- تبریک موفقیّت
- توفیقی از جانب خداوند
- دل نبستن به دنیای فانی و آمادگی برای مرگ
- چگونگی عالم برزخ
- هجرت به سوی خدا
- منزلهای آخرت
- خطوط طلبگی
- مراحل طلبگی
- مسئولیت نسبت به عالم
- ارزش نجات یک بشر
- اهمیّت نجات خود
- تواصی به صبر و داشتن همّت بالا
- زخمی کردن شیطان
- ناسازگاری طلبگی با گناه
- نتیجهی وجود یک فاسد در بین طلّاب
- رعایت ادب از ویژگیهای یک طلبه
- نظم داشتن طلبه
- ظرفیّت طلبه
- نماز اوّل وقت اکسیر نجات
- رمز موفّقیّت امام
- منزلت نماز شب
- قدردانی عمر
- توسّل به امام حسین علیه السلام راه نجات بشر
«…وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر».
تبریک موفقیّت
موفقیّت عزیزان خود ما، نور چشمیهای خود ما، امیدهای آیندهی جامعهی اسلامی، جامعهی بشری حوزههای علمیّه را به شما عزیزان تبریک عرض میکنیم. هر قدم خیری که در عالم برداشته میشود اوّلین کسی که خوشحال میشود خدا است و بعد هم امام زمان ارواحنا فداه است، بعد نوبت به ما میرسد. ما خدا را شکر میکنیم، به امام زمان تبریک عرض میکنیم، به خود و شما هم این موفقیّت را تبریک عرض میکنیم (تا یار که را خواهد و میلش به که باشد).
توفیقی از جانب خداوند
«وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»[۱]؛ «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها… وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَّ»[۲] متجاوز شش میلیارد بشر ساکن کرهی زمین هستند، چقدر ملحد در عالم هستند، چقدر بودایی در عالم هستند، چقدر مسیحی در عالم هستند و چقدر زرتشتی، چقدر صهیونیست. شما آنها را یک محاسبهی اجمالی داشته باشید بعد فرقهی ناجیّه را که اهل نجات است، میبینید یک قطره در برابر این دریا است. ولی خدا فرموده است: «وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»[۳] (تا یار که را خواهد و …) این هنر شما نیست. شکر کنید که حضرت شب قدر نام شما را در زمرهی یاران خود ثبت فرمودند و شوق این راه را در دل شما انداختند و خیلی از افراد شوق دارند، ولی موفّق نشدند، علی رغم اشتیاق خود، مساعدت خانوادههای خود نتوانستند و مانعی پیش آمد نتوانستند؛ ولی خدا به شما توفیق داد، توانستید تا اینجا آمدید و ثبت نام کردید و در سازمان عبودیّت خدا آموزش بندگی ببینید و رئیس بندگان عالم امام زمان است. جزء او شویم، جزء یاران او شویم و إنشاءالله برای نجات جامعهی بشری ایفای نقش کنیم.
دل نبستن به دنیای فانی و آمادگی برای مرگ
من چند نکته را به فضل الهی از خدای خود کمک میخواهم که خداوند قادر است، کریم است، از او چیزی کم نمیشود که به ما یک اخلاص نیم ساعته بدهد که هر چه به شما میگوییم، در آن ناخالصی نداشته باشیم، او از این حرفها راضی باشد و منظور ما هم جلب رضایت او باشد که در دل خود و شما هم مؤثّر باشد.
من این سوره را خدمت شما خواندم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم * وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ»[۴] لذا پیغمبر روایت دارد که مؤمنین بعد از نزول این سوره رسم و فرهنگ آنها این بود وقتی میخواستند خداحافظی کنند، دست به دست هم میدادند این سوره را با هم میخواندند «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ». سرمایهی بشر عمر او است، خانه و پول و منصب و مقام و مدرک تحصیلی بیرون از وجود ما است. کسی مالک خانه است، آن با یک امضا جا به جا میشود، اگر آن برای من بود که از من جدا نمیشد، برای من نبود. اعتباراً قرارداد اینطور بود، قانون اینطور بود تا دست من به آن برسد، حالا دست من به کجا میرسد، به دست کس دیگر میگذارند. پستها و مقامها همه اعتباری است، آقای رئیس جمهور چهار سال رئیس جمهور است یا برای خود محبوبیّت کسب میکند یا نفرت و نفرین دنبال او خواهد بود، ولی تمام میشود. منصب تمام میشود، استادی و تخصّصی هم تمام میشود. یک متخصّص قلب، متخصّص علوم هستهای وقتی مرگ او میرسد آنجا هستهای به درد نمیخورد، معدنشناس در عالم برزخ کارهای او چه فایدهای دارد، فقیه و ملّا هم وقتی به قبر میرود، آنجا فتوای حلال و حرام دیگر وجود ندارد؛ مرز حلال و حرام تا نزدیک مرگ است. آدم که مُرد راهی به حرام ندارد تا اینکه در دو راهی گرفتار شود، بگویند این کار را انجام بده، آن کار را انجام نده. آزادی او تا همینجا بود که تمام شد. از اینجا به بعد راهی را که از پیش مشخّص کرده است تا آخر میرود و تا به قعر جهنّم میرود.
