سال
سال شهادت امام کاظم (علیه السّلام) از گزینههایی است که منابع کهن در مورد آن اختلاف دارند. این منابع میان سال ۱۸۱ تا ۱۸۸ هجری، چهار گزارش را به نام سال شهادت آن بزرگوار ثبت کردهاند که تفصیل آن در آخر همین قسمت خواهد آمد. برای گزارش شهادت آن گرامی در سال ۱۸۳ هجری از چند جهت میتوان استدلال کرد:
الف) در بسیاری از منابع کهن شیعیان[۱] و سنیان[۲] بر آن تصریح شده و مورد پذیرش آنها است. در میان این منابع نام نگارندگانی چون نوبختی، کلینی، مسعودی، صدوق، مفید، طوسی و ابن شهر آشوب و… از شیعیان و خطیب بغدادی، طبری، ابن خلکان، ذهبی و… از سنیان به چشم میآید که گزینش این نظریه از سوی اینان با رویکرد به دسترسی آنان به نقلهای دست نخست، نشانه اعتبار این گویه به شمار میآید.
ب) دیگر گویهها در این خصوص – که در برخی از منابعِ یاد شده به ثبت رسیدهاند – با تعبیر «گفته شده» نقل گردیدهاند[۳] و این گونه گزارش کردن، نشانهی سستی گزارش است. سبط بن جوزی نیز شهادت آن گرامی در سال ۱۸۸ را از مدائنی نقل کرده[۴] که با منابع فراوان یاد شده در ستیز است. مسعودی در گزارشی[۵] شهادت آن بزرگوار را در سال ۱۸۶ دانسته، لیکن در نقل دیگر خود، گزینه شهادت آن عزیز در سال ۱۸۳ را برگزیده است.[۶] طبری امامی نیز رحلت آن گرامی در سال ۱۸۴ را گزارش کرده است؛[۷] ولی این گزارش وی افزون بر ناهمگونی با دیگر منابع، در درون خود نیز ناهمگونی دارد که گفته شد.[۸]
ج) بسیاری از منابع یاد شده مدت عمر امام کاظم (علیه السّلام) را ۵۵ سال دانستهاند.[۹] با توجه به تولد آن گرامی در سال ۱۲۸ هجری [۱۰] ۵۵ ساله بودن وی در هنگام شهادت، با سال ۱۸۳ هجری تطبیق دارد. هر چند برخی از منابع، مدت عمر آن حضرت را ۵۴،[۱۱] ۵۷[۱۲] یا ۵۸[۱۳] سال ثبت کردهاند. لیکن با تاریخ سال تولد و وفاتی که خود برای آن حضرت گزارش کردهاند مطابقت ندارد.
دیگر گویهها در خصوص سال شهادت آن امام بزرگ چنیناند:
- سال ۱۸۱ هجری،[۱۴]
– سال ۱۸۶ هجری،[۱۵]
– سال ۱۸۸ هجری.[۱۶]
ماه
درباره ماه شهادت امام کاظم (علیه السّلام) تمامی منابعی که از آن یاد کردهاند، ماه رجب را به ثبت رسانیدهاند؛[۱۷] تنها مستوفی – که در گزارش خود متفرد است – شهادت آن حضرت را در ماه صفر میداند.[۱۸]
روز
منابع یاد شده، درباره روز شهادت آن بزرگوار گزارشهای مختلفی دارند؛ این گزارشها چنیناند: پنج روز از ماه رجب گذشته، پنج روز از ماه رجب باقی مانده، شش روز از ماه رجب گذشته، شش روز از ماه رجب باقی مانده، بیست و پنجم ماه رجب و بیست ششم ماه رجب. با تأملی که در منابع این نقلها صورت پذیرفته، این نتیجه به دست آمد که آن حضرت به دستور هارون الرشید، مسموم گشت[۱۹] و در روز بیست و پنجم ماه رجب، هنگام ظهر[۲۰] یا پس از آن[۲۱] به شهادت رسید. بر این سخن از چند جهت میتوان استدلال کرد:
۱٫ تعیین روز شهادت آن حضرت با تعبیر بیست و پنجم رجب یا پنج روز باقی مانده از ماه رجب، در منابع کهن شیعیان[۲۲] و سنیان[۲۳] کثرت دارد و این کثرت با توجه به نزدیکی مؤلفان این منابع به عصر امامان (علیه السّلام) و امکان دستیابی آنان به نقلهای دست نخست، موجب اعتبار این گزارش خواهد بود.
