تعریف دین چیست؟ یک تعریف کلى از دین بیان کنید.
معناى لغوى
«دین» در لغت به معناى راستکار شدن، اطاعت نمودن، پاداش، عادت، حساب، کیش، پرهیزگارى و… آمده است. در اصطلاح، تعاریف گوناگونى درباره دین ارایه شده است. با توجه به تنوع و ناهمگونى هاى این تعاریف، لازم است ابتدا ویژگى ها و بایسته هاى تعریف مناسب را بررسى کنیم و سپس تعاریف موجود را به اختصار بازکاویم.
بایسته هاى تعریف
اساسى ترین شروط تعریف عبارت است از:
۱ – بیانگرى و وضوح[۱]، به گونه اى که به روشنى معنا را به ذهن منتقل سازدو از ابهام و اجمال پیراسته باشد.
۲ – فراگیر بودن و جامعیت،[۲] به عبارت دیگر تعریف باید ـ حدالامکان ـ به گونه اى باشد که همه وجوه و ویژگى هاى ذاتى معرَّف را بر گیرد، نه این که بخشى را برگیرد و بخش دیگر را فروگذارد.
۳ – تمایز[۳] و مانعیت، تعریف باید از چنان مرزبندى دقیقى برخوردار باشدکه به خوبى بتواند بین معرَّف و امور دیگر تمایز نهد.[۴]
مشکل تعریف دین؛ تعریف دین به حد تام اگر محال نباشد به غایت دشوار است. این مسئله اختصاص به دین ندارد و بسیارى از دیگر امور به ویژه پدیده هاى انسانى و اجتماعى را نیز شامل است. در عین حال مى توان به تعریفى اعتمادپذیر که شامل عمده ترین لوازم آن باشد دست یافت.
تنوع تعریف دین؛ اندیشوران و متفکران تلاش هاى زیادى در جهت ارایه تعریفى از «دین» کرده اند. هر یک از اندیشمندان از منظر خاصى به دین نظر کرده و تعریفى همسو با همان زاویه نگرش به دست آورده اند. تعاریفى که در این باب بیان شده بالغ بر صدها تعریف است که به گونه هاى مختلفى تقسیم پذیرند، از جمله:
۱ – تعاریف روان شناختى،[۵] ۲ – تعاریف جامعه شناختى،[۶]
۳ – تعاریف اخلاق گرایانه،[۷] ۴ – تعاریف غایت گرایانه،[۸]
۵ – تعاریف کارکرد گرایانه،[۹] ۶ – تعاریف خرد گرایانه،[۱۰]
۷ – تعاریف شهود گرایانه،[۱۱] ۸ – تعاریف تحویل گرایانه،[۱۲]
و…[۱۳].
فارغ از نقدهایى که به طور خاص بر هر یک از گونه هاى یاد شده وارد است، ویژگى هاى غالب تعاریف یاد شده که ناشى از نوع نگرش غربى به دین است عبارت است از:
۱ – عدم جامعیت
به عبارت دیگر هیچ یک از رهیافت هاى مزبور از شمول و جامعیت برخوردار نیست، بلکه به فرض صحت، تنها وجهى از وجوه «دین» یا «دین گرایى» و تدین مؤمنان را مورد توجه قرار داده و از دیگر وجوه و یا ماهیت اساسى دین غفلت نموده و گرفتار مغالطه «کنه و وجه» و یا «جزء و کل» و یا «لازم و ملزوم» گردیده است.
۲ – خاستگاه برون دینى
غالب تعاریف اشاره شده داراى خاستگاه برون دینى است و فارغ از درون مایه و محتواى پیام و مضمون و مؤلفه هاى دین به تعریف دین پرداخته اند، در حالى که هر تعریفى از دین باید به درستى بر دین منطبق شود، لاجرم نمى تواند از درون مایه آن گسسته و بیگانه باشد.
۳ – بیگانگى نسبت به حقانیت و بطلان
آن چه موضوع تعاریف یاد شده است اساسا دین هاى موجود و محقق است، با تفاوت ها و تمایزاتى از زمین تا آسمان. این خود یکى از رموز اساسى ناکامى تعاریف مورد اشاره در ارایه تصویرى اعتمادپذیر از دین است. دین هاى موجود و محقَّق داراى چنان تنوع و ناهمگونى هستند که به سختى مى توان وجوه مشترکى از آنها به دست آورد که به خوبى نمایانگر ماهیت و ارکان اساسى دین باشد.
به عنوان مثال «گیسلر»[۱۴]مى کوشد با شناخت عناصر مشترک ادیان به تعریف دینبپردازد. او مى گوید: «تلاش هایى که براى تعریف دین شده است عموما در کسب استقبال همگانى ناموفق بوده اند و با این همه بخش عظیمى از این تعاریف، حداقل شامل یک عنصر مشترک هستند: «آگاهى از امر متعالى».[۱۵]
آنچه گیسلر امر متعالى مى خواند نه خداوند، بلکه مفهومى اعم است؛ به گونه اى که بر خدا و غیر خدا انطباق مى پذیرد: «برهمن در مذهب هندو، نیروانا در مذهب بودیسم، تائو در مذهب تائوئیسم، همه در نظر شلایر ماخر، نیومن در دیدگاه اتو و وجود ـ وراى ـ وجود در تفکر تیلیخ تماما راه هاى لحاظ امر متعالى است».[۱۶]
اشکال جدى در این تعریف آن است که هیچ یک از شرایط تعریف را دارا نیست، زیرا:
۱ – چندان واضح نیست که «امر متعالى» بر چه چیزى دلالت دارد و تهى از وضوح مفهومى است.
