تفاوت انسان با بشر مطابق آیات قرآن کریم چیست؟

پاسخ اجمالی

آنچه از بررسی آیات و سخنان مفسران به دست می آید این است که تفاوت معنایی چندانی بین لفظ انسان و بشر وجود ندارد. این دو از الفاظ مترادف هستند که هر دو بر یک معنا دلالت دارند. ولی برخی از اهل لغت بین این دو قائل به تفاوت و فرق اندکی شده اند و می گویند آدمى را نسبت به فضائل و کمالات و استعدادهای درونی اش انسان، و نسبت به جسد و ظاهر بدن و شکل ظاهرش بشر می گویند.

پاسخ تفصیلی

واژه شناسی

لغت شناسان می گویند واژه «بشر»، مفرد است، به معنای انسان و دلالت می کند بر مذکر، مونث، مفرد، تثنیه و جمع، گاهی خودش تثنیه بسته می شود مانند قول خداوند بزرگ که فرموده است: «فَقَالُواْ أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا…».[۱]

اصل کلمه ی انسان، «انسیان» می باشد؛ زیرا در زبان عربی، مصغّر آن «انیسیان» است. و واژه ی «انسیان»، یا از ریشه «اِنس» و بر وزن «فعلیان» بوده، و یا از ریشه «نسیان»، بر وزن «افعلان» می باشد.[۲]

انسان و بشر، از نگاه قرآن و مفسران

با توجه به تفسیر آیاتی که در آنها لفظ انسان و بشر بکار رفته، چنین استخراج و استنباط می شود که تفاوت معنایی چندانی بین این دو لفظ وجود ندارد. حتی در قرآن کریم نسبت به موضوع واحد که عبارت از خلقت و آفرینش بشر بوده، گاهی از لفظ بشر و گاهی از لفظ انسان، استفاده شده است. همچنین برخی از مفسران در تعدادی از آیات، لفظ «بشر» را به «انسان»، معنا و تفسیر نموده اند که تمام این امور، دلیل بر مترادف[۳]بودن این دو لفظ، در کلام عرب و استعمالات قرآنی است.

در این جا به چند آیه به عنوان نمونه اشاره می شود:

۱ – پروردگار بزرگ در مورد آفرینش انسان، می فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ».[۴]در این جا از لفظ انسان استفاده نموده است.

۲ – ولی در آیه: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون»،[۵]لفظ بشر را بکار برده اند.

۳ – «وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُون.»[۶]برخی از مفسران، بشر را انسان معنا کرده اند.[۷]

۴ – «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‏ء»،[۸]در این جا نیز، بشر به انسان تفسیر شده است.[۹]

۵ – «قالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لی‏ وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی‏ بَشَرٌ»،[۱۰]در این آیه نیز لفظ بشر را به معنای انسان گرفته اند.[۱۱]

انسان و بشر از دیدگاه اهل لغت

برخی از اهل لغت می گویند: تفاوت و فرق مختصری بین انسان و بشر، وجود دارد و آن این که: «آدمى را نسبت به فضائل و کمالات و استعدادهای درونی اش انسان، اما نسبت به جسد و ظاهر بدن و شکل ظاهرش بشر می گویند.[۱۲]

بنابر این، از دیدگاه برخی از لغت شناسان، در بیشتر مواردی که در قرآن مجید، مراد از انسان، جثّه و هیکل ظاهری او بوده پروردگار بزرگ، از لفظ بشر استفاده نموده است. مانند: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً.»[۱۳] یا مانند: « قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمُ‏ْ یُوحَى إِلىَ‏َّ».[۱۴] در این آیه اشاره به این مطلب است که انسان ها در بشریت و ظاهر خویش با یکدیگر مساوی هستند و همانا برتری و فضیلت افراد بر یکدیگر به کارهای نیک و عمل صالح آنها بستگی دارد.[۱۵]

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱].آنها گفتند: «آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم، در حالى که قوم آنها بردگان ما هستند؟»؛ مؤمنون، ۴۷٫

[۲]. نک: المفردات فی غریب القرآن، ص ۹۴؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج ۲، ص ۲۵ و ۲۶، منشورات دار الرضی، قم، چاپ اول، بی تا. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۶، ص ۱۱، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق؛ صلیبا، جمیل، صانعى دره بیدی، منوچهر، فرهنگ فلسفی، ص ۱۷۰، انتشارات حکمت، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.

[۳]. الفاظ مترادفه،الفاظ مفرده ای هستند که دلالت می کنند بر یک معنا به اعتبار واحد.؛ مجاهد، سید محمد، مفاتیح الأصول،‏ ص ۲۱، مؤسسه آل البیت «ع»، قم، بی تا.

[۴]. ما انسان را از گِل خشکیده‏اى (همچون سفال) که از گِل بد بوى (تیره رنگى) گرفته شده بود آفریدیم؛ حجر، ۲۶٫

[۵]. و (به خاطر بیاور) هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشکیده‏اى که از گل بدبویى گرفته شده، مى‏آفرینم؛ حجر، ۲۸٫

[۶]. از نشانه‏هاى او این است که شما را از خاک آفرید، سپس بناگاه انسانهایى شدید و در روى زمین گسترش یافتید؛ روم، ۲۰٫

[۷].‏ بانوى اصفهانى سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۱۰، ص ۸۹، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن،ج ۱۶، ص ۱۶۵، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ۱۴۱۷ ق.

[۸]. آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانى، نفرستاده است!؛ انعام، ۹۱٫

[۹]. مکارم، شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۳۳۷، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ ش.

[۱۰].(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است؛ آل عمران، ۴۷٫

[۱۱]. تفسیر نمونه، ج ‏۲، ص ۵۵۱؛ مصطفوى، حسن، تفسیر روشن، ج ۴، ص ۲۰۹، مرکز نشر کتاب، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.

[۱۲].قرشى، سید على اکبر،  قاموس قرآن، ج ۱، ص ۱۹۲ و ۱۳۲، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۱ ش.

[۱۳]. او کسى است که از آب، انسانى را آفرید؛ فرقان، ۵۴٫

[۱۴]. بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحى مى‏شود.؛ کهف، ۱۱۰٫

[۱۵]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۱۲۴ – ۱۲۵، دارالعلم الدار الشامیه، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.