۲٫ تعبیر پنج روز گذشته از ماه رجب (لخمس خلون من رجب) نخستین بار در گزارش صدوق در عیون اخبار الرضا آمده، سپس حسن بن محمد قمی که معاصر وی بود،[۲۴] آن را آورده است و این نیز از اشتباه راوی یا نسخهبردار، به شمار میآید؛ چرا که در نقل دیگر صدوق در همان کتاب، تعبیر پنج شب باقی مانده از ماه رجب (لخمس لیال بقین من رجب) ثبت شده[۲۵] که روایتی از طریق سلیمان بن حفص است و او از یاران دو امام کاظم و رضا (علیه السّلام) به شمار میرود و[۲۶] اسناد صدوق به وی معتبر است.[۲۷]
در پی صدوق فتال نیشابوری،[۲۸] ابن شهر آشوب[۲۹] و شهید اول[۳۰] با تأکید بر رخداد شهادت امام کاظم (علیه السّلام) در ۲۵ رجب، گزارش شهادت در پنجم ماه رجب را برنتابیده و با تعبیر «گفته شده» ازآن نام بردهاند. پس میتوان گفت مقصود این گویه نیز ۲۵ رجب است که به اشتباه، واژه «بقین» با «خلون» جابهجا شده است، چنانکه ثبت این گزارشها در کتابهای مجلسی[۳۱] و انتخاب ۲۵ رجب به عنوان روز شهادت آن گرامی از سوی ا و،[۳۲] از همین مطلب حکایت دارد.
۳٫ گزارش رحلت امام کاظم (علیه السّلام) در شش روز گذشته از ماه رجب، نخستن بار از سوی شیخ کلینی،[۳۳] سپس در یکی از گزارشهای مفید آمده است،[۳۴] لیکن در گزارش دیگر مفید[۳۵] و نیز شیخ طوسی[۳۶] و برخی از منابعِ پس از او،[۳۷] شهادت آن گرامی در شش روز باقی مانده از ماه رجب دانسته شده و این خود نشانه اشتباه نسخهبردار در نقل کلینی است که مفید و طوسی و دیگران آن را برنتابیدهاند. پس میتوان گفت تعبیر «لستّ خلون من رجب» در گزارش کلینی به اشتباه به جای «لست بقین من رجب» ثبت شده است.
گفتنی است این دو گزارش (پنج روز باقی مانده از رجب و شش روز باقی مانده از رجب) با یکدیگر در ستیز نیستند، بلکه هر دو بر این مقصودند که شهادت وی در ۲۵ ماه رجب رخ داده است؛ چرا که گروه نخست، روز شهادت را در شمار روزهای زنده بودن وی محاسبه کردهاند و تاریخ آن را پنج روز باقی مانده از ماه رجب ثبت کردهاند و گروه دوم؛ روز شهادت را در ردیف روزهای پس از زندگی دانستهاند و در گزارش خود، شش روز باقی مانده از ماه رجب را ثبت کردهاند. نقل هر یک از این دو گزارش به صورت جداگانه در دو کتاب شیخ مفید و نیز در دو کتاب شیخ طوسی گواه بر این سخن است. شیخ مفید در المقنعه[۳۸] و شیخ طوسی در تهذیب[۳۹] تعبیر شش روز باقی مانده از رجب را ثبت کردهاند، ولی در دو کتاب مسار الشیعه[۴۰] و مصباح المتهجد[۴۱] بیست و پنجم ماه رجب را گزارش کردهاند و این گونه تفاوتها بر مبنای محاسبههای یاد شده است.
در خور یادآوری است، نگارنده کتاب نزهه الزاهد پس از آنکه بیست و پنجم ماه رجب را به نام روز شهادت امام کاظم (علیه السّلام) برگزیده، بیست و ششم همین ماه را نیز به نام روز شهادت آن گرامی با تعبیر «بعضی چنین گفتند» نقل کرده[۴۲] و آن را برنتابیده است.
