
متن سخنان استاد
یکی از منازل سائرین و یکی از رموز سعادت شکر است. شکر در برابر کفر است. مرحوم مجلسی می نویسند که: شکر مقلوب کفر است. کفر به معنی پوشاندن و شکر یعنی پرده را کنار زدن و مکشوف کردن می باشد. خیلی ها نعمت دارند، ولی نعمتشان در پس پرده است؛ نعمت را نمی بیند، متوجه نعمت نمی شود؛ ولی بعضی ها نعمت را می بینند، جایگاه نعمت را می فهمند.
مراحل شکر
شکر سه مرحله دارد. مرحله اولش توجه است. توجه به نعمت و توجه به اینکه منعمی این نعمت را ارزانی داشته است.
مرحله دوم مرحله زبانی است؛ [یعنی] انسان بفهمد که «ولی نعمتی» [بوده که] برایش سفره نعمت پهن کرده است. [«ولی نعمتی» دارد که] سر سفره او و رضای او [در حال بهره وری] و استفاده کردن است. [شکر زبانی یعنی، فهم خود را] به زبان بیاورد، تشکر کند، الحمدلله بگوید.
مرحله سوم [شکر با سایر جوارح است و آن جبران نعمت بقدر توان ممی باشد.]
” هستی مطلق(خداوند سبحان) به ما (بنده ناچیز) می گوید: «اذکرونی»، یادم کن! به من توجه کن! با من باش! [بعد می فرماید اگر چنین بودی من هم تو را یاد می کنم] «اذکرکم» این [کلمه] دیگر آدم را آب می کند، من یادت می کنم! من بهت نظر دارم! من بهت توجه دارم! “
«فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ»[۱]
پیام این آیه خیلی بلند و دل انگیز است. اگر دلی داشتیم باید جان می دادیم؛ هستی مطلق(خداوند سبحان) به ما (بنده ناچیز) می گوید: «اذکرونی»، یادم کن! به من توجه کن! با من باش! [بعد می فرماید اگر چنین بودی من هم تو را یاد می کنم] «اذکرکم» این [کلمه] دیگر آدم را آب می کند، من یادت می کنم! من بهت نظر دارم! من بهت توجه دارم! [آنگاه می گوید:] «و اشکروا لی». قبل از «مقام فنا»، «مقام شهود» قرار دارد. [خداوند سبحان می فرماید:] حالا که من را دیدی، من را یافتی، من را یاد کردی، جلوه های مرا [نیز] ببین! [این معنای «و اشکروا لی» است.] توجه به آثار و نعمت های ذات احدیت، [این] است که هر چه در عالم ببینی یا خدا را می بینی یا اثر خدا را. آثار الهی همه رحمت و نعمتند.
«واشکروا لی و لا تکفرون.» شکر بکنید نعمت ها را، ببینید، چشمتان را باز کنید. کور باد! آن چشمی که تو را بر خود مراقب نبیند. زیانکار باد! زیانبار باد! معامله ای که سهمی از محبت تو دریافت نکرده باشد.
مرحله اول شکر
ابتدای گام اول توجه به ذات احدیت است. «أَ یَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَک مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ»[۲] [یعنی] او از همه چیز واضح تر روشن تر و نزدیکتر است [و بهترین تعریف برای او] خودش می باشد. دلالت همه ادله و براهین با عنایت اوست. اوست که دلیل را آفریده است؛ و به دلیل قدرت دلالت داده است. اوست که به دلها در برابر قرآن و دلیل استعداد پذیرش داده است. نور خورشید از اوست. نور ستارگان از اوست. هر چه که هست از خود اوست. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»[۳] خودش نور است و از خودش واضحتر هیچ چیزی در عالم نیست.
بنابراین اول به خود هستی توجه کن. [به] هستی مطلق! بعد هم آیات[خلقت] همه نشانه های اویند، همه آثار اویند، همه افعال اویند. عالم یک کاسه خداست و کار خداست. منهای خدا و کار خدا هیچ چیزی نیست. هر چه هست خداست و فعل الله است. خوب [در چنین شرایطی، در چنین احوالی] یا با خودش هستی یا با کارش هستی! اگر با خودش هستی که خوشا به حالت و اگر با کارش هستی در مقام شکری.
این آیه[۴] خیلی دل انگیز است؛ هر چقدر تکرار کنی، هر چقدر زمزمه کنی، هر چقدر در عمقش بروی؛ دلتان مبتهج می شود، شارژ می شود، نور می گیرد. لسان لسان انحصار است، [یعنی هرچه] که نعمت هست، مال منه و شکر هم مال منه! شکر مجاری نعمت، شکر خود اوست. [پروردگار عالم] خوش دارد که آدم از مجاری نعمت هم شکر نماید. [خود فرموده:] «أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیْکَ»[۵] نسبت به سایر مجاری در روایات [نیز فرموده اند:] حکم پدر را دارند. [نبی ختمی مرتبت اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «أَنَا وَ عَلِیٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه»[۶]] ، [در واقع] خود امیر المومنین و نبی مکرم اسلام اینها هم مولدین عالمند، مجاری فیض هستند، دامن رحمتشان مایه رویش عالم است. شکر اینها شکر خداست.
