سال

علی بن أبی طالب (علیه السّلام)، در سال چهل هجری به شهادت رسید و منابع کهن شیعه[۱] و اهل سنت[۲] بر این گزارش تفاهم دارند؛ حتی مسعودی که در یک گزارش خود از سال ۴۱ هجری به عنوان سال شهادت آن گرامی یاد کرده[۳] – و نقل متفردی است در گزارش دیگر خود سال چهل هجری را سال شهادت این حضرت دانسته است.[۴]

ماه

درباره ماه شهادت امیر مؤمنان (علیه السّلام) نیز میان منابع کهن تاریخی شیعیان و سنیان موازنه برقرار است؛ تمامی منابع تاریخی دو گروه بر شهادت آن گرامی در ماه رمضان اتفاق دارند.[۵] تنها یک نقل در برخی از منابع اهل سنت، شهادت آن بزرگوار را در ربیع الأول[۶] یا ربیع الأخر[۷] دانسته که آن نیز به جهت مخالفت با منابع و گزارش‌های معتبر در این خصوص، نزد آنان پذیرفته نیست.[۸]

روز

درباره روز شهادت امیر مؤمنان (علیه السّلام) منابع کهن شیعه و اهل سنت اتفاق نظر ندارند. این منابع گویه‌های میان نهم[۹] تا بیست و نهم ماه[۱۰] مبارک رمضان را در این خصوص گزارش کرده‌اند که تفصیل آن در پایان این بخش خواهد آمد.

بررسی منابع

این پژوهش گزارش شهادت آن گرامی در بیست و یکم ماه رمضان را از چند جهت ترجیح می‌دهد:

اول: روایت‌های اهل بیت (علیهم السّلام)

این روایت‌ها، خود بر دو گروه هستند:

۱٫‌ روایت‌هایی که سند معتبر دارند و شهادت امیر مؤمنان (علیه السّلام) را در بیست و یکم ماه رمضان می‌دانند؛ کلینی از طریق محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر یا صادق (علیه السّلام) چنین گزارش کرده است: «امیر مؤمنان (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان مورد سوء قصد قرار گرفت و در بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید».[۱۱]

شیخ صدوق هم با سند معتبر[۱۲] از محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر یا صادق (علیه السّلام) چنین آورده است: «در شب نوزدهم ماه رمضان امیر مؤمنان (علیه السّلام) مورد اصابت قرار گرفت و در بیست و یکم همین ماه درگذشت».[۱۳]

شیخ طوسی نیز از طریق زراره از یکی از دو امام یاد شده چنین نقل کرده است: در بیست و یکم ماه رمضان غسل کردن مستحب است و در این شب عیسی پسر مریم (به آسمان) برده شد. وصی موسی و امیر مؤمنان نیز در این شب درگذشتند.[۱۴]

این گروه از روایات، پشتیبان‌های تاریخی و حدیثی نیز دارند که گزارش‌های تاریخی در قسمت بررسی منابع تاریخی شیعیان و سنیان در این خصوص خواهد آمد.[۱۵] پشتیبان حدیثی نیز روایت‌هایی هستند که کلینی و شیخ طوسی آن‌ها را نقل کرده‌اند. شیخ طوسی با سند معتبر[۱۶] از طریق محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر یا صادق (علیه السّلام) این چنین گوید: شب بیست و یکم ماه رمضان شبی است که «اُصیب فیها سید أوصیاء الأنبیاء» و درآن شب عیسی پسر مریم (به آسمان) برده شد و موسی درگذشت.[۱۷]

در این روایت درباره موضوع مورد بحث، واژه «أُصیب» به کار رفته است و در زبان عربی، این واژه اگر به وسیله «با» متعدی گردد، به معنای دردمندی و بیمار شدن و آسیب دیدن است، مانند: «أُصیب بمرض»[۱۸] و اگر متعدی بنفسه باشد به معنای به مقصد رسیدن و یافتن مقصود خویش است[۱۹] که در این‌جا به معنای دوم است. پس «اُصیب فیها سیّد أوصیاء الأنبیاء» یعنی مقصود سیّد اوصیای[۲۰] پیامبران که همانا شهادت بود-[۲۱] در آن شب به دستش آمد؛ بنابراین این تعبیر در این روایت دلالت دارد بر این‌که شهادت آن گرامی در بیست و یکم ماه رمضان رخ داد؛ چنان‌که هم‌زمانی شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) با رفعت حضرت عیسی (علیه السّلام) در این روایت، به این معنا گواهی می‌دهد. گفتنی است در برخی روایات [۲۲] این هم‌زمانی شهادت حضرت أمیر المؤمنین (علیه السّلام) با به آسمان برده شدن حضرت عیسی (علیه السّلام) در «شب بیست و یکم ماه رمضان»، گزارش شده است.

کلینی با سند معتبر[۲۳] از امام باقر (علیه السّلام) آورده است که در «شب شهادت امیر مؤمنان(علیه السّلام)، وصی موسی درگذشت، عیسی بن مریم (به آسمان) برده شد و در آن شب قرآن نازل گردید»[۲۴] و به تصریح آیه‌ی یک سوره قدر، فرود آمدن قرآن در ماه رمضان [۲۵] و در شب قدر بوده است.[۲۶] در روایات معتبری[۲۷] نیز شب بیست و یکم یا بیست و سوم ماه رمضان، لیله القدر دانسته شده است.[۲۸] با توجه به روایت یاد شده زراره،[۲۹] و برخی از روایت‌ها[۳۰] که شب بیست و یک ماه رمضان را شب درگذشت وصی موسی ندانسته‌اند و این روایت معتبر کلینی که شب درگذشت وصی موسی (علیه السّلام) را همان شب نزول قرآن دانسته، می‌توان گفت مقصود از شب فرود آمدن قرآن در این روایت، همان شب بیست و یکم ماه رمضان است که مولی الموحدین علی (علیه السّلام) نیز در آن شب به شهادت رسید.

افزون بر آن‌‌که اصبغ بن نباته گوید: حضرت امیر (علیه السّلام) درباره مرگ خود چنین پیشگویی کرد که مرگ وی در شبِ به آسمان برده شدن عیسای مسیح رخ می‌دهد.[۳۱] و امام مجتبی (علیه السّلام) نیز در سپیده دم شب شهادت پدرش، با مردم این‌گونه سخن گفت: «در این شب قرآن فرود آمد و عیسی بن مریم به (آسمان ) برده شد و یوشع پسر نون (وصی موسی) به قتل رسید و پدرم امیر مؤمنان (علیه السّلام) به ملکوت اعلی پیوست».[۳۲]

