با توجه به اینکه مخاطب آیات ۱۹۹و ۲۰۰ سوره اعراف پیامبر(ص) است، این دو آیه چگونه تفسیر میشود؟
سلام علیکم، خداوند در قرآن می فرماید: خذ العفو وأمر بالعرف و أعرض عن الجاهلین و إمّا ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم. سوره اعراف آیات ۱۹۹ و ۲۰۰٫ با توجه که مخاطب این دو آیه پیامبر(ص) است این دو آیه چگونه تفسیر می شود؟
پاسخ اجمالی
در آیات ۱۹۹ و ۲۰۰ سوره اعراف چهار دستور از سوی خداوند بدین صورت صادر شده است: در طرز رفتار با مردم سختگیر مباش، مردم را به کارهاى نیک و آنچه را عقل و خرد می پسندد دستور ده، از جاهلان روى برگردان و با آنها ستیزه مکن، اگر وسوسه هاى شیطانى، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر؛ زیرا او سخن تو را مى شنود و از اسرار درونت آگاه است.
بی گمان اگر خطاب آیات فوق، امت رسول الله(ص) باشد مشکلی وجود ندارد، اما با توجه به قراین، مخاطب آیه پیامبر گرامی اسلام است. در این صورت باید گفت که عمومات آیات قرآن دلالت بر این دارد که وسوسه مختص گروه خاصی نیست، بلکه شامل همه انسان ها – حتی پیامبران – می شود، اما این وسوسه ها در مخلصین با ناکامی مواجه می شود: «به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم کرد».
بر اساس برخی از تفاسیر مصداق وسوسه شیطان در باره پیامبر عظیم الشأن اسلام مربوط به غضب پیامبر در مواجهه با جاهلان بوده است، اما از آن جا که از نظر تشیع تمام پیامبران معصوم اند، مرتکب گناه، خطا و حتی اشتباه نمی شوند، این وسوسه به انجام گناهی از سوی پیامبر(ص) نیانجامیده است.
پاسخ تفصیلی
در آیات ۱۹۹ و ۲۰۰ سوره اعراف[۱] چهار دستور از سوی خداوند به شخص پیامبر اسلام(ص) ابلاغ شده است:
۱ – «خُذِ الْعَفْوَ»: در طرز رفتار با مردم سختگیر مباش و با آنها مدارا کن، عذرشان را بپذیر، و بیش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه.
عفو معانی متفاوتی دارد، اما مراد از عفو با توجه به قرائن، آسان گرفتن، گذشت و انتخاب میانه است.[۲]
بدیهى است اگر رهبر و مبلغ، شخص سختگیرى باشد به زودى جمعیت از اطراف او پراکنده مى شوند، و نفوذ خود را در قلوب از دست خواهد داد، همان طور که قرآن مجید مى گوید: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ».[۳]
۲ – «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ»: مردم را به کارهاى نیک و آنچه را عقل و خرد، شایسته مى شناسد و خداوند آن را نیک معرفى کرده، دستور ده.
اشاره به این که ترک سختگیرى مفهومش مجامله کارى نیست، بلکه باید رهبران و مبلغان همه حقایق را بگویند و مردم را به سوى حق دعوت کنند و چیزى را فروگذار ننمایند.
۳ – «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ»: از جاهلان روى برگردان و با آنها ستیزه مکن.
رهبران و مبلغان در مسیر خود با افراد متعصب، لجوج، جاهل و بیخبر، روبرو مى شوند، راه پیروزى بر این مشکل تقابل با جاهلان نیست، بلکه بهترین راه تحمل و حوصله ای است که آتش خشم و حسد و تعصبشان را خاموش کند.
۴ – «إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ[۴] مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»: اگر وسوسه هاى شیطانى، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر، و خود را به او بسپار، و از لطفش مدد بخواه؛ زیرا او سخن تو را مى شنود و از اسرار درونت آگاه و از وسوسه هاى شیاطین با خبر است.
