آن چه از آیات قرآن و روایات معصومان علیهم‏السلام استفاده مى‏شود، مهمترین عامل تقویت معنویت، ترک معصیت است. بدون ترک معاصى، حتّى ذکر و فکر هم در قلب انسان، تأثیر مطلوب را نمى‏گذارند.[۱]

در روایات آمده است که کوشش براى‏خودسازى، در صورتى‏که با ورع و ترک محرمات، همراه نباشد، سودى ندارد[۲] و انجام واجبات و طاعات، بدون ترک محرمات، خسته کردن خویشتن است.[۳] آن چه ایمان را در قلب عبد، ثابت و استوار مى‏سازد، ورع (یعنى ترک محرمات و ایستادن در برابر شبهات) است.[۴]

«شیوه و آیین ائمه علیهم‏السلامورع بوده است و آن را از پیروان خود انتظار دارند».[۵]

«کسى که ورع را پیشه خود سازد، ائمه علیهم‏السلام را براى شفاعت به زحمت نمى‏افکند».[۶]

 «آن چه نزد خداست و نیز تقرّب به او جز با ورع (یعنى ترک محرمات) به دست نمى‏آید».[۷]

عارف بلند آوازه شیعه و فقیه فرزانه، آیت حق، ملا حسینقلى همدانى(ره) در یکى از نامه‏هاى اخلاقى – عرفانى خود تأکید مى‏کند: «إنَّ تَرکَ المَعصِیهِ أوَّلُ الدِّینِ وَ آخِرُهُ، ظَاهِرُهُ وَ بَاطِنُهُ»؛[۸] «ترک معصیت، اول و آخر دین و ظاهر و باطن آن است».

حضرت آیه‏اللّه‏العظمى بهجت(قدس سره) نیز همواره بر ترک معصیت و عمل به آن چه انسان مى‏داند، تأکید مى‏کنند و به جاى دستورالعمل‏هاى ویژه سیر و سلوک، به قرائت کتاب‏هایى چون «أَلمحَجَهُ البَیضَاءِ فِى تهذیب الاءحیاءِ» – که تحت عنوان راه روشن ترجمه شده است – و بخش جهاد با نفس کتاب وسائل‏الشیعه، و تأمل در آنها و عمل به واضحات آنها توصیه مى‏فرمودند.[۹]

حال که ترک معصیت، تا این اندازه در تقرب حق، نقش دارد، پس باید با جدیت تمام بکوشیم که از ما معصیت و نافرمانى سر نزد؛ زیرا محبت و معصیت با یکدیگر سازش ندارند. شگفتا چگونه کسى که ادعاى محبت مى‏کند، در برابر محبوب، معصیت مى‏کند. اگر راست مى‏گویى که محبّ اویى، پس چرا از او اطاعت نمى‏کنى. مگر زبان عاشق، این نیست که «از تو به یک اشارت،  از من به سر دویدن».

ترک عادات و رسوم و تعارفات بازدارنده؛ از شرایط طى طریق آن است که انسان باید در حد اعتدال در میان مردم زندگى کند و از غرق شدن در آداب و رسوم اجتماعى و رفت و آمدهاى زیانبارى که صرفا بر اساس عادت و حفظ آبروى ظاهرى و اعتبارى صورت مى‏پذیرد، بپرهیزد و براى حفظ حاشیه زندگى، از متن آن دور نماند و عمر خود را بر اساس معیارهاى مورد پسند عوام مردمان، ضایع نسازد و امواج سهمگین آداب و رسوم دست و پاگیر اجتماعى، کشتى وجود او را دستخوش تلاطم نکند. کسى که در صدد خودسازى و تقویت بعد معنوى خویش است، باید در مورد آداب و عادات اجتماعى، جانب اعتدال را رعایت کند و از افراط و تفریط بپرهیزد. بدین معنى که نه مانند برخى که در برابر اجتماع، از خود اراده‏اى ندارند و تابع محض مى‏باشند، عمل کند و نه مثل بعضى که از جامعه به کلى کناره مى‏گیرند و کنج خلوت و گوشه عزلت مى‏گزینند؛ بلکه باید خط مشى معتدلى را در پیش بگیرد و معاشرت با مردم را به قدر ضرورت، رعایت کند و در رعایت شیوه اعتدال، از ملامت ملامت‏گران نهراسد:

«وَ لاَیَخَافُونَ فِى اللَّهِ لَومَهَ لاَئِم».[۱۰]

نهراسیدن از سرزنش سرزنشگران، یکى از نشانه‏هاى برجسته عاشقان حق و حقیقت است. متأسفانه یکى از عوامل انحراف برخى از جاده حق و حقیقت، و روى آوردن به کارهاى خلاف، ترس از ملامت دیگران است.  در صراط مستقیم معنویت، از سرزنش‏هاى خار مغیلان نباید بیمى به دل راه داد.

