مقدمه

همه فرق اسلامی بر عدم جواز توسل به بت ها،[۱] طاغوت[۲] و توسل به نحو استقلالی به غیر خداوند[۳] متفق اند. از طرف دیگر، بر جواز توسل[۴] در موارد ذیل اشتراک نظر دارند:

۱ – توسل به خدا به ذات و اسماء و صفاتش؛[۵]

۲ – توسل به طاعت و ایمان؛[۶]

۳ – توسل به دعای فرد صالح؛[۷]

۴ – توسل به قرآن کریم؛[۸]

۵ – توسل به آثار پیامبر در زمان حیات؛[۹]

۶ – توسل به پیامبر در روز قیامت؛[۱۰]

۷ – توسل به ذات پیامبر قبل از به دنیا آمدن؛[۱۱]

۸ – توسل به انبیا و اولیا در حیاتشان.[۱۲]

اما وهابیت ـ بر خلاف همه فرق اسلامی ـ جواز توسل را در سه نوع اول منحصر می کنند و غیر آن را مشروع نمی دانند، اما البانی، از بزرگان سلفی، ناچار به اعتراف می شود و اذعان می کند:

توسل در غیر سه نوع نخست، مورد اختلاف است؛ زیرا برخی ائمه مانند احمد بن حنبل فقط توسل به رسول خدا (ص) را جایز نمی دانند. همچنین شوکانی توسل به رسول خدا (ص) و غیر آن حضرت از پیامبران و صالحین را جایز می داند.[۱۳]

بنابراین اختلاف در جواز یا عدم جواز باقی انواع توسلات، بین وهابیت (سلفیه) و دیگر فِرق مسلمین است.[۱۴]

نمونه‌ها

با توجه به محدوده پژوهشی این تحقیق، فقط توسل در سیره پیامبر اکرم (ص) را با تأکید بر منابع روایی اهل سنّت بررسی خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که توسل در سیره پیامبر وجود داشته و امری مشروع شمرده می شده است.

۱- توسل پیامبر اکرم (ص) به پیامبران

هنگامی که فاطمه بنت اسد از دنیا رفت، حضرت علی (ع) خدمت حضرت رسول (ص) آمد و عرضه داشت که مادرم از دنیا رفت. رسول خدا (ص) فرمودند: (إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ). بعد دستور فرمودند که لباس آن حضرت را از زیر کفن بر تن حضرت فاطمه بنت اسد بپوشانند و آن حضرت بعد از غسل و کفن در تشییع جنازه آن مخدره شرکت کردند و چهار طرف تابوت آن حضرت را گرفتند و هنگامی که می خواستند ایشان را وارد قبر کنند، ابتدا پیامبر اسلام وارد قبر شده و در آن خوابیدند و بیرون آمدند.[۱۵] سپس فرمودند:

اللَّهُ الَّذِی یحْیی وَ یمِیتُ وَ هُوَ حَی لَا یمُوتُ اغْفِرْ لِأُمِّی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ وَ لَقِّنْهَا حُجَّتَهَا وَ وَسِّعْ عَلَیهَا مَدْخَلَهَا بِحَقِّ نَبِیک مُحَمَّدٍ وَ الْأَنْبِیاءِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِی فَإِنَّک أَرْحَمُ الرَّاحِمِین؛ [۱۶]

خداوند زنده می کند و می میراند و زنده است و نمی میرد. خدایا، مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز و جایگاه او را وسیع گردان، به حق پیامبرت و به حق پیامبران پیش از من، که تو رحم کننده ترین رحم کنندگانی.

اما این رفتار پیامبر (ص) برای عده ای از صحابه سؤالی را به وجود آورد:

فَقَالُوا: یا رَسُولَ اللَّهِ، مَا رَأَینَاک صَنَعْتَ مَا صَنَعْتَ بِهَذِهِ؟ فَقَالَ: إِنَّهُ لَمْ یکنْ أَحَدٌ بَعْدَ أَبِی طَالِبٍ أَبَرَّ بِی مِنْهَا وَ إِنَّمَا أَلْبَسْتُهَا قَمِیصِی لِتَکتَسِی مِنْ حُلَلِ الْجَنَّهِ، وَ اضْطَجَعْتُ مَعَهَا لِیهَوَّنَ عَلَیهَا؛[۱۷]

بعد از این کارها، از حضرت رسول (ص) سؤال شد: ای رسول خدا (ص)، این چه کاری بود که شما درباره فاطمه بنت اسد انجام دادید؟ فرمود: هیچ کس بعد از ابو طالب (ع) به اندازه او برای من نیکوکار نبود. همانا جامه ام را بر او پوشاندم تا از جامه های بهشتی بپوشد و در جای وی خوابیدم تا جایگاهش در قبر بر وی آسان گردد.[۱۸]

در این روایت، پیامبر اکرم (ص) خود و انبیای گذشته را وسیله قرار داده است. از این سیره پیامبر اکرم (ص) فهمیده می شود که انبیا در عالم برزخ زنده اند و می توان به آنان توسل جست.

۲ – بوسیدن و استلام حجر الاسود و رکن یمانی

در منابع معتبر روایی شیعه[۱۹] و سنی[۲۰] به سیره پیامبر اکرم (ص) در استلام و بوسیدن حجر الاسود و همچنین استلام و بوسیدن رکن یمانی اشاره شده است که اگر چنین عملی مخالف با توحید بود، به صورت حتمی پیامبر گرامی اسلام (ص) به چنین کاری مبادرت نمی ورزیدند؛ چنان که بخاری در صحیح خود می گوید: مردی از عبداللّه بن عمر درباره استلام حجر پرسید و او در پاسخ گفت: «پیامبر را دیدم که حجر الاسود را استلام می کرد و می بوسید».[۲۱] این روایت تصریح می کند که پیامبر اکرم (ص) به استلام و بوسیدن حجر الاسود مبادرت ورزیده اند. البته روشن است که بوسیدن و استلام حجر الاسود را با نگاهی توحیدی میتوان توجیه کرد.

۳ – توسل پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) به یکدیگر

سیره پیامبر اکرم (ص) در توسل جستن به اشخاص نیز جاری بوده است. عبدالله بن مسعود نقل می کند:

روزی به رسول خدا عرضه داشتم: یا رسول الله، حق را به من نشان بده تا آن را ببینم. پیامبر اکرم فرمودند: یا اباعبدالله (کنیه ابن مسعود)، داخل اتاق اندرونی شو. پس من داخل شدم، دیدم علی بن ابی طالب نماز می خواند و در نماز می گوید: پروردگارا، به حق محمد بنده تو، بیامرز گناهکاران شیعه مرا. پس بیرون آمدم تا به رسول خدا رسیدم پس دیدم او نیز مشغول نماز است و در رکوع و سجود نماز می گوید: پروردگارا، به حق علی، بنده تو، گناهکاران امت مرا بیامرز. ابن مسعود می گوید: جزع و بی تابی بزرگی مرا فرا گرفت. پس رسول خدا نمازش را مختصر کرد و فرمود: یابن مسعود، آیا بعد از ایمان، کافر شدی؟ عرض کردم: نه، هرگز یا رسول خدا؛ ولی علی را دیدم که از خدا درخواست می کرد و شما را واسطه پیش خدا قرار می داد و شما از خدا درخواست می کردید به واسطه علی. متحیرم کدام یک از شما پیش خدای عزوجل افضل هستید! پیامبر فرمودند: بدان که خداوند من و علی را از نور عظمتش خلق کرد…. [۲۲]

این روایت نیز تصریح در توسل پیامبر اکرم (ص) به شخص دیگری دارد.