چگونگی عالم برزخ
دوران برزخ دوران دریافت حاصل کارهایی است که قبلاً انجام دادیم. خدا مهلت داده است تا کسی مسجد ساخته است، قرنها در این مسجد نماز خوانده شود و به درجات بهشت او اضافه شود. کسی هم که میخانهای را تدارک دیده است، عشرتکدهای ساخته است، دلی را فاسد کرده است، همینطور وز و وبال او به آنجا میرود کامل میشود تا قیامت فرا برسد.
برزخ دورهی مقدّماتی است برای کسی که پرونده تشکیل شود سه مرحله دارد یک بازجویی مقدّماتی است که در کلانتری انجام میشود بعد به دستگاه قضایی میفرستند، بازپرس وارد میشود، تحقیقات انجام میدهد، دادگاه اظهار نظر میکند بعد به دادگاه میفرستند تا پرونده تکمیل نشده است به دادگاه نمیرود. سؤال و جواب در مرحلهی قبل از دادگاه است. قبل از دادگاه عدل الهی که روز قیامت است، دوران بزرخ ما است.
در دوران برزخ همه جمع میشود «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»[۵] آنچه را که الآن خود ما انجام میدهیم تا الآن هر کاری شما انجام دادهاید پیش فرستادید، آنجا محفوظ است. امّا بعد از مرگ آثار ما هم به آنجا میآید و با مردن هنوز کار ما تمام نشده است. عواقب کارهایی که در اینجا انجام دادیم، بُرد آن همچنان به ما در عالم برزخ برمیگردد، هم «ما قَدَّمُوا» داریم و هم «آثارَهُمْ» داریم.
اجمالاً آنچه از عمر خود تا اینجا رسیدید پیش فرستادید. خدای متعال این امور اعتباری را جهت امتحان، آزمایش مقدّمهی تکامل قرار داده است و الّا کسی به قبر میرود هم مال و منال و قصر و زندگی و ماشین همه اینجا میماند و هم فقاهت اینجا میماند، علم کلام اینجا میماند، مهندسی اینجا میماند، هیچ کدام در عالم برزخ کاربردی ندارد. چه میماند؟ «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ»[۶] از فقیه میپرسند برای چه فقه خواندی؟ از فیلسوف میپرسند برای چه فلسفه خواندی؟ از متکلّم میپرسند چرا این کار را انجام دادی؟ این نیّت است که تعیین کننده است. اگرکسی برای خدا کار انجام داده باشد خوشا به حال او.
هجرت به سوی خدا
«فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ» هجرت کسی به سوی خدا باشد مقصد خدا است، هجرت کسی از همین درس خواندن تا طلبگی است، هجرت کرده است که فردا مرجع تقلید شود، رهبر شود، رئیس جمهور شود، استاد تمام عیار حوزههای علمیّه شود، مؤلّف شود، محقّق شود اشکالی ندارد، او را کتک نمیزنند، امّا آنجا چیزی ندارد، همینها را اینجا به دست میآورد. «مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها»[۷] هر کس دنبال دنیا برود، ما از دنیا چیزی به او میدهیم «وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصیبٍٍ» نصیب او همین بود که اینجا است.