نتیجه
نتیجهی سخن اینکه، بر اساس منابع کهن شیعیان و سنیان به ویژه روایت معتبر صدوق از سلیمان بن حفص و نیز طبق شواهد پیش گفته، امام کاظم (علیه السّلام) در روز ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری، به شهادت رسید و این روز ۶۴۶۹۶۷ روز پس از مبدأ هجرت و مطابق با دوازدهم شهریور سال ۱۷۸ شمسی (۱۲/۶/۱۷۸)، برابر با سوم سپتامبر ۷۹۹ میلادی است.[۴۳]
در اینکه شهادت آن گرامی در چه روزی از هفته رخ داد، بیشتر مورخان درمورد آن، سخن نگفتهاند و آنانی که بدان اشاره کردهاند، روز جمعه را روز شهادت وی دانستهاند. در میان ایشان برخی به یادکرد وفات او در روز جمعه بسنده کردهاند،[۴۴] ولی شیخ طوسی شهادت آن عزیز را هنگام ظهر روز جمعه[۴۵] و مسعودی و صاحب عیون المعجزات هنگام شهادت را عصر آن روز دانستهاند؛[۴۶] اما به محاسبه نجومی، آن روز، شنبه خواهد بود. شاید بتوان گفت شهادت آن گرامی در روز جمعه واقع شد و در روز شنبه اعلان عمومی گشت که نتیجه محاسبه نجومی با روز اعلان، هماهنگ است.
سبب شهادت
موسی بن جعفر (علیه السّلام) در سن ۵۵ سالگی که در ۳۵ سال و اندی از آن، جایگاه رفیع امامت را بر عهده داشت،[۴۷] به شهادت رسید و این شهادت تقریباً مورد اتفاق منابع شیعی و بیشتر گزارشهای غیرشیعی است. وی با کار فرهنگی و فکری و دستگیری از نیازمندان[۴۸] در شرایط متفاوت، مورد توجه افراد فراوانی،[۴۹]به ویژه شیعیان قرار گرفت و بدین سبب هارون عباسی از این اقبال مردم به او نگران بود و نگرانی خود را در کنار قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به وقت دستگیری امام (علیه السّلام) به صراحت اظهار داشت.[۵۰] هارون پیش از دستگیری امام کاظم (علیه السّلام) زمینههای اقدام خود را فراهم آورد و با متهم کردن امام (علیه السّلام) به اغتشاش و خونریزی، رفتار خود را توجیه میکرد.[۵۱]
در اینکه سبب اصلی این اتهام چه بود، دیدگاههایی مطرح شده است که یکی از آنها سعایت گروهی نزد هارون بود، مبنی بر اینکه موالی مانند زکات، خمس و غیر آن، نزد امام (علیه السّلام) برای ایجاد اغتشاش جمعآوری شده است.[۵۲] شیخ مفید هم سبب این شهادت را حسادت یحیی بن خالد برمکی به جعفر بن محمد بن اشعث نقل کرده است. وی با سندی که در اختیار داشت چنین گفته است: هارون پسرش امین را برای تربیت به جعفر بن محمد بن اشعث سپرد و یحیی بن خالد از این عمل برآشفت و حسادت ورزید و با خود گفت: اگر امین خلیفه گردد دست من و فرزندانم از حاکمیت کوتاه خواهد شد. یحیی بن خالد به دلیل اعتقاد جعفر بن محمد بن اشعث به امامت امام کاظم (علیه السّلام)، درباره وی و امام کاظم (علیه السّلام) حیله به کار برد؛ او با احضار یکی از نزدیکان و بستگان امام (علیه السّلام) به بغداد به بدگویی از امام کاظم (علیه السّلام) نزد هارون پرداخت و زمینههای دستگیری و انتقال آن گرامی به بصره و بغداد و زندانی کردن او را فراهم آورد.[۵۳] بر این اساس میتوان گفت ریشه این سعایت هم همان حسادت بود؛ چنانکه ابوالفرج اصفهانی با بیان گزارش یاد شدهی مفید، به حسادت و سعایت یحیی بن خالد اشاره کرده است؛[۵۴] اما بررسی تفصیلی این سبب مجالی فراخ میطلبد که اکنون در پی آن نیستیم.
