براساس آیات و روایات متعدّد، مشروعیّت حکومت و حاکم اسلامی اعم از امام معصوم یا نایب او مانند ولیّ فقیه در عصر غیبت- وابسته به رأی مردم نیست؛ بلکه رأی، کمک و همدلی مردم، باعث به وجود آمدن و تحقیق عینی حکومت اسلامی می‌شود و حضرت امیر (علیه السّلام) می‌فرماید: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ … لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا»؛ «اگر حضور بیعت‌کنندگان نبود و با وجود یاوران، حجّت بر من تمام نمی‌شد… رشته‌ی کار {حکومت} را از دست می‌گذاشتم»[۱].

همچنین می‌فرماید: «لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاعُ»؛ «کسی که فرمانش پیروی نمی‌شود، رأیی ندارد»[۲].

این سخنان همگی بیانگر نقش مردم در پیدایش، تثبیت و کارآمدی حکومت الهی خواه حکومت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان معصوم (علیهم السّلام) و خواه حکومت فقیه در زمان غیبت- است.

حکومت اسلامی بر اراده‌ی تشریعی الهی استوار است و رأی خدا در همه جا مطاع بوده و اعتبار رأی مردم تا وقتی که با دین تنافی نداشته باشد. بنابراین «مقبولیّت مردمی» با «مشروعیّت الهی» نه تلازمی دارد و نه تنافی.

در عین حال حاکم دینی حقّ استفاده از زور برای تحمیل حاکمیّت خویش را ندارد. اگر نفوذ کلمه‌ی ولیّ فقیه از دست برود، مشروعیّتش از دست نمی‌رود؛ بلکه تحقّق حاکمیّت با مشکل مواجه می‌گردد. بحمدالله این فرض در زمان ما واقع نشده است.

در هر صورت بعد از تشکیل حکومت اسلامی اگر خدای ناکرده- اکثریّت مردم دیگر تمایلی به ادامه‌ی حکومت نداشته باشند؛ باز هم حفظ آن بر همه حتّی اقلیّت- واجب است؛ زیرا حکومت اسلامی همچنان دارای مشروعیّت است. از این رو باید تمامی امکانات و ابزارها و زمینه‌های فراهم‌سازی مقبولیّت مردمی را برای کارآمدی حکومت اسلامی و تثبیت، دوام و استمرار آن به کار گرفت. همچنین باید ریشه‌های نارضایتی مردم را شناسایی کرد و درصدد حلّ آن برآمد. اگر این امر محقّق نشد و حکومت اسلامی نتوانست حدّ نصاب مقبولیّت را که برای ادامه‌ی حفظ و بقای حکومت لازم است- به دست آورد و ادامه‌ی حکومت منجر به کشتار، خونریزی و خلاصه مفسده‌ی عظیمی باشد- به گونه‌ای که موجب رضایت شارع نباشد- تکلیف ساقط می‌شود.

 

منبع: دین و سیاست، ولایت فقیه، جمهوری اسلامی؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: حمیدرضا شاکرین، غلیرضا محمدی


[۱]نهج البلاغه، خطبه‌ی سوم.

[۲]– همان، خطبه‌ی ۲۷٫