عبد الله بن یزید، از سعید بن عمرو و او از قول کسی که خود شاهد بوده است، نقل کرد:

 خودش پیامبر صلّی الله علیه و آله را دیده است که شخصاً و به دست خود مسجدی در «لیّه» ساخت. در این حال اصحاب برای آن حضرت سنگ می‌آوردند.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز ظهر را در لیّه گزارد و در آنجا کاخی دید و سؤال فرمود: از کیست؟

گفتند: کاخ مالک بن عوف است.(مالک بن عوف نصری؛ رهبر هوازن یعنی همان قومی که در حنین با پیامبر و مسلمانان جنگید و محور طغیان، تجاوز و خودکامگی بود)

فرمود: خود مالک کجاست؟

گفتند: در حصار ثقیف و آماده رویارویی با شماست.

پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: در این کاخ کسی هست؟

 گفتند: نه؛ کسی در آن نیست.

حضرت دستور فرمود که آن را آتش بزنند و از هنگام نماز عصر تا غروب، آن کاخ می‌سوخت.

آن‌گاه پیامبر صلّی الله علیه و آله از لیّه حرکت کرد و از راهی رفت که نام آن «ضیقه» ( تنگ راه) بود. رسول خدا صلّی الله علیه و آله نام آنجا را تغییر داد و فرمود: این راه «یسری»: (سهولت و آسانی) است.

چند موضوع قابل توجّه وجود دارد که به اختصار بیان می‌کنیم:

الف) ساخت مسجد

طبیعی بود که پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله در سفرهایش، هر جا که وقت نماز می‌شد، نماز گزارد امّا این کار که اینجا یا آنجا مسجدی بنا کند، بیانگر برنامه‌ای است که آن حضرت برای آینده‌ی همه‌ی منطقه دارد. خصوصاً که در برهه‌ای به این مهم می‌پردازد که جنگ‌های کوبنده و خطرناکی با زعمای سرکش منطقه در جریان است.

مهم‌تر این است که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله مسجدی را در همان جایی می‌سازد که قصر مالک بن عوف نصری در آنجا واقع بود؛ رهبر هوازن یعنی همان قومی که در حنین با آنان جنگید و محور طغیان، تجاوز و خودکامگی.

آنچه این اهمیّت را فزونی می‌بخشد، هم زمانی ساخت مسجد در آن مکان، با ویرانی کاخ مالک بن عوف است تا بدین ترتیب امید وی به هر آنچه موجب خودکامگی و غرورت است، به کلی قطع شود. از سوی دیگر وی و هم فکرانش در این مسجد نقطه تجمعی نیابند تا یادآور خاطرات غرورآمیز آنان باشد، بلکه هر گاه این بنای دینی را مشاهده کند و آن خاطرات را در خیال خود مرور نماید، شرمندگی و احساس خواری و ذلت بر سراسر وجودش چیره شود!

ب) تغییر اسامی

در چارچوب همین سیاق است که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله در منطقه چنان تصرف می‌کند و به اقداماتی روی می‌آورد که نشان می‌دهد قضیه جنگ و صلح به پایان رسیده و کار منطقه و بندگان به جایگاه طبیعی خود بازگشته است. این جایگاه، موقعیت پیامبری است. از این رو پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله اسامی و نشانه‌های بقاع و اماکن را هم تغییر می‌دهد و نام‌های سازگار و هماهنگ با راه و روش، طرح و برنامه و مفاهیم و جهت‌گیری‌های خود انتخاب می‌کند.

 او نمی‌پسندد یکی از راه‌هایی که محل گذر او است «تنگه» نام داشته باشد. از این رو آن را به «یسری: سهولت و آسانی» تغییر داد.

ج) نابودی مناطق خطر و توطئه

بسیاری طبیعی است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله اماکنی را که احتمال می‌رود موجب آشوب و درگیری باشد، ویران سازد. هیچ فرمانده خردمند و مجرّبی اجازه نمی‌دهد که دشمنان وی پشت سرش به گشت‌وگذار مشغول باشند و خود در همان زمان در راه جنگی باشد که دشمنان دیگرش بر او تحمیل کرده‌اند. اگر دشمنان را به حال خود رها کند و با عبور از منطقه آنان به جنگ دیگری رود، عقلا و مردمان حکیم و مدّبر کار وی را در نهایت ساده‌انگاری و غفلت ارزیابی کرده، وی را شایسته رهبری نخواهند دانست و نظر خواهند داد که باید از رهبری، خلع و زعیمی خردمند، فرزانه، دوراندیش و حکیم، هدایت و فرماندهی مردم را بر عهده گیرد.

از این رو، چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله دید که مرد ثقفی بر مواضع عدوانی خویش اصرار می‌ورزد و باغ خود را در جایگاه امنی برای مقاومت می‌بیند و به تهدید و هشدار حضرت توجّه نمی‌کند، تصمیم گرفت وی را از این موقعیت منیع محروم سازد تا به راه درست بیندیشد و خود را در از انجام هر گونه آزار و اذیّتی نسبت به مؤمنان و سپاهیان اسلام ناتوان یابد.

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج ۸ ، علامه سید جعفر مرتضی عاملی