زمـانـی که نور اسلام بر جامعه عربستان پرتو افکند، یهودیان مدینه تاب نیاورده و بر آن شدند تا این چراغ هدایتگر بشری را خاموش سازند. آنان در این راه از هیچ دسیسه افکنی و فتنه انگیزی کوتاهی نـنـمـوده، بـا انـواع روشـهـا از جمله: لجاجت و عناد با پیامبر، شبهه افکنی، ایجاد تـفـرقـه، اختلاف و تحقیر و تمسخر رسول الله صلّی الله علیه و آله و پیروانش، تحریک مشرکان جهت حمله به مدینه؛ بـه مـقـابـله بـا دیـن اسـلام روی آوردند. راهکار اصلی پیامبر صلّی الله علیه و آله در مقابل یهودیان بر پایه مدارا و نرمش استوار بود، اما یهود عهدشکن نقض پیمان نموده و تمام اصول معاهده را زیر پای می نهادند.
در این نوشتار به چگونگی فتح وادی القری و برخورد پیامبر صلّی الله علیه و آله با ایشان می پردازیم.
روایت فتح
رسول خدا صلّی الله علیه و آله پس از فتح خیبر متوجه وادی القری شد. به روایت واقدی، چون پیامبر صلّی الله علیه و آله به صهباء رسید از طریق برمه (از توابع مدینه واقع در نزدیکی خیبر) راه خود را ادامه داد تا به وادی القری رسید. او قصد حمله به یهودیان آنجا را داشت. از روایت ابوهریره که محمد بن اسحاق آورده به دست میآید که هنگام عصر، همزمان با غروب خورشید در آنجا فرود آمد.
بلاذری معتقد است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله اهالی وادی القری را به اسلام دعوت کرد. آنان امتناع کرده، به نبرد پرداختند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله آنجا را به عنوه (زور) گشود و خداوند اموال اهالی را غنیمت وی ساخت و مسلمانان را اثاث و امتعه فراوان نصیب شد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله آن اموال را تخمیس کرد و نخلها و زمینها را در دست یهودیان باقی گذاشت و با ایشان بر همان قرار که با اهل خیبر داشت، پیمان بست.[۱]
ابوهریره میگفت: همراه رسول خدا صلّی الله علیه و آله از خیبر به وادی القری رفتیم. رفاعه بن زید بن وهب جذامی بردهای سیاه پوست به نام مدعم به رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخشیده بود که عهدهدار مرتب کردن بار و بنه و مرکب حضرت بود. چون در وادی القری فرود آمدیم، به جایگاه یهود رسیدیم، معلوم شد که گروهی از اعراب به آنان پیوستهاند. در همان حال که مدعم مشغول مرتب کردن بارهای پیغمبر صلّی الله علیه و آله و پیاده کردن آنها بود، یهودیان شروع به پرتاب سنگ و تیراندازی کردند. آنها هم آماده نبودند و بر بالای کوشکهای خود فریاد میکشیدند. در این هنگام تیری ناشناس به مدعم خورد و او را کشت. مردم گفتند: بهشت بر او گوارا باد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
چنین نیست. سوگند به کسی که جان من در دست او است؛ به واسطه قطیفهای که روز خیبر برداشت و آن را جزو غنایم به حساب نیاورد، آتش بر او شعلهور خواهد شد.[۲]
مردم چون این سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله را شنیدند، کسی پیش حضرت آمد و یک یا دو بند کفش آورد. پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: بند یا بندهایی از آتش.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله یارانش را برای جنگ آماده و به صف کرد. پرچم خود را به سعد بن عباده، پرچمی به حباب بن منذر، پرچمی به سهل بن حنیف و پرچمی به عباد بن بشر داد.