«نزغ»، به معناى ورود در کارى به قصد افساد و تحریک است.[۵] بر سر راه پیامبران و مبلغان همواره وسوسه هاى شیطانى در شکل مقام، مال، شهوت و امثال اینها خودنمایى مى کند، و شیطان و شیطانصفتان مى کوشند آنها را از طریق این وسوسه ها از مسیرشان منحرف سازند و از هدفشان باز دارند.[۶]
با توجه به این که آیه اخیر دلالت بر وسوسه دارد، ممکن است گمان شود که با مقام عصمت منافاتی دارد؛ لذا تمرکز بحث بر این نکته مناسب به نظر می رسد؛ از این آیه دو گونه تفسیر ارائه شده است:
الف. خطاب آیه امت پیامبر است: بدین صورت که اگر شیطان خواست مداخله نماید و با رفتار جاهلانه ایشان، تو را به غضب و انتقام وادار کند تو به خدا پناه بر که او شنوا و دانا است، با این که خطاب در آیه به رسول خدا(ص) است ولی مقصود، امت آن جناب است؛ زیرا خود آن حضرت معصوم است.[۷]
ب. خطاب آیه خود پیامبر(ص) است: قرائنی دلالت می کند که خطاب آیه به پیامبر است؛ زیرا در ابتدای این سوره، از آیه ۱۶ تا ۲۷ داستان وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم آمده است. در اواخر سوره هم نسبت به وسوسه هاى شیطان هشدار مى دهد، و در آیه قبل نیز دعوت به اعراض از جاهلان مطرح می شود.
رسول خدا(ص) از جبرئیل پرسید: با وجود خشم، چگونه مى توان تحمّل کرد؟ که همین آیه نازل شد.[۸]
اما این تفسیر چگونه با عصمت پیامبر سازگار است؟ در جواب باید گفت: از نظر تشیع تمام پیامبران معصوم اند، مرتکب گناه، خطا و حتی اشتباه نمی شوند.[۹] اما این مقام آنان منافاتی با این نکته موجود در آیه «وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ» ندارد؛ زیرا مقصود از آیه فوق این است که شیطان به وسوسه گری در تمام افراد – حتی پیامبران – می پردازد. عمومات آیات قرآن دلالت بر این دارد که وسوسه مختص گروه خاصی نیست، بلکه شامل همه انسان ها می شود.
این مطلب به وضوح از سوره ناس قابل اقتباس است.
بنابر این شیاطین از دست اندازى و وسوسه حتّى نسبت به پیامبران هم نمى گذرند. چنان که قرآن مى فرماید: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ».[۱۰]
از همین مطلب ارزش کار انبیا روشن می شود که با وجود غرائز بشرى و وسوسه هاى شیطانى، انسان هاى صالح و با تقوا و دور از گناه اند.
در حقیقت شیطان، با وسوسه هاى خود قصد گمراه کردن تمام انسان ها را دارد، ولى در برابر مخلصین شکست مى خورد. «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ».[۱۱]
به عبارت دیگر، باید گفت؛ فرض وسوسه، دلالت بر تحقق مفاد آن در خارج از سوی پیامبر ندارد و تنها هشدار است؛ زیرا «إِمَّا» در آیه «إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»، در قالب شرط است، نه تحقّق.[۱۲] به عبارت روشن تر؛ وسوسه از سوی شیطان انجام می شود اما از آن جا که پیامبران معصوم اند، وسوسه شیطان در آنها اثری نخواهد داشت.
گفتنی است از آن جهت که «یَنْزَغَنَّکَ» فعل مضارع است و با نون تأکید آمده است، دلالت دارد که این وسوسه حتمى و دائمی و مستمر است.[۱۳]
همچنین باید توجه داشت که از راههاى عصمت پیامبران، استمداد و توجّه و پناه بردن به خدا است؛ یعنی انبیا نیز نیاز به استعاذه و پناهجویى به خدا دارند. پس گمان نشود آنان از آن رو که معصوم اند نیاز به استعاذه ندارند.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ* وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
[۲]. براى توضیح بیشتر در باره معناى «عفو»، ر. ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۸۰، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۳]. «اگر سختگیر و بد اخلاق و سنگدل بودى به طور مسلم از گرد تو پراکنده مى شدند». آل عمران، ۱۵۹.
[۴]. ینزغنک از ماده نزغ (بر وزن نزع) به معناى ورود در کارى، به قصد افساد و یا تحریک بر آن است.
[۵]. قرائتى، محسن، تفسیر نور، ج ۴، ص ۲۵۶، نشر مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۶]. تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۶۲- ۶۵.
[۷]. موسوى همدانى، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج ۸، ص ۴۹۸، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ۱۳۷۴ش.
[۸]. تفسیر نور، ج ۴، ص ۲۵۷.
[۹]. دلایل نقلی و عقلی فراوانی بر عصمت پیامبران بویژه حضرت محمد(ص) وجود دارد. برای آگاهی بیشتر:عصمت انبیا از دیدگاه قرآن، ۱۱۲؛ عصمت انبیا (ع) در قرآن، ۱۲۹.
[۱۰]. «اینچنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم».انعام، ۱۱۲
[۱۱]. «به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم کرد». ص، ۸۲- ۸۳.
[۱۲]. مانند آیه «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»؛ اگر شرک ورزى، عملت تباه مى شود». زمر، ۶۵.
[۱۳]. تفسیر نور، ج ۴، ص ۲۵۷.
پاسخ دهید