به هر روی آن عزیز در نیمه دوم عمر خویش بارها زندانی گشت که آخرین بار در سال ۱۷۹ هجری بود که به دستور هارون الرشید انجام گرفت و تا سال ۱۸۳ هجری ادامه یافت.[۵۵] اخرین زندانی که آن گرامی در آنجا به سر میبرد، زندان سندی بن شاهک بود که در بغداد، در سمت دروازه کوفه جای داشت[۵۶] و به آن زندان، خانه مسیب یا مسجد مسیب نیز میگفتند.[۵۷] در همین دوران بود که آن بزرگوار به دستور هارون الرشید – با خرمایی که، آن را مسموم کرده بود[۵۸] و به زندان سندی فرستاده بود – و به دست سندی بن شاهک، مسموم گشت و پس از سه روز به شهادت رسید[۵۹] و یا اینکه با شکنجه سندی توسط یک گروه نصرانی، شهید شد.[۶۰]
مرقد
پیکر پاک آن نازنین پس از تجهیز و تشییع به گورستان قریش در نزدیکی شهر بغداد – که در مسیر بصره جای داشت – [۶۱] انتقال یافت و دفن گردید. این گورستان همزمان با تأسیس شهر بغداد به دستور منصور دوانیقی در سال ۱۴۹ هجری بنیان نهاده شد و نخستین فرد از قریش که در آنجا به خاک سپرده شد جعفر پسر منصور بود که در سال ۱۵۰ هجری در آنجا دفن گردید.[۶۲] قسمتی که امام کاظم (علیه السّلام) در آن به خاک سپرده شد، همان بارگاه ملکوتی است که هماکنون، در شهر کاظمین در کشور عراق میدرخشد و روزانه از سوی هزاران نفر از مشتاقان و طرفداران خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مورد تکریم است. نامگذاری این شهر به کاظمین بدین جهت است که بارگاه پاک آن عزیز و نوهاش امام نهم (علیه السّلام) در آن جای دارد. گفتنی است آن دست از منابع که درباره مکان دفن امام کاظم (علیه السّلام) مطلبی آوردهاند به اتفاق، همین مکان را نام بردهاند.[۶۳] برای این مکان در آن دوران نامهای دیگری مانند گورستان شونیزی[۶۴] و محله کرخ[۶۵] بغداد، نیز به کار میرفت.
جدول تطبیقی ولادت و شهادت امام هفتم (علیه السّلام)
بر اساس تاریخ قمری، شمسی و میلادی
نام | موسی |
لقب | کاظم / عبد صالح |
کنیه | ابوالحسن / ابوالحسن اول / ابوابراهیم |
نام پدر | جعفر |
نام مادر | حُمیده دختر صاعد |
روز/ ماه/ سال | قمری | شمسی | میلادی |
|
ولادت | روز | یکشنبه / ۷ | ۱۹ | ۱۰ |
ماه | صفر | آبان | نوامبر | |
سال | ۱۲۸ | ۱۲۴ | ۷۴۵ | |
شهادت | روز | جمعه یا شنبه/ ۲۵ | ۱۲ | ۳ |
ماه | رجب | شهریور | سپتامبر | |
سال | ۱۸۳ | ۱۷۸ | ۷۹۹ |
منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[۱]. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۴۱۴ و اشعری، المقالات و الفرق، ص ۹۳ و نوبختی، فرق الشیعه، ص ۸۵ و کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۷۶ و مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۶۹ و صدوق، عیون اخبار الرضا، جزء ۱، صص ۹۹ و ۱۰۴ و قمی، تاریخ قم، ص ۱۹۹ و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص ۲۱۵) و مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۹) و المقنعه، ص ۴۷۶ و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۹۲ و فتال، روضه الواعظین، ص ۲۲۱ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۲، ص ۶ و تاج الموالید (مجموعه نفیسه، ص ۱۲۳) و ابن فندق، لباب الأنساب، ج ۱، ص ۳۹۴ و ابن خشاب، موالید الأئمه (مجموعه نفیسه، ص ۱۸۹) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۴۹ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۱۶ – ۲۱۷ و ابن طقطقی، الأصیلی، ص ۱۵۲ و مستوفی، تاریخ گزیده، ص ۲۰۴ و شهید اول، الدروس، ج ۲، ص ۱۳ و کفعمی، المصباح، ص ۵۲۳٫
[۲]. طبری، تاریخ، حوادث سال ۱۸۳ و خطیب، تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۲ و ابن اثیر، الکامل، ج ۶، ص ۱۶۴ و ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص ۲۹۳ و گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۴۵۷ و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۵، ص ۳۱۰ و ذهبی، تاریخ الإسلام، ج ۱۲، ص ۴۱۹ و سیر أعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۷۴ و ابن الوردی، تاریخ، ج ۱، ص ۱۹۷ و یافعی، مرآه الجنان، ج ۲، ص ۱۵۲ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۱۰، ص ۱۸۳ و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲ ص ۹۶۰٫
[۳]. مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۴۹ (و قیل ۱۸۴) و وفیات الأعیان، ج ۵، ص ۳۱۰ (و قیل ۱۸۶ …) و تاریخ الإسلام، ج ۱۲، ص ۴۱۹ (و قیل ۱۸۶ …) و الدروس، ج ۲، ص ۱۳ (و قیل ۱۸۱).
