بیا خواهر که از کارم گره دست اجل وا کرد
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام؛ شاعر: علی انسانی
بیا خواهر که از کارم گره دست اجل وا کرد
برادر عَزم دیدار بهشت روی زهرا کرد
سراپا درد بودم، کس به درمانم نمی کوشید
ز رَه مرگ آمد و دردم طبیب آسا مداوا کرد
فضای دل ز درد و غصه و زخم زبان پُر بود
در این خانه چگونه زَهر جای خویش پیدا کرد
نگویم طشت، دشتی بود و پُر از لاله کاری شد
تماشا داشت دشت لاله و، زینب تماشا کرد
برادر ازدهان و خواهر از هر چشم خون میریخت
حسین، از دیدن یک کوزه چشم خویش دریا کرد
نظر، گه بر حُسین و گه به زینب، گاه بر قاسم
نگاهش؛ رازِ روزِ عشق و عاشورایی افشا کرد
تن فرزند زهرا چون سیادت سبز شد از زهر
ولیکن تیر در تابوت، گلگونش سراپا کرد
نمی گویم که جسمِ جان زهرا تیر باران شد
که بهر غُربتش تابوت چشمی خونفشان وا کرد
شاعر: علی انسانی
پاسخ دهید