منزلهای آخرت
طلبگی برای انسان نجات نمیآورد، نیّت به خدا برای انسان نجات میآورد. بنابراین عمر ما خود ما عمر هستیم یعنی سرمایهی ما عمر ما است، عمر ما یعنی خود ما. ما به این عالم آمدیم خود را در این بازار به معامله بگذاریم، در معرض خرید و فروش قرار دهیم یا در این بازار ورشکسته میشویم موقعی که میخواهیم با خانهی خود برویم که عالم برزخ اوّلین منزل ما است؛ مرحوم حاج شیخ عباس قمی یک کتابی به نام منازل الآخره دارد، در اوّل طلبگی منازل الآخره را بخوانید. شش منزل در پیش داریم، اینجا اصلاً منزل ما نیست، اینجا کارگاه است، اینجا محل زراعت است، اینجا تجارتخانه است، برائتخانه است، محلّ امتحان است، قرار است از اینجا عبور کنیم و به خانهی خود برویم. یا در اینجا ورشکسته میشویم آن چیزی که خدا به ما داده بود عمر ما، جوانی ما اینجا خاکستر میکنیم، وقتی به قبر میرویم هیچ چیزی نداریم. آنجا که میبینیم باختیم، میگوییم «…رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً»[۸] ؟؟۱۲:۱۸ تمام شد یا اینکه نه حواس ما جمع بود نمیدانستیم به اینجا آمدیم تجارت کنیم، آنجا ذخیره داشته باشیم. عمر خود را هزینهی اینجا نمیکنیم، ذخیرهی آنجا میکنیم. پشیمان عمر خود نمیشویم، آن عمری است که آدم به خدا داده است «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[۹] آنچه پیش شما است، هر چه است، تجارت است یعنی همین کالاهای تجاری است یا نه، منصب است، مقام است، شهرت است، تحقیق است، هر چه است این «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ» است، امّا «ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» هر چه را به خدا دادید برای شما نگه میدارد، اگر به خدا ندادید آن از دست شما رفته است «یَنْفَدُ» تمام میشود.
خطوط طلبگی
طلبگی یعنی بیمه کردن عمر، مقصد طلبه این است که میخواهد عمر خود را با خدا معامله کند، میخواهد جوانی خود را، عمر خود را، لحظات خود را تلف نکند، ضایع نکند، میخواهد آن را ذخیره کند، آمده است با خدا معامله کند.
«وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ»[۱۰] خطوط طلبگی است. اوّل هشدار میدهد که جوانی نمیماند، عمر نمیماند، این رفتنی است، نمیتواند نگه دارد، هیچ کس نتوانسته است نگه دارد، شما هم نمیتوانید نگه دارید. به زودی، به سرعت عمر شما ضایع میشود، از بین میرود. «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ» همهی انسانها در حال آب کردن عمر خود هستند. عمر چه کسی آب نمیشود بلکه رشد میکند، رویش میکند، ذخیره میشود، میماند؟
مراحل طلبگی
کسانی که این چند چیز را داشته باشند ۱- ایمان. ۲- عمل صالح. ۳- نجات دیگران. ۴- صبر و تحمّل در مسیر نجات خود و دیگران. این چهار مرحله مراحل طلبگی است. ما آمدیم «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»[۱۱] مدّعی ایمان هستیم، ولی معرفت کجا است؟ باید خدا را بشناسید، باید پیغمبر را بشناسید، معاد و قیامت را باید بشناسید، باید خود را بشناسید، آمدید که اینجا معارف کسب کنید معرفه الله، معرفه النفس، معرفه الطریق، معرفه المعاد، معرفه الغیب، معرفه الملائکه؛ جای کسب معارف اینجا است. ایمان معرفتی توأم با جذبه است. ایمان و معرفت به تنهایی کفایت نمیکند، عمل میخواهد «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[۱۲] اگر کسی مؤمن بود، امّا فردگرا بود این کفایت نمیکند یعنی در پیشگیری از ورشکستگی، به خاک سیاه نشستن… آدم خود معرفت کسب کند، عبادت فردی کند، این کفایت نمیکند، تواصی به حق جزء لوازم نجات است.
مسئولیت نسبت به عالم
خدا شهید بهشتی استاد عزیز ما را با اولیا و انبیاء خود محشور کند؛ جملهای داشتند که در اسلام به تو چه و به من چه وجود ندارد. این برای آنها است، برای ما نه «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ»[۱۳] همهی ما نسبت به آحاد بشر مسئول هستیم، نه «مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ»[۱۴] شما نسبت به وجب به وجب این کرهی زمین مسئولیّت دارید. إنشاءالله ظرفیّتی پیدا کنید که زمین را آباد کنید، زمین دست نخورده فراوان داریم، خدا هر چه آفریده است، سفرهی او روی زمین است. «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»[۱۵] باید راه برویم به دست بیاوریم، خدا این را برای شما قرار داده است. اینطور نیست که اگر جمعیّت زیاد شد کم بیاورد، نه خدا اگر میآفریند متوازن… عرضهی خود را قبل از تقاضا آماده کرده است، جهل شما مانع است، به جان هم افتادن شما مانع میشود که روزی همدیگر را میخورید، به یکدیگر ظلم میکنید، نمیگذارید رویش داشته باشید و الّا عرضه و تقاضای خدا متناسب است، خدا حکیم است، کار حکیم اینگونه است، او میداند چه کرده است «وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ».