آنگاه یهودیان را به اسلام دعوت کرد و به آنان خبر داد که اگر مسلمان شوند، اموال و جانشان محفوظ خواهد بود و حساب اجر و مزدشان با پروردگار. در این موقع مردی از آنان به میدان آمد و زبیر بن عوام به مبارزه او رفت و یهودی را کشت. سپس مردی دیگر به میدان آمد و زبیر به مبارزه او رفت و او را نیز کشت. آگاه دیگری به میدان نبرد آمد و علی بن ابی طالب علیه السّلام به مبارزه رفت و او را کشت. آنگاه مردی دیگر از یهودیان وادی القری به میدان آمد و ابودجانه به مبارزه او رفت و او را کشت. سپس مردی دیگر به میدان آمد و ابودجانه به مبارزه او رفت و او را هم کشت. تا آنجا که رسول خدا صلّی الله علیه و آله یازده نفر از آنان را کشت و هرگاه یکی از یهودیان کشته میشد، حضرت بقیه را به اسلام دعوت میکرد.[۳] در این هنگام وقت نماز فرا رسید، پیامبر صلّی الله علیه و آله با اصحاب خود نماز گزارد و پس از نماز همچنان یهودیان را به سوی خدا و رسولش دعوت میفرمود و تا شب با آنان جنگید.
صبح فردا هنوز آفتاب به اندازه نیزهای برنخاسته بود که یهودیان تسلیم شدند و رسول خدا صلّی الله علیه و آله وادی القری را به عنوه (زور) گشود و خداوند اموال یهودیان را به غنیمت مسلمانان درآورد و اثاثیه و کالای بسیاری نصیب مسلمانان شد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله چهار روز در وادی القری اقامت کرد و آنچه به غنیمت گرفته بود، میان اصحاب خود تقسیم کرد، ولی زمینها و نخلستانها را همچنان در اختیار یهودیان قرار داد و آنان را عامل خود در آنجا کرد.
به گزارش بلاذری، رسول خدا صلّی الله علیه و آله، عمرو بن سعید بن عاص را والی وادی القری کرد و زمینی به طول پرتاب یک تازیانه را در آنجا به حمزه بن نعمان بن هوذه عذری اقطاع داد.[۴]
نکاتی در مورد متون فوق
مواردی را به اختصار بیان میکنیم:
الف) هر کسی حق دارد دیگران را به دین خود دعوت کند و آنان حق دارند که رد کنند یا بپذیرند، اما هیچ کس نمیتواند احدی را وادار به پذیرش کند؛ زیرا دعوت به عقل و قلب پیوند دارد و اگر عقل تسلیم دلیل شد، ضرورتاً موجب ایمان نخواهد شد؛ زیرا ممکن است طرف به رغم وضوح مطلب به انکار و لجاج روی آورد؛ چنانکه قرآن میفرماید:
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُفْسِدینَ.[۵]
و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبّر آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود.
ب) برخی مردمان به انکار دعوت بسنده نمیکنند بلکه به جنگ و قتال روی میآورند. دقیقاً همچون مشرکان مکه و یهودیان وادی القری که پیامبر صلّی الله علیه و آله آنان را به خداوند متعال دعوت کرد و البته این حقّ حضرت بود … اما آنان به امتناع از پذیرش حق بسنده نکردند بلکه با آن حضرت اعلان جنگ کردند و به میدان نبرد آمدند. آنان آغازگر تجاوز بودند و به محض رسیدن مسلمانان بدون هرگونه سؤال و جوابی با سنگ و تیراندازی به استقبال رفتند و حتی یکی از یاران پیغمبر صلّی الله علیه و آله را که بار و بنه او را پیاده میکرد، تیر زدند و کشتند. بنابراین باید با تجاوزگری یهودیان مقابله کرد. خداوند متعال نیز سرزمینشان را به عنوه بر روی مسلمانان گشود و اموال و اثاثیه و زمینهای یهود وادی القری را به غنیمت مسلمانان درآورد.
ج) پیامبر صلّی الله علیه و آله در مجازات یهودیان چنانکه استحقاق داشتند، سختگیری نکرد بلکه راه تساهل و گذشت را در پیش گرفت و زمینها را با تنظیم قبالههایی در اختیارشان گذاشت و همانگونه که با اهالی خیبر رفتار کرد، با اینان هم عمل نمود.
