مهمترین و بارزترین مباحثی که بر شیخ محمدبن عبدالوهاب وارد است، دو مبحث تکفیر و اعتقاد به جسمانیت خداوند است که در بسیاری از متون و نوشته های منسوب به وی، به وضوح قابل مشاهده می باشد. حسن فرحان مالکی تلاش دارد تا این دو بحث را تبین نموده و انتساب این دو بحث به شیخ سلفیت را به اثبات رساند. متن ذیل توسط علی فاطمی اقتباس شده است.
۱- تکفیر مسلمین
این قوی ترین، صحیح ترین، گویاترین و سنگین ترین اتهامی است که دشمنان شیخ محمد، بر او و پیروانش وارد کرده اند. حتی تندروترین مدافعان شیخ و دعوتش، از علمای سلفی، چاره ای جز پذیرش این اتهام ندارند. در ذیل سخن تنی چند از بزرگان و علما را در این باره خاطر نشان می شویم:
- شوکانی:[۱] «آنها بر این باورند که هر کس حکومت رهبر نجد را نپذیرد و از اوامر او اطاعت نکند، از دین خارج است».[۲]
- منصور حازمی: با وجود ستایش از شیخ محمد، در دو مسئله به او انتقاد میکند: اول، تکفیر همه ی مردم به مجرد ارائه داستانهای ساختگی. دوم، ریختن خون بی گناهان، بدون هیچ دلیل و برهانی.[۳]
- شیخ محدث، انور شاه کشمیری: «وهابیت در صدور حکم تکفیر شتابزده عمل میکنند».[۶]
- ابن عفالق: «او به ناروا قسم خورده است که حال یهود و مشرکان، از این امت بهتر است».[۷]
- سلیمان بن سحیم: «و هر کس با تمام آنچه او گفته است موافق نباشد و به حقانیت آن شهادت ندهد. قاطعانه حکم به کفر او میکند و هر کس با تمام آنچه او گفته موافق و او را تصدیق کند او را موحد میداند، هر چند فاسق باشد.» [۸]
- عثمان بن منصور:[۹] «خداوند نجد، بلکه جزیره العرب را به کسی گرفتار کرد که بر آنان یورش برد و عوام و خواص امت را، بر اساس داستانهای ساختگی که توجیه شرعی ندارد، تکفیر کرد» و نیز میگوید: «اما این مرد [مقصودش شیخ محمد است] طاعت خود را رکن ششم ارکان اسلام قرار داد.» [۱۰]
- شیخ سلیمان بن عبدالوهاب: ای محمدبن عبدالوهاب! ارکان اسلام پنج رکن است؛ اما تو آن را به شش رکن افزایش دادی و ششمین رکن این است: هر کس از تو پیروی نکند مسلمان نیست، بنابراین از دیدگاه تو این رکن ششم اسلام است![۱۱]
- زهاوی: «اگر کسی سؤال کند وهابیت از چه مذهبی پیروی میکند و هدف نهایی آن چیست؟ در جواب هر دو پرسش میگوییم: تکفیر تمام مسلمانان!»[۱۲]
- شیخ احمد بن زینی دحلان: «وهابیان با نفسی مطمئن، تمام کسانی که زیر هفت آسمان قرار دارند و از آنان پیروی نمی کنند را مشرک علی الاطلاق می دانند! و می گویند: هرکس مشرکی را بکُشد بهشت بر او واجب است».[۱۳]
- سید حداد حضرمی سُنی: «هرگاه کسی بخواهد به دین آنان وارد شود، به او میگویند: علیه خود شهادت بده که تو کافر بوده ای، و پدر و مادرت کافر از دنیا رفته اند و فلان علما کافرند. پس چنانچه شخص شهادت داد، ادعای او را قبول میکنند وگرنه او را میکشند!»
