اقدام برای بیعت گرفتن از امام علی(ع) برای خلیفه اول چقدر پس از درگذشت پیامبر بود؟
گزارشهای تاریخی از منابع فریقین درباره جریان حوادث پس از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، حاکی از آن است که اولین اقدام ابوبکر و همراهان وی برای به دست گرفتن قدرت سیاسی، گرفتن بیعت از مخالفان جریان حاکم بالاخص امیر المومنین علی علیه السلام بود. در چند روز اول کسب قدرت، از بسیاری بیعت گرفته شد. اما درباره بیعتگیری از بنیهاشم که در رأس آنان امام علی علیهالسلام قرار داشت، گزارشهای متفاوتی وجود دارد. برخی مورخان بیعت آن حضرت را پس از گذشت شش ماه، یعنی اندکی پس از شهادت فاطمه«علیهاالسلام» میدانند، اما برخی دیگر معتقدند که آن حضرت در همان روز اول تن به بیعت با ابوبکر داد، و برخی دیگر، اصل بیعت آن حضرت را نمیپذیرند. به هر حال آنچه مسلم است این است که اقدام جهت گرفتن بیعت از امیرالمومنین علی علیه السلام بلا فاصله پس از وفات پیامبر اکرم و بعد از تشکیل سقیفه و به خلافت رساندن ابوبکر و بیرون راندن اصحاب از شهر به بهانه پیوستن به سپاه اسامه آغاز شده است.
پیامبر اکرم (ص) در روز دوشنبه ۲۸ صفر سال دهم هجرت وفات نمود (ارشاد ،ج۱، ص۱۸۹؛ تهذیب ،ج۶، ص۲؛ مصباح المتهجد،ص۷۹۰) عصر همان روز در حالی که امیرالمومنین مشغول غسل و تکفین پیامبر بود (شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۹۱٫) عده ای از انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شده و به دنبال تعیین خلیفه از سوی خودشان برآمدند و برای این امر سعدبن عباده را انتخاب کردند (الطبقات الکبری، ج۲،ص۲۱۸-۲۱۸٫) با آگاهی عمر و ابوبکر از این ماجرا آندو به سرعت به همراه ابو عبیده جراح و معن بن عدی وعویم بن ساعده به طرف سقیفه به راه افتادند(طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳،ص۲۱۹) تا از قافله عقب نمانند.
پس از کشمکشهایی فراوان بالاخره آنان ابوبکر را به عنوان خلیفه انتخاب کردند(طبری، تاریخ الامم و الملوک ،ج۳، ص۲۱۹-۲۲۲)
پس از آنکه حاضران در سقیفه همگی با ابوبکر بیعت کردند، عدهای برای تثبیت آن به راه افتادند. «ابن ابی الحدید» به نقل از «براء بن عازب» مینویسد: عدهای از بنیهاشم مشغول غسل رسول خدا بودند و من از شدت غصه و ناراحتیِ مصیبت وارده و از ترس اینکه مبادا خلافت را از دست بنیهاشم خارج سازند، بین این گروه و مسجد در رفت آمد بودم. در این اثناء خبر رسید که عدهای در سقیفه اجتماع کردهاند. ناگهان عمر و ابوبکر غیبشان زد. سپس خبر رسید که با ابوبکر بیعت کردهاند. طولی نکشید که ابوبکر به همراه عمر، ابو عبیده جراح و عدهای از اهل سقیفه را دیدم که به راه افتادهاند و
هر که را میبینند دستش را گرفته و به عنوان بیعت به دست ابوبکر میدهند خواه راضی به چنین عملی باشد یا از آن اکراه داشته باشد. سریعا خود را به بنیهاشم رساندم. آنان در را (برای غسل دادن رسول خدا) به روی خود بسته بودند. با شدت تمام در را کوبیدم و با فریادی بلند آنان را از بیعت مردم با ابوبکر آگاه ساختم. (شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص۲۱۹٫)
عمر، ابوعبیده، ابوبکر و همرانشان رفته رفته وارد مسجد النبی شدند در حالی که عمر مرتب اطراف ابوبکر میدوید و فریاد میزد: همانا مردم با ابوبکر بیعت کردند(ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۶) ، ابوبکر بر منبر رسول خدا نشسته خطبهای خواند. ابوذر که از مسئله بیعت آگاهی یافته بود به مسجد رفت و طیّ سخنانی مردم را به اطاعت از علی (ع) فرا خواند. (تفسیر فرات کوفی، ص۸۱)