[۴]. تذکره الخواص، ص ۳۵۰٫
[۵]. مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۸۸٫
[۶]. اثبات الوصیه، ص ۱۶۹٫
[۷]. دلائل الإمامه، ص ۳۰۶٫
[۸]. ر.ک به: بخش سال تولد، امام کاظم (علیه السّلام)، ص ۴۰۰٫
[۹]. المقالات، ص ۹۳ و الکافی، ج ۱، ص ۴۷۶ (۵۴ یا ۵۵ سال) و الإرشاد (مصنفات، ج، ص ۲۱۵) و المقنعه، ص ۴۷۶ و تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۹۲ و إعلام الوری ج ۲، ص ۶ و تاج الموالید، (مجموعه نفیسه، ص ۱۲۳) و موالید الأئمه، (مجموعه نفیسه، ص ۱۸۹) و کفایه الطالب، ص ۴۵۷ و کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۱۶ – ۲۱۷ و الفصول المهمه، ج ۲، ص ۹۶۰ و…).
[۱۰]. ر.ک به: بخش سال تولد امام کاظم (علیه السّلام)، ص ۳۹۹ – ۴۰۱٫
[۱۱]. اثبات الوصیه، ص ۱۶۹ و دلائل الإمامه، ص ۳۰۶ و روضه الواعظین، ص ۲۲۱ (و قیل: اربع و خمسون سنه) و مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۴۹٫
[۱۲]. دلائل الإمامه، ص ۳۰۶ (و یُروی سبعاً و خمسین).
[۱۳]. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۴۱۴٫
[۱۴]. شهید، الدروس، ج ۲، ص ۱۳ (و قیل… ۱۸۱).
[۱۵]. مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۸۸ (وی در اثبات الوصیه، گویه ۱۸۳ را پذیرفته است) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۴۹ (و قیل…) و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۵، ص ۳۱۰ (و قیل…) و ذهبی، تاریخ الإسلام، ج ۱۲، ص ۴۱۹ (و قیل سنه ستّ و الاوّل اصحّ).
[۱۶]. سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص ۳۵۰ (به نقل از: مدائنی).
[۱۷]. اشعری، المقالات و الفرق، ص ۹۳ و نوبختی، فرق الشیعه، ص ۸۵ و کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۷۶ و شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، جزء ۱، صص ۹۹ و ۱۰۴ و قمی، تاریخ قم، ص ۱۹۸ و مفید، الإرشاد، (مصنفات، ، ص ۲۱۵) و المقنعه، ص ۴۷۶ و مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۹) و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۹۲ و مصباح المتهجد، ص ۵۶۳ و خطیب، تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۲ و فتال، روضه الواعظین، ص ۲۲۱ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۲، ص ۶ و تاج الموالید (مجموعه نفیسه، ص ۱۲۳) و مؤلفی ناشناخته، نزهه الزاهد، ص ۲۹۹ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۴۹ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۱۶ – ۲۱۷ و ابن جوزی، المنتظم، ج ۹، ص ۸۸ و گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۴۵۷ و سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص ۳۵۰ و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۵، ص ۳۱۰ و ذهبی، تاریخ الإسلام، ج ۱۲، ص ۴۱۹ و سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۷۴ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۰، ص ۱۸۳ و شهید اول، الدروس، ج ۲، ص ۱۳ و کفعمی، المصباح، ص ۵۲۳ و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۹۶۰٫
[۱۸]. تاریخ گزیده، ص ۲۰۴٫
[۱۹]. صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السّلام) جزء ۱، ص ۹۹ و الإرشاد، پیشین، ص ۲۴۲ و ابن خلکان وفیات الأعیان، ج ۵، ص ۳۱۰ و الفصول المهمه، ج ۲، ص ۹۵۵ و…
[۲۰]. طوسی، کتاب الغیبه، ص ۲۰٫
[۲۱]. مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۶۹٫