در روایتی دیگر خود وجود مبارک حضرت علی (ع) نقل کرده اند:

عن علی (ع) انه قال: کنت من رسول اللّه کالعضد من المنکب و کالذراع من العضد، ربانی صغیراً و آخانی کبیراً، سألته مره أن یدعو لی بالمغفره. فقام فصلی، فلما رفع یدیه سمعته یقول: اللهم بحق علی عندک اغفر لعلی. فقلت: یا رسول اللّه، ما هذا؟ فقال: أو احد أکرم منک علیه، فاستشفع به إلیه؛[۲۳]

حضرت علی (ع) نقل کرده است: نسبت من به رسول خدا (ص) مانند بازو به شانه و ذراع به بازو است (کنایه از همراهی و کمک رسانی است). در حالی که کودک بودم، مرا تربیت کرد و رشدم داد و در بزرگ سالی مرا به برادری برگزید. یک مرتبه از آن حضرت خواستم که برایم طلب مغفرت کند. پس به نماز ایستاد و هنگامی که دست هایش را (برای دعا) بلند کرد، شنیدم که می گوید: خدایا، به حق منزلت علی در نزدت، علی را ببخش! پس گفتم: یا رسول الله، این چه نوع درخواستی است؟ پس فرمود: آیا کسی از تو گرامی تر نزد خداوند است؟ پس برای تو طلب شفاعت کردم به واسطه جایگاهت (نزد خدای تعالی).

این روایت نیز تصریح دارد که حضرت پیامبر اکرم (ص) واسطه برای توسل قرار گرفته است. اگر چنین درخواستی درست نبود، نباید آن حضرت چنین متوسل می شد.

۴ – توسل به دعای مؤمن از دیدگاه پیامبر (ص)

قرآن کریم علاوه بر دعای فرشتگان برای مؤمنین،[۲۴] از دعای مؤمن در حق مؤمن دیگر نیز خبر می دهد.[۲۵] پیامبر اکرم (ص) نیز از امت اسلامی خواسته است که برای برادران دینی خود دعا کنند؛ چنان که عبدالله بن عمرو بن عاص می گوید: از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمود:

سَلُوا [لِی ] الْوَسِیلَهَ فَإِنَّهَا مَنْزِلَهٌ فِی الْجَنَّهِ لَا تَنْبَغِی أَنْ تَکونَ [إِلَّا] لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ وَ أَنَا أَرْجُو أَنْ أَکونَ أَنَا هُوَ. فَمَنْ سَأَلَ لِی الْوَسِیلَهَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفَاعَه؛[۲۶]

برای من از خدا وسیله بخواهید و آن مقامی است در بهشت که جز برای یکی از بندگان خدا شایسته نیست و امیدوارم که من همان کس باشم. هر کس برای من چنین مقامی بخواهد، شفاعت من بر او حلال می گردد.

در روایت دیگری رسول خدا (ص) توسل به اویس قرنی را به اصحاب خویش سفارش می کند:

إنّ رجلاً من أهل الیمن یقدم علیکم یقال له أُوَیس. فمن لقیه منکم فلیأمره فلیستغفر لکم؛[۲۷]

مردی از اهل یمن به سوی شما خواهد آمد که او را اویس خوانند. هر کس از شما او را ملاقات کرد، از او درخواست استغفار کند.

۵ – توسل به سائلین از درگاه الهی و واسطه قراردادن آنان

تقرب جویی به درگاه الهی یکی از ویژگی های اساسی اهل ایمان است که خود این عمل با صفای باطنی سائلین از درگاه الهی جایگاهی برای آنان ایجاد می کند که می توانند واسطه فیض الهی نیز قرار بگیرند. از ابوسعید خدری نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

من خرج من بیته إلی الصلاه فقال: اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ السائلین علیک وأسألک بحق ممشای هذا، فإنّی لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا ریاءً ولا سُمعه إنما خرجت اتّقاء سخطک وابتغاء مرضاتک أن تعیذنی من النار وأن تغفر ذنوبی إنّه لا یغفر الذنوب إلاّ أنت، إلاّ أقبل الله علیه بوجهه واستغفر له سبعون ألف ملک؛[۲۸]

عطیه از ابی سعید خدری نقل کرده است که هر کس به عزم نماز در مسجد از خانه خود بیرون آید و این دعا را بخواند، رحمت خدا به او روی می آورد و هفتاد هزار فرشته برای او طلب آمرزش می‌کنند و آن دعا این است: خدایا، من از تو درخواست می کنم به حقی که سائلین بر تو دارند و از تو درخواست می کنم به حق محل راه رفتنم، من برای خوشگذرانی یا ریا از خانه بیرون نیامده‌ام، بلکه خانه را ترک گفتم برای دوری از خشم تو و کسب رضایت تو، از تو می خواهم مرا از آتش نجاتم دهی و گناهانم را ببخشی؛ زیرا گناهان را جز تو کسی نمی بخشد.

در این حدیث پیامبر گرامی (ص) به مردم یاد می دهد که به هنگام درخواست حاجت از خداوند، به سائلان از درگاه ربوبی که همان صالحان و اولیای الهی اند، توسل بجویند و آنها را واسطه قرار بدهند.[۲۹]

۶ – توسل حضرت آدم (ص) به پیامبر اسلام (ص)

از روایات متعدد دانسته می شود که شروع توسل به پیامبر اعظم (ص) از زمان حضرت آدم (ع) بوده است. در روایات زیادی از حضرت پیامبر (ص) به این موضوع تصریح شده[۳۰] است؛ از جمله آن حضرت فرموده:

هنگامی که آدم دچار آن لغزش گردید، عرض کرد: پروردگارا، از تو می خواهم که به حق محمد و آل محمد مرا ببخشی. خداوند سبحان فرمود: ای آدم، تو محمد را چگونه شناختی؛ درحالی که من هنوز او را نیافریده ام؟ عرض کرد: پروردگارا، هنگامی که مرا به دست قدرت خود آفریدی و از روح خودت در من دمیدی، سر که برداشتم، دیدم بر ستون های عرش نوشته شده: «لا الهَ الاّ الله محمدٌ رسولُ الله». پس دانستم که تو نام کسی جز محبوب ترین آفریده ات را کنار نام خود قرار نمی دهی. خداوند فرمود: ای آدم، راست گفتی. او محبوب ترین آفریده های من است. مرا به حق او بخوان که تو را بخشیدم و اگر محمد نبود، تو را نمی آفریدم.[۳۱]

طبرانی نیز این حدیث را در کتاب خود آورده و بر آن افزوده: «إِنَّهُ آخِرُ النَّبِیینَ مِنْ ذُرِّیتِک؛ او آخرین پیامبر از نسل تو است».[۳۲] سُبکی بعد از ذکر این حدیث می نویسد: «این حدیث با این سند قوی و تصحیح حاکم به ابن تیمیه نرسیده، و الاّ هرگز (جواز توسل را) تکذیب نمی کرد و یا دست کم جواب حاکم را می داد».[۳۳]

از طرف دیگر، روایات فراوانی نیز در ذیل آیه شریفه (فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ کلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)؛[۳۴] «سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است»، نقل شده است که آن کلمات، اهل کساء (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع)) بودند[۳۵] چنان که در روایتی ابن عباس از حضرت رسول اکرم (ص) نقل می کند: «از پیامبر اکرم (ص) درباره کلماتی که آدم از پروردگار دریافت کرد و خداوند توبه اش را پذیرفت، پرسیدم. فرمود: به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) درخواست کرد که توبه او را بپذیرد و توبه اش پذیرفته شد».[۳۶]

اگر به دقت در این روایات نگریسته شود، دانسته خواهد شد که توسل جستن در فطرت انسان بوده و در غیر این صورت، آدم که تازه خلق شده است، چگونه فهمیده که اگر با واسطه قرار دادن محمد و آل وی (ع) استغفار کند، توبه اش پذیرفته می شود؟

۷ – توسل اصحاب به دعای پیامبر اکرم (ص)

تاریخ گواه این موضوع است که اصحاب رسول خدا (ص) در مواقع نیاز، گرفتاری و سختی نزد رسول خدا (ص) می آمدند و ایشان را واسطه قرار می دادند تا خداوند به دعاهای ایشان جامه اجابت بپوشاند. برای روشن تر شدن موضوع به برخی از این موارد اشاره ای کوتاه میکنیم.