- «چگونه است که از متهم کردن زندهها به شرک راضی نمی شوند و از آن فراتر رفته و تکفیر را به مردههای مسلمانان در سالهای بسیار دور نیز سرایت میدهند؛ و میگویند: آنان گمراهانِ گمراه کننده اند، به گونه ای که جمعی از بزرگان علمای محقق را با تعیین نام کافر دانستند»[۱۴]
- شیخ حسن شطی دمشقی: «محور دعوت وهابیت، بر پایه تکفیر مسلمانان میچرخد».[۱۵]
- از اوصاف محمد بن عبدالوهاب؛ تکفیر مسلمین، حلیت دماء و اموال مسلمین
- شیخ محمد جواد مغنیه: «کسی نیست که شک داشته باشد مقصود آنان از موحد، خود وهابیان و از مشرک، بدون استثنا، دیگر مسلمانان هستند».[۱۶]
نتیجه: وقتی در این مسئله کسانی مانند شوکانی – که یک عالم سلفی ناب است و تألیفاتی در تحریم ایجاد بنا بر قبور و دعوت به توحید ناب و مذمت بدعتها دارد،- با محمد جواد مغنیه –که یک عالم شیعی است،- موافق است؛ دلالت بر وضوح مدعا و حقانیت ان دارد که غیر قابل انکار است.
۲- اعتقاد به جسمانیت خداوند
برخی افراد، اتهامات دشمنان شیخ علیه او، در این زمینه را نادرست می دانند؛ اما از آنجا که شیخ محمد بن عبد الوهاب پیرو عقیدتی ابن تیمیه است، با مراجعه به آثارش و دقت در کلمات و گفتارش، به راحتی می توان به این مهم دست یافت که او قائل به تجسیم پروردگار می باشد.
اما به نظر مصنف این کتاب، واقعیت این است که دیدگاه شیخ و پیروانش در نظریۀ تشبیه خداوند – اگر دربارۀ آنها تشبیه مورد نظر صدق کند – خفیف تر از ابن تیمیه و حنابله پیشین است؛ و علت اهتمام شیخ به موضوع صفات خداوند و درگیر شدن وهابیان متأخر با مسئله تشبیه، این است که آنان تحت تأثیر کتابهای سلفیه – مانند: سن دارمی اثر عبدالله بن احمد، ابانه اثر ابن بطه، اصول الاعتقاد اثر لالکائی، الشریعه اثر آجری، السنه اثر خلال و امثال این کتابها- قرار گرفته اند که شبهات تجسیم و تشبیه در آنها فراوان مطرح است.
منبع: مبلغ نه پیامبر / حسن بن فرحان مالکی / نشر ادیان
[۱] به اعتراف وهابی ها، وی از جهت توحید سلفی است؛ ولی علی رغم تعصبش نسبت به دعوت وهابیت و ستایش بزرگی که از آنان و شیخ به عمل آورده، ناچار چنین اذعان میکند.
[۲] البدرالطالع، ج۲، ص۵٫
[۳] وی از علمای سلفی است.- ابجد العلوم، ج۳، ص ۱۹۴٫
[۴] وی از علمای سلفی است.
[۵] دعاوی المناوئین، ص ۱۶۰، چاپ اول – که پایان نامه دانشگاهی دانشجوی دانشگاه اسلامی محمد بن سعود در ریاض است – چاپ دار الوطن، ۱۴۱۲ ق.
[۶] وی از علمای بی طرفی که وهابیت را متهم به تفکیر دیگران کرده اند. – دعاوی المناوئین، ص ۱۶۰٫
[۷] وی شیخ سنی حنبلی است. – دعاوی المناوئین، ص ۱۶۳٫
[۸] وی شیخِ سنی حنبلی است. – دعاوی المناوئین، ص ۱۶۴٫
[۹] وی شیخِ سنی حنبلیِ سلفیِ نجدی، از قضاوت و امرای آل سعود در دولت سعودیه دوم است.
[۱۰] دعاوی المناوئین، ص ۱۶۶٫
[۱۱] دعاوی المناوئین، ص ۱۶۶٫
[۱۲] دعاوی المناوئین، ص ۱۶۷٫
[۱۳] دعاوی المناوئین، ص ۱۶۶٫
[۱۴] دعاوی المناوئین، ص ۱۶۵٫
[۱۵] دعاوی المناوئین، ص ۱۶۵٫
[۱۶] دعاوی المناوئین، ص ۱۶۸٫
پاسخ دهید