در این اثناء قبیله از اعراب به نام بنی اسلم که برای تامین معاش خود وارد مدینه شده بودند با بیعتگیرندگان برخورد کردند. عمر به اطلاع آنان رساند که اگر در بیعت گرفتن یاریشان کنند در عوض مؤونه آنان را تامین خواهد نمود. آنان نیز پذیرفته و چوب به دست در مدینه به راه افتادند. تعداد آنها به حدی زیاد بود که کوچههای مدینه مملو از آنان گردید.( تاریخ الامم و الملوک ،ج۲، ص۴۵۸) آنان هر کس را که میدیدند گرفته به زور و کشانکشان برای بیعت به نزد ابوبکر میآوردند.( شیخ مفید، الجمل، ص۵۹) این روند بیعت گیری تا شب ادامه یافت. با فرا رسیدن شب آنها به منازل خود بازگشتند.( شرح نهج البلاغه، ج۶،ص۱۹)
روز سه شنبه نیز ابوبکر به همراه عمر و ابوعبیده جراح به مسجد پیامبر آمدند و ضمن خواندن خطبه مجددا مردم را به بیعت با ابوبکر فراخواندند اما قبل از آن عمر منصب قضاوت و ابو عبیده منصب دریافت غنائم را بین خود تقسیم کردند.( عبد الرزاق صنعانی، المصنف، ج۵، ص۴۳۸٫)
اکثریت مورخین و سیرهنویسان متقدم بر این عقیدهاند که پیامبر در شب چهارشنبه به خاک سپرده شده است. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۹۰؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۴،ص۳۱۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۴؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۲۱۳٫)برخی نیز مانند ابن هشام و طبری زمان دقیقتری از آن را تعیین کرده و تصریح کردهاند که این مسئله در نیمههای شب رخ داده است.(همان)
روز چهارشنبه یعنی تنها دو روز بعد از وفات پیامبر(ص)، ابوبکر و عمر با نقشه ای حساب شده، دستور دادند که تمام مردانی که در سپاه اسامه بودند باید به لشکر اسامه در بیرون از شهر مدینه پیوسته و از شهر خارج شوند(مغازی واقدی، ج۳، ص۱۱۲۲) هدف آنان کاملا مشخص بود چرا که آنان سعی داشتند تمامی مهاجرین و انصار را از شهر خارج کرده و آنگاه با خیالی آسوده به دنبال بیعت گرفتن از مخالفین سرسخت خود که تا آنموقع بیعت نکرده بودند به خصوص بنی هاشم و امیرالمومنین علی علیه السلام باشند.( مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۶۵۷٫)
بیعت نکردن امام علی علیهالسلام برای دستگاه خلافت سنگین و غیر قابل تحمل بود، از این رو تصمیم گرفتند که از علی علیهالسلام و بنیهاشم و افراد دیگری که بیعت نکرده بودند، بیعت اجباری بگیرند. آنان دو روز بعد از تدفین پیامبر یعنی در روز جمعه اولین یورش را به خانه وحی انجام دادند(دانشنامه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، ص ۲۳۶ و ۲۳۷)
یعقوبی در این باره مینویسد:
ابوبکر و عمر که خبر یافته بودند گروه بنیهاشم با علی بن ابیطالب در خانه فاطمه دختر پیامبر خدا فراهم گشتهاند، پس آنان با گروهی به عنوان مخالفت با این اقدام، به خانه هجوم آورند تا از علی علیهالسلام و مخالفان خلافت ابوبکر بیعت بگیرند، به همین علت بود که عمر آنها را برای بیعت ـ به سوی مسجد ـ کشید.(تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲۷(
یعقوبی در ادامه جریان سقیفه چنین مینویسد:علی علیهالسلام بیرون آمد و زبیر شمشیری حمایل داشت. پس عمر با او برخورد و با وی درگیر شد و او را بر زمین زد و شمشیرش را شکست و به خانه ریختند، پس فاطمه«علیهاالسلام» بیرون آمد و گفت: به خدا قسم باید بیرون روید وگرنه مویم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاری کنم.( یعقوبی، همان، و نیز ر.ک: ابنقتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۲۷ ـ ۳۳)
سپس آنان به زور علی علیهالسلام و دیگر افرادی را که از بنیهاشم در آنجا گرد آمده بودند، به همراه خود بردند…
منبع:پرسمان
پاسخ دهید