آیا اسماعیل در سورۀ مریم(ع)، اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم(ع) است، یا اسماعیل بن حزقیل؟
در قرآن مجید اسم حضرت اسماعیل ۱۲ بار آمده است. در سورۀ مریم(ع) بعد از آوردن اسم حضرت موسی(ع)، اسم حضرت اسماعیل آمده است، آیا ایشان همان اسماعیل بن ابراهیم(ع)اند یا اسماعیل بن حزقیل که یکی از انبیای بنی اسرائیل است که بعد از موسی(ع) مبعوث شده است و برخی از مفسران به آن اشاره کرده اند؟
پاسخ اجمالی
مفسران در این که این اسماعیل کیست، اختلاف نظر دارند؛ بیشتر آنها گفته اند که او فرزند ابراهیم خلیل الرّحمن است و برخی دیگر نیز با استناد به روایات گفته اند که او اسماعیل بن حزقیل، یکى از انبیاى بنى اسرائیل است.
پاسخ تفصیلی
در قرآن کریم می خوانیم: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیّاً»؛[۱] و در این کتاب (آسمانى) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعده هایش صادق، و رسول و پیامبرى (بزرگ) بود!
مفسران در این که این اسماعیل کیست، اختلاف نظر دارند؛ بیشتر آنها گفته اند که او فرزند ابراهیم خلیل الرّحمن است،[۲] و اگر در این آیه شریفه حضرت اسماعیل(ع) تنها نام برده شده و از اسحاق و یعقوب نامی نیامده براى این بوده که قرآن کریم نسبت به خصوص اسماعیل(ع) عنایت داشته است.[۳] اما بعضى دیگر گفته اند: مقصود آیه، اسماعیل بن حزقیل، یکى از انبیاى بنى اسرائیل است؛[۴] چون اگر فرزند ابراهیم بود میبایست اسحاق و یعقوب را هم نام میبرد.[۵]
هر چند دیدگاه اول، میان مفسران مشهور است، اما روایات دیدگاه دوم را تأیید می کنند که در این جا بیان می شود:
۱ – در روایت صحیح[۶] از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «اسماعیل در آیه “وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ”، اسماعیل فرزند ابراهیم(ع) نیست، بلکه او پیامبرى از پیامبران است که پروردگار او را به سوى قوم خود اعزام فرمود قوم او نیز پوست سر و صورت او را کندند فرشته اى بر او نازل شد عرض کرد پروردگار مرا فرستاده هر چه دستور می دهى رفتار نمایم اسماعیل فرمود: می خواهم از روش و سیره حسین بن علی(ع) پیروى کنم».[۷]
۲ – برید بن معاویه عجلی از امام صادق پرسید: اى پسر رسول خدا! به من خبر دهید از اسماعیل که حق تعالى در کتاب خودش از او یاد کرده و فرموده: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا»، آیا مقصود از او اسماعیل بن ابراهیم(ع) است؟ چه آنکه مردم این طور می پندارند که وى اسماعیل بن ابراهیم می باشد.
امام(ع) فرمود: «اسماعیل پیش از حضرت ابراهیم از دنیا رفت و جناب ابراهیم(ع) حجّت قائم حق تعالى و صاحب شریعت بود، با این حال، اسماعیل با چنین موقعیتى به جانب چه کسانى می توانست مبعوث باشد؟!»، راوى می گوید: محضر مبارکش عرض کردم: پس اسماعیل در آیه مذکور چه کسى است؟
آن حضرت فرمود: «وى اسماعیل بن حزقیل پیامبر است که خدای متعال او را به جانب قومش برانگیخت و آنها وى را تکذیب کرده و کشتند، سپس پوست صورتش را کندند پس خداوند به آنها غضب نمود و سطاطائیل را که فرشته عذاب است بر او نازل کرد، فرشته عرضه داشت: اى اسماعیل! من سطاطائیل بوده که فرشته عذاب هستم پروردگار متعال من را نزد شما فرستاده تا قوم شما را به انواع عذاب ها معذّب نمایم و در صورتى که نخواهى، اینها را به بلاها و گرفتاری ها مبتلا سازم. اسماعیل(ع) به او فرمود: به این امر نیاز و احتیاجى ندارم. پس حق تعالى وحى فرستاد: اى اسماعیل! حاجت تو چیست؟ عرض کرد: پروردگارا! از بندگانت عهد و میثاق گرفتى که تو را ربّ و پروردگار دانسته و حضرت محمّد(ص) را پیامبر و اوصیاء کرامش را ولىّ بدانند و به بهترین مخلوقاتت خبر دادى که امّتش با حسین بن على(ع) بعد از پیامبر چه خواهند نمود و به حسین(ع) وعده دادى که به دنیا برگردانده می شود تا خودش از آن قوم جفا کار انتقام بگیرد و حاجت من به تو اى پروردگارم آن است که من را نیز به دنیا برگردانى تا انتقام خود را از ظالمین بگیرم همان طورى که حسین(ع) را به دنیا بازگردانیدى، پس حق تعالى به اسماعیل بن حزقیل وعده داد او را با حسین بن على(ع) به دنیا برگرداند».[۸] این روایت در کامل الزیارات آمده است که برخی از فقها مانند حضرت آیت الله خویی(ره) تمام اسناد در آن را توثیق دانسته اند.[۹] به علاوه این که، صاحب کامل الزیارات از کسانی است که از جز از افراد ثقه و مورد اعتماد روایتی نقل نمی کند.[۱۰]لذا این حدیث هم صحیح محسوب می شود.
همچنین علامه طباطبایی(ره) در ردّ دیدگاه اول می نویسد: «دلیلى که بیشتر مفسران براى نظریه خود آورده اند “که به خصوص اسماعیل بن ابراهیم عنایت داشته” حرف صحیحى نیست؛ زیرا اگر چنین بود جا داشت که نام وى را بعد از نام ابراهیم و قبل از داستان موسى ذکر کند نه بعد از داستان او».[۱۱]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. مریم، ۵۴.
[۲]. شیخ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، با مقدمه شیخ آقابزرگ تهرانى، تحقیق: قصیرعاملى، احمد، ج ۷، ص ۱۳۳، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، با مقدمه بلاغى، محمد جواد، ج ۶، ص ۸۰۰، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج ۵، ص ۲۱۱، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۹ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۹۴، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۳]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۶۳، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۴]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر قمى، تحقیق: موسوى جزایرى، سید طیب، ج ۲، ص ۵۱، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش؛ فیض کاشانى، ملا محسن، الأصفى فى تفسیرالقرآن، تحقیق: درایتى، محمدحسین، نعمتى، محمدرضا، ج ۲، ص ۷۴۳، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اول، ۱۴۱۸ق؛ مدرسى، سید محمد تقى، من هدى القرآن، ج ۷، ص ۶۶، دار محبى الحسین، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۵]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۶۳.
[۶]. مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: موسوى کرمانى، حسین، اشتهاردى، على پناه، ج ۱۲، ص ۱۴۸، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانپور، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
[۷]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینى، عبد الحسین، ص ۶۵، دار المرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، ۱۳۵۶ش؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۷۷ – ۷۸، کتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
[۸]. کامل الزیارات، ص ۶۵.
[۹]. موسوی خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۵۰، مرکز نشر آثار شیعه، قم، ۱۴۱۰ق.
[۱۰]. صدر، سید محمد باقر، قاعده لا ضرر و لا ضرار، مقرر: حیدرى، سید کمال، ص ۸۴، دار الصادقین للطباعه و النشر، قم، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
[۱۱]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۶۳.
پاسخ دهید