چرا در قرآن از زبان پیامبر آمده، اگر برای خداوند فرزندی بود، من اولین ایمان آورنده به او بودم؟
تفسیر آیه ۸۱ سوره زخرف که؛ «اگر برای خداوند فرزندی بود، من اولین ایمان آورنده به او بودم» چیست؟
پاسخ اجمالی
در قرآن استدلال های مختلفی در مسائل مرتبط با توحید وجود دارد. در یکی از این آیات، خداوند جواب کسانی را که معتقد به فرزند داشتن خداوند هستند می دهد. این جواب می تواند در مورد مسیحیان و یا مشرکانی باشد که فرشتگان یا عیسای مسیح را به عنوان فرزند برای خداوند فرض کرده اند. خداوند در جواب اینان به پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «قُلْ إِن کاَنَ لِلرَّحْمَانِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ».[۱] از این آیه شریفه، تفاسیر مختلفی ارائه شده است.
۱ – رایج ترین و مشهورترین تفسیر آیه چنین است. در این آیه شریفه، چنین استدلال شده که اگر خداوند فرزندی داشت، من پیامبر نیز او را می پرستیدم، اما چون می دانم او فرزندی ندارد، بلکه نمی تواند داشته باشد؛ به چنین فرزندی برای خدا ایمان ندارم.
بنابر این، معنای آیه این است که به مشرکان بگو: اگر براى خداوند فرزندى بود، خود من اولین کسى بودم که او را مىپرستیدم، و حق نبوّتش را ادا مىکردم؛ زیرا از همه شما ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و معرفت و آگاهیم فزون تر است، و من قبل از شما به فرزند او احترام مىگذاردم و از وى اطاعت مىکردم ولی من مىدانم که چنین فرزندى وجود ندارد، و به همین جهت کسى را به عنوان فرزند خدا نمىپرستم.[۲]
این نکته نیز به دست می آید که پیامبر خواهان بیان این مطلب بوده که انکار من برای فرزند داشتن خداوند از روی عناد و دشمنی و حتی حسادت نیست؛ زیرا اگر در واقع فرزندی بود، من نیز به او اعتقاد پیدا می کردم و کسی که به پدر چنین احترامی داشته باشد، قطعاً به فرزند نیز احترام خواهد گذاشت، اما انکار من به جهت عدم تحقق چنین فرزندی است به این که اصلاً این فرزند قابلیت تحقق ندارد تا بدان اعتقاد پیدا کنیم.[۳]
نکته دیگر این که از نظر ادبیات عرب در این گونه موارد که شرط اعلام شده، قابلیت تحقق ندارد، معمولاً کلمه «لو» بجاى «ان» استفاده می شود که دلیل بر محال بودن است. اما در آیه مورد بحث چنین کارى نشده و این تنها به جهت مماشات و هماهنگى در سخن با طرف مقابل است.[۴] برخی دیگر نیز استفاده از حرف «إن» را به جهت رساندن این معنا از طرف پیامبر دانسته اند که مخالفت با این حرف به جهت عناد و دشمنی نیست، بلکه به جهت بیان حقیقت است[۵] که توضیح آن بیان شد.
این تفسیر در میان مفسران شهرت بیشتری دارد و نقطه قوّت آن این است که با متن آیه سازگار بوده و بدون تأویل، مقصود خود را بیان می کند.
۲ – برخی دیگر از مفسران حتی بیان فرضی این مطلب را که پیامبر(ص)، فرزند خداوند را عبادت کند، قابل قبول ندانسته؛ لذا ناچار به انجام تأویلاتی در آیه شده اند که با ظاهر آیه منافات دارد. برخی از این تأویلات از این قرار است.
الف. برخی از مفسران کلمه «الْعَابِدِینَ» را به معنای «جاحدین» یعنی منکرین گرفته اند و این گونه آیه را معنا کرده اند: اگر برای خداوند فرزندی وجود داشت من اولین کسی بودم که چنین خداوند دارای فرزندی را منکر می شدم؛ زیرا اگر براى او فرزندی باشد لازمه آن تجسم و حدوث است و از واجب الوجودى بیرون بوده و سزاوار پرستش نیست.[۶]
ب. حرف «إن» در آیه شرطی نیست، بلکه نافیه است. بنابر این تفسیر باید آیه را این گونه معنا کرد: برای خداوند فرزندی نیست و من اولین عبادت کننده خداوند هستم.[۷]
در این راستا، تأویلات دیگری نیز ذکر شده است.[۸]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. زخرف، ۸۱: «[به مشرکان] بگو: اگر براى [خداى] رحمان فرزندى بود، من [در این امت] نخستین پرستنده او بودم».
[۲]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ج ۱۸، ص ۱۲۵، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۱، ص ۱۲۷، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص ۴۶۳، دار البلاغه للطباعه و النشر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۴، ص ۲۶۵، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق؛
[۳]. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۷، ص ۶۴۶، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
[۴]. تفسیر نمونه، ج ۲۱، ص ۱۲۸٫
[۵]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج ۵، ص ۹۷، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
[۶]. ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۳۴۶، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج ۱، ص ۲۵۰، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۳ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج ۴، ص ۹۵، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
[۷]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۹، ص ۸۷، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۸]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۴، ص ۷۸، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج ۹، ص ۲۱۸- ۲۱۹، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج ۷، ص ۲۲۲، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
پاسخ دهید