منظور از این آیات «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ، إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ، وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ» سورۀ حجر چیست؟

پاسخ اجمالی

خداوند متعال در آیات ذکر شده، به حق بودن و هدف دار بودن آفرینش آسمان و زمین اشاره کرده و به پیامبر اکرم (ص) سفارش می کند که در برابر لجاجت، نادانی ها، تعصب ها، کارشکنى ‏ها و مخالفت هاى سرسختانه دشمنان و جاهلان، ملایمت و محبت نشان دهد، و آنها را ببخشد و روی خوش به آنان نشان دهد.

در پایان، خداوند به پیامبر (ص) دلدارى و دلگرمی مى ‏دهد که از خشونت دشمنان و انبوه جمعیت آنها و امکانات فراوان مادّى که در اختیار دارند، هرگز نگران نشود؛ چرا که خداوند مواهب و دلایلی برای نبوّت در اختیار او گذارده که هیچ چیز با آن برابرى نمى‏ کند.

پاسخ تفصیلی

خداوند متعال در آیات ذکر شده، می فرماید: «ما آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دو است، جز به حق نیافریدیم و ساعت موعود [قیامت‏] قطعاً فرا خواهد رسید (و جزاى هر کس به او مى‏رسد)! پس، از آنها به طرز شایسته ‏اى صرف نظر کن (و آنها را بر نادانیهایشان ملامت ننما)! به یقین، پروردگار تو، آفریننده آگاه است! ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم». [۱]

منظور از «حق»، در آیۀ شریفۀ «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَق»، معنایى است که مقابل باطل و بازیچه است؛ به این بیان که آفرینش آسمان ها و زمین جدای از حق نیست، بلکه تمامى آنها ملازم با حق اند، پس براى خلقت غایتى است که به زودى به همان غایت بازگشت مى‏ کند؛ زیرا اگر غایتى در خلقت وجود نداشت، بازیچه مى ‏بود. [۲] سپس در ادامۀ آیه مى‏ فرماید: «وَ إِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ» که دلالتش بر مدعا روشن است؛ چرا که براى این آفرینش هدف بیان شده است. [۳] و به پیامبرش دستور مى ‏دهد که در برابر لجاجت، نادانی ها، تعصب ها، کارشکنى ‏ها و مخالفت هاى سرسختانه دشمنان و جاهلان، ملایمت و محبت نشان دهد: و از گناهان آنها صرف نظر نماید، و آنها را ببخشد: [۴] «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ»؛ زیرا پیامبر اکرم (ص) با داشتن دلیل روشن در راه دعوت و رسالتى که به آن مأمور است، براى تحکیم پایه‏ هاى مبدأ و معاد در قلوب مردم، نیازى به خشونت ندارد، چرا که منطق و عقل با او است، به علاوه خشونت در برابر جاهلان، غالباً موجب افزایش خشونت و تعصب آنها است. [۵]

«صفح»، در اصل، به معنای جانب و روى هر چیزى است؛ [۶] مانند صفحه صورت. به همین جهت «فاصفح» به معناى «روى گرداندن و صرف نظر کردن» آمده است و از آن جا که روى گرداندن از چیزى گاهى به خاطر بى ‏اعتنایى و قهر کردن و مانند آن است، و گاهى به خاطر عفو و گذشت بزرگوارانه، لذا در آیه فوق بلافاصله آن را با کلمۀ «جمیل» (زیبا) توصیف مى‏ فرماید تا معناى دوم (عفو و گذشت) را برساند. [۷]

در روایتى از امام رضا (ع) مى‏ خوانیم که در تفسیر آیه شریفه فرمود: «منظور، عفو کردن خالى از مؤاخذه و سرزنش است». [۸]

جملۀ «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ» تفریع بر مطالب قبلى است، و فاء تفریع چنین معنایى به آن مى‏ دهد: حال که خلقت جهان به حقّ است و روزى هست که اینان در آن روز محاسبه و مجازات مى ‏شوند، پس دیگر، نگران  تکذیب و استهزاء آنان نباش و از آنان در گذر. [۹]

و جملۀ «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ»، در واقع به منزله دلیلى بر لزوم گذشت و عفو و صفح جمیل است، [۱۰] و کسى که فرمان گذشت مى ‏دهد، خدایى است که مربّى و خلّاق و علیم است. او مى‏ داند که عفو و گذشت در روح فرد و جامعه و جذب و رشد مردم چه اثرى دارد، پس عمل به فرمان صَفح براى شما سنگین نباشد. [۱۱]

در پایان، خداوند به پیامبر (ص) دلدارى مى ‏دهد که از خشونت دشمنان و انبوه جمعیت آنها و امکانات فراوان مادّى که در اختیار دارند، هرگز نگران نشود؛ چرا که خداوند مواهب و دلایلی برای نبوّت در اختیار او گذارده که هیچ چیز با آن برابرى نمى‏ کند: [۱۲] ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم: «وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانىِ وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِیمَ».

دربارۀ این که منظور از «سبع مثانی» چیست، نمایۀ «فلسفۀ نام گذاری سورۀ حمد به سبع مثانی»، سؤال ۱۹۱۰ (سایت: ۳۲۹۸) را مطالعه نمایید.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱] . حجر، ۸۵ – ۸۷: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ، إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ، وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ». 

[۲] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص ۱۸۸، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۳] . همان.

[۴] . مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۱۲۷، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۵] . همان.

[۶] . ابن منظور، محمد بن مکرم،  لسان العرب، ج ۲، ص ۵۱۲، واژۀ «الصّفح»، دار صادر، چاپ سوم، بیروت‏، سال ۱۴۱۴ ق؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودى‏، ص ۴۸۶، دارالعلم الدار الشامیه، چاپ اول، دمشق، بیروت، ۱۴۱۲ق؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ۴، ص ۱۳۱، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ ش.

[۷] . تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۱۲۷ و ۱۲۸٫

[۸] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج ۱، ص ۲۹۴، نشر جهان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸ق؛ عروسی حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق: رسولى محلاتى، سید هاشم، ج ۳، ص ۲۷، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم، قم، ۱۴۱۵ ق.

[۹] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۲، ص ۱۹۰٫

[۱۰] . تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۱۲۸٫

[۱۱] . قرائتى، محسن، تفسیر نور، ج ۶، ص ۳۵۲، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.

[۱۲] . تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۱۲۹٫