۲٫‌ تنها یک روایت هست که پس از نقل وصیت حضرت امیر (علیه السّلام) در آخرین لحظه‌ی حیات، بر شهادت آن گرامی در ۲۳ ماه رمضان با تعبیر «حتی قبض لیله ثلاث و عشرین من شهر رمضان»[۳۳] تصریح دارد. با پژوهشی که در طریق نقل این وصیت حضرت امیر (علیه السّلام) انجام یافت، این نتیجه به دست آمد که گویا تعبیر «حتی قبض لیله ثلاث و عشرین ..» در روایت پیش گفته؛ از سوی راوی است نه از امام باقر (علیه السّلام)؛ چرا که برخی از منابع فقط همین وصیت را- بدون ثبت تاریخ شهادت نقل کرده‌اند[۳۴] و کسانی که این وصیت را با تاریخ دقیق شهادت ثبت کرده‌اند، یکدست نیستند؛ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی روایت یاد شده را با اختلاف در سند روایت و اختلاف در ثبت تاریخ شهادت امیر مؤمنان (علیه السّلام) نقل کرده‌اند؛ کلینی این وصیت را بی‌سند و بی‌انتساب به امام (علیه السّلام) آورده و با تعبیر «و کانت الوصیه الأخری: بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصی به علیّ بن أبی طالب…» آن را آغاز کرده و با جمله : «حتی قبض … لیله ثلاث و عشرین من شهر رمضان لیله الجمعه…» به پایان برده است.[۳۵] شیخ طوسی نیز آن را با متنی همگون در دو کتاب غیبت و تهذیب خود از جابر از امام صادق (علیه السّلام) ثبت کرده، لیکن تاریخ شهادت آن گرامی را در هر یک از این دو کتاب، متفاوت با دیگری نقل کرده است؛ در آغاز کتاب غیبت آورده است: این وصیت، همان نسخه کتاب سُلیم است که در اختیار ابان بوده و ابان آن را برای امام سجاد (علیه السّلام) بازگو کرد و آن حضرت نیز سُلیم را تصدیق کرده است. سپس شیخ طوسی درهمین گزارش از سُلیم نقل می‌کند که وی به هنگام وصیت حضرت امیر (علیه السّلام) حضور داشت و بر آن گواه بود. در پایان این روایت آمده است: حضرت علی (علیه السّلام) همواره «ذکر لا اله الّا الله» را بر زبان داشت تا در شب ۲۲ ماه رمضان درگذشت. در همان حال شیخ طوسی افزوده است: در روایت دیگر آمده است: «علی (علیه السّلام) در شب نوزدهم ماه رمضان ترور شد و در شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید» و این گویه را نیز برگزیده است؛[۳۶] ولی در کتاب تهذیب با نقل همین محتوا، در پایان گفته است: آن گرامی همواره ذکر «لا اله الّا الله» را بر زبان داشت تا در نخستین شب از دهه آخر رمضان [یعنی] شب جمعه بیست و یکم ماه رمضان درگذشت.[۳۷]

پیش از شیخ طوسی، شیخ صدوق نیز همین وصیت حضرت امیر (علیه السّلام) را با همین محتوا از حسین بن سعید به سندش از سُلیم نقل کرده و در پایان افزوده است؛ آن گرامی همواره بر ذکر «لا اله الّا الله» اشتغال داشت، تا در شب ۲۱ ماه رمضان درگذشت.[۳۸]

این گزارش‌ با آن‌که در بیان اصل وصیت حضرت امیر المؤمنان (علیه السّلام) یکدست بوده، در تاریخ شهادت آن گرامی همسان نیستند. این ناهماهنگی و اضطراب، می‌نماید که در گزارش قسمت پایانی این روایت، اشتباهی رخ داده است و به جای ۲۱ ماه رمضان، ۲۳ ماه رمضان را پس از نقل هر دو تعبیر ۲۱ و ۲۳ ماه رمضان، برگزیده، خود می‌تواند شاهد دیگری بر این جابه‌جایی و خطای راوی باشد؛ به ویژه آن‌که گزارش کلینی بی‌سند بوده و روایت شیخ طوسی در کتاب غیبت که ۲۳ ماه رمضان را تاریخ شهادت دانسته افتادگی دارد و مرسله است. این‌ها نیز قرینه‌ای بر خطای راوی در ثبت این تاریخ به شمار می‌آید.

ابن أبی الدنیا (۲۸۱ ق) از مورخان کهن اهل سنت[۳۹] نیز این وصیت را از طریق امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده و در پایان، تاریخ شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) را بیست و یکم ماه رمضان یاد کرده که این گزارش وی شاهدی دیگر بر آن‌ جابه‌جایی است. به هر روی این اضطراب، سب تقویت روایت‌های گروه نخست نیز خواهد بود که شهادت حضرت علی (علیه السّلام) را بیست و یکم ماه رمضان دانستند.

 دوم: منابع تاریخی شیعیان

منابع کهن برآن‌اند که علی (علیه السّلام) در شب نوزدهم ماه رمضان مورد سوء قصد قرار گرفت و در شب بیست و یکم ماه رمضان بدرود حیات گفت. این مطلب با تعبیرهای گوناگونی چون: علی (علیه السّلام) «در ۹ شب باقی مانده از ماه رمضان،[۴۰] در شب ۲۱ ماه رمضان،[۴۱] در نخستین شب از دهه آخر ماه رمضان،[۴۲] در نوزده ماه رمضان ترور و پس از دو روز،[۴۳] بدرود زندگی گفت»، در این منابع آمده است.

هر چند دیگر نظریه‌ها نیز در برخی از این منابع و مصادر گزارش شده، لیکن به صورت «گفته می‌شود» یا «فلانی چنین گفت» ثبت شده‌اند.[۴۴]

تنها ابوالفرج اصفهانی در یکی از گزارش‌های خود که گزارشگر آن ابوعبدالرحمن سلّمی است، صحب روز «بدر» یعنی هفدهم ماه رمضان را زمان ترور حضرت علی (علیه السّلام) و شب نوزدهم را شب شهادت آن گرامی ثبت کرده و آن را برگزیده  است،[۴۵] لیکن وی چند گزارش دیگر نیز در این خصوص دارد که در آن‌ها، از طریق ابومخنف و دیگران، شب نوزدهم ماه رمضان را شب شکافته شدن فرق سر حضرت علی (علیه السّلام) به دست ابن ملجم دانسته[۴۶] و از طریق ابومخنف، اسود کندی و اجلح، شهادت آن بزرگوار در ۲۱ رمضان را نقل کرده است.[۴۷]

به نظر می‌رسد گزارش دوم ابوالفرج اصفهانی مبنی بر شهادت حضرت علی (علیه السّلام) در ۲۱ ماه رمضان برتر و استوار است؛ چرا که در میان راویان این گویه، لوط بن یحیی، مکّنی به ابومخنف (۹۰ ۱۵۷ ق) حضور دارد. ابومخنف افزون بر آن‌که از مورخان بنام[۴۸] نیمه نخست قرن دوم هجری و مورد اعتماد تاریخ‌نگاران کهن چون طبری، نجاشی،[۴۹] خود ابوالفرج اصفهانی و دیگران[۵۰] به شمار می‌آمد، نیای او؛ مخنف بن سلیم أزدی از یاران حضرت امیر (علیه السّلام)[۵۱] بود که برخی از گزارش‌های لوط بن یحیی در موضوع مورد بحث، منسوب به او بوده است.[۵۲] در این صورت گزارش ابومخنف، از منبع نخست خواهد بود. وانگهی خود ابومخنف در حوادث عراق تخصص ویژه داشته[۵۳] و شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) از رخدادهای کوفه به شمار می‌آید.[۵۴]

دیگر راوی این گزارش، اجلح که همان یحیی بن عبدالله معروف به اجلح است نیز در نگاه رجال‌شناسان، معتبر دانسته شده و نام وی در ردیف راویان امام صادق (علیه السّلام) به ثبت رسیده و از او به نیکی نام برده شده است.[۵۵]

از سویی گزارش نخست ابوالفرج از ابوعبدالرحمن سلّمی، مضطرب است؛ چرا که در برخی از نسخه‌های مقاتل الطالبیین درباره همین موضوع از طریق ابوعبدالرحمن، به جای صبح روز «بدر»، صبح روز «قدر» ثبت شده و چنین آمده است: «ترور علی (علیه السّلام) در صبح روز قدر یعنی روز نوزده ماه رمضان بود».[۵۶] ابن أبی الحدید نیز همین تاریخ را از ابوالفرج نقل کرده[۵۷] و این می‌تواند نشانه صحیح بودن گزارش دوم ابوالفرج باشد. با این رویکرد باید گفت بر مبنای منابع کهن شیعه، حتی مقاتل الطالبیین، حضرت امیر (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان ترور گشت و در ساعت‌های آخر شب جمعه[۵۸] بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید.