الف) توسل به دعای پیامبر اکرم (ص) برای رفع قحطی

در دو کتاب مهم اهل سنّت، روایتی از انس بن مالک نقل شده است که متوسل شدن مردم را به پیامبر اکرم (ص) نشان می دهد:

أنّ رجلاً دخل المسجد یوم الجمعه و رسول الله (ص) قائم یخطب. فاستقبل رسولَ الله (ص) قائماً فقال: یا رسول الله، هلَکتِ الاَموالُ و انقَطعَت السُّبُل، فادعُ لنا الله تعالی یغیثنا فرفع رسول الله (ص)یدیه ثمَّ قال: «اللّهم أغثنا، اللّهم أغثنا» فطلعت من ورائه سحابه مثل الترس، فلمّا توسّطت السماء انتشرت، ثمَّ أمطرت قال: فلا والله ما رأینا الشمس سبتاً؛[۳۷]

از انس بن مالک روایت شده است: مردی در روز جمعه وارد مسجد شد درحالیکه رسول خدا (ص) ایستاده خطبه می خواند. پس آن شخص در مقابل رسول خدا (ص) ایستاد و عرض کرد: ای رسول خدا (ص)، چهارپایان هلاک و راه ها بسته شدند. از خداوند بخواه که برای ما باران بفرستد. پیامبر اکرم (ص) دستان مبارک خودشان را بلند کردند و به درگاه خدا عرض کردند: ای خدا، به فریادمان برس، ای خدا، به فریادمان برس! انس می گوید: پس از پشت کوه مانند سپر، قطعه ابری ظاهر شد و وقتی به وسط آسمان رسید، منتشر شد و باران شروع شد. قسم به خدا، ما در آسمان تا شش روز آفتاب ندیدیم.

این روایت به روشنی حاجت خواهی مردم را از پیامبر اکرم (ص) می رساند که برای رسیدن به حوائج شان از آن حضرت خواستند که واسطه شود.

التجا به دعای پیامبر (ص) نه تنها در دوران رسالت ایشان بوده است، بلکه در کودکی ایشان نیز جریان داشته است. روایتی در فتح الباری نقل شده است که حاکی از این موضوع است. در ایام قحطی مردم مکه سراغ ابوطالب آمدند و از ایشان خواستند که برای پایان دادن به قحطی دعا کند.[۳۸] ابوطالب همراه پیامبر (ص)، درحالی که ایشان خردسال بودند، کنار کعبه آمدند و از خداوند متعال درخواست باران کردند:

اخرج ابن عساکر عن أبی عرفه قال: قدمت مکه و هم فی قحط. فقالت قریش: یا اباطالب، اقحط الوادی و اجدب العیال فهلم فاستسق. فخرج أبوطالب و معه غلام یعنی النبی (ص) کأنه شمس دجی تجلت عن سحابه قتماء و حوله اغیلمه فأخذه أبوطالب فألصق ظهره بالکعبه و لاذ إلی الغلام و ما فی السماء قذغه فأقبل السحاب من هاهنا و هاهنا و اغدق و اغدودق و انفجر له الوادی و اخصب النادی و البادی؛[۳۹]

ابن عساکر از ابی عرفه نقل می کند: من به مکه رفتم و آنجا قحطی بود. پس قریش گفتند: ای ابوطالب، زمین قحطی زده و عیال گرسنه شدند. پس برای طلب باران حرکت کنید. پس ابوطالب همراه پسری (پیامبر اکرم (ص)) مثل خورشید نورانی که نورش از ابرها خارج شده و عبایی بر دوش داشت، بیرون آمد. ابوطالب او را گرفت و پشت بچه را به کعبه چسبانید و پیش آن پسر (پیامبر) التجا کرد؛ درحالی که در آسمان ابری نبود. در این هنگام از همه طرف ابرها آمدند و باران بسیاری بارید و زمین سیراب و حاصل‌خیز شد و کویر سرسبز شد.

با توجه به روایت قبلی، برخی از اصحاب به شعر معروفی که ابوطالب درباره پیامبر اکرم (ص) سروده است و متضمن مفهوم توسل به حضرتش برای طلب باران است، متوسل می شدند. منابع معتبر اهل سنّت به توسل جستن عبدالله بن عمر به رسول خدا (ص) با خواندن این شعر اشاره کرده اند.[۴۰] و آن شعر چنین است: «وأبیض یستسقی الغمام بوجهه. .. ثمال الیتامی عصمهٌ للأرامل؛[۴۱] کسی که سفیدروی و نورانی است که به برکت روی وی از ابر طلب باران می شود و او پناه و فریاد رس یتیمان و نگهدارنده و سرپرست ضعیفان و بیوه زنان است».

هرچند برخی دیگر از صحابی با سرودن اشعار، توسل خود را در محضر حضرت رسول (ص) نشان می دادند و حضرتش نیز تفقد میکردند و آنان را از این کار باز نمی داشتند[۴۲] و به حاجت های ایشان رسیدگی می کردند.

طبق روایات پیامبر اکرم (ص) بار دیگر برای مردم طلب باران کرد و باران سراسر مکه و اطراف آن را گرفت. پیامبر گرامی (ص) فرمودند: اگر ابوطالب زنده بود، دیدگان او روشن می شد. آیا کسی هست که شعر او را در این زمینه، برای ما بخواند؟ حضرت علی (ع) عرضه داشتند: گویا مقصود شما این بیت است: «و أبیض یستسقی الغمام بوجهه. .. ثمال الیتامی عصمهٌ للأرامل؛[۴۳] کسی که سفیدروی و نورانی است که به برکت روی وی از ابر طلب باران می شود و او پناه و فریادرس یتیمان و نگهدارنده و سرپرست ضعیفان و بیوه زنان است».[۴۴] خوشحالی پیامبر اکرم (ص) حاکی است که کار عموی وی امری کاملاً مشروع بوده است.

ب) طلب دعا از پیامبر اکرم (ص) برای بینا شدن

ابتلا به بیماری نیز یکی از اموری بوده که مردم برای خلاصی از آن نزد پیامبر اکرم می آمدند و درخواست دعا و شفا از ایشان می کردند. پرمناقشه ترین روایت درباره توسل به حضرت رسول اکرم (ص)، روایتی است که ابن حنیف نقل می کند:

إنّ رجلا ضریراً أتی النبی (ص) فقال: أدعُ الله أن یعافینی. فقال (ص): إن شئتَ دعوتُ و إن شئتَ صبرتَ و هو خیرٌ. قال: فادعه. قال: فأمره أن یتوضّأ فیحسن وضوئه و یصلّی رکعتین و یدعو بهذا الدعاء: «اللّهمّ إنّی أسألک و أتوجّه الیک بنبیک محمّد نبی الرحمه، یا محمد إنّی أتوجه بک إلی ربّی فی حاجتی لتُقضی. اللّهمّ شفّعه فی». قال ابن حنیف: فوالله ما تفرّقنا وطال بنا الحدیث حتی دخل علینا کأن لم یکن به ضرّ؛[۴۵]

نابینایی نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: از خداوند بخواه به من عافیت بدهد. پیامبر فرمود: اگر مایل هستی، دعا کنم و اگر مایل باشی، صبر کن که این برایت بهتر است. مرد نابینا گفت: دعا کنید. پیامبر به او دستور داد که وضو بگیرد و در وضوی خود دقت کند و دو رکعت نماز بگزارد و این چنین دعا کند: «پروردگارا، من به وسیله پیامبرت از تو درخواست می کنم. ای محمد، من برای حاجتم به وسیله تو به خدایم متوجه می شوم تا خدا حاجتم را برآورد. پروردگارا، شفاعت او را درباره من بپذیر». ابن حنیف می گوید: «به خدا سوگند که ما متفرق نشده بودیم و طولی نکشید که این پیرمرد بر ما وارد شد؛ گویا هرگز نابینا نبوده است.»

در این حدیث پیامبر اکرم (ص)، خود دعا نفرموده بلکه به او آموخت که چگونه به ایشان توسل جوید و چگونه از خداوند منان بخواهد. آن فرد نیز طبق فرموده پیامبر اسلام (ص) ایشان را وسیله تقرب خود به خدا قرار داد و در دعا هیچ گونه حذف و اضافه از خود انجام نداد. پیامبر اعظم (ص) سیره عملی خود را برای شخص سائل بیان می کند و به وی تعلیم می دهد که چنین دعا کند و آن حضرت را میان خود و خدا، وسیله قرار دهد. در واقع فلسفه واقعی توسل نیز همین است تا انسان های نیازمند و گنهکار با واسطه قرار دادن مردان خدا و مقربان درگاه الهی، به خواسته‌های خود برسند.