توجه به مجاری، توجه به منبع فیض و مبداء فیض [یعنی] حق تعالی است. آدم [وقتی] توجه به آلاء [و نعم] الهی می کند، توجه به محبت حق [کرده است]. [این نعم الهی] جلوه های محبت خدا به بنده اش است، خدا هر چی دارد برای ما قرار داده، هیچ فروگذار نکرده است. هر چه خواستی، هر چه لازم داشتی، هر چه به نفعت بود، همه را [در اختیارت گذاشته است،] آن هم با چه ظرافتی!؟ [خود می فرماید:] «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ»[۷] چقدر هنرمندانه، چقدر زیبا، چقدر قشنگ، [جهان خلقت را خلق نمده است؛] عالم سراسر جمیل و وجیه است. [نظام خلقت الهی] از حسن بالاتر است، از اعلا درجه حسن برخوردار است. او جمیع عالم را جمیل کرده است که دل شما را ببرد. شما را دوست دارد! به هر طرف نگاه کنید با گلهای محبت حق تعالی مواجه می شوید. ببینید چه گلهایی رو نثارتان کرده است!!؟
توجه به نعمات الهی
بنابراین به هر چیز نگاه کردید، جای شکر دارد. [چون] به هر چی نگاه می کنید، جز نعمت نمی بینید، جز اثر او چیز دیگری نمی بینید، جز آیه و آئینه ای که او را نشان می دهد، هیچ چیزی در عالم نیست؛ بنابراین یا خدا را در ذاتش می بینید که اگر از خودتان عبور کرده باشید و خودتون را آب کرده باشید [می توانید به این مقام نائل شوید و در این مرتبه، شما] خود او هستید و الا در آئینه هایش، او را می بینید.
” به هر چیز نگاه کردید، جای شکر دارد. [چون] به هر چی نگاه می کنید، جز نعمت نمی بینید، جز اثر او چیز دیگری نمی بینید “
[دیدن خداوند در آئینه،] می شود دیدن نعمت آنگونه که هست. شکر نعمت برای انسان ابتهاج می آورد؛ یعنی توجه به نعمت، توجه به دارایی، توجه به وجود، توجه به محبت محبوب، انسان را غنا می دهد. [بسیاری از] عقده ها و نابسامانی های روحی معلول خلاء هاست و اگر انسان در عالم توجه کرد، دید [که] هیچ خلایی وجود ندارد، – جای همه چی پر شده است و جای خالی وجود ندارد، هر چیزی در هر جایی که باید باشد قرار گرفته است. و هر ذی حقی به حق خودش رسیده است- [در این حالت] آدمی به صمدیت پروردگار متعال توجه می کند. «اللَّهُ الصَّمَدُ»[۸] این مظهریت عالم برای صفات حق تعالی است. «به هر جا بنگرم کوه و در و دشت- همانجا قامت رعنا تو بینم.»
آدم وقتی نظر می کند و می بیند عجب منظم! عجب زیبا! عجب بدیع! عجب دلنشین! هیچ جا کسری ندارد! هیچ جا خطوط انحرافی ندارد! همه خطوط و نقوش به جاست! چه دست چیره دستی بوده است! چه دست هنرمندی بوده است! اینقدر عنایت قوی بوده که همه ابعاد را در نظر گرفته و همه ابعاد را پر کرده است! این به آدم امید می دهد، [چرا که این شخص در می یابد که] این عالم، عالمی است که با دست چیره هنرِ حق تعالی به وجود آمده و سهم هیچ کسی کم گذاشته نشده، بنابراین رنجشی نیست.
رنجش در جفاهاست، در وفاها که رنجش نیست. خدای متعال «وفا»[۹] است. خدا حق همه موجودات رو کما هو حقه ادا کرده است. هم در ابتدای خلقتش، و هم در استمرارش؛ «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ».[۱۰] همانگونه که زیبا آفریده، آفرینش را زیبا استمرار بخشیده است. حال من نیز جزء [ناچیزی] از این مجموعه ام، آیا ممکن است خدایی که به همه موجودات عنایت کرده، ذرات خاک را منظومه تماشایی محیر العقول به وجود آورده، [چنین خالقی] در خلقت من کم گذاشته باشد؟! آیا چنین چیزی ممکن است؟! ممکن است خدا در مغز من، در اعصاب من، در احساس من، در قلب من، در روح من، [چیزی را فروگذار کرده باشد؟!]
آدم وقتی خودش را در قافله و دنیای بی کران را همراه و حامی خودش دید، نشاط [عجیبی] در خودش احساس می کند. [آنوقت حاضر است همه چیزش را در برابر] منعمی که این سفره گسترده بیکران را با نعمت های متنوع برای پذیرایی و تقویت و هدایت من قرار داده، بدهد. اینجاست که آدم احساس عجز می کند؛ و جز اینکه بگوید خدایا قاصرم مقصرم، [نمی توند چیزی بگوید.]
«وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقِیلًا مُسْتَغْفِراً مُنِیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لَا أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کَانَ مِنِّی وَ لَا مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فِی أَمْرِی»[۱۱]
این عبارات حضرت امیر علیه السلام است. بعد از توجه به ذات احدیت و جلوه های او، حالا چگونه می تواند بگوید: من از عهده بدهی های تو بر می آیم؟! راهی جز این ندارد که بگوید: «وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْکَسِراً.» اصلا چرا آدم هست؟ با این همه نعمت حق است که آدم خود را از دست بدهد، خود را ببازد، و از اینکه آب نشده است، این را برای خودش جرم ببیند!
ماهیت شکر
این [مطالب] شمه ای بود از حقیقت شکر و اینکه شکر عرفان است، شکر جذبه است، شکر محبت است، شکر نشاط است، شکر طراوت است، شکر امید است، شکر پویندگی و بالندگی است؛ و شکرحرکت عاشقانه و مجذوبانه به سوی دلبر دلدار است که حضرت حق سبحانه و تعالی است. لذا در تمام حالات زندگی، آدم باید این ارتباط بی نهایت را احساس کند. خدا به عدد موجوداتش با ما مرتبط است، شما چگونه می توانید [ارتباط خود را] با او قطع کنید!؟ کجا می توانی با او نباشی؟! کجا را می خواهی قطع کنی؟ کدام خط را می خواهی کور کنی؟ خدا با این همه جلوه دل تو را می خواد ببرد، [پس] چرا خودت را به او نمی دهی؟؟! چرا تسلیم دریا نمیشی؟!
ای قطره جدا شده از دریا که به صورت حباب بی محتوا داری خودنمایی می کنی، خودت را بشکن! در این مسیرِ جریان کلی عالم تسلیم او شو! بگو «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ».[۱۲]
این حقیقت شکر است که در یک فضای عرفانی- محبتی، انسان را در پیشگاه خدا قرار می دهد. خدا [هم] در این عظمتش، این مخلوق را در خست و ردائتش، آنچنان شرمنده محبت و احسانهای خود می کند، که انسان جز تسلیم محض بودن [چاره ای نمی بیند.]
[تسلیم محض بودن یعنی،] هر چیزی که تو بگویی همان است. این حالت برای شاکر بوجود می آید. [کار به جایی می رسد که] تمام بلاهایی که آدم بلا می دید؛ با این دیدگاه [نوین]، اصلا بلایی در عالم نمی بیند!! «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ»[۱۳] این صبر خودش یک نعمتی است. یعنی بلا نعمت است، مشکلات نعمت است، نبودها و کمبودها نعمت است. «اگر با دیگرانش بود میلی- چرا جام مرا بشکست لیلی».
او که همه چیز دارد، [پس اگر] با داشتن همه چیز، گاهی ما را نسبت به اموری ندار قرار میدهد، در این مورد برای ما هدف بزرگتری دارد.؛ چون اگر این دارایی ها، چشم ما را خیره می کرد، از دیدن او باز می ماندیم. یک اسباب بازی وقتی بچه را سرگرم می کند، [سبب می شود] از درس خواندن، از رسیدن به هدف، از مادر باز می ماند. آیا گرفتن آن اسباب بازی از کودک، در آن مقطع که می خواهد به مادرش برسد و گرگ نخوردش، نعمت است یا جفاست؟
اینجاست که آدم حالت کودکی پیدا می کند؛ تمام اموری که نظر او را جلب می کند به صورت اسباب بازی های بازدارنده است که اگر معطل اینها شود، گرفتار دزدها، [گرگها و شیاطین] می گردد. در خطر قرار می گیرد. [به همین خاطر خداوند رحمان] سرگرمی ها را می گیرد که [این طفل] به دامن مادر بچسبد و در امان او پیش برود. فلسفه مصیبتها و نعمت ها این خواهد شد. آن وقت آدم در ماه رجب زمینه این معرفت را پیدا می کند که بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ»[۱۴]
[۱] بقره؛ ۱۵۲ – پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شکر مرا گویید و (در برابر نعمتهایم) کفران نکنید!
[۲] إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج۱، فصل فیما نذکره من أدعیه یوم عرفه ، ص۳۳۷
[۳] نور؛ ۳۵ – خداوند نور آسمانها و زمین است.
[۴] «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ»
[۵] لقمان؛ ۱۴ – براى من و براى پدر و مادرت شکر بجا آور!
[۶] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۸۶ – یعنی من و علی پدران امت هستیم.
[۷] سجده؛ ۷ – او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید.
[۸] اخلاص، ۲
[۹] وفا: حق مطلب رو ادا کردن.
[۱۰] سجده؛ ۷ – او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید.
[۱۱] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، دعاء آخر و هو دعاء الخضر ع ، ص ۸۴۴
[۱۲] آل عمران؛ ۲۰ – «بگو من در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شدهام.»
[۱۳] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، أول یوم من رجب ، ص ۸۰۱
[۱۴] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، أول یوم من رجب ، ص ۸۰۱
پاسخ دهید