گفتنی است در مصادر متأخر شیعه نیز بر همین دیدگاه تأکید شده است.[۵۹] گویی اینان نیز بر آن منابع کهن اعتماد کرده‌اند، یا بر منابع دیگری در این خصوص دست یافته‌اند که هم‌اکنون در دسترس نیست.

سوم: منابع سنیان

این منابع در خصوص شب یا روز شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) گویه‌های پراکنده‌ای را گزارش کرده‌اند. به گفته برخی مصادر،[۶۰] مشهور میان آنان این است که آن بزرگ در شب هفدهم ماه رمضان ترور و در شب نوزدهم همان ماه بدورد زندگی گفت، لیکن این گویه و شهرت آن، از چند جهت مورد نقد است:

۱٫‌ شهرت مورد نظر این مصادر، برگرفته[۶۱] از برخی منابع متقدمی است که گزارش‌های آن‌ها یا متناقض با گزارش‌های دیگر هستند که از همان طریق نقل شده‌اند و یا بی‌سند گزارش شده‌اند و و یا سند آن‌ها مضطرب است.

بلاذری (۲۷۹ ق) تاریخ یاد شده درباره شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) را به لوط بن یحیی معروف به ابومخنف منتسب کرده،[۶۲] در حالی که از ابومخنف گزارش دیگری در دست است که وی ترور آن گرامی را در نوزدهم ماه رمضان و شهادت حضرت را در بیست و یکم همان ماه[۶۳] دانسته است و این نقل وی، از طریق دیگر و با سند معتبر پیشینیان دارد که بدان اشاره شد.[۶۴] با توجه به دو گزارش متناقضِ ابومخنف و نبودن پشتیبانی معتبر برای گزارش بلاذری، در مآخذ پیش از او، باید گفت این نقل بلاذری از ابومخنف در خور اعتماد نیست.

ابن قتیبه دینوری (۲۷۶ ق) با استناد به گزارش ابن اسحاق درباره شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) گوید: «و قتل لیله الجمعه لتسع عشره لیله مضت من شهر رمضان» [۶۵] لیکن از ابن اسحاق گزارش دیگری در دست است که بر آسیب دیدن حضرت علی (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان و درگذشت وی در بیست و یکم همان ماه تصریح دارد.[۶۶] این گزارش ابن اسحاق با توجه به پشتیبان داشتن،[۶۷] قوی‌تر است. افزون بر آن که واژه «قتل» در ادبیات عرب دو پهلو و مبهم است و می‌توان آن‌ را بر دو معنای: آسیب‌دیدگی که به درگذشت بینجامد (ضرب)، یا درگذشتی که پس از آسیب دیدن رخ دهد (قُبض)» به کار برد،[۶۸] لیکن اگر همراه با واژه دیگری باشد که یکی از دو معنا را تعیین کند بر اساس قانون اطلاق و تقیید، بدان معنا خواهد بود. در گزارش ابن قتیبه، در کنار تعبیر «قتل»، واژه «لیله الجمعه» نیز ثبت شده است و این واژه نشانه آن است که تعبیر «قتل» در این گزارش به معنای آسیب‌دیدگی (ضُرب) است؛ چرا که غالب منابع سنیان بر آن‌اند که آن حضرت در شب جمعه آسیب دید و در روز جمعه و شنبه زنده بود.[۶۹] افزون بر آن، ابن کثیر تعبیر «قتل» را در همین مورد «ضُرب» معنا کرده است؛ چون در یک تعبیر می‌گوید: و الحاصل ان علیاً قتل یوم الجمعه سَحَراً … و در عبارت دیگر به نقل از محمد بن عمر می‌نویسد: ضُرب علیّ یوم الجمعه فمکث یوم الجمعه و لیله السّبت و تُوفّی لیله الأحد… .[۷۰] بر این اساس باید گفت طبق گزارش ابن قتیبه، آسیب‌دیدگی حضرت امیر (علیه السّلام) در نوزده ماه رمضان و درگذشت وی در بیست و یکم همان ماه رخ داده است.

طبری (۳۱۰ ق) نیز نقل ترور و شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) در هفدهم و نوزدهم ماه رمضان را از طریق محمد بن سعد (۱۶۸ ۲۳۰ ق) به محمد بن عمر واقدی (۱۳۰ ۲۰۷ ق) منتسب کرده،[۷۱] در حالی که محمد بن سعد این گزارش را به واقدی نسبت نداده و آن را بی‌نسد و با تعبیر «گفته‌اند» نقل کرده است.[۷۲] هر چند محمدبن سعد، شاگرد و کاتب واقدی به شمار می‌آید[۷۳] و از او فراوان روایت کرده است،[۷۴] گزارش وی در این خصوص به واقدی منتسب نیست و خود ابن سعد هم با سال چهل هجری، حدود یک قرن فاصله دارد؛ بدین جهت این گزارش طبری از محمد بن سعد بی‌سند بوده و در خور اعتبار نیست.

هر چند از طبری [۷۵] و طبرانی[۷۶] گزارش دیگری نیز در خصوص تاریخ یاد شده در دست است که به اسماعیل بن راشد می‌انجامد، لیکن از اسماعیل بن راشد طریق دیگری وجود دارد مبنی بر آسیب دیدن حضرت امیر (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان و به شهادت رسیدن او در بیست و یکم همان ماه[۷۷] و این نقل هم، پشتیبان‌هایی دارد که پیش از این گفته شد.[۷۸] پس گزارش طبری و طبرانی از اسماعیل بن راشد معتبر نیست.

ابن عساکر (۵۷۳ ق) نیز تاریخ پیش گفته[۷۹] درباره شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) را گزارش کرده و آن را به ابوعبدالرحمن سُلّمی منتسب کرده است،[۸۰] لیکن از ابوعبدالرحمن سُلّمی نقل دیگری مبنی بر ترور شدن آن گرامی در نوزدهم ماه رمضان و به شهادت رسیدنش در بیست و یکم ماه رمضان وجود دارد[۸۱] که با توجه به متناقض بودن دو گزارش و پشتیبان داشتن نقل دوم وی،[۸۲] نمی‌توان به گزارش نخست اعتماد کرد.

۲٫‌ گزارش‌های معتبری از دیدگاه سنیان، در دست است مبنی بر این‌که ترور حضرت امیر (علیه السّلام)، در شب نوزدهم ماه رمضان و شهادت او در سپیده دم بیست و یکم همان ماه رخ داد. این گزارش‌ها نشان از ضعیف بودن سند نظر مشهورِ اهل سنت دارد. حاکم نیشابوری (۴۰۵ق) با استناد به روایتی که آن را بر مبنای رجال‌شناسی بخاری و مسلم معتبر دانسته، بر این دیدگاه تأکید کرده و افزوده است: امام مجتبی (علیه السّلام) نیز در آن روز، به خطابه برخاست و در آن ، بخشی از فضیلت‌های پدر را برشمرد و شهادت ایشان در آن شب را یکی از آن ‌ها دانست و آن شب را برابر با شب نزول قرآن، به آسمان برده شدن عیسی (علیه السّلام) و درگذشت [وصی] موسی (علیه السّلام) خواند.[۸۳]

ابن ابی الحدید (۶۵۷ ق) نیز پس از بیان این گزارش که علی (علیه السّلام) در شب نوزدهم ماه رمضان ترور شد و در شب بیست و یکم همان ماه بدرود زندگی گفت، بر آن اعتماد کرده و چنین افزوده است: پیمان ابن ملجم با دو نفر دیگر (بُرَک بن عبدالله، عمرو بن بکر تمیمی) برای ترور سه شخصیت معروف آن روز جامعه اسلامی (علی (علیه السّلام)، معاویه و عمرو بن عاص) در شب نوزدهم ماه رمضان بدان جهت است که آنان [به باوری خطا دچار آمده بودند و علی بن أبی طالب تندیس عدالت و فضیلت را با محور شرارت دورانشان معاویه و عمرو بن عاص یکسان پنداشتند و] گفتند: «این سه تن از حاکمان، ستم‌پیشه هستند و کشتن اینان موحب تقرب به پروردگار است و بسی سزا است که آن کار در برترین فرصت‌ها انجام گیرد» و شب نوزدهم ماه رمضان بدان جهت که در او امید شب قدر بودن است، برای انجام کار آنان برگزیده شد.آن‌گاه افزوده است: بسی جای شگفتی است که آدمی جرم بزرگی چون به شهادت رسانیدن امیر مؤمنان (علیه السّلام) در چنین شبی را برترین کار و موجب تقرب به پروردگار به شمار آورد.[۸۴] در جای دیگر هم از ابومخنف همین تاریخ را برای شهادت آن گرامی ثبت کرده است.[۸۵]

