بخشش بدیها قابل درک است، اما تبدیل بدیها به خوبیها که خداوند وعده اش را داده، چگونه امکانپذیر خواهد بود؟ آیا خدا سخن دروغ فردی که توبه کرده را به سخن راست تبدیل میکند؟!
آیه ۷۰ سوره فرقان چگونه تفسیر می شود؟ مگر تبدیل شدن بدی به خوبی با عقل سازگار است؟!
پاسخ اجمالی
خدای متعال در آیات متعدد قرآن کریم، کافران، مشرکان و مجرمان را نسبت به عملکردشان هشدار داده، و آنها را وعده عذاب دردناک می دهد، اما از آن جا که هیچ گاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمی بندد، و گنه کاران را تشویق و دعوت به توبه کرده، و می فرماید: «… کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد خداوند گناهانشان را می بخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات می کند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.[۱]
آنچه در این آیه مورد دقت و تأمل بوده، چگونگی تبدیل «سیئات» به «حسنات» است؛ یعنی این که چگونه خداوند کارهای بد و خلاف گنه کاران را تبدیل به کارهای نیکو می کند؟!
در این جا چند تفسیر از سوی فیلسوفان، متکلمان و مفسران قرآن کریم ارائه شده است که خلاصه آن چنین است:
۱ – تبدیل بدی ها و گناهان این گونه است؛ هنگامى که انسان توبه می کند، و ایمان به خدا می آورد، دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا می شود، و به دلیل همین تحول و انقلاب درونى، سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات می شود. مثلاً اگر در گذشته مرتکب قتل می شد، در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن می گذارد، و اگر زناکار بود، پس از توبه عفت پیشه می کند و پاک دامن می شود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا می کند.[۲]
۲ – دیگر این که خداوند از راه کرم و فضل خویش بعد از توبه کردن، زشتی های اعمال توبه کننده را پاک می کند، و به جاى آن حسنات می نشاند،[۳] چنان که در روایتى مرفوع، ابوذر از پیامبر اسلام(ص) نقل می کند: روز قیامت که می شود بعضى از افراد را حاضر می کنند، خداوند دستور می دهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیره ها را بپوشانید، به او گفته می شود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى، و او به آن اعتراف می کند، ولى قلبش از گناهان کبیره ترسان و لرزان است. در این جا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى کند دستور می دهد به جاى هر سیئه، حسنه اى به او بدهید …[۴]
مراد از جایگزین کردن خوبی ها به جای بدی ها، این نیست که مثلاً سخن راستی را جایگزین سخن دروغ می کنند، بلکه مراد آن است که مجازات آن یکی را برداشته و به جایش پاداش کار نیکی را در پرونده او ثبت می کنند. بدین معنا که خداوند از چنین کسانى عذاب قتل و زنا را برداشته و ثواب قتل به حق و عفت به آنان می دهد.[۵]
۳ – در این مسئله نخست باید دید که گناه چیست؟ آیا نفس و خود عمل ناشایست گناه است، و در مقابل نفس فعلى دیگر حسنه است، یا آن که نفس فعل و حرکات و سکناتى که فعل از آن تشکیل شده، در گناه و ثواب یکى است، و اگر یکى است، پس گناه شدن گناه از کجا و ثواب شدن عمل ثواب از کجا است؟
مثلاً عمل زنا و نکاح چه فرقى با هم دارند؟ که یکى گناه و دیگرى ثواب شد، با این که حرکات و سکناتى که عمل، از آن تشکیل یافته در هر دو یکى است؟ و همچنین خوردن که در حلال و حرام یکى است؟
در این موضوع، اگر دقت کنیم خواهیم دید تفاوت این دو در موافقت و مخالفت خدا است؛ مخالفت و موافقتى که در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته می شود، نه خود نفس فعل؛ چون نفس فعل و حرکات و سکنات که یا آن را زنا می گوییم و یا نکاح، به هر حال فانى شده، از بین می رود، و تا یک جزئش فانى نشود نوبت به جزء بعدی اش نمی رسد. و روشن است که وقتى خود فعل از بین رفت، عنوانى هم که ما به آن بدهیم – چه خوب و چه بد – از بین می رود. و حال آن که ما می گوییم عمل انسان مانند سایه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است که یا مستتبع عقاب است و یا ثواب، و همواره با آدمى هست تا در روز «تُبْلَى السَّرائِرُ»[۶] خود را نمایان کند.
این را نیز می دانیم که اگر ذات کسى شقى و یا آمیخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتکب عمل زشت و گناه نمی شود، – همان حرکات و سکناتى را که در یک فرد شقى به صورت زنا در می آید، و دیگری انجام می دهد، بدون این که زنا و کار زشت بوده باشد- پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است، چه آن ذاتى که به تمام معنا شقى است و یا ذاتى که آمیخته با شقاوت و خباثت است.
حال که چنین شد، اگر فرض کنیم چنین ذاتى از راه توبه و ایمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طیب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد، و آن ذات مبدل به ذاتى گشت که هیچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه این تبدل این است که آثارى هم که در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بودیم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود که با نفس سعید و طیب و طاهر مناسب باشد و آن این است که: عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگیرد. و چه بسا ذکر رحمت و مغفرت در ذیل آیه اشاره به همین معنا باشد.[۷]
خلاصه این که منظور از سیئات، نفس اعمالى که انسان انجام می دهد نیست، بلکه آثار سویى است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى که توبه کند و ایمان آورد، آن آثار سوء از روح و جانش برچیده می شود، و تبدیل به آثار خیر می گردد، و این معناى تبدیل سیئات به حسنات است.
البته از آن جا که خداوند بر هرکاری قادر و توانا است، هر گونه از این نوع تبدیل ها منافاتى با قدرت مطلقه او ندارند، و ممکن است همه اینها در مفهوم آیه جمع باشند، و هیچ منافاتی هم با عقل ندارند.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. فرقان، ۷۰٫
[۲]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۷، ص ۲۸۱ تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج ۶، ص ۳۹۴، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، ۱۳۳۶ش.
[۳]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج ۶، ص ۱۱۵، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۴]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۲۸۱٫
[۵]. قرطبى محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج ۱۴، ص ۷۷، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
[۶]. طارق، ۹٫
[۷]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۲۴۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ۱۵، ص ۳۳۵- ۳۳۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
پاسخ دهید