نظر شما درباره عرفان های نوظهور چیست؟
حقیقت آن است که سرشت حقیقتجوی آدمی، در پی رسیدن به «معنویتی» است که او را برای همیشه قانع و آرام کند.دنیای امروز این عطش را به خوبی دریافته اما در عمل نسخههایی که عرضه میشود، از آن جا که جنس نیاز را درنیافتهاند، فقط خاصیت تسکین داشتهاند و نتیجه این شده که نیازمندان به سمت «بیراهه» و «سراب» به پیش میتازند.
این روزها در کشور ما نیز «بازار واردات» عرفانها تا حدودی گرم است. عرفانهای شرقی مانند بودا، سای بابا و عرفانهای غربی مثل: اشو، کوئیلو، اکنکار و عرفان سرخپوستی و گروهی محصول داخلاند مانند: صوفیان گنابادی، نعمتاللّهی، عرفان حلقه و…
تنوّع معنویتخواهی جدید بهگونهای است که «میلتون» ـ محقّق ادیان جدید ـ از ۲۰۰۰ فرقه جدید معنویتگرا، فقط در آمریکا نام میبرد.
تأسفبارتر اینکه به نام معنویتخواهی، «جدایی دین از عرفان» و تفکیک «دیانت از معنویت» را شعار میدهند و نه فقط دیانت که گاهی ارتباط معنویت با خداگرایی هم انکار میشود.
پارهای از عرفانها، خاستگاه دینی دارند، مانند: عرفان مسیحی و پارهای دیگر انسانگرا محسوب میشوند، مثل: بودیسم، هندویسم و… پارهای طبیعتگرا هستند مانند: شَمَنیسم، اما هر کدام به نوعی «بیراهه» رفتهاند.
امروزه ایدهای ماورائی با نام «قانون جذب» نیز رواج یافته است. با «فرضیه راز» همه چیز را در تصویرسازی ذهنی خلاصه میشود؛ در حالی که در اعمال دینی؛ قصد، قول و فعل هر کدام سهمی در عمل دارند.
به اعتقاد منادیان جذب، آداب دینی از این نظر مهم و قابل توجهند که می تواند به فکر تمرکز دهد، نه از این جهت که ارتباط با خالق است و روحبخش است! دعا چون مقدمه تجسّم و تمرکز است در نگاه آنها اهمیت پیدا میکند، نه چون خودش ابزاری مستقل در خدمت تعالی انسان است. ایشان دعا را تنها راهی برای تجسّم خواستهها و تمرکز فکر میدانند و ارتباط معنوی با پروردگار را نادیده میگیرند.
معنویتهای تک بُعدی
از معنویتهای کهن که بگذریم، کلیدیترین نکته درباره جنبشهای معنوی جدید این است که این جریانها نیامدهاند که به داد فطرت حقیقتخواهی و خداطلبی انسان برسند، بلکه آمدهاند تا بشر خسته از زندگی ماشینی را آرام کنند و روان ناآرام او را تسکین دهند. به عبارتی آمدهاند تا انسان مُدرن را با فرهنگ و تمدن جدید غربی سازگاری دهند و تحمّل او را برای پذیرش وضع موجود بالا ببرند. بنابراین در این بازار «یافتن حقیقت» اهمیتی ندارد بلکه «تحصیل آرامش» مهم است و همه برنامههای به ظاهر معنوی و آیینها و آدابها برای «حلّ مشکلات موجود» طراحی شدهاند نه برای تکامل و رشد.
«دالایی لاما» در جواب این سؤال که «بزرگترین آرزویتان چیست؟» میگوید «خوراکی خوش و خوابی راحت»(۱) . این سخن هرچند در ابتدا خوشایند به نظر میرسد اما پس از درنگی، حقیقت این سخن نمایان میشود و زندگی این جهانی و خوشی مادی، خود را به عنوان آرمانهای متعالی نشان میدهد. او میگوید «امکان دارد کسی با پذیرش خدا آرامش یابد و دیگری با انکار خدا، هر کسی باید دنبال داروی مناسب خود باشد!!»(۲)
عرفانهای جدید، بسیاری از ارزشهای انسانی را برای تحصیل آرامش، به قربانگاه میبرند.