بنابراین بشر هم مسئولیّت نجات خود را دارد، هم مسئولیّت هم نوع خود را دارد، هم مسئولیّت محیطی که در آن زندگی میکند، زمین و آسمان برای ما است و مسئولیّت مال خود را داریم، از ما میپرسند ما این را به شما داده بودیم، شما در ازای آن چه کردید؟ از اینها سؤال میکنند. «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[۱۶].
ارزش نجات یک بشر
پیغمبر خدا حضرت امیر را مأمور کردند تا به یمن برای تبلیغ بروند. اینگونه بنا فرمودند: «لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْکَ رَجُلًا خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ… وَ لَکَ وَلَاؤُهُ»[۱۷] علی جان! اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت کند، برای تو از آنچه که آفتاب بر آن میتابد، اگر ولایت و حکومت را به تو میدادند چقدر برای تو ارزش داشت، ارزش نجات یک نفر بیشتر از حکومت بر همهی کرهی زمین است. نجات یک انسان، نجات یک نسل، نجات کل بشریّت است «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً»[۱۸].
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
اهمیّت نجات خود
در نجات اوّل خود؛ در امور دنیا ایثار کند، آدم خود نخورد به دیگران بدهد خیلی خوب است، ولی در هدایت، در ریاضت بهشت، در ارتقای درجات ایمان اوّل خود، نماز شب اوّل خود؛ من ایثار کنم، دوست من نماز شب بخواند، من جان خود را به او بدهم نه این زیرکی نیست، این خلاف زیرکی است؛ نه نماز اوّل وقت اوّل خودم، صف اوّل جماعت اوّل خودم، در تمام کارهای خوب اوّل خودم «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»[۱۹] اینجا میدان مسابقه است شما جلو بیفتید، اوّل شما عالم باشید، اوّل عارف باشید، اوّل عابد باشید، اوّل ایثارگر باشید، اوّل اخلاقی باشید در این جهت ایثار نیست، استیصال است. میخواهید خانه بخرید امتیاز برای یکی است، اوّل شما بایستد او جلو برود «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[۲۰]
خدا مرحوم آیت الله مشکینی را رحمت کند، در حوزه معلّم اخلاق بودند، به گردن ما هم حق دارند. ایشان یک حجرهای داشت، تمام کارهای همان حجره را خود انجام میداد. در تمام وجوهات آیت الله مشکینی اخلاقی، محقّق، سیاسی، رئیس خبرگان مشهود بود. آن ایثارها آدم را بالا میبرد. تمام مشکلاتی که برای حضرت یوسف پیش آمد، در قبال ترقّی او بود که آدم در دنیا ایثار کند، مشکلات را تحمّل کند این خوب است، ولی در عبادتها، در ترک گناهها خود آدم باید اوّل باشد؛ «فَاسْتَبِقُوا»[۲۱] برای همه است.
تواصی به صبر و داشتن همّت بالا
تواصی به حق و تواصی به صبر؛ صبر هم سپر است و هم سلاح است. انسان صابر هم در جبهه باید صابر باشد تا آخر پیش برود، رد پای دشمن را تا آخر باید پاک کند و هم در برابر حملهها قرص بایستد، عقبنشینی نکند، سلاح داشته باشد. صبر هم تهاجم است، هم تدافع است. هم بُعد دفاعی است، هم بُعد هجومی است. شما نباید بنشینید تا دشمن به خانهی شما بیاید بعد دفاع کنید؛ شما باید با این همّت طلبه شوید که امام اسلام را در بُعد تبلیغاتی جهانی کرد، شما باید در بُعد اجرایی بالاتر از امام شوید، باید همّت شما زیاد باشد.
میگویند به مادر شیخ انصاری گفتند پسر شما مرجع تقلید شد. ایشان گفته بودند که من توقّع داشتم که ایشان یک درجه پایینتر از امام صادق باشد. همّت ما بالاتر از مرجع تقلید باشد. شما باید به گونهای بلندپروازی واقعی شما، افق فکری شما آنقدر بلند باشد که بعد از امام زمان اوّلین بندهی خدا شما باشید، اوّلین اثرگذار در عالم امکان شما باشید تا اینگونه نباشیم به جایی نمیرسیم.