اهمیت و جایگاه این روایت، اقتضا میکند که گفته شود صحت سند و مضمون این حدیث نزد همه علما واضح است[۴۶] و جای هیچ گونه توجیه و تأویل نیست. حتی ابن تیمیه هم به صحت سند این حدیث اعتراف کرده است.[۴۷] همچنین تمام مفسران اهل سنّت از جمله رشیدرضا و مراغی که پیروان ابن تیمیه در این موضوع هستند، این روایت را صحیح دانسته اند، اما چون سند حدیث خدشه ناپذیر بوده است، دست به تأویل زده اند و با ذکر این مسئله که قرآن کریم خواندن غیر خداوند را نهی کرده است،[۴۸] عنوان کرده اند: «این روایت صحیح است، ولی نابینا به دعای رسول متوسل شده است؛ لذا این روایت دلیل بر جواز توسل به شخص رسول خدا (ص) و اولیای الهی نیست؛ زیرا مرد نابینا از رسول خدا (ص) دعا خواسته بود و رسول اکرم (ص) دعا را به او آموخت و نه توسل به خود را.»[۴۹]

جعفر سبحانی در پاسخ به این شبهه می گوید:

اگر این حدیث را به دست فردی آشنا به زبان عربی بدهید که ذهنش از مناقشات وهابی ها در مسئله توسل به کلی خالی باشد و از او بپرسید پیامبر اکرم (ص) در دعایی که به نابینا تعلیم فرمود، چه دستوری داد و او را در استجابت دعای خود چگونه ارشاد کرد، به شما پاسخ خواهد داد پیامبر اکرم (ص) به او تعلیم داد که پیامبر رحمت را وسیله خود قرار دهد و به او توسل بجوید و از خدا بخواهد که خداوند حاجت او را برآورده سازد. این مطلب از جمله های زیر به خوبی استفاده می شود:

الف) «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک؛ بار الها، از تو مسألت می کنم و به تو به وسیله پیامبرت روی می آورم». در اینجا مراد خود نبی است، نه دعای نبی، و گمان اینکه مقصود دعای نبی است، برخلاف ظاهر و فاقد برهان است.

ب) «محمد نبی الرحمه». برای اینکه روشن شود مقصود مسئلت از خدا به خاطر پیامبر اکرم (ص) و توجه به خدا به وسیله او است، نبی را با جمله «محمد نبی الرحمه» وصف کرده است تا حقیقت را روشن تر و هدف را واضح تر سازد.     

ج) «یا محمد انی أتوجه الی ربّی». این جمله می رساند که آن مرد حضرت محمد (ص) را وِجهه دعای خود قرار می دهد، نه دعای آن حضرت را.

د) مفاد جمله «و شفعه فی» این است: پروردگارا، او را شفیع من قرار بده و شفاعت او را در مورد من بپذیر. در این جمله آنچه مورد سخن است، همان ذات گرامی و شخصیت والامقام آن حضرت است و سخنی از دعای پیامبر به میان نیامده است.[۵۰]

در خاتمه این روایت، اذعان سمهودی، یکی از علمای اهل سنّت، درباره حقیقت توسل می تواند حُسن ختام باشد:

واعلم ان الاستغاثه و التشفع بالنبی و بجاهه و برکته إلی ربه من فعل الانبیاء و المرسلین و سیر السلف الصالحین واقع فی کل حال قبل خلقه و بعد خلقه و فی حیاته الدنیویه و مده البرزخ و عرصات القیامه؛[۵۱]

بدانید که درخواست و شفاعت جویی از خداوند به وساطت نبی اکرم و به مقام و برکت وی از افعال پیامبران و روش صالحین گذشته است و این قبل از خلقت آن حضرت و بعد از خلقت او و در حیات دنیوی و برزخی او و در روز قیامت واقع شده است.

طبرانی روایت دیگری در معجم الکبیر از عثمان بن حنیف نقل می کند:

ان رجلاً کان یختلف إلی عثمان بن عفان فی حاجته. فکان لا یلتفت إلیه. فشکا ذلک لابن حنیف. فقال له: اذهب و توضأ و قل:. .. (وذکر نحو ما ذکر الضریر)، قال: فصنع ذلک، فجاء البواب، فأخذه و أدخله علی عثمان. فامسکه علی الطنفسه، وقضی حاجته؛[۵۲]

مردی برای برآوردن نیاز خویش نزد عثمان بن عفان رفت و آمد می کرد، ولی عثمان به او و خواسته اش توجهی نشان نمی داد. آن مرد ابن حنیف را دید و از وضع موجود شکوه کرد. عثمان بن حنیف به او گفت: به وضوخانه برو و وضو بگیر. سپس به مسجد در آی و دو رکعت نماز بگزار و دعایی را بخوان که پیامبر اکرم (ص) به فرد نابینا تعلیم کرد. آن مرد رفت و آنچه به او گفته بود، انجام داد. سپس به در خانه عثمان بن عفان آمد که ناگهان دربان خانه نزد او آمد و دستش را گرفت و وارد مجلس عثمان کرد. او نیز وی را روی زیرانداز کنار خود نشانید و گفت: خواسته ات چیست؟ او خواسته اش را بیان کرد و وی آن را برآورده ساخت. سپس به او گفت: تو تا این ساعت نیازت را یادآور نشده بودی. و گفت: هر نیاز و حاجت دیگری که داری، بیان کن.[۵۳]

ج) طلب دعا از پیامبر اکرم (ص) برای سلامتی حافظه

برخی روایات به کسانی اشاره می کنند که از ضعف حافظه خود نزد پیامبر اکرم (ص) اظهار ناراحتی می کردند. آن حضرت با سعه صدر خود دست به سینه شخص می گذاشتند و به شیطان دستور می دادند که از درون وی دور شود. پس از آن، آنها اظهار می کردند که پس از التجا به نبی مکرم اسلام (ص)، حافظه آنها قوی گشته است و هر چه را که می‌شنوند،، می توانند به خاطر بسپارند.[۵۴]

همچنین درباره ابوبکر نقل شده است که نزد رسول خدا (ص) آمد و عرضه داشت: من قرآن را فرا می گیرم، ولی آن را فراموش می کنم. حضرت فرمودند بگو: «اللهم إنی أسألک بمحمدٍ نبیک و إبراهیم خلیلک و بموسی نجیک و عیسی روحک و بتوراه موسی و إنجیل عیسی و فرقان محمد و بکل وحی اوحیته و قضاء قضیته؛[۵۵] پروردگارا، از تو درخواست می کنم به محمد پیامبرت و ابراهیم دوست تو و به موسی و عیسی روح تو (و کلمه تو) و به توراتِ موسی و انجیلِ عیسی و فرقانِ محمد و به هر وحی ای که نازل کردی و هر قضایی که آن را گذراندی».

در روایتی مشابه همین قضیه را درباره عثمان بن ابیالعاص نقل کرده اند که به واسطه تصرف تکوینی نبی اکرم (ص) و دست نهادن بر سینه وی، موفق به حفظ قرآن شد و تا آخر عمر آن را فراموش نکرد.[۵۶]

تعلیم این گونه توسل از رسول گرامی اسلام (ص) خود گواه بر این موضوع است که ایشان به مردم القا می کردند که با واسطه قرار دادن پیامبر (ص) در پیشگاه خدا، بهتر و زودتر به درخواست ها و دعاهایشان می رسند.

د) طلب دعا از پیامبر اکرم (ص) برای رفع بیماری

بیماری از مشکلاتی است که می تواند افراد را زمین گیر و ناتوان سازد. توسل اصحاب و نزدیکان رسول خدا (ص) در این زمینه به وفور در تاریخ نقل شده است. در این پژوهش به ذکر یک نمونه بسنده می کنیم.

ابن کثیر از بیهقی نقل می کند:

انه دعا لعمه أبی طالب فی مرضه مرضها و طلب من رسول الله صلی الله علیه و سلم أن یدعو له ربه فدعا له فبرأ من ساعته؛[۵۷]

رسول خدا (ص) برای عموی خود ابوطالب از مرضی که ابوطالب را مریض کرده بود، دعا کرد. ابوطالب از رسول خدا خواست که از خدای خود برای او دعا کند. پس نبی اکرم (ص) دعا کرد و ابوطالب از همان وقت بهبود یافت.

