مولوی در یکی از تشبیهات خود میگوید: جادوگری در شهری بود، شب مهتابی که نور مهتاب خیلی زیبا میتابید این جادوگر کاری میکرد که وقتی این نور مهتاب مثلاً اگر روی دست افراد میافتاد فکر میکردند این نور مهتاب مثل لباس است، آن شخص متر، متر نور مهتاب را به آنها میفروخت! وقتی به خانه میرفتند میدیدند هیچ چیزی ندارند، چیزی نیست.
مولوی میگوید: (این جهان جادو است ما هم تاجریم) تعبیر او این است که این جهان جادو است و ما هم همان تاجری هستیم (که در او مهتاب پیموده خریم) این مهتابها را میخریم، سراب است و در نهایت انسان هیچ چیزی در دستش نمیماند همینها را خرید و فروش میکند.
واقعاً از این جهت یکی از بزرگترین مصادیق فریب دنیا همین است که انسان جای باقی و فانی را اشتباه بگیرد. آن چیزی که فانی است را باقی قرار میدهد و آن چیزی که باقی است را کاملاً نادیده میانگارد.
خدا آقای مجتهدی تهرانی را رحمت کند. او میگفت: دنیا مثل شهر فرنگ است. این شهر فرنگهایی که در قدیم سر کوچهها میآوردند که دستگاهی بود که چند سوراخ داشت و صاحب او میایستاد، بچّهها میرفتند پول میدادند و چشم خود را به این دریچهها میگذاشتند و کسی که ایستاده بود عکسهایی که میآمد را توضیح میداد. مثلاً میگفت: اینجا استانبول است، اینجا مثلاً لندن است، اینجا پاریس است و… و نو به نو این عکسها میآمدند و یک صدای تِق میکرد و میایستاد و میگفت: اینجا هم دیار ظلمات است.
آقای مجتهدی تهرانی میگفت: ما هم به همین شکل در این شهر فرنگ هستیم، مدام میآید و عوض میشود و آدم مشغول است، یک مرتبه یک تِق میآید و میگویند اینجا هم دیار ظلمات است، بفرمایید بروید. بزرگترین غرور در دنیا همین است، آدمهایی که فریب میخورند همینطور فریب میخورند. اینکه امام سجّاد (علیه السّلام) در دعاهای خود میفرماید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ»[۱] خدایا کاری کن که من وابسته به دار الغرور نشوم و بتوانم به دار الخلود توجّه کنم.
[۱]- إقبال الأعمال، ج ۱، ص ۲۲۸٫
پاسخ دهید