رعایت اعتدال در عبادت

انسان در آغاز این سفر معنوى، شور و شوق فراوان دارد و هر چه پیشتر مى‏رود و از بارقه‏هاى غیبى و تجلیات الهى برخوردار مى‏شود، این شور و عشق، رو به فزونى مى‏نهد و آدمى به اعمال فراوان عبادى رو مى‏آورد و همه اوقات خود را صرف عبادت مى‏کند و از خور و خواب و پرداختن به ضروریات زندگى باز مى‏ماند و مى‏خواهد از انواع اغذیه معنوى لقمه‏اى برگیرد. این شیوه، عدول از جاده اعتدال است و ممکن است به فرجامى ناخوشایند بینجامد.

فشار بیش از حد بر نفس و تحمیل اعمال سنگین و فوق طاقت بر آن و در نظر نگرفتن ظرفیت و اقبال و ادبار آن ممکن است واکنش منفى در پى داشته باشد و او را از ادامه مسیر باز دارد. رعایت اعتدال و رفق و مدارا در امور معنوى و عبادى، باید همواره مدنظر باشد.

رهرو آن نیست که گه تند و گهى خسته رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود[۱۱]

اگر ذوق و شوق موقتى، معیار عمل قرار گیرد، آدمى دچار افراط و تندروى مى‏شود و چون آن ذوق و شوق موقتى به پایان آمد یا شعله‏هاى سرکش آن، فروکش کرد، در آن هنگام نفس از تحمل بارگران عبادت به ستوه مى‏آید و از زیر بار آن، شانه خالى مى‏کند و بار سفر را در آغاز یا نیمه راه بر زمین  مى‏نهد. از این رو باید سالک راه خدا ظرفیت و آمادگى روحى و موقعیت خود را در نظر بگیرد و به برنامه عبادى و عملى که مى‏تواند آن را به طور مستمر انجام دهد، روى آورد و از زیاده روى بپرهیزد. البته انجام واجبات و ترک محرمات باید جزء برنامه قطعى و همیشگى او باشد.

مسئله مدارا و رفق، مورد تأکید اولیاى دین است. امام صادق علیه‏السلام به عبدالعزیز قراطیسى فرمودند: «اى عبدالعزیز! ایمان همانند نردبان داراى ۱۰ پله است که پله پله از آن بالا مى‏روند… و هرگاه کسى را که یک پله از تو پایین‏تر است، ببینى، او را به رفق و مدارا به سوى خود بالا ببر، ولى نباید برنامه‏اى را که فوق طاقت و توان اوست بر او تحمیل کنى و در نتیجه او را درهم بشکنى». و نیز از همان بزرگوار نقل شده است که فرمودند: «عبادت را بر خودتان تحمیل نکنید».

ثبات و دوام

کسى که در صدد تقویت معنویت خویش است، باید با مداومت بر انجام اعمال صالح یعنى انجام واجبات و مستحبات، و ترک محرمات و مکروهات به صورت مستمر و پیوسته، به مقام تثبیت خوبى‏ها نائل شود و در این راستا به اعمالى که مطابق استعداد اوست بپردازد و به آن تا دست‏یابى به نتیجه ادامه دهد وگرنه با پیامدهاى سوء و عکس‏العمل حقیقت آن عمل مواجه خواهد شد و از آثار و ویژگى‏هاى آن بى‏بهره خواهد شد و چون نورانیت آن عمل بر اثر ترک آن، از نفس آدمى، رخت بر بندد، ظلمت و تیرگى جایگزین آن خواهد گردید.

رعایت ادب

 ادب، عبارت است از این که آدمى همواره خویشتن را بپاید که مبادا از حریم خارج شود. سالک طریق تقویت معنویت، باید در همه حال، خود را در محضر حضرت حق، حاضر بداند.

از خدا خواهیم توفیق ادب

بى ادب محروم گشت از لطف رب

دوام طهارت

عبارت است از دوام وضو و انجام غسل‏هایى که بر او واجب مى‏شود و غسل جمعه و دیگر غسل‏هاى مستحب در صورت امکان؛ و تضرع و زارى در پیشگاه حضرت بارى – جلّ و علا – و توسل به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل‏بیت علیهم‏السلام.