۲ – دین صرفا آگاهى از «امر متعالى» و سرسپردگى در برابر آن نیست.
۳ – «امر متعالى» چه بسا در مکاتب غیردینى نیز یافت شود، کما این که غایت برین در تفکر مارکسیستى کمون بزرگ و حل تضادها و نفى طبقات است. بنابراین تعریف یاد شده از مانعیت نیز برخوردار نمى باشد.
روش اندیشمندان مسلمان
در برابر رویکردهاى یاد شده عالمان واندیشمندان مسلمان رویکردى دیگر برگزیده و در تعریف دین به امور زیر بهاى جدى داده اند:
۱ – خاستگاه درون دینى
عالمان دین غالبا در تعریف دین به متن و درون آن نظر کرده و کوشیده اند دین را آنچنان که خود معرفى مى کند و براساس درون مایه ها و مؤلفه هاى داخلى اش توصیف کنند.
۲ – ناظر به دین «حق» بودن
عالمان و اندیشمندان مسلمان عمدتا در جست و جوى تعریف دین حق و مقبول الهى (اسلام) بوده اند، نه ارایه تعریفى فراگیرنده نظام هاى عقیدتى باطل که دامنه آن آموزه هاى غیر توحیدى و خداگریز را نیز در بر گیرد.
۳ – جامعیت و شمول
تلاش عالمان مسلمان این بوده است که در مقام تعریف دین هیچ یک از مؤلفه هاى اساسى آن را فرونگذارند، البته چنان که گفته آمد ارایه تعریفى «جامع و مانع» از دین به سادگى امکان پذیر نیست، از این رو غالب اندیشمندان مسلمان کوشیده اند تا در حد امکان مهم ترین ویژگى ها و اوصاف دین را بنمایانند. برخى از این تعاریف عبارتند از:
۱ – علامه طباطبایى(ره): دین را چنین معرفى مى کند: «دین عقاید و دستورهاى عملى و اخلاقى اسلام است که پیامبران از طرف خدا براى راهنمایى و هدایت بشر آورده اند. دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختى انسان در دو جهان است.[۱۷]
او در جاى دیگر مى نویسد: «… آن [دین] روش مخصوصى در زندگى است که صلاح دنیا را به طورى که موافق کمال اخروى و حیات دائمى حقیقى باشد تأمین مى نماید. پس در شریعت باید قانون هایى وجود داشته باشد که روش زندگانى را به اندازه احتیاج روشن سازد…».[۱۸]
۲ – آیه اللّه جوادى آملى: دین، «مجموعه معارف نظرى و عملى قدسى است؛ یعنى، مجموعه گزاره هاى ناظر به واقع و عمل که حول محور قدسى، شکل گرفته است. در حقیقت، دین «مجموعه معارف دست اول است که معمولاً در متونى مقدس گرد آمده است».
با تطبیق تعریف مزبور بر اسلام، این دین عبارت است از: «مجموعه معارفى که در نسبت با خداوند، تدوین یافته و در متن مقدس قرآن و سنت گرد آمده اند».[۱۹]
۳ – آیه اللّه مصباح یزدى: دین «مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات اجرایى است که خداوند آن را براى هدایت بشر فرستاده تا انسان، در پرتو آموزه هاى آن، هوا و هوس خود را کنترل و آزادى حقیقى خویش را تأمین کند. دین الهى به حقیقت انسان و نیازهاى او توجه داشته و برنامه کامل و همه جانبه اى ارایه مى کند که انتظارات او را از همه نظر برآورده سازد».[۲۰]
پی نوشت ها
[۱]– Clarity.
[2]– Comclusiveness.
[3]– Exclusiveness.
[4]– تمایز نیز دو گونه است: ۱٫ تمایز در ذاتیات که آن را «حد» (Defenition)گویند و ۲٫ تمایز در «عرضیات» (Description) که از آن به رسم تعبیر مى شود و هر یک از آن دو را تام باشد و ناقص.
[۵]– Psychological.
[6]– Sociological.
[7]– Ethical.
[8]– Teleological.
[9]– Functionalistic.
[10]– Rationalistic
[11]– Intuitional.
[12]– Reductional.
[13]– اقسام یاد شده منحصر نیستند، افزون بر آن بین آنها تباین برقرار نیست، بلکه در مواردى تداخل در اقسام دارند. مثلاً تعریفى روان شناختى چه بسا تحویل گرایانه نیز باشد. براى آگاهى بیشتر ر. ک:
الف. علامه محمد تقى جعفرى، فلسفه دین، بخش نخست، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.
ب. علیرضا شجاعى زند، مشروعیت دینى دولت و اقتدار سیاسى دین، صص ۴۲ – ۳۹٫
[۱۴]– Norman L.gaisler
[15]– نورمن ال گیسلر، فلسفه دین، ج ۱، ص ۱۹٫
[۱۶]– همان، ص ۲۰٫
[۱۷]– علامه سید محمد حسین طباطبایى، آموزش عقاید و دستورهاى دینى، ج ۱، ص ۱۵٫
[۱۸]– ترجمه تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۸۷٫
[۱۹]– آیه اللّه جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص ۲۴ – ۲۷٫
[۲۰]– استاد محمد تقى مصباح یزدى، قلمرو دین، مجموعه سخنرانى ها در کانون گفتمان دینى.
پاسخ دهید