مظهریت تمام وکامل پیامبر(ص) از خدا

در برخی از روایات این معنا مورد تاکید است که خداوند حضرت آدم (ع) را بر صورت خویش آفریده است. هرچند که این معنا گاه می تواند امری باطل و تجسمی ناروا و تصویر و ترسیمی خرافی از خداوند سبحانه به دست دهد؛ اما می تواند وجه وجیه و شایسته ای نیز بیابد و تصویری درست از واقعیت انسان بنمایاند.
برخی از مخالفان شرایع الهی، بر این نکته تاکید می کنند که آدمی به ویژه شرایع الهی ابراهیمی، تصویری از خدای انسانی خلق کرده اند. به این معنا که هر صفت کمالی را در خود یافته، به شکل اطلاقی و تمام و کمال آن را برای خداوند ساخته و هر آن چه ضد کمالی است از خداوند مخلوق ذهنی خود حذف کرده اند. این گونه است که تصویر و ترسیم خدا در دین اسلام با تمامی شرایع و مذاهب آن، تصویر کمالی انسان است.

شاید این معنا بسیار نزدیک به حق باشد که تصویری که شرایع ابراهیمی از خداوند ارائه می دهند، این گونه است؛ زیرا از نظر پیامبران ابراهیمی، خداوند همه صفات کمالی خویش را در آدمی به ودیعت گذاشته است. این معنا در قرآن به صراحت و روشنی بیان می شود که «و علم آدم الاسماء کلها؛ و خداوند به آدم همه اسماء الهی را تعلیم داد.از آن جایی که تعلیم الهی به شکل آموزش صرف نبوده بلکه نوعی جعل و وضع بوده است، مراد آن خواهد بود که همه صفات و اسمای کمالی الهی در انسان سرشته شده و می تواند فعلیت یابد. از این رو انسان از این قابلیت برخوردار است تا با حرکت عبودی در مسیر آموزه های عقلانی و وحیانی به شدنی دست یابد که او را در مقام فعلیت اسمای الهی، درمقام خلافت الهی می نشاند و انسان کامل همان خدای مجسم می شود با این تفاوت که صفات خداوند ذاتی و عین ذات اوست و در آدمی عرضی است.براین اساس تصویری که قرآن از حضرت محمد (ص) ارائه می دهد، همان صورت الهی است. به این معنا که حضرت محمد (ص) به سبب فعلیت بخشی به تمامی اسمای سرشته در ذات خود توانسته تا در مقام مظهریت کامل و تمام الهی در آید و صورت مجسم خداوند گردد. بنابراین می توان گفت که حضرت محمد(ص) خداوند مجسم و صورت الهی کامل و تمام است.خداوند در آیاتی چند تصویر کاملی از حضرت محمد(ص) ارائه می دهد که در مقام قاب قوسین او ادنی (نجم، آیه ۹) قرار می گیرد. این بدان معناست که آن حضرت در مقام قرب و شدن های کمالی به جایگاهی رسیده است که از نظر معنوی، منزلتی نزدیک تر به خداوند از آن متصور نیست. براین اساس می توان گفت که آن حضرت صورت کامل الهی و مظهر تام و کامل خداوندی است.
نتیجه طبیعی چنین شدن کامل و تمام آن است که وی از علم غیب تبعی برخوردار باشد، (جن آیات ۲۶ و ۲۷ و نیز آل عمران، آیه ۱۷۹) چنان که از دیگر صفات و اسمای ذاتی الهی به طور طبیعی برخوردار می باشد، زیرا خلیفه می بایست در صفات و کمالات درحد مستخلف عنه باشد. بدین ترتیب او صاحب بصیرتی الهی است که با تقرب الی الله به دست آورده است. لذا خداوند به پیامبر(ص) می فرماید که به مردم اعلام کند: قل هذه سبیلی ادعو الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی؛ بگو: این راه من است که با بینایی به سوی خدا می خوانم، من و هرکه از من پیروی کند. (یوسف، آیه ۱۰۸)

این بصیرت و بینایی خاص پیامبر(ص) می تواند راه درست را نشان دهد و مردم را از گمراهی ها برهاند. بنابراین بصیرت خاص وی موجب شده تا امکان بهره مندی از راه درست و راست برای آن حضرت(ص) و پیروانش فراهم آید.

خداوند در آیاتی چند از جمله آیه ۰۵ سوره انعام و نیز ۷۱ سوره هود درباره برخورداری پیامبر گرامی اسلام(ص) از بصیرت و روشن دلی و آگاهی خاص سخن به میان می آورد که می تواند از لایه های ظاهری گذشته و حقایق را در پس این پرده های ضخیم دنیوی و زمانی ببیند و دستگیر و راهنمای مردم باشد.
اصولا علت این که آن حضرت(ص) و حتی دیگر پیامبران (ص، آیه ۵۴) امکان این را یافته اند تا به عنوان راهنمای انسانها از سوی خداوند انتخاب و معرفی شوند، برخورداری ایشان از بصیرت بوده است. از این رو در آیه ۱۰۸ سوره یوسف دعوت پیامبر(ص) را بر اساس اصول بصیرت می داند و همین معنا را در آیات پیش گفته از جمله آیه ۷۱ سوره هود برای حضرت موسی(ع) اثبات می کند.