نماز توبه

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در روز یکشنبه ماه ذى‏الحجه در جمع اصحاب فرمودند: «بروید غسل توبه کنید وضو گرفته و چهار رکعت نماز به (دو رکعت دو رکعت) بخوانید که در هر رکعت یک مرتبه حمد سه مرتبه توحید و یک مرتبه معوذتین بخوانید بعد از رکوع و سجده‏ها رکعت دوم را به همان شکل بجا آورده بعد از اتمام چهار رکعت، هفتادمرتبه استغفار کنید و با «لا حول و لا قوه الاّ باللّه العلى العظیم» و دعاى: «یا عَزیز یا غَفّارُ اِغفِرلى ذُنُوبى وَ ذُنُوبَ جَمیع المُومنینَ وَ المُومِناتُ وَ اِنّهُ یا یَغفِر الذُنُوبَ اِلاّ اَنتَ» به پایان رسانید».

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «هر کس این نماز را بخواند توبه‏اش مقبول و گناهش آمرزیده مى‏شود و دشمنان او در قیامت از وى راضى شوند و با ایمان از دنیا برود و قبرش گشاده و نورانى گردد و والدینش از او راضى گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد و توسعه رزق پیدا کند و ملک‏الملک با او  مدارا کند».

داستان عابد و شیطان

در کتاب بحارالانوار داستان عابد و شیطان از اصول کافى چنین نقل شده است که امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «عابدى به عبادت روزانه مشغول بود شیطان خواست او را فریب دهد بدین منظور بچه‏هاى خود را جهت چاره‏اندیشى فرا خواند هر کدام طرحى را بیان کردند ولى نگرفت. یکى از آنها گفت: از راه عبادت او را فریب مى‏دهیم. بدین‏جهت یکى از آنها به صورت جوانى نزد عابد رفت گفت پدر و مادر من بت‏پرست‏اند و اجازه عبادت به من نمى‏دهند آیا اجازه مى‏دهید همراه شما به عبادت مشغول شوم عابد اجازه داد. کم کم بازار فریب را گسترده کرد و پشت سر هم بدون وقفه به نماز مشغول میشد تا جایى که هنگام غذا و خواب نیز این را دنبال مى‏کرد و عابد هر چقدر مى‏خواست علت این عشق به عبادت را بپرسد ولى او مجال نمى‏داد اما در بین نمازها خیلى تأکید کرد عامل اصلى این همه بندگى را بیان کند او نیز فرصت را مغتنم شمرده گفت من قبلاً به زنا مرتکب شدم و توبه کردم خداوند نیز به همین سبب به من عنایت فرمود.

عابد گفت: من اهل اینکار نیستم و راه آن را بلد نیستم پولش را هم ندارم شیطان دو درهم به او داد آدرس زن بدکاره‏اى را نشان داد وقتى عابد به سوى آن منزل مى‏رفت مردم خیال کردند براى امر به معروف و نهى از منکر به سوى منزل آن زن مى‏رود هنگامى که زن نورانیت عابد را دید متوجه شد کسى او را فریب داده و از عابد پرسید اگر علت اینکار را نگویى تن به این کار نخواهم داد زمانى که عابد ماجراى عبادت شیطان را شرح داد زن گفت او  شیطان بوده از کجا معلوم اگر گناه کردى توفیق توبه پیدا کنى یا توبه‏ات پذیرفته شود و یا اگر در حال گناه عزرائیل آمد تو جواب خدا را چه خواهى داد؟ آیا لباس پاره نشده بهتر است یا لباس پاره شده و بعد دوخته و وصله شده؟ عابد باز نپذیرفت گفت: او به من قول داده با این کار مرا به مقام خودش برساند! زن گفت من اینجا هستم برگرد ببین او در جاى خود هست یا از آنجا رفته است اگر رفته باشد معلوم مى‏شود فریب بوده است. عابد وقتى برگشت هیچ کس را نیافت و توبه کرد و به زن دعا نمود از همان دعاى عابد و عنایت خداوند، زن نیز به خود آمد و توبه کرد».

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:گروه اخلاق و عرفان/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – ر.ک: برنامه‏هاى سلوک، نامه‏هاى اخلاقى آیت حق حسینقلى همدانى، صص ۹۸-۹۷٫

[۲] – کافى، ج ۲، ص ۷۷ ؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۱۹۳ ؛ بحارالانوار، ج ۷۰، صص ۲۹۷ و ۳۰۸٫

[۳] – على مشکینى، دروس فى الاخلاق، ص ۷۱٫

[۴] – همان، ص ۷۲، به نقل از: بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۰۴٫

[۵] – همان، به نقل از: بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۰۵٫

[۶] – همان، به نقل از: بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۰۶٫

[۷] – همان، ص ۲۹۷ ؛ کافى، ج ۲، ص ۷۶٫

[۸] – ر.ک: برنامه سلوک، ص ۹۸٫

[۹] – ر.ک: بهجت عارفان.

[۱۰] – مائده۵، آیه ۵۴٫

[۱۱] – سعدى.