بنابراین ما این آیه را سرلوحهی زندگی خود قرار بدهیم «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۱] تقوای سیاسی منشأ همهی تقواها است که اگر حکومت خراب باشد، ملّت خراب میشود، تقوا از بین میرود. وقتی نظام حکومتی فساد دارد، رشوه میخورد، باند باز است، فقط گروه خود را مسلّط میکند. رئیسی که فامیلهای خود را ولو هر طور پرونده داشته باشند، به دیگری ترجیح میدهد، این دیگر ارزشی در جامعه باقی نمیماند.
این است که در اصطلاحات روایی ما آمده است: «وَ لَمْ یُنَاد َ(ما نودی) بِشَیْءٍ مَا نُودِیَ بِالْوَلَایَه»[۲] مسئلهی اوّل خلافت الهی است. خدای متعال هم در آغاز خلقت آن را مطرح کرده است: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۳] خلافت الهی است، حاکمیّت خدا است. اوّل سخن پیغمبر خدا حکومت علی بود آخرین سخن ایشان هم حکومت علی بود و وقتی این مسئله را در پهنهی اجتماعی سیاسی به صورت یک امر واضح و آشکار جهانی کرد. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی»[۴]. کسی اهل زیارت عاشورا باشد، اهل نماز شب باشد ولی امام حسین علیه السّلام هل من ناصر بگوید و نرود ایشان را یاوری بکند. مقابلهی با جریان ابن زیاد نکنید، دین دارد؟ هر مقدار میخواهد روزه بگیرد، هر مقدار میخواهد نماز بخواند، پسر پیغمبر کمک میخواهد که دین خدا را حاکم بکند، ابن زیاد هم آنجا مقابله میکند، میگوید: من کاری به دین ندارم، میخواهم حکومت بکنم. کسی امام حسین علیه السّلام را تنها بگذارد، به دنبال نماز شب خود برود، به دنبال روزهی خود برود، خوب این روزه که فایدهای ندارد، این که دین نیست. تقوای سیاسی اوّلین مرحلهی تقوا است که در عالم اوّل مسئله خلافت الهی است. در اسلام اوّل مسئله ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و آخر سخن هم سخن استمرار حکومت ولایی در عالم است که در غدیر به عنوان یک جریان مطرح شد، نه به عنوان یک شخص. حضرت رسول آنجا هم امیر المؤمنین علیه السّلام را به عنوان شخص و شخصیت معرّفی کرد، هم از ائمّهی دیگر و از حضرت مهدی علیه السّلام یاد برد. جریان حکومت خدا را که از بستر حاکمیّت امام و ولی معصوم و عادل باید ادامه پیدا بکند مطرح کرد.
[۱]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۲۱٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۳۰٫
[۴]– سورهی مائده، آیه ۳٫
پاسخ دهید