تفسیر آیه ۲۵ سوره فتح چیست؟ آیا ارتباطی میان این آیه و کشتهشدن ایرانیان در منا وجود دارد؟
با مراجعه به تفاسیر شیعه و اهلسنت[۱] مشخص میشود که آیه ۲۵ سوره فتح، در ارتباط با مسئله صلح حدیبیه و موضوعات پیرامونی آن بوده و در همین راستا است که پروردگار چنین میفرماید: «دشمنان شما کسانى هستند که کافر شدند، و شما را از زیارت مسجد الحرام بازداشتند، و از این که قربانیهاى خود را به قربانگاه برسانید، جلوگیری کردند و اگر این مشکل وجود نداشت که شاید به مردان و زنان مؤمنى که نمیشناختید [و مخلوط با کفار مکه بودند] آسیبی رسانده و از این راه، ناآگاهانه گزند و ناخوشایندى به شما برسد [خدا شما را از جنگ با آنها بازنمیداشت، و چنین کرد] تا کسانى را که میخواهد [شما و مسلمین مخلوط با کفّار را] در رحمت خود داخل کند. و اگر آنها [از مسلمانان] جدا بودند بیتردید کسانى از آنان را که کفر ورزیدند به عذاب دردناکى عذاب میکردیم».
یک گناه آنها کفرشان بود، و گناه دیگر اینکه شما را از مراسم عمره و طواف خانه خدا بازداشتند، و اجازه ندادند که شترهاى قربانى را در محلش؛ یعنى مکه قربانى کنید (محل قربانى براى عمره مکه است و براى حج سرزمین منا) در حالى که خانه خدا باید براى همه اهل ایمان آزاد باشد، و جلوگیرى از آن از بزرگترین گناهان است،[۲] همانگونه که قرآن در جاى دیگر میگوید: «چه کسى ستمکارتر است از آنکس که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد الهى باز دارد؟!».[۳] این گناهان ایجاب میکرد که خداوند آنها را به دست مسلمانان کیفر دهد و سخت مجازات کند. اما چرا چنین نکرد؟ ذیل آیه دلیل آنرا روشن ساخته است.
این آیه اشاره به گروهى از مردان و زنان مسلمان است که به اسلام پیوستند ولى به عللى قادر به مهاجرت نشده، و در مکه مانده بودند. اگر مسلمانان به مکه حمله میکردند جان این گروه از مسلمانان مستضعف مکه به خطر میافتاد، و زبان مشرکان باز میشد، و میگفتند لشکر اسلام نه بر مخالفان خود رحم میکند و نه حتى به پیروان و موافقان، و این عیب و عار بزرگى بود.[۴]
بعضى نیز گفتهاند مراد از این عیب لزوم کفاره و دیه قتل خطا است،[۵] چنانکه برخی دیگر از مفسّران، با ذکر هر دو تفسیر اما معناى اول را مناسبتر میدانند.[۶]
به عبارتی خدا میخواست مؤمنان مستضعف «مکه» مشمول رحمت او باشند، و صدمهاى به آنان نرسد.
این احتمال نیز داده شده که یک هدف از «صلح حدیبیه» این بود که گروهى از مشرکان که قابل هدایت بودند، هدایت شده و وارد رحمت خدا گردند.[۷]
تعبیر به «هر کس را بخواهد» به معناى کسانى است که شایستگى و لیاقت دارند؛ زیرا مشیت الهى همیشه از حکمت او سرچشمه میگیرد، و حکیم بدون دلیل ارادهاى نمیکند، و بیحساب کارى انجام نمیدهد.
درست است که خداوند میتوانست از طریق اعجاز این گروه را از دیگران جدا کند، ولى سنت پروردگار جز در موارد استثنایى انجام کارها از طریق اسباب عادى است.[۸]
از برخی روایات که در ذیل این آیه نقل شده است، تفسیر دیگری نیز برداشت میشود که در منافات با تفاسیر قبلی نبوده، بلکه بر دامنه شمول مصادیق آیه میافزاید. در این تفسیر گفته شده است؛ منظور از آیه، افراد با ایمانى بودند که در صلب کفار قرار داشتند، خداوند به خاطر آنها این گروهِ کفار را مجازات نکرد. از جمله در حدیثى میخوانیم: کسى از امام صادق(ع) سؤال کرد: مگر على(ع) در دین خداوند قوى و با قدرت نبود؟ امام(ع) فرمود:
«آرى قوى بود»، پرسید پس چرا بر اقوامى [از افراد بیایمان و منافق] مسلط شد اما آنها را از میان نبرد؟ چه چیز مانع بود؟ فرمود: «یک آیه در قرآن مجید» سؤال کرد کدام آیه؟ فرمود: «این آیه که خداوند میفرماید: اگر آنها جدا میشدند کافران را عذاب دردناکى میکردیم[۹]». سپس امام(ع) افزود: «خداوند ودیعههاى با ایمانى در صلب اقوام کافر و منافق داشت، و على(ع) هرگز پدران را نمیکشت تا این ودایع ظاهر گردد … همچنین قائم ما اهل بیت(ع) ظاهر نمیشود تا این ودایع آشکار گردد».[۱۰] پس خدا میداند که گروهى از فرزندان آنها در آینده با اراده و اختیار خود ایمان را میپذیرند و به خاطر آنها پدران را از مجازات سریع معاف میکند.
همانگونه که ملاحظه شد این آیه در رابطه با ماجرای صلح حدیبیه و به دنبال آن فتح مکه است. حال چون در این آیه، از زیر دست و پا لهشدن برخی افراد در منطقه مکه، سخن به میان آمد، گروهی خواستهاند این آیه را با حادثه کشتهشدن حجاج ایرانی و غیر ایرانی در منا که بر اثر ازدحام جمعیت رخ داد مرتبط کنند، اما با توجه به شأن نزول آیه و اشاراتی که در آیات است، آیه مورد نظر ربطی به این حادثه نداشته و تنها به صرف داشتن برخی شباهتهای برگرفته از الفاظ آیه و بدون داشتن هیچ دلیل دیگر، نمیتوان چنین ارتباطی را تأیید کرد.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۳۳۱ – ۳۳۲، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج ۵، ص ۱۳۰، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
[۲]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۹۱، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۳]. بقره، ۱۱۴٫
[۴]. تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۹۲؛ نک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۱۶، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۱۸۷، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۵]. عاملی، علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، ج ۳، ص ۲۲۰، قم، دار القرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق؛ أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج ۵، ص ۱۳۰٫
[۶]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۱۸۷؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۸، ص ۲۸۸ – ۲۸۹؛ تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۹۲٫
[۷]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۹۸، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق؛ تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۹۲٫
[۸]. تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۹۳٫
[۹]. فتح، ۲۵٫
[۱۰]. تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۱۶ – ۳۱۷٫
پاسخ دهید