پاسخ این سؤال در ضمن چند نکته روشن مى شود:

یک. اقسام شرک

همچنان که توحید اقسامى دارد، در برابر آن شرک نیز داراى اقسامى است؛ از جمله:

۱ـ۱ – شرک ذاتى؛ یعنى، اعتقاد به دو، سه یا چند خدا. اما توحید ذاتى؛ یعنى، اعتقاد به یگانگى ذات خداوند.

۱ـ۲ – شرک صفاتى؛ یعنى، اعتقاد به اینکه صفات خداوند زاید بر ذات او است. اما توحید صفاتى؛ یعنى، اعتقاد به اینکه صفات خدا عین ذات او است.

 ۱ـ۳ – شرک افعالى؛ یعنى، اعتقاد به آفریننده اى براى هستى غیراز خداوند (شرک در خالقیت) و یا اعتقاد به موجودى که در فاعلیت و تأثیرگذارى، مستقل از اراده و قدرت خداوند باشد (شرک در ربوبیت).

۱ـ۴ – شرک در عبادت و پرستش؛ یعنى، پرستش غیرخدا، (مانند پرستش چوب، سنگ، ستاره و خورشید). شناخت این نوع شرک، متوقف بر روشن شدن مفهوم عبادت و پرستش است.

دو. عبادت و پرستش

«عبادت» نهایت ذلت و خضوع، در برابر کسى است که اعتقاد به الوهیت او داشته باشیم و یا او را فاعل استقلالى و غیروابسته بدانیم. بنابراین عبادت دو رکن دارد:

۱ – نهایت ذلت و خضوع،

۲ – اعتقاد به الوهیت یا فاعلیت استقلالى و نا وابسته.

هرگاه یکى از این دو رکن، نباشد، دیگر مفهوم عبادت و پرستش صدق نمى کند. خداوند خود به فرشتگان فرمان داده است، در مقابل آدم سجده کنند: «و یاد کن آن گاه که فرشتگان را گفتیم: آدم را سجده کنید».[۱]

و یا فرزندان را به نهایت خضوع و تذلل در برابر والدین دستور داده است: «و بال هاى ذلت و خوارى را از روى مهربانى براى آن دو [ پدر و مادر] بگستران».[۲]

بدیهى است، این اعمال عبادت و پرستش غیرخدا محسوب نمى شود؛ و گرنه خدا امر به آن نمى کرد.

سه. توسّل و شرک

در توسّل، گاهى حاجت خود را از خدا مى خواهیم و هنگام دعا او را به حق اولیایش قسم مى دهیم که حاجت ما را برآورده سازد. این روش را پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  تعلیم فرمود و خود نیز بدان عمل مى کرد.[۳] در چنین روشى هیچ گونه احتمال شرک وجود ندارد.

در نوع دوم توسّل، خداوند را حاجت دهنده مى دانیم و از اولیاى الهى مى خواهیم بر آمدن حاجت ما را از درگاه الهى درخواست کنند. در خواست دعا، نه تنها مؤثر دانستن غیرخدا نیست؛ بلکه اعتراف به این مطلب است که تنها حاجت دهنده و مؤثر در عالم هستى، او است.

در نوع سوم توسّل به طور مستقیم حاجت خود را از اولیاى الهى طلب مى کنیم و این نیز شرک نیست؛ زیرا تأثیرگذارى آنها، به صورت غیراستقلالى و وابسته به اراده و قدرت الهى است. اسباب و واسطه هاى فیض همچنان که در اصل وجود و بقاى خویش، وابسته و قائم به او هستند، در فاعلیت و تأثیرگذارى نیز وابسته به اراده و قدرت خداوند مى باشند. بنابراین نه توحید در ربوبیت به معناى انکار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطه هاى فیض، منافى با توحید ربوبى است. از این رو، تمسّک به آنها، منافاتى با توحید ربوبى ندارد.

بلى، اگر کسى اسباب و واسطه هاى فیض را، فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و یا معتقد به مبدأ مؤثرى در عالم هستى باشد که خدا آن را سبب و واسطه فیض قرار نداده، دچار شرک گشته است.

بنابراین توسّل و حاجت خواستن از اولیاى الهى، تمسّک به رابطه هاى فیض الهى و اسبابى است که فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است. در نتیجه این حاجت خواستن، شرک در ربوبیت نیست؛ همچنان که تمسّک به سایر اسباب (مثل پزشک و دارو)، شرک در ربوبیت نیست. از سوى دیگر، چون کسى آنان را «خدا» و «اللّه» نمى داند؛ بلکه تمام افتخار اولیاى الهى این است که بنده و مخلوق او هستند، شرک در الوهیت (شرک در ذات) هم نیست.

با توجه به آنچه در تبیین مفهوم «عبادت» گذشت، شرک در عبادت و پرستش نیز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت معبود است. بنابراین هیچ کدام از اقسام شرک، بر این نوع از توسّل، صدق نمى کند.

بر خلاف پرستش بت ها و شفاعت جویى مشرکان که خداوند درباره آنان مى فرماید: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤلاءِ شُفَعاؤنا عِنْدَ اللّهِ».[۴]

آیه شریفه، مشرکان را به دو جهت، مورد سرزنش و توبیخ قرار داده است:

۱ – عبادت و پرستش بت ها،

۲ – اعتقاد به وساطت بت ها.

مشرکان مکه، اعتقاد به الوهیت بت ها نداشتند و آنها را «اللّه» نمى دانستند؛ زیرا مى گفتند: «هؤلاءِ شُفَعاؤنا عِنْدَ اللّهِ». اما دچار شرک در ربوبیت بودند؛ یعنى، بت ها را موجوداتى مى دانستند که مستقل از اراده و قدرت خداوند، منشأ تأثیر و جلب خیر و دفع ضرراند. به همین جهت با قربانى کردن و خضوع و خشوع در برابر بت ها، در صدد جلب رضایت آنها بودند.

در نتیجه عمل مشرکان مکه از سه جهت مورد نکوهش است:

۱ – شرک در ربوبیت، ۲ – شرک در عبادت، ۳ – اعتقاد به ربوبیت و عبادت در برابر سنگ و چوبى که با دست خود تراشیده بودند. تعبیر «ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» اشاره به شدّت پستى این اعتقاد و عمل است.

در حالى که توسّل به اولیاى الهى، اعتقاد به وساطت کسانى است که خداوند به آنان چنین منزلتى داده است. ما اولیاى الهى را نه «اللّه» مى دانیم و نه اعتقاد به ربوبیت و فاعلیت استقلالى آنان داریم؛ بلکه به نظر ما، هر گونه فاعلیت و تأثیرگذارى اسباب و واسطه هاى فیض، وابسته به اذن، اراده و قدرت خداوند است.

 

دفتر نشر معارف/مؤلفان:محمدرضا کاشفی و سیّد محمد کاظم روحانی


[۱] – بقره ۲، آیه ۳۴٫

[۲] – اسراء ۱۷، آیه ۲۴٫

[۳] – کنزالعمال، ج ۱۲، ص ۱۴۸، ح ۳۴۴۲۵؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۱۳۸٫

[۴] – یونس ۱۰، آیه ۱۸٫