مِزّی (۷۴۲ ق) درباره شب شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) با استناد به نقل شش کتاب[۸۶] معتبر (صحاح ستّه) سنیان از شعبی (۱۰۳ ق)، چنین می‌گوید: «هجده شب از ماه رمضان گذشته بود که علی (علیه السّلام) مورد سوء قصد قرار گرفت و در نخستین شب از دهه پایانی آن ماه بدرود زندگی گفت».[۸۷] هر چند در این گزارش تعبیر «گذشتن هجده از ماه رمضان» ثبت شده است، مقصود این است که پس از گذشت  هجده شب، در شب نوزدهم، حادثه‌ی ترور حضرت امیر مؤمنان (علیه السّلام) رخ داد؛ چرا که به اتفاق تمامی منابع، آن بزرگوار پس از ترور، دو روز زنده بود[۸۸] و شهادت وی در شب بیست و یکم ماه رمضان که نخستین شب از دهه آخر ماه است، رخ داد. پس این گزارش نیز، با توجه به اعتبار صحاح سته نزد اهل سنت، از نقل‌های معتبر سنیان به شمار می‌آید.

ابن بطریق (۵۲۳ ۶۰۰ ق) نیز که از عالمان شیعه است، همچون مزّی با استناد به شش کتاب معتبر سنیان و کتاب مناقب ابن مغازلی، شهادت أمیر مؤمنان (علیه السّلام) را در بیست و یکم رمضان دانسته است.[۸۹]

خوارزمی (۵۶۸ ق) که گزارش‌های مختلف راویان و مورخان را در این خصوص نقل کرده، در آغاز، نقل آسیب دیدن حضرت امیر (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان را از اسماعیل بن راشد ثبت کرده[۹۰] – که این چینش و ساختار، نشانگر گزینش این گویه از سوی او است و پس از چند صفحه، از محمد بن حبیب بغدادی در کتاب المحبر الکبیر، چنین نقل کرده است: علی (علیه السّلام) دو شب مانده به دهه دوم (یعنی نوزدهم) ماه رمضان ترور گشت و در اولین شب از دهه آخر (یعنی بیست و یکم) همان ماه به ملکوت اعلی پیوست.[۹۱]

افزون بر همه این‌ها، ابن أبی الدنیا (۲۸۱ ق) که در شمار مورخان کهن اهل سنت است، با استناد به روایتی که آن را از طریق جابر بن زید (یزید) به امام باقر (علیه السّلام) مستند کرده و نیز با استناد به گزارش ابن اسحاق، شب شهادت حضرت امیر (علیه السّلام) را بیست و یکم ماه رمضان می‌داند.[۹۲]

بنابراین باید گفت نقل ابومعشر در این خصوص که با تعبیر «لسبع عشره لیله من رمضان»[۹۳] آمده است، از اشتباه نسخه‌برداران است که به جای عبارت «لستع عشره لیله» ثبت شده است. این گونه اشتباه‌ها در نسخه‌برداری از خط‌های کوفی، کم نیست.

با توجه به این مطالب، نمی‌توان برای نظریه مشهور سنیان در خصوص شهادت امیر مؤمنان (علیه السّلام) دلیل معتبری ارائه و بر آن اعتماد کرد و دیگر دیدگاه‌ها نیز به جهت آسیب‌های یاد شده، همین سرنوشت را دارند. پس دیدگاهی در خور اعتماد است که شکافته شدن فرق سر علی (علیه السّلام) را در نوزدهم ماه رمضان و شهادت وی را در بیست و یکم همان ماه می‌داند؛ چرا که این دیدگاه افزون بر استواری سندش[۹۴] نزد اهل سنت، با روایت‌های معتبرِ به دست آمده از اهل بیت (علیه السّلام)[۹۵] و گویه معروف و مستند شیعیان[۹۶] هماهنگ است و این همگونی دلیلی دیگر بر اعتبار آن خواهد بود.

نتیجه

برآیند بحث این است که حضرت امیر (علیه السّلام)، در شب نوزدهم ماه رمضانِ سال چهل هجری به دست روسیاه‌ترین فرد[۹۷] (ابن ملجم مرادی) در مسجد کوفه ترور گشت و در شب بیست و یکم ماه رمضان همان سال بدرود زندگی گفت. یعقوبی و مفید ساعت دقیق این حادثه را بخش آخر شب ثبت کرده‌اند،[۹۸] لیکن در نسخه‌ای از کتاب العمده ابن بطریق، این زمان، یک سوم از شب رفته دانسته شده و در نسخه دیگر آن، یک سوم باقی مانده از شب ثبت شده است.[۹۹] و شاید بتوان گزارش نسخه دوم را با پشتیبانی گزارش یعقوبی و مفید ترجیح داد که با دفن پنهانی آن گرامی در آن شب نیز بیشتر سازگار است.

این روز به محاسبه شمسی برابر با جمعه دوم بهمن ماه سال ۳۹ (۱۰ / ۱۱/ ۳۹) و مطابق با ۱۱ ژانویه ۶۶۱ میلادی خواهد بود که از سن شریف آن حضرت بیست و دو هزار و سیصد و نود دو (۲۲۳۹۲) روز می‌گذشت.[۱۰۰]

دیگر گویه‌ها درباره شب شهادت آن گرامی که برتابیدنی نیستند چنین است:

-‌ ابن ملجم در شب یازدهم ماه رمضان علی (علیه السّلام) را مورد سوء قصد قرار داد.[۱۰۱]

-‌ ابن ملجم علی (علیه السّلام) را پس از گذشتن سیزده شب از ماه رمضان به قتل رسانید.[۱۰۲]

-‌ علی بن أبی طالب در هفدهم ماه رمضان مورد سوء قصد قرار گرفت و در نوزدهم همان ماه به قتل رسید.[۱۰۳]

-‌ فرود آمدن شمشیر بر علی (علیه السّلام) نُه شب باقی مانده از رمضان یا بیست و یکم این ماه بود و در بیست و سوم همان ماه درگذشت.[۱۰۴]

-‌ علی (علیه السّلام) در بیست و یکم ماه رمضان آسیب دید و در بیست و چهارم همان ماه از دنیا رفت.[۱۰۵]

-‌ علی (علیه السّلام) در شب بیست و هفتم ماه رمضان درگذشت.[۱۰۶]

مرقد

فرزندان امیر المؤمنین (علیه السّلام) امام حسن و امام حسین (علیه السّلام) با دو نفر دیگر – [۱۰۷]پیکر پاک پدر را پس از شهادت، تجهیز کردند و طبق وصیت ایشان[۱۰۸] به بیرون شهر کوفه برده، در مکانی که «غریین»[۱۰۹] نام داشت، بر صخره‌ای سفید رنگ که اطراف آن را تل‌های کوچک فرا گرفته بود، شبانه به خاک سپردند و قبرش را پنهان کردند؛[۱۱۰] چرا که بنی‌امیه و خوارج اگر بر آن دست میی‌یافتند، آن را نبش و به آن بی‌احترامی می‌کردند.[۱۱۱]

