«رجاء» و امید، غیر از آرزوست. هم‌چنان که آرزو غیر از هوس است و هوس، غیر از حماقت. این‌ها مراتب انتظار خیر هستند.

پس کسی که گندمی در زمین مناسب کاشت و به اندازه‌اش آبیاری کرد، و در سرکشی به آن در حدّ معمول، مواظبت کرده و از خدا توقّع داشت که بذرش را برویاند، و به او، از این زراعت، بهترین چیزی که از مانند آن درو می‌شود، بدهد، این همان امید و رجاء است.

و کسی که گندمش را در زمین مناسبی کاشته، ولی به خوبی آبیاری نکرده است و با انتظاری که جز در برخی سال‌ها به نتیجه نمی‌رسد، منتظر است که آبیاری‌اش تکمیل شود، او آرزومند است.

و امّا کسی که مانند او کاشته و هیچ گاه آبیاری نکرده، و منتظر باران‌هایی است که آن را آبیاری کند و در سرزمینی است که چنین باران‌هایی در آن دیده نشده است، انتظارش برای زراعت خوب و مورد پسند، نه امید است و نه آرزو، بلکه هوس است.

 و کسی که دانه‌ی جوی کاشته و هیچ گاه به آن سرکشی نکرده، و انتظار دارد که گندم درو کند، او احمق و سفیه است.

منبع: کتاب به سوی دوست،  ص ۸۳