«فالون دافا» معتقد است: «تلاش برای نجات مظلوم، خیانت به اوست؛ چرا که مانع پاک شدن او شدهای و اصولاً اگر به کسی ظلم شود او در حال تهذیب نفس به سر میبرد و مظلوم همان کسی است که در زندگیهای پیشین خود ظالم بوده است!!»(۳)
«وین دایر» در دستوری خطرناک، به ظاهر صلح را تبلیغ میکند. اما مخالفت با جنگ و ترور را ضدمعنویت می خواند و میگوید: «به جای اینکه علیه تروریسم و جنگ ابراز انزجار کنید، طرفدار صلح باشید … اگرشما علیه چیزی باشید و با آن دشمنی نمایید، نفاق و اختلاف در ضمیر شما نقش خواهد بست… علیه هر چیزی که بایستید همان چیز علیه شما خواهد ایستاد…».(۴)
وین دایر به نام «عرفان»، شعار «حمایت از صلح، نه مخالفت با جنگ و ترور» سر میدهد! به نظر شما کدام گروه از این عرفان سود خواهد برد؟ مستضعفین یا چپاولگران؟! روشن است که این عرفان به سود صهیونیست جهانی و و حامیان غربی آن ایفای نقش خواهد کرد.
مدیتیشن
در بسیاری از عرفانها عملی به نام مدیتیشن مطرح است که در راستای آرامش بخشی به مخاطب به کار گرفته میشود. مدیتیشن مدلها و فرمولهای مختلف دارد و از هر کدام تأثیر خاصی انتظار میرود و اساتید مدیتیشن هر کدام را با هدف خاصی توصیه میکنند. امروزه آن چه در مدیتیشن و مراقبه هندی مطرح است، «ذهنگرایی» است. آنچه در فرایند ذهن محوری نقص محسوب میشود «تکنگری» است. از آنجا که در مدیتیشن و خلوتگزینی هندی، باید با تمامی افکار و خیالات مزاحم، عادی برخورد کرد و فقط شاهدِ رفت و آمد افکار بود و به عملیات نظاره، بسنده نمود؛ نظارهگر باید همه چیز را غیرواقعی ببیند و همه امور را با خود بیگانه فرض کند و با «عینک وهم» به همه چیز بنگرد، چرا که اگر قرار باشد با اخبار و رویدادها، جدی برخورد کرد و حساسیت به خرج داد؛ در آن صورت «نظارهگری محض» اتفاق نمیافتد. هرچند آن چه از ناحیه شاهد اتفاق میافتد، «بی تفاوتی» در برابر پدیدههای خارجی است، اما در حقیقت، دادن رای موافق به هر چیزی است که در عالم خارج اتفاق میافتد. چرا که ناظر قصد مقابله با هیچ چیزی را ندارد و خوب و بد همه میآیند و میروند و او فقط باید خود را دور نگهدارد و خویشتن را در معرض قرار ندهد. نتیجه چنین تعاملی با واقعیات دنیای خارج، دادن رأی ممتنع به همه چیز و کنار کشیدن از هرگونه رفتار اصلاحی در عرصه اجتماع است. روشن است آن چه با این توصیف در نهایت رقم میخورد؛ «عدم احساس مسئولیت» در برابر دیگر انسانها و از بین رفتن «روح همدردی» با دیگران است.
تک محوری در عرفان ساحری که به خاطر توجه ویژه به نیروهای طبیعت «عرفان طبیعتگرا» نام گرفته است، به گونهای پررنگ مطرح است. دستاورد این آیین فراموش کردن آن دسته از قوای معنوی انسان است که مستقیم با طبیعت و کشف طبیعت ارتباط پیدا نمی کند. یعنی تنها آندسته از گرایش های معنوی انسان که میتواند به طور مستقیم در وحدت با طبیعت و تسلط بر نیروهای طبیعی و فوق طبیعی به کار آید در عرفان ساحری مورد توجه است و دیگر گرایشهای ماورایی انسان حتی مورد اشاره هم قرار نمی گیرد از همینروی مفاهیمی مانند عشق، محبت، خدمت به مردم، عبادت و مراقبه که در دیگر عرفان های نوظهور صفحات و اوراق زیادی را به خود اختصاص داده است در عرفان ساحری فراموش شده اند و همه فضایل روحی در آیین های جادویی و نگرشهای آمیخته با اوهام خلاصه می شود.