همچنین ابن کثیر روایت دیگری را نقل می کند:

ان رجلاً من بنی لیث یقال له فراس بن عمرو، أصابه صداع شدید. فذهب به أبوه إلی رسول الله فأجلسه بین یدیه و أخذ بجلده بین عینیه فجذبها حتی تبعصت فنبتت فی موضع أصابع رسول الله شعره و ذهب عنه الصداع فلم یصدع؛[۵۸]

مردی از بنی لیث که او را فراس بن عمرو می گفتند، به سردرد شدید مبتلا شد. پدرش او را پیش رسول خدا (ص) برد. پس رسول خدا (ص) او را روبهروی خود نشاند و پوست وسط چشم او را دست گرفت و کشید تا اینکه چرک بیرون آمد و بر جایی که رسول خدا انگشت نهاده بود، موی رویید و سردرد او از بین رفت؛ پس دیگر سردرد نگرفت.

طلب شفا از خداوند با واسطه قرار دادن شخص پیامبر گرامی اسلام (ص)، به صورت فراوان در منابع روایی شیعه و سنی نقل شده است که گواه بر سیره عملی پیامبر اکرم (ص) در این زمینه است.

هـ) دعا برای وسیله شفاعت بودن پیامبر (ص)

اذان هنگامه ای روحانی است و این فرصت را به انسان می دهد که با خدای خویش ارتباط معنوی برقرار سازد، ولی چگونگی این ارتباط بسیار حائز اهمیت است. به همین جهت، در برخی از روایات به این نکته اشاره شده است که هنگام دعا به پیامبر گرامی اسلام (ص) التجا و توسل شود؛ چنانکه جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (ص) روایت می کند:

مَن قال حین یسمع النداء (الاذان) اللهم ربّ هذه الدعوه التامه و الصلواه القائمه آت محمداً الوسیله و الفضیله و ابعثه المقام المحمود الذی وعدته حلت له شفاعتی یوم القیامه؛[۵۹]

هرکس به هنگام شنیدن اذان بگوید: خدایا، ای صاحب این دعوت نامه و نماز به پا داشته شده، به محمد وسیله و فضیلت بده و او را به مقام پسندیده ای که وعده کرده ای، برسان، شفاعت من در روز قیامت به او خواهد رسید.

رسول خدا (ص) در این حدیث از مسلمانان خواسته که وسیله بودن آن حضرت را از خدا طلب کنند. علمای اهل سنّت می گویند این دعا چیزی غیر از نماز است که پیامبر گرامی (ص) به مسلمانان تعلیم داده است. خداوند امر فرموده است که با پیامبر، خاندان او را نیز همراه کنند و دعا را با توسل پایان دهند. در بعضی روایات آمده است که دعای با وسیله، مقدمه نماز است.

و) طلب دعا از پیامبر اکرم (ص) برای نزول برکت

برکت امری معنوی است که می تواند تمام زندگی انسان را متأثر سازد. صحابی مکرم پیامبر گرامی (ص) بارها از ایشان درخواست نزول برکت در تمامی جهات زندگی شان می کردند. ابن کثیر در روایتی به این موضوع اشاره می کند:

ان رجلاً اشتری بعیراً فأتی رسول الله فقال: انی اشتریت بعیراً فادع الله أن یبارک لی فیه. فقال: اللهم بارک له فیه. فلم یلبث إلا یسیراً ان نفق ثم اشتری بعیراً آخر فاتی به رسول الله. فقال: انی اشتریت بعیراً فادع الله ان یبارک لی فیه. فقال: اللهم بارک له فیه. فلم یلبث حتی نفق ثم اشتری بعیراً آخر. فاتی رسول الله فقال: یا رسول الله قد اشتریت بعیرین فدعوت الله أن یبارک لی فیهما. فادع الله ان یحملنی علیه فقال: اللهم احمله علیه. فمکث عنده عشرین سنه؛[۶۰]

مردی شتری خرید و پیش رسول خدا (ص) آمد و گفت: شتری خریدم و از خدا بخواهید که مرا برکت عنایت کند. پس رسول خدا فرمودند: خدایا، او را در آن برکت ده. زمانی نگذشت که آن شتر مُرد. سپس شتری دیگر خرید و پیش پیامبر اکرم (ص) آمد و عرضه داشت: شتری خریدم و از خدا بخواهید که مرا در آن برکت دهد. آن شتر نیز زیاد نماند. پس یک شتر دیگری خرید و پیش رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا (ص)، من دو شتر خریدم و از خدا خواستم که در آن برکت بدهد و دعا کنید که خدا مرا بر آن سوار کند. پس رسول خدا (ص) عرضه داشت: خدایا او را بر آن سوار کن. پس آن شتر پیش او بیست سال ماند.

از این روایت ها به خوبی استفاده می شود که توسل به پیامبر گرامی اسلام (ص) به منظور برآورده شدن حاجت، و رهایی از شداید و گرفتاری ها جایز است.

نتیجه

از مجموع روایات، این پیام متبادر است که توسل به حضرتش مورد تأکید قرآن و مطابق با سیره نبوی است و اصحاب نیز در عصر پیامبر در گرفتاری ها، شداید، نیازها، حوایج، بیماری ها و امور معنوی به آن حضرت متوسل می شدند و حداقل می توان ادعا کرد که در توسل به پیامبر اکرم (ص) منعی وجود ندارد. به همین جهت، تمامی فِرق اسلامی روایات مربوط به توسل اصحاب به حضرت پیامبر اعظم (ص) را قبول دارند. با این حال، برخی از اندیشمندانی که متأثر از افکار ابن تیمیه‌اند، همه این احادیث صحیح نبوی را دروغ پنداشته و اصل توسل به حق پیامبر و آل (ع) او را رد کرده و گفته اند:

چیزی را از خدا خواستن و او را به حق پیامبر یا هر کس دیگر از پیامبران و صالحان قسم دادن، هیچ ارزش علمی و دینی ندارد و نمی تواند کار مقبول و شایسته‌ای باشد، تا چه رسد که وسیله آمرزش و عفو کامل شود. صرف گفتن الفاظ چه تأثیری دارد و نزد خدا چه قیمتی می تواند داشته باشد تا موجب ریزش گناهان گردد؟[۶۱]

در این تحقیق عنوان شد که مشروعیت توسل به اولیای خدا، مخصوصاً شخص پیامبر اکرم (ص)، و واسطه قرار دادن ایشان برای تقرب به خداوند و طلب حاجت از ایشان، مسئله‌ای است که به نص صریح احادیث صحیح و متواتر اهل سنّت ثابت شده است و اکثر مسلمانان از قدیم تا امروز به آن معتقد بوده و عمل کردهاند.

 

منابع:

۱ – ابن ابی الحدید، ۲ – عبدالحمقی الدین احمد بن عبدالحکیم: ۳ – رساله زیاره القبور، ریاض: دارالمسلم للنشر، بی تا.۴ – مجموعه الرسائل و المسائل، تعلیق: محمدرشید رضا، نرم افزار الشامله نسخه ۳٫۲۴ .۵ –  ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی: الموضوعات، تحقیق: عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۶ق.۶ – ابن حجر عسقلانی، محمد بن حجر: فتح الباری فی شرح البخاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.۷ – ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند حنبل، بیروت: دار صادر، بی تا.۸ – ابن خزیمه، محمد بن اسحاق: صحیح ابن خزیمه، تحقیق: محمد مصطفی اعظمی، بیروت: المکتب الاسلامی، ۱۳۹۰ق.۹ – ابن شاذان جبرئیلی قمی، ابوالفضل: الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین، تحقیق: علی شکرچی، قم: مکتبه الامین، ۱۴۲۳ق.۱۰ – الفضائل، قم: نشر رضی، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.۱۱ –  ابن طاووس، علی بن موسی: الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، تحقیق: علی عاشور، قم: خیام، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.۱۲ – ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن: الاربعین البلدانیه، نرم افزار الشامله نسخه ۳٫۲۴ .۱۳ – ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمرو: البدایه و النهایه، بیروت: الدار المتوسطه، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.۱۴ – ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی: سنن ابن ماجه، ریاض، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.۱۵ – ابن هشام، ابومحمد عبدالملک: السیره النبویه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.۱۶ – ابو داوود، سلیمان بن اشعث سجستانی: سنن ابی داوود، بیروت: دارالکتب العربی، بی تا.۱۷ – امام عسکری (ع)، حسن بن¬علی: التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری (ع)، قم: مدرسه امام مهدی (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.۱۸ – آجری، ابوبکر محمد بن حسن: الشریعه، تحقیق: عبدالله بن عمر بن سلیمان دمیجی، ریاض: دار الوطن، بی تا.۱۹ – آلوسی، شهاب الدین سید محمود: روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.۲۰ – البانی، محمد ناصرالدین: التوسل انواعه و احکامه، بی جا، المکتب الاسلامی، چاپ سوم، نرم افزار الشامله نسخه ۳٫۲۴ .۲۱ – بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم: صحیح بخاری، بیروت: دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.۲۲ – بن باز، عبدالعزیز بن عبدالله: البدع و المحدثات ما لا اصل له، ریاض: دار ابن خزیمه، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.۲۳ – بهبهانی، عبدالکریم: فی رحاب اهل البیت (ع)، الشفاعه، قم: مرکز الطباعه و النشر للجمع العالمی لاهل البیت (ع)، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.۲۴ – بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین: دلائل النبوه، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.۲۵ – سنن الکبری، نرم افزار الشامله نسخه ۳٫۲۴٫ ۲۶ – تربتی، حسین: «توسل به پیامبر (ص) و ائمه (ع)»، مجله مبلغان، ش۱۲۷٫ ۲۷ – ترمذی، ابوعیسی محمد بن عیسی بن سوره، سنن ترمذی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.۲۸ – حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله: المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دار الکتب العلیمه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.۲۹ – حر عاملی، محمد بن حسن: اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، بیروت: اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.۳۰ – وسائل الشیعه، تحقیق: موسسه آل البیت (ع)، قم، نشر موسسه آل البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.۳۱ – حسکانی، عبیدالله بن عبدالله: شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمدباقر محمودی، تهران: مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.۳۲ – حلبی، علی بن برهان الدین: السیره الحلبیه، بیروت: دار المعرفه، ۱۴۰۰ق. ۳۳ – حلی، حسن بن یوسف بن مطهر: کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین، تحقیق: حسین درگاهی، تهران: وزارت ارشاد، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.۳۴ – راوندی، قطب الدین سعید بن هبه الله: الخرائج و الجرائح، قم: موسسه امام مهدی (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.۳۵ – قصص الأنبیاء، تحقیق: غلامرضا عرفانیان یزدی، مشهد: مرکز پژوهش های اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.۳۶ – رضوانی، علی اصغر: سلفی گری و پاسخ به شبهات، قم: انتشارات مسجد جمکران، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.۳۷ – رفاعی، محمد نسیب: التوصل الی التوسل، نرم افزار الشامله نسخه ۳٫۲۴٫ ۳۸ – زرقانی مالکی، ابوعبدالله محمد بن عبدالباقی: شرح المواهب، بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۱۴ق.۳۹ – سبحانی، جعفر: التوسّل مفهومه و أقسامه و حکمه فی الشریعه الإسلامیه الغرّاء، قم: مرکز الأبحاث العقائدیه، نرم افزار الشامله نسخه ۳٫۲۴ .۴۰ – آیین وهابیت، قم: دفتر نشر اسلامی، چاپ هشتم، ۱۳۷۶ش.۴۱ – فی ظل اصول الاسلام، قم: موسسه امام صادق (ع)، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.۴۲ – سبکی، تقی الدین علی بن عبدالکافی بن علی: شفاء السقام فی زیاره خیرالانام، المعجم العقائدی.۴۳ – شفاء السقام فی زیاره خیرالانام، نرم افزار الشامله نسخه۳٫۲۴ .۴۴ – سمهودی، فخرالدین علی بن احمد: وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۱ق.۴۵ – سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان: الدر المنثور، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۴ق.۴۶ – شرح سنن ابن ماجه، نرم افزار الشامله.۴۷ – صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.۴۸ – صدوق، محمد بن علی: معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.۴۹ – من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.۵۰ – صفار، محمد بن حسن: بصائر الدرجات، قم: مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق. ۵۱ – صفوری، عبدالرحمن بن عبدالسلام: نزهه المجالس و منتخب النفائس، تحقیق: عبدالرحیم ماردینی، بیروت: دار المحبه، ۲۰۰۱م. ۵۲ – ضیاءآبادی، سید محمد: توسل از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث، تهران: بنیاد بعثت، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.۵۳ – طبرانی لحمی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب: الدعاء، نرم افزار الشامله نسخه ۳٫۲۴ .۵۴ – المعجم الصغیر، تحقیق: محمد شکور، بیروت: دار المکتب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.۵۵ – المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل: مکتبه العلوم و الحکم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.۵۶ – طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی (طبع قدیم)، تهران: اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.۵۷ – طریحی، فخرالدین بن محمد: مجمع البحرین، تحقیق: احمد حسینی اشکوری، تهران: نشر مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.۵۸ – عسکری، سید مرتضی: توسل به پیامبر خدا و تبرک به آثار ایشان، ترجمه: محمدجواد کرمی، تهران: مجمع علمی اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ ش.۵۹ – معالم المدرستین، بیروت: مؤسسه النعمان للطبع و النشر و التوزیع، بی تا.۶۰ – عیاشی، محمد بن مسعود: تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران: المطبعه العلمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.۶۱ – فتنی هندی، محمدطاهر بن علی: تذکره الموضوعات، نرم افزار الشامله ۳٫۲۴ .۶۲ – قندوزی، سلیمان بن ابراهیم: ینابیع الموده لذوی القربی، تحقیق: سید علی جمال اشرف حسینی، قم: دارالاسوه، ۱۴۱۶ق.۶۳ – کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.۶۴ – مبارک فوری، ابوالعلا محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم: تحفه الاحوذی بشرح جامع الترمذی، بیروت: دار الکتب العلمیه، بی تا.۶۵ – متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، بیروت: مؤسسه الرسول، چاپ پنجم، ۱۴۰۵ق.۶۶ – مجلسی، محمدباقر: بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.۶۷ – محدثی، جواد: تبرک و توسل، نرم افزار الشامله ۳٫۲۴ .۶۸ – نسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب، سنن نسائی، تحقیق: عبدالغفار سلیمان بنداری و سید کسروی حسن، بیروت:دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.۶۹ – نیشابوری، ابوالحسین مسلم بن حجاج: صحیح مسلم، بیروت:دار الفکر، ۱۴۲۱ق.۷۰ – هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۴ق. ۷۱ – ورام ابن ابی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعه ورام، قم: مکتبه الفقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.

 

منبع: نشریه سراج منیر


پی‌نوشت‌ها

[۱]. سوره یونس(۱۰)، آیه ۱۸٫

 [۲]. سوره نساء(۴)، آیه ۶۰٫

 [۳]. (مَن ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ )؛ «کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟!» (سوره بقره(۲)، آیه ۲۵۵)

 [۴]. که در ادامه تحقیق به آنها اشاره خواهد شد.

 [۵]. سوره اعراف(۷)، آیات ۱۸۰ و ۱۹۷؛ سوره فاطر(۳۵)، آیه ۱۳؛ سوه جن(۷۲)، آیه ۱۸؛ سوره اسراء(۱۷)، آیات ۱۱۰ و ۵۶؛ سوره قصص(۲۸)، آیه ۸۸؛ سوره شعراء(۲۶)، آیه ۲۱۳؛ سوره یونس(۱۰)، آیه ۱۰۶؛ سوره احقاف(۴۶)، آیات ۵ـ۶؛ سوره رعد(۱۳)، آیه ۱۴٫

 [۶]. سوره بقره(۲)، آیات ۱۲۷ـ۱۲۸؛ سوره آل عمران(۳)، آیه ۱۶٫

 [۷]. بخاری، محمد، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۷۳، کتاب الأنبیاء، باب۵۳، ح۳۴۶۵؛ سیوطی، جلال الدین، تفسیر الدر المنثور، ج۴، ص۲۱۲ـ۲۱۳ (ذیل سوره کهف(۱۸)، آیه ۹).