 

چیستی بصیرت

بصیرت خاص موجب می شود تا شخص صاحب بصیرت، در مراتب عالی از ادراک و شهود قرار گیرد و در دام زمان و مکان و لحظه گرفتار نیاید بلکه آخر و پایان هر امری را ببیند و شهود نماید. براین اساس علم بصیرتی، علم نوری و شهودی است که فراتر از زمان و برتر از مکان و لحظه قرار می گیرد.البته ناگفته نماند که این بصیرت همانند هر امر و صفت دیگری دارای مراتب تشکیکی و درجات متفاوت است. لذا همانند ایمان و علم دارای درجات است و آن چه در پیامبر(ص) گفته شده عالی ترین، کامل ترین و تمام ترین درجه از بصیرت ممکن برای هر موجودی غیراز خداوند می باشد.کسی که از بصیرت بهره مند است، دارای قوه ای در قلب می شود که حقایق هستی و امور را به نور قدس الهی روشن می بیند و آن را ادراک و فهم می کند. بنابراین به ملکوت هر چیزی راه می یابد و از پایان و عاقبت هر امری آگاهی شهودی پیدا می کند. (موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون، ذیل بصیرت).
این معرفت و شناختی که به دست می آورد از آن جایی که شهودی است هیچ شک و تردیدی در آن راه نمی یابد و از علم قطعی صوری برهانی، بسیار قوی تر است، زیرا درعلم قطعی صوری برهانی نیز احتمال خطا و اشتباه و تردید می تواند راه یابد و دست کم آرامش درونی کامل ایجاد نمی کند ولی علم بصیرت، ادراکی شهودی است و به شخص اجازه می دهد تا به آرامشی باور نکردنی دست یابد و هرگز دچار تردید نشود. (نگاه کنید، ترتیب العین، ج۱، ص ۱۶۶ذیل واژه بصر)
کسی که دارای عالی ترین مرتبه و درجه بصیرت است به آن چه دل و قلبش می یابد چنان اطمینان دارد که امر ظاهری دیدنی به چشم ظاهر در برابر آن هیچ است.

 

راه دست یابی به بصیرت

همه انسان ها از این ظرفیت و گنجایش برخوردارند که به بصیرت و روشن دلی شهودی دست یابند. خداوند درآیه ۸ سوره ق یکی از راه های دست یابی به این توانمندی و قوت و قدرت را انابه به درگاه خداوندی می داند، زیرا انابه نوعی بازگشت به سوی خداوند است که به معنای بریدن از غیر است. شخص با بریدن از غیر و واگذاری و تفویض خود به خداوند، از چشم الهی به مسایل می نگرد و چیزی از هستی بر او پوشیده نمی ماند.
اصولا عبادالرحمان کسانی هستند که به سبب پذیرش مطلق آموزه های عقلانی و عقلایی و حرکت عبودی و اطاعتی از خداوند، دارای چشم بصیرت می گردند و از روشن دلی سود می برند. از این رو خداوند در آیات ۶۳ و ۷۳ سوره فرقان از بصیرت عبادالرحمن سخن می گوید که در برابر آیات الهی خاضع هستند.
آیه ۱۰۸ سوره یوسف به خوبی تبیین می کند که دسترسی به بصیرت برای پیروان واقعی حضرت محمد (ص) با پیروی از سیره و سنت آن حضرت (ص) به سادگی امکان پذیر است.
همین معنا را خداوند به شکل دیگری در آیه ۲۰۱ سوره اعراف بیان می کند، زیرا در این آیه تقوای الهی را عامل بیداردلی و بصیرت مردم می شمارد. بی گمان تقوای الهی به شکل کامل و درست آن در اطاعت از راه پیامبر گرامی (ص) به دست می آید. مومنان به سبب همین اطاعت و تقوای مطرح شده از سوی عقل و شریعت محمدی (ص) می توانند به مقام بصیرت و روشن دلی شهودی و آگاهی حضوری و فهم خاص دست یابند و فراتر از لحظه های تاریخی رخدادها به تحلیل و تبیین و توصیه بپردازند. این معنا را می توان از آیات بسیاری از جمله آیات ۲۳ و ۲۴سوره هود، آیات ۱۶ و ۱۹سوره رعد و ۱۸ و ۱۹سوره فاطر و ۵۸ سوره غافر به دست آورد.
البته امور دیگری در این کار می تواند کمک کار آدمی باشد که از جمله می توان به تعقل و تأمل در آیات الهی و تدبر در نشانه های آفاقی و انفسی (ق، آیات ۷ و ۸ و سجده آیه ۲۷) بهره مندی از معجزات ودلایل روشن و الهی (اسراء آیات ۵۹ و ۱۰۱ و ۱۰۲) و قرآن (اعراف آیه ۲۰۳) و دیگران آموزه های وحیانی (قصص، آیه ۲۳) اشاره کرد.