همّت بلند دار که مردان روزگار از همّت بلند به جایی رسیدهاند
این یک آدرسی از قرآن بود که به طلبه دادیم «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[۲۲] آمدیم ایمان خود را تعمیق کنیم، بُعد معرفتی و ظرفیّت علمی خود را تکمیل کنیم که بعد از رهیافتگی خود، دیگران را از سرگردانی نجات دهیم. الآن عصر، عصر بحران است، عصر سرگشتگی و حیران است. اگر بتوانیم دست یک جوانی را به دست امام زمان بدهیم، امام زمان خوشحال میشود.
زخمی کردن شیطان
خدا مرحوم آقای حاج شیخ عبد الکریم حقشناس را رحمت کند، من کم دیده بودم، ولی در همان کم هم خیلی چیزها یافتیم که در او وجود دارد. ایشان میگفت شما بدترین آدمها را به من بدهید، من او را درست شده به شما تحویل میدهم. یکی از دوستان میگفت من خدمت ایشان رفتم -جزو کسانی بود که رفت و آمد داشت- دیدم دارد میخندند، تعجّب کردیم حالا گاهی رادیو معارف این را میگذارد، میبینید اهل بکاء است یعنی سیرهی عمومی او انکسار است و اشک است. ولی میگفت دیدم که او میخندند. گفتم آقا چه شده است؟ گفتند: من شیطان خود را زخمی کردم. ما شیاطین را نمیبینیم، ولی همه جا آنها ما را رها نمیکنند، در نماز میآیند، در طلبگی میآیند، در حجره میآیند، در مطالعه میآیند، الآن هم میبینیم. تاب نداشتند شما دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانید، حواس شما را پرت میکنند. قرآن میگوید: «إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ»[۲۳] شما آنها را نمیبینید، آنها شما را میبینند و هستند، وسوسه میکنند، ناراحت هستند که شما آمدید طلبه شوید، از حالا کمر بستند طلبگی شما را خراب کنند، ریا کار بیاورند، اهل تزویر و اهل بطالت و تنبلی و کسالت، شیطان خیلی میداند، تجربهی میلیونها سال دارد، این تجربهها را به کار میبرد شما را نابود کند. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونٌَ»[۲۴] ببینید بشر در برابر این دشمن چقدر تلفات داده است، حواس شما جمع باشد «لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثیراً أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ» تصوّر میکنید دست از شما برمیدارد؟ طلبگی مسئولیّت است، مصونیّت نیست، اوّل دردسر شیطان است، شما آمدید برای او دردسر درست کردید، حسّاس شده است، میخواهد شما را زمین بزند، شما را رها نمیکند، حواس خود را جمع کنید، دشمن دارید. ایشان این شیطان را میدید، گفته بود شیطان آمده بود من را وسوسه کند، مچ او را گرفتم. آنقدر در گوش او خواندم مسلمان شده است، حالا که مسلمان شده است برای ما شکلک در آورده است که من را شاد کند و من میخندم. یعنی طمع شما فقط به نجات انسانهای تنها نباشد، جن هم مکلّف هستند، از مراجع تقلید ما تقلید میکنند، با این وضعیّت هنوز با اینها کار دارند. رسالت شما رسالت خیر است، دارندهی رسالت کل بشر است، نجات کل بشر «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ»[۲۵].
ناسازگاری طلبگی با گناه
چند نکته را إنشاءالله از اوّل رعایت کنید مسئلهی بعد ترک گناه است. گناه با طلبگی نمیسازد، بین خود و خدا اگر نمیتوانید ترک گناه کنید، طلبه نمیشوید، آدم خود را میشناسد. مرحوم حاج شیخ محمّد کوهستانی… من کوهستان برای سیامین سالگرد وفات ایشان دعوت کرده بودند رفتم خانهی او، زندگی او، مدرسهی او را دیدیم. وجود نازنین پیغمبر خدا به ایشان فرموده بودند حاج شیخ محمّد در مدرسهی تو طلبهی آلودهای است، او دیگران را آلوده میکند. لابد زندگی زنبور عسل را مطالعه کردید، خیلی تماشایی است. یکی از چیزهای عجیب این است که آن نگهبان نزدیک در، آن زنبورهایی که به صحرا میروند و برمیگردند، او بو میکشد و حسّاس است، اگر زنبوری خود را آلوده کرده باشد همان موقع ورود او را دو نیم میکند که حقّ ورود به کندوی عسل را نداری.