[۲۲]. در این منابع تعبیر «و فی الخامس و العشرین من رجب» ثبت شده است: مفید، مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۹) و شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۵۶۳ و مؤلّفی ناشناخته، نزهه الزاهد، ص ۲۹۹٫ در این منابع ذیل نیز تعبیر «لخمس بقین من رجب» گزارش گردیده است: اشعری، المقالات و الفرق، ص ۹۳ و نوبختی، فرق الشیعه، ص ۸۵ و طبرسی، إعلام الوری، ج ۲، ص ۶ و تاج الموالید (مجموعه نفیسه، ص ۱۲۳) اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۱۶٫
[۲۳]. خطیب، تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۲ و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۵، ص ۳۱۰ و ابن جوزی، المنتظم، ج ۹، ص ۸۸ و محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص ۲۹۳ و گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۴۵۷ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۱۰، ص ۱۹۸ و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۹۶۰٫
[۲۴]. عیون اخبار الرضا، جزء ۱، ص ۹۹ و تاریخ قم، ص ۱۹۹٫
[۲۵]. همان، ص ۱۰۴٫
[۲۶]. شوشتری، قاموس الرجال، ج ۵، شماره ۳۳۷۱٫
[۲۷]. صدوق در من لا یحضره الفقیه (ج ۴، ص ۴۵۸) سندش به سلیمان بن حفص را نقل کرده و علی اکبر غفاری، محقق این کتاب، هم با تعبیر «صحیح» از این سند نام برده است.
[۲۸]. روضه الواعظین، ص ۲۲۱٫
[۲۹]. مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۴۹٫
[۳۰]. الدروس، ج ۲، ص ۱۳٫
[۳۱]. ر.ک به: بحار، ج ۴۸، ص ۶-۸ و مرآه العقول، ج ۶، ص ۳۶ – ۳۷٫
[۳۲]. اختیارات، ص ۳۷٫
[۳۳]. الکافی، ج ۱، ص ۴۷۶٫
[۳۴]. الإرشاد (مصنفات، ج، ص ۲۱۵).
[۳۵]. المقنعه، ص ۴۷۶٫
[۳۶]. تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۹۲٫
[۳۷]. روضه الواعظین، ص ۲۲۱ و مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۴۹ و الدروس، ج ۲، ص ۱۳ و عاملی، وصول الأخیار الی اصول الأخبار، ص ۴۳٫
[۳۸]. المقنعه، ص ۴۷۶٫
[۳۹]. تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۹۲٫
[۴۰]. مسار الشیعه (مصنفات، ج ۷، ص ۵۹).
[۴۱]. مصباح المتهجد، ص ۵۶۳٫
[۴۲]. نزهه الزاهد، ص ۲۹۹٫
[۴۳]. زمانی قمشهای، هیئت و نجوم اسلامی، ج ۲، ص ۳۱۸٫
[۴۴]. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۹ و ابن فتال، روضه الواعظین، ص ۲۲۱ و طبرسی، تاج الموالید، (مجموعه نفیسه، ص ۱۲۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۴۹٫
[۴۵]. طوسی، کتاب الغیبه، ص ۲۰٫
[۴۶]. مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۶۹ و حسین بن عبد الوهاب (۴۳۶ ق)، عیون المعجزات، ص ۱۰۶ و مجلسی، بحار، ج ۴۸، ص ۲۴۸٫
[۴۷]. اشعری، المقالات و الفرق، ص ۹۳ و کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۸۶ (… عن أبی بصیر… و عاش بعد جعفر (علیه السّلام) خمساً و ثلاثین سنه) و صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۰۵ و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص ۲۱۵) و منابع فراوان دیگر.
[۴۸]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۴۹۹ – ۵۰۰ و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۹۴۹٫
[۴۹]. ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص ۴۹۹ – ۵۰۰ و مفید، الإرشاد(مصنفات، ج، ص ۲۳۳).
[۵۰]. همان، ص ۵۰۲ و همان، ص ۲۳۹٫
[۵۱]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص ۲۳۹).