شیطان و جادو در عرفانهای جدید
امروزه اگر از سر تصادف کسی در طلب رسیدن به قدرتهای ماورایی برآید و بخواهد کشف و شهود را تجربه کند او را به افسون و جادو سوق میدهند یا تسخیر طبیعت را پیش میکشند و یا ارتباط با ارواح و جن را پیشنهاد میکنند و یا اصلاً راهی را فراروی او قرار میدهند که اصولاً خدا به عنوان قدرت مغلوب و شکست خورده معرفی میشود و «غلبه شرارت و پلیدی بر نور و نیکی» به عنوان اصل مسلّم عنوان میشود و بالاتر اینکه میگویند: لازم است تسلیم قدرت غالب (شیطان) شد تا بتوان از قدرتهای شگرف شیطان و نیروهای معنوی او در جهت تسلیم دیگران و پیشبرد اهداف خود سود جست.
جادو به گونهای پررنگ در معنویتهای نوین مطرح است. سنت جادوگری از سنتهای کهن است که ریشه در رویارویی با آیینهای توحیدی دارد. در قرآن این عمل مورد نکوهش قرار گرفته و در روایات شیعی در مرتبه انکار خدا از آن یاد شده است. در مسیحیت از جادوگری به عنوان نوعی کفر نام برده شده است. این عمل هرچند میتواند واقعی باشد اما بهرهای از حقیقت (اثر تربیتی و تعالیبخش) ندارد.
در تلمود، گنجینه دینی کهن یهود، جادوگر مجرم و محکوم است؛ زیرا که از اوامر تورات می گذرد در حالیکه شعبده باز با وجودی که تأیید نمی شود مجرم نیست(۵) و هر نوع سحر و جادو و فالگیری به شدت تقییح و محکوم شده است(۶) تا جایی که در تلمود، جادوگری از اعمال مخصوص بتپرستان شده است(۷)؛ لکن با همه تلاشهایی که از جانب پاره ای از علمای یهود برای از میان بردن سحر و جادو به عمل آمد، این خرافات در بین مردم عوام در یهود نفوذ کرد.(۸)
در آیه های ۱۰ و ۲۰ از فصل هجدهم سفر تثنیه، صورت هایی از اعمال سحر و جادو که میان بت پرستان آن زمان معمول بوده است، ارائه شده و تورات فرزندان اسرائیل را از چنین اعمالی منع کرده است.(۹)
در عرفان های جدید بهجای پیامبران، عارف نماهای عصر جدید قرار دارند و به جای «منجی» و «موعود» اموری مثل «جن گیر»، «جادوگر» «مرتاض» معرفی می شود. از نشانههای افول معنویت حقیقی در عصر جدید، همین بس که پائولو کوئیلو که آثارش در میان برخی کشورها مورد استقبال قرار گرفته است؛ دو کتاب درباره جادوگری به نامهای: بریدا و والکیر ی ها دارد و و مهم ترین کتاب خود یعنی کیمیاگر را به استاد جادوگریاش تقدیم کرده است و البته یک کتاب در باب روسپی گری و فاحشه گری به نام «یازده دقیقه» نگاشته است!! و با این وضعیت خود را از پیشکسوتان حوزه معنویت و عرفان میداند!!