مرکز طلبگی مرکز تولید شیرینی برای عالم است «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»[۲۶] عمل صالح مبتنی بر اکل حلال است، آدم حرامخور نمیتواند عمل صالح داشته باشد؛ چون غذا فکر تولید میکند. غذا بد باشد فکر خوب تولید نمیشود، فکر شیطان اینطور میشود. غذا هم از غذای مادی است، امام صادق فرمودند: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ… إِلَى عِلْمِهِ»[۲۷]. اطّلاعاتی که آدم کسب میکند، آدم حرفی که از کسی میشنود، این غذای روحی او است. «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ»[۲۸] کسی که غیبت گوش میکند، کسی از طریق نگاه به حرام آلودگی به درون خود سرایت میدهد، اینها آلوده و نجس هستند، در این کانون نباید وارد شویم. برویم توبه کند، برویم کارهای خوب انجام دهیم، آدم خوبی شویم. ولی کسی عرضه ندارد گناه را ترک کند باید طلبگی را ترک کند، محیط را آلوده نکند، این خیانت است.
نتیجهی وجود یک فاسد در بین طلّاب
طلبگی من در مدرسهی حقّانی بود، مرحوم آقای قدوسی که آمدند مدیر مدرسه شدند، طولی نکشید ما طلبهای که نماز شب نخواند دیگر نداشتیم. آن هم چه نماز شبهایی، آدم که سحر بلند میشد میدید اباها به سر کشیدند که شناخته نشوند، در گوشه گوشهی مدرس، صدای هق هق آنها را میشنیدیم طلبگی تنهایی است. یک طلبهی خوش زبان، خوش قلم، خوش تیپ، فاسد در مدّت کوتاهی توانست خیلی از افراد را ترک دهد، فاسد را به این بنا که آن روحیّه را از آنها گرفت. روحیّهی نماز شب، تعبّد و تقدّس از آنها گرفت. بعد از انقلاب هم کمونیست شد و زندانی شد.
میگویند یک بز گر یک گله را گر میکند. اوّلین شرط شما با آقا امام زمان که شما را به سربازی إنشاءالله قبول کرده است، این است که بعضی از همکاران به مرحوم امام گفتند ما با شما عدالت را در قضاوت شرط میدانیم، من که عادل نیستم چطور قبول کنیم؟ فرمود: عابد شوید. اینجا آمدید گذشتهها را فراموش کنید. به امام زمان بگویید آقا جان به من کمک کن، من نمیخواهم در این محیط گناه کنم و موجب آلودگی فضای طلبگی شوم ولو دیگران ندانند، دیدند آدم بد بیتوفیق نیست. این محیط، محیط زنبور عسل است، باید شما عسل تولید کنید. این مگس روی فساد مینشیند، روی آلودگی و زخم مینشیند، میبینید زندگی او ایذاء است، امّا زنبور عسل روی گل مینشیند و عسل تولید میکند. ابتدا و آخر کار شما ترک گناه است.
رعایت ادب از ویژگیهای یک طلبه
مسئلهی دوم رعایت ادب و نزاکت است. طلبهای مبتذل، طلبهای بیادب، طلبهای بینزاکت، لباس او، اصلاح او، مسواک او هدف مجموعهی اینها است. ادب را مرحوم آقای طباطبایی در تفسیر المیزان معنی کردند، میگویند ادبیّات را برای این ادبیّات میگویند… یک ادیب کسی است که کلمات را به گونهای تنظیم میکند که مخاطب را به خواندن آن راغب کند لذا ادب میگویند. کلّیّهی افعال و رفتار ما در یک کتابی نوشته میشود. باید گفتار و رفتار خود به گونهای تنظیم کنیم که دیگران به ما راغب باشند، غفلت نکنند، بگویند او بلد نیست حرف بزند، او نمیتواند آب دهان خود را جمع نمیکند، او دست به دماغ خود میکند، او موقع غذا خوردن با صدا غذا میخورد اینها خیلی حساب باز میکنند. شما استکان برمیدارید چایی بخورید، هورت بکشید آنها میبینند بعداً میگویند شما نزاکت ندارید، اینطور نیستند. در جزئیّات رفتار و اعمال خود آنطور باشید که هم خدا راضی باشد، هم امام زمان به شما افتخار کند بگوید این طلبه هر کجا میرود برای ما زینت است.
