تعدادی از مهم ترین راه های ایجاد انگیزه در کارکنان با استناد به آیات و روایات از این قرار است:
۱ – ایجاد مسئولیت و تعهد به جای اطاعت محض: برخی افراد به خاطر ایمان و هدفمندبودن، خود را مسئول و پاسخگو می دانند. و این بستر مناسبی برای مدیران است که با توجیه صحیح و آموزش متناسب با شغل، و سپس با سپردن مسئولیت و اختیار، انگیزه آنان را افزایش دهند.

این نوع انگیزه این باور را در انسان تقویت می کند که هر کس باید در پیشگاه عدل الهی پاسخگوی رفتار و گفتار خویش باشد. «لَا یسْئَلُ عَمَّا یفْعَلُ وَ هُمْ یسْئَلُونَ» (انبیاء: ۲۳) از کارهای خداوند سؤال نمی شود ولی انسان ها مورد سؤال قرار می گیرند. روزی فرا می رسدکه هرکس باید نسبت به تصمیمات، اوامر و نواهی و تمامی کارهایی که انجام داده پاسخ دهد. انسانی که به این باور رسیده کمتر دچار خطا می شود و از انجام مسئولیت شانه خالی نمی کند.

۲ – عدم سخت گیری نسبت به زیر دستان: مدیران باید توجه داشته باشند که روح انسان فوق العاده لطیف است و به سرعت عکس العمل نشان می دهد. اگر انسان در کاری بر روح خودش فشار بیاورد-تا چه برسد به روح دیگران ـ عکس العملی که ایجاد می کند گریز و فرار است.
برخی مدیران گمان می کنند با سخت گیری زودتر به مقصد می رسند، ولی آنان هیچ گاه به مقصد نمی رسند. روح آدمی اگر تحت فشار قرار گیرد مثل مرکبی است که زخم برداشته باشد، از راه می ماند و دیگر قدم از قدم بر نمی دارد. خشونت ها و ملامت ها و سخت گیری ها از این قبیل است. [i]
پیامبر اکرم به معاذ بن جبل که به ماموریت یمن اعزام می شد فرمود:
«بَشِّر وَ لاتُنفِّر، یسِّرِْ وَ لاتُعَسِّر». [ii]

بشارت بده و نفرت ایجاد نکن. آسان بگیر و سخت نگیر.
مدیر کاردان نه سخت گیر است و نه تندرو. او به جای سخت گیری برای انجام کار بیشتر، به انجام صحیح و درست کارها می اندیشد و به زیردستانش فرصت می دهد تا با تمرکز و اتقان کارها را پیش ببرند.

۳ – ایجاد امنیت شغلی: کارکنانی که از شغل خود راضی اند و احساس امنیت شغلی دارند، با انگیزش درونی انجام وظیفه می کنند. لذا نباید کاری کرد که احساس نگرانی و ناامیدی و ناامنی شغلی در آنان پدید آید. امیرمؤمنان† وقتی مالک اشتر را به جای محمدبن ابی بکر به مصر اعزام کرد، احساس کرد محمد ناراحت شده و ممکن است انگیزه او ضعیف شود، برای جلب اعتماد و رفع نگرانی در نامه ای به وی نوشت: به من گزارش شده که در رابطه با گماردن اشتر به جای تو آزرده شده ای. مطمئن باش که این جابه جایی نه به دلیل کم کاری تو بوده و نه برای واداشتن تو به تلاش بیشتر. اگر ولایت مصر را از تو گرفتم، ولایت جای دیگر را به تو سپردم که سنگینی اش کمتر و در عین حال برایت خوشایندتر است. [iii]

4 – جلب اعتماد: مدیران باید به گونه ای سخن بگویند و عمل کنند که کارکنان به آنان اعتماد نمایند. اگر روابط مدیران و کارکنان بر اساس دوستی و رفاقت و صمیمت و نه دستور دهی باشد، محیط کار لذت بخش تر و اعتماد بیشتر خواهد شد.
افراد مستقیم و غیرمستقیم باید در جریان مسائلی که به آنان مربوط می شود قرار گیرند تا شبهات و ابهامات آنان ـ که دشمن انگیزه است ـ از میان برود. لذا مدیران باید زمان مناسبی را برای پاسخ گویی در نظر گیرند و قبل از بروز شایعات، افراد را در جریان امور قرار داده و شفاف سازی کنند.