ائمه (علیه السّلام) به صورت پنهانی به زیارت آن مرقد پاک می‌رفتند[۱۱۲] تا این‌که حکومت امویان منقرض گشت و امام صادق (علیه السّلام) با رفتن مکرر و علنی خود و تأکیدهای فراوان به یاران خویش، این قبر پاک را ‌آشکار ساخت[۱۱۳] و از آن پس، دوستان اهل بیت (علیهم السّلام) به زیارت آن مکان پاک شتافتند؛ حتی برخی حاکمان عباسی و وزیران آنان نیز این قبر را زیارت می‌کردند.[۱۱۴] در حاکمیت معتمد (۲۵۶ ۲۷۹ ق) و معتضد (۲۷۹ ۲۸۹ ق) عباسی، محمد بن زید داعی (۲۷۱ ۲۸۳ ق) از علویان حاکم بر طبرستان بر این مکان، بارگاهی بنیان نهاد[۱۱۵] که پس از آن در طول تاریخ مرمت و توسعه یافت. این بارگاه هم‌اینک همان بارگاه ملکوتی است که در شهر نجف زیارتگاه میلیون‌ها دوستدار اهل بیت (علیهم السّلام) و شیعیان است.

برخی منابع و عمدتاً منابع سنیان، مکان‌های دیگری را قبر آن گرامی دانسته‌اند[۱۱۶] که گزارش‌هایی نادرست هستند؛ چرا که اولاً دفن پیکر پاک آن گرامی در مکان یاد شده مستند به روایت‌های معتبر اهل بیت (علیهم السّلام) است که بدان اشاره شد و به گفته ابن ابی الحدید و ابن طاووس فرزندان هر خانواده به قبرهای نیاکانش بیش از دیگران آگاهی دارند؛[۱۱۷] ثانیاً اگر از مکان‌های دیگر در برخی منابع تاریخی نامی آمده، بدین جهت بوده که به دستور حضرت امیر (علیه السّلام) در آن مکان‌ها قبرهایی ایجاد شده تا دشمنان از بارگاه مطهر او آگاه نگردند.[۱۱۸] وانگهی اگرچه برخی از نگارندگانِ همین منابع گزارش‌های دیگر را نقل کرده‌اند، به گونه‌ای آورده‌اند که حکایت از برنتابیدن آن‌ها دارد و یا بر نادرستی آن گزارش‌ها تصریح کرده‌اند؛ برای مثال ابن أبی الدنیا (۲۰۸ ۲۸۱ ق) که پنج گزارش را در این خصوص نقل کرده، چینش گزارش‌هایش به گونه‌ای است که از آن برمی‌آید وی گزارش یاد شده‌ی اهل بیت (علیهم السّلام) را صحیح و برتر می‌داند؛ چرا که وی این روایت را در رتبه نخست جای داده و آنت را با تعبیر «فأخرج به لیلاً و خرج به الحسن و الحسین و ابن الحنفیه و عبدالله بن جعفر و عدّه من اهل بیتهم فَدُفن فی ظهر الکوفه» ثبت و آن را از راوی معتبری چون محمد بن سائب کلبی (۱۴۶ ق) نقل کرده است که از عالمان و راویان شناخته شده تاریخی به شمار می‌آید.[۱۱۹]

ابوالفرج عبدالرحمن جوزی (۵۹۷ ق) با نقل نشانه هایی در این خصوص، همین بارگاه موجود در نجف را قبر امیر مؤمنان (علیه السّلام) می‌داند و می‌گوید: ابوالغنائم محمد بن علی نرسی (۴۲۴ ۵۱۰ ق) تنها محدث و حافظ زمانش که مورد اعتماد سنیان و از شب‌زنده‌داران کوفه به شمار می‌آمد، در این باره چنین می‌گوید: در کوفه ۳۱۳ صحابی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مدفون‌اند؛ ولی قبر هیچ یک معروف نیست، جز مرقد امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) و آن همان قبری است که مردم [در نجف] آن را زیارت می‌کنند و جعفر بن محمد و پدرش محمد بن علی بن حسین (علیه السّلام) هم آن را زیارت کردند و به دست محمد بن زید داعی حاکم دیلم، صاحب بارگاه شده است.[۱۲۰]

ابن أبی الحدید هم می‌گوید: همین عبدالرحمن بن جوزی از برخی بزرگان اندیشمند کوفه پرسید: درباره این قبر معروف در غری (نجف) که مردم آن را زیارت می‌کنند چه می‌گویید؟ خطیب بغداد گفت: این قبر از آنِ مغیره بن شعبه است؟ آن بزرگ کوفی در پاسخ گفت: این حرف‌ها بی‌اساس و غلط است؛ چرا که قبر مغیره و زیاد در «ثویّه» که مکانی دیگر در نزدیکی کوفه است جای دارد و شعر [حارثه بن بدر غدانی دوست و همنشین زیاد بن أبیه که درباره زیاد سروده است][۱۲۱] شاهد حرف من است که ابوتمام طائی [۱۸۸ ۲۳۱ ق) شاعر و استاد لغت و تاریخ و ایام عرب، در حماسه خود چنین آورده است:

صلّی الإله علی قبر و طَهَّرَه          عند الثویّه یسفیِ فوقَه المورُ

……………….                أبا المغیره و الدنیا مفجّعهٌ

او در این شعر، قبر زیاد را که در کنار قبر مغیره جای دارد در مکانی به نام ثویّه دانسته است.

ابن إبی الحدید در ادامه نقلش را از ابن جوزی افزوده است که قطب الدین ابو عبدالله اقساسی می‌گوید: ما قبرستان قبیله ثقیف در کوفه را می‌شناسیم که در ثویّه جای دارد و قبر مغیره هم در آن مکان قرار دارد. در کتاب اغانی نیز در شرح زندگی مغیره، به این مطلب تصریح شده است.[۱۲۲] برای توضیح بیشتر به منابعی که در این باره تألیف شده‌اند، مراجعه شود.[۱۲۳]


جدول تطبیقی ولادت و شهادت امام اول (علیه السّلام)

بر اساس تاریخ قمری، شمسی و میلادی

نام

علی

لقب

امیر المؤمنین

کنیه

ابوالحسن / ابوالحسین

نام پدر

ابوطالب/ عبدمناف (عمده الطالب، ص ۲۲ ۲۳)

نام مادر

فاطمه بنت اسد

 

 

روز/ ماه/ سال

قمری

شمسی

میلادی

ولادت

روز

جمعه/ ۱۳

۱۸

۱۰

ماه

رجب

مهر

اکتبر

سال

۳۰ عام الفیل

شمسی

۶۰۰

شهادت

روز

جمعه /۲۱

۱۰

۱۱

ماه

رمضان

بهمن

ژانویه

سال

۴۰

۳۹

۶۶۱

  منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی


[۱]. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۲۱۳ و کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۵۲ و ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۵) و مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۱ و ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۳۳ و مفید، الأرشاد (مصنفات، ج ، ص ۹ و ۱۹) و مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۲۶) و سید رضی، خصائص امیر المؤمنین، ص ۳۹ و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۱۹ و مصباح المتهجد، ص ۴۳۷ و کتاب الغیبه، ص ۱۱۷ و فتال، روضه الواعظین، ص ۷۶ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۳۰۹ و تاج الموالید (مجموعه نفیسه، ص ۹۲) و ابن شهر آ‌شوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۳۰۷ و اربلی، کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۳۲ و شهید اول، الدروس، ج ۲، ص ۶ و ابن عنبه حسنی، عمده الطالب، ص ۷۸ و نیز مصادر متإخر بر همین گزارش تأکید ورزیده‌اند.