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: به گونهای رفتار کنید که هر کس ببیند بگوید این جعفری برای ما «کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً»[۲۹] زینت ما باشد. «لَا زِینَهَ کَالْأَدَبِ»[۳۰] یک مقدار از ادب را میدانیم، یک مقدار دیگر را باید یاد بگیریم و إنشاءالله در این جلسات اساتید شما، بزرگوارها… خود شما معلّم بنده هستید، بحمد الله تحصیلات عالیّه دارید، در یک سنینی هستید که با خود کار کردید، درهای زیادی به روی شما باز بوده است، ولی شما اینجا را انتخاب کردید، پیدا است که بر خود مسلّط هستید و تمام شئون را رعایت میکنید.
نظم داشتن طلبه
نکتهی سوم نظم است «وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ ِ اللَّهَ اللَّهَ»[۳۱] هر کسی به هر جایی رسید از نظم است. طلبهای بینظم در درس غایب شود، دیر بیاید، زود برود، نظم در همهی امور خوب است و به قدری مهم است که حضرت امیر در بستر شهادت این را جزء مسائل مهمهی زندگی به حساب آورده است. منظّم باشید، برنامهریزی کنید، عبادت شما مشخّص باشد، در مطالعهی خود، در مباحثهی خود، در درسها، همه را روی کاغذ مرتّب کنید، برنامه داشته باشید.
ظرفیّت طلبه
نکتهی چهارم ظرفیّت و تحمّل است. طلبه باید هم مجری بد، استاد بد، دوست بد، آدم ناز پرورده، آدم بیصبر، آدم بیتحمّل به هیچ کجا نمیرسد.
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه مردان بلاکش باشد
شما باید خود را آماده کنید که ناملایمات را تحمّل کنید، همیشه امور بر وفق و راه خواست خود آدم نیست، حوصله کنید، صبر کنید و با صبر دنبال رفع مشکلات باشید. طلبه باید دندان طمع و توقع را از روز اوّل طلبگی بکشد که به من احترام بگذارند، ناز من را بکشند، سلام بکنند اینها نیست؛ شما آمدید ناز همه را بکشید، چون سرباز امام زمان هستید، امام زمان صاحب سفرهی کل عالم است، پذیرایی رعیّت خود را به شما داده است، شما باید زحمت بکشید، آمدید خدمت کنید، برای خادمین آمدید، برای ریاست و آقایی که نیامدید. طلبه باید بیتکلّف باشد، بیتوقّع باشد و تحمّل همهی سختیها را داشته باشد. از روز اوّل بنای شما بر این باشد که تحمّل داشته باشید.
نماز اوّل وقت اکسیر نجات
مسئلهی بعدی نماز اوّل وقت به جماعت است. بزرگان اخلاقی ما نماز اوّل وقت را اکسیر نجات میدانند. مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودکی فرمودند: سه چیز آدم را عاقبت به خیر میکند اوّل آن نماز اوّل وقت است. مرحوم جمال السالکین علّامه آقای سیّد علی قاضی، استاد آقای علّامهی طباطبایی، استاد آقای بهجت، ایشان فرمودند: شما نماز اوّل وقت بخوانید، اگر درست نشدید به من لعن کنید. به خصوص نماز ظهر «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاهِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتینَ»[۳۲] نماز ظهر جایگاه خاصّی دارد، هر کاری دارید وقت نماز دیگر نماز بخوانید.
رمز موفّقیّت امام
یکی از رموز موفّقیّت امام این بود. امام اهل خوشی و نشاط و دوستی بود، اهل گردش و خوشی بودند، ولی دو شرط داشت در درس خود جدّی بود، در تفریح خود هم جدّی بود. در جلسات تفریحی دو شرطی که با هر جمع داشتند یکی این بود که در جلسه غیبت نباشد، مطلقا تحمّل غیبت را نداشت. دوم اینکه در هر وضعی باشیم، اذان گفته شد باید بلند شویم نماز بخوانیم و تا آخر پایبند بود. نماز اوّل وقت جزء لوازم طلبگی است، طلبه نماز اوّل وقت نخواند به درد طلبگی نمیخورد.
منزلت نماز شب
نکتهی بعدی آرزوی من این است که نماز شب بخوانم. مرحوم علّامهی طباطبایی از استاد اخلاق خود آقای قاضی نقل میکنند. آقای قاضی به ایشان گفته بودند دنیا میخواهی نماز شب، آخرت میخواهی نماز شب.