 [۸]. ابن حنبل، احمد، مسند حنبل، ج۴، ص۴۴۵٫

[۹]. بخاری، محمد، پیشین، ص۵۹ و ۱۸۹٫

[۱۰]. همان، ح۷۴۴۰؛ نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ح ۱۹۳؛ به نقل از: رضوانی، علی اصغر، سلفی گری و پاسخ به شبهات، ص۴۱۰٫

 [۱۱]. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۶۷۲٫

 [۱۲]. موارد زیادی ذکر شده است که مورد بررسی این تحقیق است. برای نمونه، ر.ک: رفاعی، محمد نسیب، التوصل الی حقیقه التوسل، ص۳۱۰؛ رضوانی، علی اصغر، پیشین، ص۴۱۱٫

 [۱۳]. «وأما ما عدا هذه الأنواع (الثلاثه) من التوسلات ففیه خلاف،… مع أنه قد قال ببعضه (غیر هذه الأنواع) بعض الأئمه فأجاز الإمام أحمد التوسل بالرسول (صلی الله علیه و سلم) وحده فقط و أجاز غیره کالإمام الشوکانی التوسل به و بغیره من الأنبیاء و الصالحین» (ر.ک: البانی، محمد، التوسل انواعه و احکامه، ص۴۳).

 [۱۴]. اعتقاد وهابیت برگرفته از فتاوای ابن تیمیه است که همه آنها معتقدند: «جایز نیست گفته شود خدایا، به حرمت و منزلت و مقامی که پیامبر نزد تو دارد، فلان حاجت مرا برآور. و از صحابه و گذشتگان امت محمدیÛ Üچنین دعایی نقل نشده است.» (ر.ک: ابن تیمیه، احمد، زیاره القبور، ص ۱۶۱؛ بن باز، عبدالعزیز، البدع و المحدثات ما لا اصل له، ص ۲۶۵-۲۶۶).

 [۱۵]. سمهودی، فخرالدین، وفاء الوفاء، ج۳ـ ۴، ص ۸۹۸-۸۹۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۴۸؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۸۷٫

 [۱۶]. ابن حنبل، احمد، پیشین، ج ۴، ص ۱۳۸؛ ترمذی، ابوعیسی، سنن ترمذی، کتاب الدعوات، ح ۳۵۷۸؛ ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴۱، ح۱۳۸۵٫

 [۱۷]. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج۱، ص۴۵۳؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۳۲٫

[۱۸]. سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج۳ـ۴، ص۸۹۸-۸۹۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج۲، ص۳۴۸؛ صفار، محمد بن حسن، پیشین، ج۱، ص۲۸۷٫

 [۱۹]. کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج۴، ص۴۰۴؛ ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۱؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۱۳-۴۱۸٫

 [۲۰]. بخاری، محمد، پیشین، ج۲، کتاب الحج، باب تقبیل الحجر، ص۱۸۶؛ حاکم نیشابوری، محمد، پیشین، ج۱، ص۴۵۶؛ ابن حنبل، احمد، پیشین، ج۲، ص۲۵۳؛ نسائی، احمد بن شعیب، سنن نسائی، ج۹، ص۳۰۳؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۳، کتاب الحج، باب تقبیل الحجر، ح۱۶۱۱، ص۴۷۵٫

 [۲۱]. بخاری، محمد، پیشین، کتاب الحج، باب تقبیل الحجر، ج۲، ص۳۹۸، ح۱۶۱۰؛ اصبحی، مالک بن انس، الموطأ، ص۳۰۶، کتاب الحج، ص۱۲۰٫ این عمل را برخی از اصحاب مانند ابن عباس، عبدالله بن عمر، ابوهریره، ابوسعید خدری و جابر بن عبدالله نیز انجام می دادند (ر.ک: ازرقی، محمد بن عبدلله، اخبار مکه، ج۱، ص۳۲۱-۳۴۴).

 [۲۲]. ابن شاذان، ابوالفضل، الفضائل، ص۱۲۸؛ همو، الروضه فی فضائل أمیرالمؤمنین، ص۱۱۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۴۴٫

 [۲۳]. ابنابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱۶٫ در برخی دیگر از روایات همین مضمون نقل شده است (ر.ک: حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج۳، ص۲۷۳).

[۲۴]. (الَّذِینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیؤْمِنُونَ بِهِ وَیسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا…)؛ «فرشتگانی که حاملان عرشاند و آنها که گرداگرد آن (طواف می کنند)، تسبیح و حمد پروردگارشان را می گویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان استغفار می کنند…» (سوره غافر(۴۰)، آیه۷)

 [۲۵]. (وَالَّذِینَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّک رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ)؛ «(همچنین) کسانی که بعد از آنها (بعد از مهاجران و انصار) آمدند و می گویند: پروردگارا، ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز و در دلهایمان حسد و کینه ای به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!» (سوره حشر(۵۹)، آیه۱۰)

 [۲۶]. نیشابوری، مسلم، پیشین، کتاب الصلاه، ج۲، ص۴، ح۸۷۵؛ ابن خزیمه، محمد بن اسحاق، صحیح ابن خزیمه، ج۱، ص۲۱۹، ح۴۱۱؛ ابن حنبل، احمد، پیشین، ج۵، ص۱۹۵، نسائی، احمد بن شعیب، پیشین، جزء۳، ص۶۹، ح۶۷۱؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، جزء۶، ص۱۵۹، ذیل سوره مائده(۵)، آیه۳۸٫

 [۲۷]. نیشابوری، مسلم، پیشین، ح۲۵۴۲٫

 [۲۸]. ابن ماجه، محمد بن یزید، پیشین، کتاب المساجد، ج۱، ص۲۵۶، ح۷۷۸؛ ابن حنبل، احمد، پیشین، ج۳، ص۲۱؛ متقی هندی، علاءالدین علی، کنز العمال، ج۱۵، ص۴۰۱.

 [۲۹]. سبحانی، جعفر، آیین وهابیت، ص۱۵۸.

 [۳۰]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۶۱۵؛ آجری، ابوبکر محمد بن حسن، الشریعه، ص ۴۲۲و ۴۲۷؛ سیوطی، جلال الدین، پیشین، ج۱، ص۶۰؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوّه، ج۵، ص۴۸۹؛ سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج۴، ص۱۳۷۱-۱۳۷۲٫

 [۳۱]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، پیشین، ج۲، ص۶۱۵؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۵۳٫

 [۳۲]. طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الصغیر، جزء۲، ص۱۸۲٫

 [۳۳]. سبکی، تقی الدین، شفاء السقام، المعجم العقایدی.

 [۳۴]. سوره بقره(۲)، آیه ۳۷٫

 [۳۵]. امام عسکری (ع)، حسن بن علی، تفسیر منسوب به امام عسکری، ص۲۲۶؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۱؛ کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج۸، ص۳۰۵؛ ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۱۲۶؛ قطب الدین راوندی، سعید، قصص الأنبیاء، ص۵۴٫

 [۳۶]. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ص۱۱، باب ۲۴، ح۵۵؛ فتنی هندی، محمدطاهر، تذکره الموضوعات، ص۱۹۸؛ حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، ج۱، ص ۱۰۱-۱۰۲؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، الموضوعات؛ ج۲، ص۳، باب فی فضل أهل البیت و محبیهم، ح۲؛ سیوطی، جلال الدین، پیشین، ج۱، ص ۶۰-۶۱، ذیل آیه ۳۷ سوره بقره. ر.ک: صفوری، عبدالرحمن، نزهه المجالس، ج۲، ص۱۸۶؛ تستری، نورالله، إحقاق الحق، ج۲، ص۷۷؛ ج ۹، ص ۱۰۲٫

 [۳۷]. بخاری، محمد بن اسماعیل، پیشین، کتاب الاِستسقاء، باب۶۴۳، ج۱، ص۳۲۰؛ نیشابوری، مسلم، پیشین، کتاب صلاه الاِستسقاء؛ ابن تیمیه، احمد، پیشین، ص۴۱ – ۴۲٫

[۳۸]. علاوه بر این روایت، روایتی مشابه نیز درباره عبدالمطلب، جد پیامبر اکرم (ص)، که متوسل به حضرتش شده بودند، نقل شده است.