[۵۲]. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۹۵۱ – ۹۵۲٫
[۵۳]. مفید، همان، ص ۲۳۷ – ۲۳۹٫
[۵۴]. مقاتل الطالبیین، ص ۵۰۱ – ۵۰۲٫
[۵۵]. اشعری، المقالات و الفرق، ص ۹۳ و کلینی،الکافی، ج ۱، ص ۴۷۶ و صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۰۴ و طوسی، کتاب الغیبه، ص ۲۷ – ۳۱ و خطیب، تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۲۷ و ابن اثیر، الکامل، ج ۶، ص ۱۶۴ و ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج ۳، ص ۲۷۶ و یافعی، مرآه الجنان، ج ۲، ص ۳۰۵ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۱۰، ص ۱۹۷٫
[۵۶]. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۹ و طبری امامی، دلائل الإمامه، ص ۳۰۷ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۴۹ و…
[۵۷]. همان.
[۵۸]. عیون المعجزات، ص ۱۰۲ – ۱۰۳٫
[۵۹]. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۹ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۵۰ و اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۳۴ و…
[۶۰]. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین میگوید: پس از آن که هارون امام کاظم (علیه السّلام) را در درون مسجد النبی دستگیر کرد و با دستان بسته از مدینه به بصره برد، وی را به مدت یک سال نزد عیسی پسر جعفر بن منصور زندانی کرد، پس از آن، عیسی بن جعفر از هارون درخواست کرد که امام (علیه السّلام) را از وی باز پس گیرد و درباره علت این درخواست چنین گفت: من به مدت این یک سال، تلاش کردم مدرک یا نفرینی به ضرر شما یا خودم از او به دست آورم، نتوانستم و تنها دعای او طلب رحمت و مغفرت برای خودش بود. پس از آن، امام (علیه السّلام) را به زندان فضل بن ربیع در بغداد انتقال دادند و مدتی طولانی در زندان به سر برد و هارون از فضل طلبید که امام (علیه السّلام) را به قتل برساند، ولی فضل بن ربیع از این فرمان، سربرتافت. پس از آن، امام (علیه السّلام) را به دست فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپردند تا فرمان هارون در خصوص قتل امام (علیه السّلام) را به اجرا درآورد، او نیز با اینکه مدتی امام (علیه السّلام) را در زندان نگه داشته بود به چنین ننگی تن نداد، لیکن پدرش یحیی بن خالد برمکی نزد هارون رفت و تعهد کرد که ننگ اجرای دستور هارون را در پرونده خود ثبت کند و برای اجرای آن به بغداد رفت و این در حالی بود که امام (علیه السّلام) در زندان سندی بن شاهک به سر میبرد. یحی بن خالد، سندی را فراخواند و دستور داد که امام (علیه السّلام) را به قتل برساند، پسر شاهک (پس از چندی بدرفتاری) آن گرامی را در میان فرشی نهاد و او را بدان پیچانید و گروهی از نصرانیها را بر روی صورت آن عزیز از روی فرش نشانید و بدین شیوه آن نازنین را به شهادت رسانید (مقاتل الطالبیین، ص ۵۰۲ و ابن فندق بیهقی، لباب الأنساب و الألقاب، ج ۱، ص ۴۱۴).
[۶۱]. ابن جبیر، الرحله، ص ۲۰۲ و ابن بطوطه، الرحله، ص ۲۲۵٫
[۶۲]. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۶۳٫
[۶۳]. در این قسمت به بخشی از این منابع اشاره میگردد: یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۴۱۴ و اشعری، المقالات و الفرق، ص ۹۳، کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۸۶ و صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۹ و طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۹۲ و کتاب الغیبه، ص ۲۷ – ۳۱ و ابن فندق، لباب الأنساب، ج ۱، ص ۴۱۴ و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۳۵۰ و ابن جبیر، الرحله، ص ۲۰۲ و یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۶۳ و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج ۵، ص ۳۱۰ و ابن بطوطه، الرحله، ص ۲۲۵ و طبری امامی در دلائل الإمامه، صفحه ۳۰۶ افزوده است: امام کاظم (علیه السّلام) در مکانی به خاک سپرده شد که پیش از وفاتش آن مکان را برای خود خریده بود، چنانکه مسعودی نیز به همین مطلب تصریح دارد (اثبات الوصیه، ص ۱۷۰) از این گزارش برمیآید که آن قسمت از قبرستان، مالک خصوصی داشت و امام (علیه السّلام) آن را خرید.
[۶۴]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۲٫
[۶۵]. مستوفی، تاریخ گزیده، ص ۲۰۴٫
پاسخ دهید