 

ژرف نگری و بصیرت پیامبر (ص)

زندگی پیامبر(ص) سرشار ازموارد و مصادیقی است که نشان می دهد که آن حضرت(ص) تا چه اندازه از بصیرت الهی بهره مند بود. قرآن به عنوان معجزه بین و مبین الهی است. اصولا معجزات الهی به سبب آن که چشم دل آدمی را روشن می سازند و پرده ها را از برابر دیدگان ظاهربین فرو می افکنند درکلام الهی به عنوان بصائر یاد می شود. به این معنا که معجزات از جمله خروج ناقه از دل سنگ های خارای کوه (اسراء، آیه ۹۵) و یا عصای موسی و تبدیل آن به اژدها و مانند آن پرده های ظاهری قوانین مادی و دنیوی را فرو می ریزد و حقیقتی را فرای قانون طبیعی به نمایش می گذارد. از این رو همه معجزات الهی به عنوان بصائر معرفی شده است. (انعام آیه ۱۰۴) زیرا این گونه لایه های زیرین حقایق آشکار می شود و ملکوت هرچیزی هویدا می گردد. قرآن به عنوان معجزه محمدی(ص) بسیاری از حقایق هستی را آشکار کرده است که امکان دانش و آگاهی از آن فراهم نبوده است.بنابراین پیامبر(ص) نه تنها خود اهل بصیرت بود بلکه به گونه ای عمل می کرد تا این بصیرت برای دیگران نیز حاصل شود. آیه ۱۰۸ سوره یوسف این بصیرت زایی ازسوی پیامبر(ص) آن را تبیین و تحلیل می کند. به این معنا که پیروی از آموزه های پیامبر و سیره و سنت آن حضرت(ص) می تواند موجبات بصیرت برای آدمی را فراهم آورد و حقایق هستی چنان که هست آشکار شود و پرده های ظاهری فروافتد.
هر عمل پیامبر(ص) ذکر الهی است لذا موجب بصیرت زایی مؤمنان می شود و توحید و قدرت الهی درکلام و سیره و سنت آن حضرت(ص) آشکار می گردد. آیاتی چون ۶۱ سوره رعد و نیز ۲۷ سوره قصص به این امکان توجه می دهد.در داستان صلح حدیبیه برخلاف ظاهر رخداد، پیامبر(ص) نشان داد که فراتر از لحظه ها می بیند و در دام مکان و زمان گرفتار نیست. از این رو فتح مکه را به عنوان دست آورد مهم صلح حدیبیه مطرح می کند که برای برخی از منافقان ابراز تمسخر شده ولی موجب تقویت ایمان مؤمن می شود. همین مسئله بصیرت پیامبر(ص) را می توان درامور جانشینی امیرمؤمنان(ع) و فتنه های پس از آن گفت. آن حضرت(ص) بارها تاکید می کند که همراهی با قرآن و عترت می تواند زمینه پیروزی امت و سربلندی آن شود و مخالف با این فرمان می تواند تباهی را به دنبال آورد و فتنه های بسیاری را سبب شود. اما اصحاب آن حضرت(ص) گوش ندادند و نتیجه آن شد که جامعه از زمان آن حضرت (ص) تاکنون رنگ خوشبختی و آرامش واقعی را به خود ندیده است.
اصولا همراهی با آن حضرت(ع) و پیروی از آموزه هایش عامل بصیرت زائی است، همچنان که عامل پیروزی و بهره مندی از امدادهای الهی نیز می باشد. با این همه بیشتر مردمان بر خلاف آموزه هایش عمل کردند.
به هرحال، حضرت محمد(ص) در مقام اوج انسانیت و مظهریت تمام کمال خداوند سبحانه، برخوردار از بصیرتی بود که بیرون از دایره لحظه و تاریخ و رخدادها و ظواهر امر، بود و کسانی که از آن حضرت(ص) پیروی کرده و می کنند می توانند به این بصیرت حتی در درجات عالی و برتر آن دست یابند به شرط آن که به تمام و کمال از سیره و سنت آن حضرت(ص) پیروی کنند و فرمان اهل بیت وی را که نور واحد و نفس یکسان و یگانه اویند، به جان بخرند و دمی از آن گام فراتر ننهند.