د) تجاوزگری شتابزده و بدون سؤال و جواب اهالی وادی القری موجب نشد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله با آنان به رحمت و شفقت رفتار نکند. حضرت در همان زمان که سپاهش را آماده میکرد و توان دفاعی آن را بالا میبرد، به مقابله به مثل با یهودیان روی نیاورد بلکه آنان را به اسلام دعوت و اعلام کرد که اگر مسلمان شوند، اموال و جانشان محفوظ خواهد بود؛ چنانکه آشکارا بیان فرمود طمعی در مال و ملک آنان ندارد بلکه فقط میخواهد دست از تجاوزگری بردارند و اگر مسلمان شوند، اموالشان را حفظ خواهند کرد. بنابراین هدف، اعلان مسلمانی آنان است و او مسئول ما فی الضمیر و اندیشههای درونی آنان نیست بلکه خداوند متعال به حساب پاداش و کیفر آنان رسیدگی خواهد کرد.
ه) رسول خدا صلّی الله علیه و آله در هنگام جنگ هم دست از دعوت یهودیان برنداشت بلکه هر گاه یکی از آنان کشته میشد، باقی مانده را به اسلام دعوت میکرد… یعنی همچنان باب نجات را بر روی آنان گشوده گذاشت و به رغم آنکه مستحق کیفر سختی تا حد مرگ و ریشهکنی بودند، آن را بهانهای برای برخورد خشن با آنان قرار نداد. این شیوه برخورد، عین احساس است که بسی از عدالتورزی بالاتر است. هرگاه وقت نماز میشد، با یارانش نماز را میخواند و سپس یهودیان را به خدا و اسلام دعوت میکرد!
و) نمیتوان این موضوع را پذیرفت که رسول خدا صلّی الله علیه و آله پرچم خود را به سعد بن عباده داد و سه پرچم دیگر هم به عباد بن بشر، حباب بن منذر و سهل بن حنیف سپرد؛ زیرا در همه جنگهای رسول خدا صلّی الله علیه و آله، علی علیه السّلام پرچمدار او بود. بارها در این باره سخن گفتهایم و در حوادث بدر، احد و خیبر به طور مشخص و در مواردی با قدری تفصیل بحث کردهایم.
ز) حکم منقول درباره مدعم و مواردی مشابه که گاهی اوقات درباره برخی افراد رویت میشود، قابل بررسی، نقد و مناقشه است و نمیتوان به آسانی به صحت یا بطلان آن حکم کرد.
منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج ۶، علامه سید جعفر مرتضی عاملی.
[۱]– سبل الهدی و الرشاد، ۵/۱۴۸-۱۴۹؛ سیره حلبی؛ ۳/۵۹؛ معجم البلدان؛ ۵/۳۴۵؛ فتوح البلدان، ۱/۳۹؛ عیون الاثر، ۲/۱۵۱٫
[۲]– سبل الهدی و الرشاد، ۵/۱۴۸-۱۴۹؛ سیره حلبی، ۳/۵۹؛ صحیح بخاری، ۷/۲۳۵؛ المحلّی، ۷/۳۵۰؛ نیل الاوطار، ۱۸/۱۳۶؛ صحیح مسلم، ۱/۷۶؛ سنن ابو داود، ۱/۶۱۵؛ السنن الکبری، نسائی، ۷/۲۴؛ الدیباج علی صحیح مسلم، ۱/۱۳۰؛ سیره ابن کثیر، ۳/۴۰۱، ۴۱۲؛ ۴/۶۳۱؛ البدایه و النهایه، ۴/۲۴۱-۲۴۸؛ صحیح ابن حبان، ۱۱/۱۸۸؛ الطبقات الکبری، ۱/۴۹۸؛ تاریخ مدینه دمشق، ۴/۲۸۳؛ فتوح البلدان، ۱/۳۹؛ العبر و دیوان المبتدأ و الخبر، ۲/۲/۴۰؛ عیون الاثر، ۲/۱۵۲٫
[۳]– المغازی، ۲/۶۷۳؛ ر.ک: سبل الهدی و الرشاد، ۵/۱۴۸-۱۴۹؛ سیره حلبی، ۳/۵۹٫
[۴]– فتوح البلدان، ۱/۳۹-۴۰٫
[۵]– نمل: ۱۴٫
پاسخ دهید