سؤال: پسری نه ساله دارم که وقتی مرتکب اشباهی می شود و من علّت را از او جویا می شوم و او را مواخذه می کنم، به خاطر این که ترس زیادی از من دارد دچار لکنت زبان می شود. یک ماه پیش که مسئله ای پیش آمد و من او را مواخذه کردم، او خیلی قرص و محکم جواب داد که: هر کار که می خواهی بکن! رفتار او مانند یک انفجار بود. لطفاً من را راهنمایی بفرمایید.
جواب:
لکنت زبان به تعبیری یک تیک عصبی است، و این تیک عصبی زمانی اتفاق می افتد که یک فشار عصبی به روی کسی ایجاد می شود و معمولاً اگر این لکنت زبان در ابتدای سخن گفتن نباشد، معلوم است که این فرد دچار یک فشار عصبی شده است.
دو شکل بروز مشکل
این مشکل، به دو گونه است. اولین شکل آن این است که وقتی یک فشار عصبی شدید بر فرد وارد می شود، این لکنت رخ می دهد و به نوعی هم ممکن است که ماندگار باشد و ما در تکلّم های طبیعی او هم این لکنت را ببینیم.
ولی شکل دیگر این گونه است که بعضی از بچه ها فقط در زمان هایی که یک فشار عصبی و یا یک فشار روحی را متحمّل می شوند دچار این لکنت هستند. پس باید چه کار کرد؟ اولین نکته این است که ما نباید بچّه ها را تحت فشار عصبی قرار بدهیم؛ چون اگر ما این کار را کردیم، ممکن است که فرزند ما دچار لکنت شود و یا این که خدایی ناکرده بر اثر همین ترس، دروغ گو شود.
همچنین ممکن است همین کار عاملی باشد برای پنهان کردن کارهایش و یا ممکن است که گاهی اوقات تیک های دیگری پیدا کند؛ مثل ناخن جویدن، پلک زدن و یا حرکت دادن بخشی از بدن به صورت عصبی. پس نباید این فشار وجود داشته باشد.
تسکین موقّت!
ما هیچ وقتی نمی توانیم مشکل بچه ها را با داد و فریاد حل کنیم؛ چراکه داد و فریاد نهایت فایده و تأثیرش در این حد است که مثل یک مسکّن موقّت عمل کند؛ یعنی نقش تسکینی دارد، نه درمانی.
این کار مثل این است که کسی که دندانش براثر عفونت درد می کند، هر چقدر که قرص استامینوفون و یا مسکّن های قوی تر بخورد، دندان درد او کاملاً خوب نمی شود و عفونتش هم برطرف نمی شود؛ بلکه فقط موقّتاً تسکین می یابد و بعد در نهایت درد آن بدتر هم می شود.
هایی که نمی توانند خودشان را تخلیه کنند، بیشتر دچار تیک های عصبی می شوند. اگر ما سر بچّه ای داد بزنیم، او گریه می کند یا داد می زند، چون خودش را تخلیه می کند، دچار تیک عصبی نمی شود؛ ولی بچه هایی که در برابر فشار روانی که پدر و مادر به آنها وارد می کنند، سکوت می کنند، این فشار را به صورت تیک های عصبی بروز می دهند.
انفجار روانی
این رفتار اشتباه در جایی حالت انفجاری می گیرد و ممکن است که این اتّفاق در چهارده یا پانزده سالگی رخ دهد. ما نمونه های زیادی از این مورد را در شیوه های غلط تربیتی داریم که وقتی بچه ها به سن نوجوانی می رسند، در برابر والدین مقاومت می کنند.
یک نمونه
مثلاً در یک نمونه پدری می گفت: فرزند من در سنّ کودکی و اوایل نوجوانی وقتی من را می دید، از ترس شدید حتی خودش را خیس می کرد! مثلاً یک بار به او گفته بودم که به کوچه نرو و وقتی من آمدم و او در کوچه بود، یک مرتبه دیدم تا من را دید، خودش را خیس کرد! حالا که به اواخر نوجوانی رسیده است، من از او می ترسم! مثلاً روزی ماشین من را بدون اجازه به بیرون برد و وقتی برگشت، همین که خواستم علّت را از او بپرسم، دیدم که زنجیری را از جیبش در آورد و دور انگشتش چرخاند؛ من اصلاً وحشت کردم که بخواهم به او چیزی بگویم! در اینجا این انفجار در سنین بالاتر اتّفاق افتاده است. پس این کار شیوه تربیتی صحیحی نیست.
ایجاد کردن جایگزین مناسب
وقتی فرزند می خواهد چند مسابقه فوتبال را پشت سر هم ببیند و پدر مخالف است و می گوید فقط یک مسابقه را تماشا کن، باید دید که فرزند به جای آن چه کاری را انجام دهد؟ آیا ما کاری را برای جایگزین آن داریم؟ مثلاً وقتی بچه می گوید اگر من این برنامه را نبینم، چه کار کنم، پدر نباید بگوید بیا بنشین اینجا و به من نگاه کن! این نمی تواند جایگزین خوبی برای تماشا کردن تلویزیون باشد.
درست است که ما می گوییم این بزرگترین برکت برای فرزند است که رو به روی پدر و مادر بنشیند و آنها را از روی محبت نگاه کند و این یک عبادت است؛ ولی گاهی اوقات می بینیم که بچه در اینجا لجبازی می کند. مگر این که برای او یک جایگزین مناسب پیدا کنیم و در اختیار او بگذاریم؛ یعنی پدر و مادر باید زمان بچه ها را مدیریت کنند.
باید ببینیم که فرزند ما به چه کاری علاقه دارد و وقتی از ما می پرسد به جای این کار، چه کاری بکنم، ما باید جواب قانع کننده ای برای او داشته باشیم تا او از ما بپذیرد. پس والدین باید سعی کنند در گام اوّل فشار روانی را بردارند.
اهمیّت نوع بیان
گام دوم این است که اگر می خواهیم برای فرزندمان ممنوعیتی داشته باشیم، به نوع بیان آن باید بسیار توجّه کنیم. اگر ما با تندی ترس را در بچه ایجاد کنیم، ممکن است آسیب هایی را در آینده برای بچه در پی داشته باشد.
پاسخ دهید