شریعتستیزی و تولید شریعت
در عرفان های جدید هر چند دین و مذهب و «شریعت» جایگاهی ندارد؛ اما از رفتارهای دوگانه و شگفتآور این عرفان ها این است که از یک طرف احکام عبادی و عبادات رایج در ادیان را محکوم می کنند از طرف دیگر خود عبادت-های جدید و ویژه با آداب خاص به پیروان خود آموزش می-دهند!! مثلاً در مکتب اکنکار شریعت کنار گذاشته می شود اما روزه روز جمعه لازم شمرده شده!! به این صورت که فرد در خانه بنشیند و از اجتماع کناره گیرد و ذهن خود را بر استاد زنده اک متمرکز کند و فقط به فکر او باشد.(۱۰) در مرام اشو مراقبه هایی با آداب خاص و اوقات خاص تبلیغ و توصیه می-شود.(۱۱)
در عرفان های جدید هر چند مسجد و حسینیه و معبد و کلیسا را مردود اعلام کرده اند اما در عوض هر کدام به طریقی مکانی مقدس ابداع کرده!! و به عنوان «مکان عبادت» و «معبد مقدس» جایگزین نموده اند. اشو مکانی به نام «کمون بینالمللی اشو» در پونای هند پایه گذاری کرد، سای بابا کاخی دارد به نام «آشیانه صلح برین» که در اعیاد همه ادیان، مراسمی در آن برگزار می شود و این مکان محل ملاقات و تشرف سای بابا است که پیروان وی در آنجا وی را دیدار می کنند. پیروان مکتب اکنکار هرچند مکتب خود را جهانی اعلام کرده اند و آن را فرامکانی میدانند اما معبدی مقدس در یکی از شهرهای آمریکا دارند و در آن هرساله سالروز تولد پال توئیچل (بنیانگذار این مکتب که افسر نیروی دریایی امریکا بوده است) در آن تجمع می کنند. این مکان مقدس به «معبد زرین اک» مشهور است.
لازم به یاد آوری است که پاره ای از فرقه ها مانند صوفیان نیز «خانقاه» را به جای مسجد برگزیده اند!!
در نگاه عرفان ساحری نه فقط نامی از دین به میان نمیآید بلکه حتی خدا در حوزه تونال قرار می گیرد نه حوزه ناوال. حوزه تونال همان بخشی از هستی است که ناشی از خیالپردازی های ماست و بهره ای از حقیقت ندارد.
تونال در عرفان سرخپوستی چنین توصیف میشود: «خداوند بخشی از تونال ماست ـ تونال همه آن چیزهایی است که فکر می کنیم دنیا از آن چیزها تشکیل شده است از جمله خداوند».(۱۲)
دون خوان ترجیح می دهد ریشه نیروهای عالم را موجودی نمادین به نام «عقاب» معرفی می کند اما اسمی از خدا نبرد. وی و شاگردش کاستاندا از این که برای خدا در تأثیر و تأثرات طبیعت سهمی قائل شوند به جد اجتناب میکنند.
در بسیاری از عرفان های جدید، به جای «حیات اُخروی» که در همه ادیان الهی بر آن تکیه شده مفهومی به نام «تناسخ» وارد شده است. تناسخ به معنی وارد شدن روح فردی که مرده است در کالید کودکی که تازه متولّد شده و یا در جسم و تن موجودات دیگر و حتّی در اشیاء بیجان. البته هیچ دلیل عقلی و روشنی بر اثبات این ایده اقامه نمیکنند و تنها به تجربیات افراد و گزارش رویاها اکتفا میشود.
تناسخ ریشه در ادیان هندی دارد و جالب این که در تمامی ادیان الهی مفهومی با عنوان رستاخیز و قیامت ـ که کاملاً با تناسخ ناساگار و غیرقابل جمع است ـ بیان گردیده است و روشن است که با پذیرش تناسخ، بهشت و جهنم و نظام حسابرسی اعمال فراموش میشود و از آن جایی که بازخواستی در کار نخواهد بود، ارتکاب هر عملی ـ به این علت که در زندگیهای بعدی و ادوار حیات قابل جبران است ـ به دور از ذهن نخواهد بود.
منبع:پرسمان
پی نوشت ها:
۱٫ قدرت سکوت، ص ۱۳.
۲٫ بیداری، ص ۷و۹.
۳٫ شو آن فالون، لی هنجگی، ص ۴۱۲.
۴٫ وین دایر، عرفان ص ۲۲۸.
۵٫ گنجینه ای از تلمود، آبراهام کهن، فریدون گرگانی، ص۲۳۱.
۶٫ خدا، جهان، انسان و ماشیح در آموزه های یهود، آبراهام کهن، ترجمه: فریدون گرگانی، ص۲۳۲.
۷٫ همان، ص ۲۳۴.
۸٫ همان، ص ۲۳۵.
۹٫ همان، ص ۲۳۱.
۱۰٫ حکمت اک، ص ۴ و ص ۸و۷.
۱۱٫ اشو، مراقبه هنر وجد و سرور وکتاب شهامت، بخشهای آخر.
۱۲٫ قدرت سکوت، ص ۱۳.
پاسخ دهید