قدردانی عمر
و نکتهی آخر نسبت به وقت خود، عمر خود دخیل باشید؛ عمر اکسیر است، قیمت عمر از طلا خیلی بالاتر است، عمر یک بار بیشتر به شما داده نشده است. شما را به خدا این جوانی خود را قدر بدانید حتّی دقیقهی آن را بیحساب از دست ندهید. علّامهی طباطبایی نوشتههای خود را یک دور مینوشتند نقطه نمیگذاشتند، بعد از تمام کردن برمیگشتند نقطه میگذاشتند. به ایشان میگفتند چرا این کار را کردید؟ گفته بود حساب کردم دیدم که در هر صفحه چند ثانیه صرفهجویی در وقت است. طلبه وقت خود را به امور بیهوده بگذراند ظلم به عالم کرده است. طلبگی یعنی قبول مسئولیّت نجات عالمی است. قدر عمر خود را بدانید و عمر خود را به خدا بدهید، به امام زمان بدهید و هیچ جا برای خود پشیمانی نیاورید که ای کاش این کار را کرده بودم. وضع طلبه این است از اوّل باید ببیند چه کار باید انجام دهد تا اینکه إنشاءالله پشیمانی نیاورد.
توسّل به امام حسین علیه السلام راه نجات بشر
امّا اینها کارهای عملی و برنامهریزی است. مهم این است که طلبه صاحب عرفان شود، دل او در هوای امام حسین باشد، طلبه باید حسینی باشد، باید متوسّل باشد، باید اهل بکاء باشد و باید اشک حسین داشته باشد، سوز حسینی داشته باشد. از اوّل شما باید به کشتی نجات امام حسین پناه ببرید، دنیا طوفانی است. خدا امام حسین را تنها وسیلهی نجات معرّفی کرده است. در عرش پیغمبر میگوید دیدم نوشته بود «إِنَّ الْحُسَیْنَ… مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِینَهُ نَجَاهٍ»[۳۳] عالم طوفانی است، اگر ارتباط حسینی شما ضعیف باشد غرق میشوید. حضور در جلسات توسّل تمرین اشک و سوز برای امام حسین این جزء زمینههای نجات همهی ما است. (به جز حسین مرا در جهان پناهی نیست) کشتی نجات حضرت سیّد الشّهداء (علیه الصّلاه و السّلام) است. کسانی که به جایی رسیدند مثل علّامهی مجلسی، مجلسی اوّل، ملّا محمّد تقی مهمتر از او ملّا محّمد باقر. او میگوید من در دو جا روزنههای غیب به روی من باز میشد یکی موقع روضهی امام حسین بود، یکی هم موقع تلاوت قرآن.
[۱]– سورهی سبأ، آیه ۱۳٫
[۲]– سورهی اعراف، آیه ۱۷۹٫
[۳]– سورهی سبأ، آیه ۱۳٫
[۴]– سورهی عصر، آیات ا و ۲٫
[۵]– سورهی یس، آیه ۱۲٫
[۶]– وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۴۸٫
[۷]– سورهی شوری، آیه ۲۰٫
[۸]– سورهی مومنون، آیات ۹۹ تا ۱۰۰٫
[۹]– سورهی نحل، آیه ۹۶٫
[۱۰]– سورهی عصر، آیات ۱ و ۲٫
[۱۱]– سورهی بقره، آیه ۱۰۴٫
[۱۲]– سورهی بقره، آیه ۲۵٫
[۱۳]– بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۳۸٫
[۱۴]– همان، ج ۳۲، ص ۹٫
[۱۵]– سورهی ملک، آیه ۱۵٫
[۱۶]– سورهی عصر، آیه ۳٫
[۱۷]– الکافی، ج ۵، ص ۲۸٫
[۱۸]– سورهی مائده، آیه ۳۲٫
[۱۹]– سورهی بقره، آیه ۱۴۸٫
[۲۰]– سورهی آل عمران، آیه ۹۲٫
[۲۱]– سورهی بقره، آیه ۱۴۸٫
[۲۲]– سورهی عصر، آیات ۱ تا ۳٫
[۲۳]– سورهی اعراف، آیه ۲۷٫
[۲۴]– سورهی یس، آیات ۶۰ تا ۶۲٫
[۲۵]– بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۳۸٫
[۲۶]– سورهی مؤمنون، آیه ۵۱٫
[۲۷]– من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۵۷۸٫
[۲۸]– الکافی، ج ۶، ص ۴۳۴٫
[۲۹]– الأمالی (للصدوق)، ص ۴۰۰٫
[۳۰]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۶۸٫
[۳۱]– بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۲۵۶٫
[۳۲]– سورهی بقره، آیه ۲۳۸٫
[۳۳]– بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۲۰۵٫
پاسخ دهید