[۲]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۳۷ و ابن قتیبه، الإمامه و السیاسه، ص ۱۶۰ و المعارف، ص ۹۱ و بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵۳ و طبری، تاریخ، ج ۵، صص ۱۴۳ و ۱۴۸ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۱۱۱ و ابن عبد البر، الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۹۴ و خوارزمی، مناقب آل أبی طالب، ۲۷۵ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق: ترجمه علی بن أبی طالب، ج ۱، ص ۳۴ و ابن اثیر، اسد الغابه، ج ۴، ص ۳۷ و گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۴۶۲ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۶۲ و ابن حجر، الإصابه، ج ۲، ص ۵۱۰٫ دیگر منابع و مصادر آنان نیز بر همین نقل استوارند.

[۳]. مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۳۱ (و روی… کانت الضربه … سنه احدی و اربعین من الهجره).

[۴]. مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۱٫

[۵]. ر.ک به: سال شهادت، ص ۲۲، پاورقی ۳ و ۴٫

[۶]. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۶۶ (با تعبیر قیل).

[۷]. طبری (۳۱۰ ق) تاریخ، ج ۵، ص ۱۴۳٫

[۸]. همان و پیشین (و قیل انه قتل فی ربیع الأول و الأول هو الأصح و الأشهر).

[۹]. مجلسی، بحار، ج ۴۲، ص ۲۰۰٫

[۱۰]. ابن جوزی (۵۸۱ ۶۵۴ ق)، تذکره الخواص، صص ۱۷۵ و ۱۷۷٫

[۱۱]. کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۱۵۴٫ مجلسی، در مرآه العقول (ج ۱۶، ص ۳۷۶) گوید: سند این حدیث صحیح است.

[۱۲]. در سند این روایت علاء وجود دارد که از محمد بن مسلم نقل می‌کند و این علاء به لحاظ نقلش از محمد بن مسلم، علاء بن رزین است و علاء بن رزین به گفته شیخ طوسی: ثقه و جلیل القدر است و صدوق به او چند طریق داشته که صحیح بوده‌اند، چنان‌که طریق شیخ به او نیز صحیح بوده است (خویی، معجم الرجال الحدیث، ج ۱۱، صص ۱۶۵ و ۱۶۷ ۱۶۹).

[۱۳]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۵۵، کتاب صوم، باب غسل در لیالی مخصوصه ماه رمضان، ح ۲۰۱۵٫

[۱۴]. شیخ طوسی، مصباح المتهجد،  ص ۴۳۷ (… قال … و لیله احدی و عشرین، فیها رفع عیسی و قبض وصی موسی و فیها قبض امیر المؤمنین (علیه السّلام)…) به گفته شیخ حر عاملی (وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۹۴۰، ح ۱۳) شیخ طوسی این روایت را از قاسم بن عروه از عبدالله بن بکیر (بن اعین شیبانی) از زراره نقل کرده است و طریق شیخ طوسی به قاسم بن عروه هر چند ضعیف بوده، لیکن ابن داود، قاسم بن عروه را ممدوح دانسته است؛ عبدالله بن بکیر هم به گفته علی بن ابراهیم، شیخ مفید و شیخ طوسی: ثقه و مورد اعتماد و از اصحاب اجماع بوده است (خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۰، ص ۱۲۲ ۱۲۵). به هر روی درباره سند این روایت گرچه به جهت ابهام در طریق شیخ به قاسم بن عروه، نمی‌توان اظهار نظر کرد، لیکن محتوای آن به جهت هماهنگی با دو روایت کلینی و صدوق و روایت معتبر شیخ طوسی از محمد بن مسلم که خواهد آمد- اعتبار می‌یابد.

[۱۵]. ر.ک به: عنوان «دوم: منابع تاریخی شیعیان» به بعد، ص ۲۲۹ ۲۳۷٫

[۱۶]. سند این روایت به گفته علی اکبر غفاری (تهذیب الأحکام، تحقیق علی اکبر غفاری، ج ۱، ص ۱۲۰) صحیح است و در سند آن به ترتیب: حماد بن عیسی جهنی، حریز بن عبدالله سجستانی و محمد بن مسلم وجود دارند که هر یک از اینان از اجلاً هستند و سند شیخ طوسی به حریز و محمد بن مسلم صحیح است (خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۴، ص ۲۴۹ ۲۵۳، شماره ۲۶۳۷).

[۱۷]. تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۱۱۴ (… و لیله احدی و عشرین و هی اللیله التی اصیب فیها سید أوصیاء و فیها رفع عیسی بن مریم (علیه السّلام) و قبض موسی (علیه السّلام)…) و وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۹۳۹، ح ۱۱٫

[۱۸]. فرهنگ جامع، ذیل ماده صوب.

[۱۹]. راغب اصفهانی، المفردات، ذیل ماده «صوب».

[۲۰]. «سیّد الأوصیا» یکی از لقب‌های علی بن أبی طالب (علیه السّلام) است.

[۲۱]. علی بن أبی طالب (علیه السّلام) در پی نویدهای گاه و بی‌گاه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره شهادت وی همواره در انتظار آن و نگران دست نیازیدن به آن بود. وقتی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چگونگی شهادت وی را که اشاره به رخداد نوزدهم ماه رمضان داشت به او خبر داد، خرسند گردید و همواره آن را بازگو می‌کرد. در صبح نوزدهم ماه رمضان سال چهل هجری در پی ترور وی در مسجد کوفه و شکافته شدن فرق سرش فرمود: فزت و ربّ الکعبه (مفید، الإرشاد، مصنفات، ج ، ص ۳۲۰ و ابن قتیبه، الإمامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۸۰ و بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵۹ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۳۵۷).

[۲۲]. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۴۳۷٫

[۲۳]. سند این حدیث به گفته مجلسی در مرآه العقول (ج ۵، ص ۳۱۰) صحیح است.

[۲۴]. الکافی، ۱، ص ۴۵۷، ح ۸٫

[۲۵]. بقره: ۱۸۵٫

[۲۶]. قدر: ۱٫

[۲۷]. مجلسی، مرآه العقول، ج ۱۶، ص ۳۸۰ ۳۸۸، ح ۱ و ۹٫

[۲۸]. کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۱۵۶، ح ۱ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۵۸، باب ۳۲ از ابواب احکام شهر رمضان (عن أبی عبدالله (علیه السّلام) سألته عن لیله القدر؟ فقال: التمسها فی لیله احدی و عشرین او لیله ثلاث و عشرین).

[۲۹]. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۴۳۷٫

[۳۰]. حاکم، المستدرک، ج ۳، ص ۱۵۴، ح ۴۶۸۸ / ۲۸۶ (عن حریث بن مخشی قال … انّ علیّا قتل صبیحه احدی و عشرین من رمضان. قال: فسمعت الحسن بن علیّ یقول و یخطب و ذکر مناقب علیّ فقال: قتل لیله انزل القرآن و لیله اُسری بعیسی و لیله قبض موسی…) حاکم پس از نقل این روایت، سند آن را بر مبنای بخاری و مسلم، صحیح دانسته است.

[۳۱]. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۳۵۸ (… و لأقبضنّ فی اللیله التی رفع فیها عیسی بن مریم…).

[۳۲]. شیخ صدوق، الأمالی، مجلس ۵۲، ح ۴ و مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۳۳٫ گفتنی است که مسعودی این روایت را پس از عبارت «و قبض (علیه السّلام) فی لیله الجمعه لتسع لیال بقین من شهر رمضان» و مطالبی دیگر در این راستا، ثبت کرده و این ساختار نشان آن است که منظور امام مجتبی (علیه السّلام) از تعبیر «در این شب قرآن… همان شب ۲۱ ماه رمضان است.

[۳۳]. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص ۱۹۴ ۱۹۵٫

[۳۴]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۳۸ ۴۰ و اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۳۲٫

[۳۵]. الکافی، ج ۷، ص ۵۱ ۵۲٫

[۳۶]. کتاب الغیبه، ص ۱۹۴ و ۱۹۵٫

[۳۷]. تهذیب الأصول، ج ۹، ص ۲۰۶ ۲۰۹ (کتاب الوصایا).

