چرا در برخی آیات، در یک عبارت پیوسته، همواره «گوش» به صورت مفرد آمده، اما «چشم» و «دل» گاه به صورت مفرد و گاه به صورت جمع؟!
چرا در سوره ملک آیه ۲۳ «گوش» به صورت مفرد و «چشم و دل» به صورت جمع، آمده است؟
پاسخ اجمالی
خداوند در سوره ملک می فرماید: «بگو: او کسى است که شما را آفرید و براى شما گوش و چشم ها و قلب ها قرار داد امّا کمتر سپاس گزارى می کنید».[۱]
در آیه فوق مانند بسیارى دیگر از آیات قرآن، «قلب» و «بصر» به صورت جمع «قلوب» و «ابصار» آمده ولى «سمع» همه جا در قرآن به صورت مفرد ذکر شده است. البته باید توجه داشت، با این که کلمه «سمع» در قرآن همه جا به صورت مفرد آمده و به صورت «اسماع» نیامده، ولى قلب و بصر در برخی از مواضع، به صورت جمع مانند آیه فوق و گاهى به صورت مفرد مانند این آیه: «وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَهً».[۲]
برخی گفته اند: هرچند که ظاهر کلمه «سمع» این است که مفرد است، ولی چون از آن اراده معنای «جنس» شده، در معنا جمع است. همچنین احتمال داده شده که از واژه «سمع»، اراده مصدر شده باشد که هم دلالت بر کم می کند و هم بر زیاد(هم برای جمع استفاده می شود و هم مفرد).[۳]
برخی دیگر گفته اند: می توان کلمه ای را در تقدیر گرفته که آن کلمه جمع باشد؛ مثل «حواس». از سیبویه نیز نقل شده است: هرچند که «سمع» مفرد است ولی جمع آوردن قلب ها و چشم ها، قرینه بر این است که از کل این عبارت(که شامل گوش هم می شود) معنای جمع اراده شده است.[۴]
علاوه بر این؛ می توان وجه ذوقى و علمى دیگرى براى این تفاوت گفت و آن این که: تنوع ادراکات قلبى و مشاهدات با چشم نسبت به «مسموعات» فوق العاده بیشتر است و به خاطر همین تفاوت، قلوب و ابصار به صورت جمع ذکر شده ولى «سمع» به صورت مفرد آمده است. در فیزیک جدید نیز می خوانیم امواج صوتى قابل استماع، تعداد نسبتاً محدودى است و از چندین ده هزار مورد تجاوز نمی کند. در حالی که امواج نورها و رنگ هایى که قابل رؤیت هستند از میلیون ها مورد می گذرد.[۵]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. «قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»؛ ملک، ۲۳٫
[۲]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۸۹، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۳]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۶۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
[۴]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲، ص ۲۹۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
[۵]. تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۹۰٫
پاسخ دهید