 [۳۹]. سبحانی، جعفر، فی ظل اصول الاسلام، ص۲۴۲، به نقل از: ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۲، ص۴۹۴؛ بیهقی، ابوبکر، پیشین، ج۲، ص۱۶-۱۷؛ حلبی، علی، السیره الحلبیه، ج۱، ص۱۱۶٫

 [۴۰]. بخاری، محمد بن اسماعیل، پیشین، باب سؤال الناس الامام الاستسقاء اذا قحطوا، ص۱۹۹؛ ابن تیمیه، احمد، پیشین، ص۴۲٫

 [۴۱]. ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج۲، ص۴۹۴؛ بیهقی،ابوبکر، پیشین، ج۲، ص ۱۶-۱۷؛ حلبی، علی، پیشین، ج۱، ص۱۱۶؛ ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۲۷۲- ۲۸۰٫

 [۴۲]. برای نمونه: سواد بن قارب؛ ر.ک: ضیاءآبادی، سید محمد، توسل از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث، ص۴۱؛ عسکری، سید مرتضی، توسل به پیامبر خدا و تبرک به آثار ایشان، ص۴۱-۴۲؛ بیهقی، ابوبکر، پیشین، ج۶، ص۱۴۰- ۱۴۲؛ سبکی، تقی الدین، پیشین، ص۱۷۰- ۱۷۱٫

 [۴۳]. ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج۲، ص۴۹۴؛ بیهقی، ابوبکر، پیشین، ج۲، ص۱۶-۱۷؛ حلبی، علی، پیشین، ج۱، ص۱۱۶؛ ابن هشام، عبدالملک، پیشین، ج۱، ص۲۷۲- ۲۸۰٫

 [۴۴]. حلبی، علی، پیشین، باب الابیات، جزء۳، ص۲۷۱؛ ابن کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، جزء۶، ص۹۰و ۹۹؛ سبکی، تقی الدین، پیشین، جزء ۱۰، ص۱؛ طبرانی، ابوالقاسم، الدعاء، ج۱، ص۵۹۷؛ در منابع شیعه نیز این روایت در کتب روایی ذکر شده است؛ مانند طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی (طبع قدیم)، ص۲۷؛ ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ج۱، ص۳۵۰٫

 [۴۵]. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، کتاب الصلاه، باب ۱۸۹، ص ۴۴۱، ح ۱۳۸۵؛ ابن حنبل، احمد، پیشین، ج۴، ص ۱۳۸؛ همان، ج ۵، ح ۱۶۹۱۳؛ بیهقی، ابوبکر، پیشین، ج۶، ص۱۶۹، ح۱۰۴۹۵؛ آلوسی، محمود، روح المعانی، ج۶، ص۱۲۵؛ ترمذی، ابوعیسی، پیشین، ج۵، کتاب الدعوات، باب ۱۱۹، ح۳۵۷۸؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، پیشین، ج۱، ص۳۱۳؛ طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج۱، ص۱۸۳؛ فوری، محمد، تحفه الاحوذی، ج۱۰، ص۲۳؛ ابن خزیمه، ابوبکر، صحیح ابن خزیمه، ج۲، ص۲۲۵؛ ابن عساکر، ابوالقاسم، الاربعین البلدانیه، ص۸۵؛ ابن اثیر جزری، ابوالحسن، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۳۷۱؛ ابن کثیر، اسماعیل، پیشین، ج۶، ص۱۷۹؛ صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۲، ص۴۰۴؛ سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج۴، ص۱۳۷۳٫

 در منابع شیعی نیز همین روایت را با عبارات دیگری ذکر کرده اند. ر.ک: راوندی، قطب الدین سعید بن هبه الله، پیشین، ج۱، ص۵۵: «جَاءَ رَجُلٌ ضَرِیرٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ شَکا إِلَیهِ ذَهَابَ بَصَرِهِ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص): ائْتِ الْمِیضَاهَ فَتَوَضَّأْ ثُمَّ صَلِّ رَکعَتَینِ وَ قُلْ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیک بِمُحَمَّدٍ نَبِی الرَّحْمَهِ. یا مُحَمَّدُ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِک إِلَی رَبِّک لِیجْلِی عَنْ بَصَرِی. اللَّهُمَّ شَفِّعْهُ فِی وَ شَفِّعْنِی فِی نَفْسِی. قَالَ ابْنُ حُنَیفٍ: فَلَمْ یطُلْ بِنَا الْحَدِیثُ حَتَّی دَخَلَ الرَّجُلُ کأَنْ لَمْ یکنْ بِهِ ضُرٌّ قَط».

 [۴۶]. ابن ماجه، محمد بن یزید، پیشین، ج۱، ص۴۴۱؛ هیثمی، نورالدین، پیشین، ج۲، ص۲۷۹؛ متقی هندی، علاءالدین علی، پیشین، ج۲، ص۱۸۱؛ ج۶، ص۵۲۱؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۰، ح۸۳۱۱؛ سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج ۳ـ۴، ص۱۳۷۲؛ حاکم، محمد بن عبدالله، پیشین، ج۱، ص۴۵۶٫ حاکم درباره این روایت می گوید: «هذا حدیث صحیح الاسناد؛ سند این حدیث صحیح است».

 [۴۷]. ابن تیمیه، احمد، التوسل و الوسیله، ص۹۷-۱۰۶٫ به نقل از بهبهانی، عبدالکریم، فی رحاب اهل البیت:: الشفاعه، ص۳۱؛ رفاعی، محمد نسیب، پیشین، ص۱۵۸٫

 [۴۸]. سوره رعد(۱۳)، آیه ۱۴؛ سوره اعراف(۷)، آیات ۱۹۴ و ۱۹۷؛ سوره فاطر(۳۵)، آیه ۱۴؛ سوره یونس(۱۰)، آیه ۱۰۶٫

 [۴۹]. ابن تیمیه، احمد، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۱۳؛ رفاعی، محمد نسیب، پیشین، ص۱۵۸٫

 [۵۰]. سبحانی، جعفر، التوسل مفهومه وأقسامه و حکمه فی الشریعه الإسلامیه الغرّاء، ص۷۰ به بعد.

 [۵۱]. سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج۴، ص۱۳۷۱٫

[۵۲]. طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۰، ح۸۳۱۱؛ سیوطی، جلال الدین، شرح سنن ابن ماجه، ج۱، ص۹۹، ح۱۳۸۵٫

 [۵۳]. تحقیق النصره، ص۱۱۴-۱۱۵، به نقل از عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۵۳٫

 [۵۴]. زرقانی، ابوعبدالله، شرح المواهب، ج۸، ص۱۴۵٫

 [۵۵]. رفاعی، محمد نسیب، پیشین، ص۱۷۶؛ رضوانی، علی اصغر، پیشین، ص۴۱۱٫

 [۵۶]. طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الکبیر، ج۹، ص۴۷؛ هیثمی، نورالدین، پیشین، ج۹، ص۳؛ صالحی شامی، محمد بن یوسف، پیشین، ج۶، ص۲۲۹٫

 [۵۷]. ابن کثیر، اسماعیل، پیشین، ج۲، ص۷۸۲٫

[۵۸]. همان.

 [۵۹]. بخاری، محمد بن اسماعیل، پیشین، ج۱، ص۲۰۸؛ نسائی، احمد، پیشین، ج۲، ص۸۲۷؛ ترمذی، ابوعیسی، پیشین، ج۱، ص۲۸۳؛ بیهقی، ابوبکر، سنن بیهقی، ج۲، ص۱۷۴.

 [۶۰]. ابن کثیر، اسماعیل، پیشین، ج۲، ص۷۸۳٫

[۶۱]. قصیمی، عبدالله بن علی، الصراع بین الاسلام و الوثنیه، ج۲، ص۵۹۳، به نقل از محدثی، جواد، تبرک و توسل.