[۳۸]. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۹۱٫

[۳۹]. مقتل امیر المؤمنین (علیه السّلام)، ص ۴۷ (… حتی قبضه الله فی رمضان اوّل لیله من العشر الأواخر).

[۴۰]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۵۲ (قتل … لتسع بقین من شهر رمضان هر چند برخی از محققان بر آن‌اند که تعبیر «قتل» در سخن کلینی ابهام دارد، شاید منظور او از این تعبیر ترور شدن حضرت علی در شب ۲۱ ماه رمضان باشد (شوشتری، رساله فی تاریخ النبیّ و الأل، ص ۲۹)، لیکن با رویکرد به ثبت، این تعبیر درباره شب شهادت آن گرامی، باید گفت منظور کلینی از واژه «قتل» شهادت آن امام بزرگوار است نه ترور وی) و مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۳۲ (و قبض فی لیله الجمعه لتسع لیال بقین من شهر رمضان) و طبرسی، إعلام الوری، ج ۱، ص ۳۰۹ و شهید اول، الدروس، ج ۲، ص ۶ (و قبض قتیلاً لیله الجمعه لتسع لیال بقین من شهر رمضان …).

[۴۱]. مفید، الارشاد (مصنفات، ج ، ص ۹) (کانت وفاه امیر المؤمنین (علیه السّلام) لیله الجمعه، لیله احدی و عشرین من شهر رمضان) و حاسب طبری، زیج مفرد، ص ۶۴ و فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص ۱۳۲ و ابن بطریق، العمده، ص ۷۲ و ابن طقطقی، الأصیلی، ص ۶۵ و علامه حلی، المستجاد من کتاب الإرشاد (مجموعه نفیسه، ص ۱۳) و کفعمی، المصباح، ص ۵۱۳٫

[۴۲]. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص ۲۱۲٫

[۴۳]. ابن أبی ثلج، تاریخ الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۵ ۶) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۳۵۳ و ۳۵۷ و اربلی، کشف الغمه، ج ۱، صص ۴۲۸ ۴۲۹٫

[۴۴]. از باب نمونه می‌توان به مجلسی، مرآه العقول، (ج ۲۳، ص ۸۸) و بحار، (ج ۴۲، ص ۱۹۹ ۲۰۳) مراجعه کرد.

[۴۵]. مقاتل الطالبیین، ص ۳۳٫

[۴۶]. همان، ص ۳۳ ۳۴٫

[۴۷]. همان، ص ۴۱٫

[۴۸]. رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص ۸۵٫

[۴۹]. نجاشی، رجال، ص ۳۲۰، ش ۸۷۵٫

[۵۰]. پیشین، ص ۸۶٫

[۵۱]. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص ۸۱، شماره ۸۰۸٫

[۵۲]. مقاتل الطالبیین، ص ۳۴ و ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۱۷٫

[۵۳]. رسول جعفریان، سیره رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص ۸۶٫

[۵۴]. تمامی منابع شیعیان و سنیان اجماع دارند بر این‌که شهادت حضرت علی (علیه السّلام) در شهر کوفه رخ داد.

[۵۵]. خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۳۶۵ و نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۲۳۴٫

[۵۶]. مقاتل الطالبیین، ص ۳۹ (در چاپ مصر) و ص ۴۰ (در چاپ بیروت: دار المعرفه)، پاورقی (… لأنّها لیله الجمعه صبیحه قدر لتسع عشره لیله خلت من شهر رمضان…).

[۵۷]. شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۲۱ ۱۲۲٫

[۵۸]. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۲۱۲ و مفید، الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص ۹) (کانت وفاه امیر المؤمنین (علیه السّلام) قبیل الفجر، من لیله الجمعه، لیله احدی و عشرین).

[۵۹]. ابن عنبه، عمده الطالب، ص ۷۹ و کفعمی، المصباح، ص ۵۲۳ و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعه نفیسه، ص ۵۸۲) و مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۹۹ ۲۰۲٫

[۶۰]. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۷، صص ۳۶۱ و ۳۶۵ ۳۶۶ و سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۱۵۶٫

[۶۱]. انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵۲ ۲۵۷٫

[۶۲]. همان.

[۶۳]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۴۹، (در چاپ مصر) (… صبیحه قدر لتسع عشره لیله خلت من رمضان). ر.ک به: قسمت بررسی روایت‌های اهل بیت (علیهم السّلام) و منابع شیعیان، ص ۲۲۳ ۲۳۱٫

[۶۴]. ر.ک به: قسمت بررسی روایت‌های اهل بیت (علیهم السّلام) و منابع شیعیان، ص ۲۲۳ ۲۳۱٫

 

[۶۵]. المعارف، ص ۲۰۸ ۲۰۹٫

[۶۶]. ابن أبی الدنیا، مقتل الطالبیین، ص ۵۸٫

[۶۷]. ر.ک به: قسمت بررسی روایت‌های اهل بیت (علیهم السّلام) و منابع شیعیان، ص ۲۲۳ ۲۳۱٫

[۶۸]. محمد تقی تستری، رساله فی تواریخ النبی و الآل، ص ۲۹٫

[۶۹]. برای مثال به چند مورد بسنده می‌گردد: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، صص ۳۵ و ۳۷ و طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۷۸ و عبدالرحمن بن جوزی، صفه الصفوه، ج ۱، ص ۱۳ (قال العلماءُ بالسیر ضربه عبدالرحمن بن ملجم بالکوفه یوم الجمعه… فبقی الجمعه و السّبت…).

[۷۰]. البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۶۶٫

[۷۱]. طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۷۸٫

[۷۲]. الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۳۵ ۳۶٫

[۷۳]. رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص ۶۰٫

[۷۴]. همان، ص ۶۳٫

[۷۵]. تاریخ، ج ۵، ص ۷۴٫

[۷۶]. المعجم الکبیر، ج ۱، ص ۹۷٫

[۷۷]. خوارزمی، مناقب آل أبی طالب، ص ۳۸۱٫

[۷۸]. ر.ک به: قسمت بررسی روایت‌های اهل بیت (علیهم السّلام) و منابع شیعیان، ص ۲۲۳ ۲۳۱٫

[۷۹]. این‌که امام (علیه السّلام) در هفدهم ماه رمضان مورد سوء قصد قرار گرفت و در نوزدهم همان ماه به شهادت رسید.

[۸۰]. ابن عساکر، ترجمه الامام علیّ بن أبی طالب، ج ۳، ص ۲۹۶٫

[۸۱]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۴۹ و ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۲۱٫

[۸۲]. ر.ک به: قسمت بررسی روایت‌های اهل بیت (علیهم السّلام) و شیعیان، ص ۲۲۳ ۲۳۱٫

[۸۳]. المستدرک، ج ۳، ص ۱۵۴، ح ۴۶۸۸ / ۲۸۶٫

[۸۴]. شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۱۶٫

[۸۵]. همان، ص ۱۲۱ ۱۲۲٫

[۸۶]. صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع ترمذی، سنن نسائی، سنن أبی داود و سنن ابن ماجه قزوینی (تهذیب الکمال، ج ۱، ص ۳۷).

[۸۷]. تهذیب الکمال، ج ۲۰، ص ۴۸۸ (… قتل علیّ لثمانی عشره لیله مضت من رمضان و قبض فی اول لیله من العشر الأواخر).

[۸۸]. برای مثال به سه مورد بسنده می‌شود. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۳۵ و ۳۷ و طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۷۸ و عبد الرحمن بن جوزی، صفه الصفوه، ج ۱، ص ۱۳۹٫

[۸۹]. عمده عیون صحاح الأخبار، ص ۷۲ ۷۳٫

[۹۰]. مناقب آل أبی طالب، ص ۳۸۱٫

[۹۱]. همان، ص ۳۹۶٫

[۹۲]. مقتل امیر المؤمنین، صص ۴۷ و ۵۸٫

[۹۳]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۱۳۶٫

[۹۴]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۱۵۴ و ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۱۶٫

[۹۵]. ر.ک به: قسمت بررسی روایت‌های اهل بیت (علیهم السّلام)، ص ۲۲۳ ۲۲۹٫

[۹۶]. ر. ک به: قسمت بررسی منابع شیعیان، ص ۲۲۹ ۲۳۱٫

[۹۷]. شگفتا! پس از دستگیری ابن ملجم، حضرت امیر (علیه السّلام) به او چنین فرمود: با آن همه نیکی من به تو، چرا به چنین اقدامی دست یاختید؟ وی در پاسخ گفت: شمشیرم را به مدت چهل روز آماده ساختم و از خدا خواستم با آن، بدترین خلقش را به قتل برسانم. حضرت امیر (علیه السّلام) اظهار داشت: «[خدا دعایت را مستجاب کرد] و تو بدترین خلق خدا هستی که به این شمشیر به قتل خواهی رسید. ابن مجلم با همان شمشیر به قتل رسید (ابن أبی الدنیا، مقتل امیر المؤمنین (علیه السّلام)، ص ۳۱)

[۹۸]. یعقوبی تاریخ، ج ۲، ص ۲۱۲ و الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۹).

[۹۹]. ابن بطریق، العمده، صص ۷۲ و ۷۳٫

[۱۰۰]. زمانی قمشه‌ای، هیئت و نجوم اسلامی، ج ۲، ص ۳۲٫

[۱۰۱]. بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۹۰ (و بعضهم یقول…) و مِزّی، تهذیب الکمال، ج ۲، ص ۴۸۸ (و قیل…).

[۱۰۲]. مِزّی، تهذیب الکمال، ج ۲۰، ص ۴۸۸ و عسقلانی، تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۳۳۸٫

[۱۰۳]. ر.ک به: بررسی منابع سنیان (قسمت نخست)، ص ۲۳۲ ۲۳۴٫

[۱۰۴]. الکافلی، ج ۷، ص ۵۲ (بی‌نقل سندی) و مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۳۱ (و روی… کانت الضربه لتسع لیال بقین من شهر رمضان) و شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص ۱۹۴ (با سند مرسل و نپذیرفتن شیخ طوسی) و خوارزمی، مناقب آل أبی طالب، ص ۳۹۲ و صفه الصفوه، ج ۱، ص ۱۳۹ (ضربه ابن ملجم یوم الجمعه … و قیل لیله احدی و عشرین منه … فبقی الجمعه و السبت و مات لیله الاحد، و سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص ۱۷۷ (همان عبارت صفه الصفوه را ثبت کرده است) و ابن صباغ، الفصول المهمه، ص ۶۲۹ (ضربه … لیله الجمعه الحادی و العشرین… و مات … و هی اللیله الثالثه من لیله ضربه…).

[۱۰۵]. ابن عساکر، ترجمه الامام علی بن أبی طالب، ج ۳، صص ۳۲۱ و ۳۴۳٫

[۱۰۶]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۳۹ (به نقلی). در پاورقی تذکره الخواص (ص ۱۷۸) نیز این قول به حسن بصری نسبت داده شده است.

[۱۰۷]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۵۸، ح ۱۱ (با سند معتبر) و الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۲۵). در الأصنام کلبی (ص ۳۱ ۳۳) و فرحه الغری (ص ۵۱) نام آن دو نفر دیگر محمد بن حنیفه و عبدالله بن جعفر یاد شده است.

[۱۰۸]. الکافی، ج ۱، ص ۴۵۶، ح ۵ و ص ۴۵۸، ح ۱۱ (سند هر دو روایت معتبر است) و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۲۴ ۲۵) و ابن طاووس، فرحه الغری، ص ۵۰ و ۹۰٫

[۱۰۹]. غریان دو بنایی بوده همانند دو صومعه که در بیرون کوفه قرار داشت و آن دو را منذر بن إمراء القیس بنیان نهاده بود (معجم البلدان، ج ۴، ص ۱۹۸).

[۱۱۰]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۴۲ و کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۵۶، ح ۵ و ص ۴۵۸، ح ۱۱ (سند هر دو معتبر است) و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص ۲۴ ۲۵) و عبد الکریم بن احمد بن طاووس، فرحه الغری، صص ۵۰ و ۹۰٫

[۱۱۱]. عبد الکریم بن احمد بن طاووس، فرحه الغری، ص ۹۳ (فقلت یابن رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ما منع الأبرار من اهل بیته من اظهار مشهده قال: حذراً من بنی مروان و الخوارج) و مجلسی، بحار، ج ۴۲ف ص ۲۲۲٫

[۱۱۲]. ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج ۲، ص ۲۷۱ و عبد الکریم بن احمد بن طاووس، فرحه الغری، ص ۵۰ و ۵۱ و سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص ۱۷۹ و ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۲۳٫

[۱۱۳]. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۵۶، ح ۶، و ابن طاووس، فرحه الغری، ص ۵۵، الباب السادس و ص ۹۴٫

[۱۱۴]. ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج ۲، ص ۲۷۰ ۲۷۱ و عبدالکریم بن احمد بن طاووس، فرحه الغری، ص ۵۰ ۵۱ و سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص ۱۷۹٫

[۱۱۵]. عبدالکریم بن احمد بن طاووس، فرحه الغری، ص ۵۰ ۵۱ و سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص ۱۷۹، ابن أبی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۱۶ و مجلسی، مرآه العقول، ج ۵، ص ۳۰۷٫

[۱۱۶]. ابن أبی الدنیا، مقتل الإمام امیر المؤمنین (علیه السّلام)، ص ۸۰ ۸۱ و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۱۳۶ ۱۳۸٫

[۱۱۷]. شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۲۲ (… أبناء‌الناس أعرف بقبور آبائهم من غیرهم من الأجانب و هذا القبر الّذی بالغریّ، هو الذّی کان بنو علیّ یزورونه قدیما و حدیثاً و یقولون: هذا قبر أبینا) و اقبال الأعمال، ج ۲، ص ۲۷۰ (اعلم انّ کلّ میّت کان قبره مشهوراً أو مستوراً فانّ اهل بیته … یکونون أعرف بموضع دفنه و قبره…)

 

[۱۱۸]. عبدالکریم بن احمد بن طاووس، فرحه الغری، ص ۷۲ (… ان جعفر بن محمد حدّثها أنّ امیر المؤمنین (علیه السّلام) أمر ابنه الحسن أن یحفرله اربعه قبور فی اربعه مواضع … و انّما أراد بهذا أن لایعلم احد من أعدائه موضع قبره).

[۱۱۹]. کلبی، الأصنام، ص ۳۱ ۳۳ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۳۵۹ و نجاشی، رجال، شماره ۱۱۶۶٫

[۱۲۰]. المنتظم، ج ۱۷، ص ۱۵۱ و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۲۱ ۱۲۲ و ابن ابی الدنیا، مقتل الإمام امیر المؤمنین، ص ۷۹ ۸۰، پاورقی.

[۱۲۱]. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۲، ص ۸۷٫ یاقوت به نقل از ابن حبان می‌گوید: مغیره، ابوموسی اشعری و زیاد  در ثویّه کوفه مدفون‌اند.

[۱۲۲]. ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۲۳ ۱۲۵٫

[۱۲۳]. عبد الکریم بن احمد بن طاووس کتاب فرحه الغری را در همین خصوص نگاشته و مرحوم مجلسی در مرآه العقول (ج ۵، ص ۳۰۵ ۳۰۸) نیز بدان اشاره دارد.