۵ – مهیا کردن زمینه موفقیت و پیشرفت: دستیابی به اهداف شغلی و پیشرفت در مهارت شغلی از انگیزش های مهّم به شمار می آید. مدیران باید با ایجاد آموزش های مهارتی، زمینه های موفقیت را تقویت کنند و بی تفاوت از کنار آن عبور نکنند.
امیرمؤمنان† به مالک اشتر فرمود:
«فَإِنَّ کثْرَهَ الذِّکرِ لِحُسْنِ [فِعَالِهِمْ] أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاکلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ». [iv]

کارهای مهمی که [زیردستان] انجام داده اند برشمار، زیرا یادآوری کارهای ارزشمند آنان، شجاعان را بر می انگیزاند و ترسوها را به تلاش وا می دارد.

۶ – ایجاد رضایت و علاقمندی به شغل: مشاغل لذت بخش و متناسب با خواسته و رضایت افراد، سبب انگیزش در آنان می شود. مدیران باید به این مسأله توجه کنند و تا آنجا که ممکن است مسئولیت های افراد را متناسب با علاقمندی آنان انتخاب نمایند.[v] انسانی که با اکراه و اجبار به انجام کاری وادار می شود کم انگیزه و یا بی انگیزه شده و کارایی اش پایین می آید.
امیرمؤمنان† فرمود:
«فَإِنَّ اَلْمُتَکارِهَ مَغِیبُهُ خَیرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ»

انسانی که به اجبار و اکراه وادار به عملی شود نبودش بهتر از وجودش می باشد. [vi]
البته اگر کار و مأموریتی زمین مانده از این قاعده مستثنی است.
برای رضایتمندی از عمل سه شرط لازم است:
الف. افراد آنچه را که انجام می دهند دوست داشته باشند و به کارشان عشق بورزند.
ب. از اهمیت و کارکرد وظایفشان با خبر باشند.
ج. ازنظر خود و سایرین کار خوب انجام دهند. [vii]

7 – فراهم ساختن محیطی آرام: برخی مشاغل مانند پژوهش، نیازمند محیطی آرام و بی سر وصداست. به مثابه ماهیگری می ماند که فقط در دریای آرام می تواند ماهی بگیرد. اگر دریا طوفانی و ناآرام باشد نه تنها قادر به گرفتن ماهی نیست که قایق و تور ماهیگیرش نیز در خطر است. از این رو، گاهی محیط کار، سیستم کاری و تشکیلات، مانند: دور بودن، پر سروصدا بودن محیط، مسئله گرمایش و سرمایش یا محدودیت های سازمانی باعث از بین رفتن انگیزه در برخی کارکنان می شود. مدیران باید به این مسأله توجه داشته باشند و با تدبیر عمل کنند.

۸ – توجه به مدیریت هدایتی و نه استبدادی: برخی از مدیریت ها استبدادی است. شیوه مدیریت استبدادی، شیوه مدیریت فرعونی است. چون اطاعت و فرمانبری ها از روی ترس انجام می گیرد، نه از روی میل و رضایتمندی.
قرآن کریم در مورد فرعون می فرماید:
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوه» (زخرف: ۵۴)

پس او قومش را سبک شمرد و آنان(از روی ترس) از او اطاعت کردند.
انسانهای مستبد موفقیتی نخواهند داشت و در طولانی مدت مورد تنفر کارکنان قرار خواهند گرفت.
رسول خدا… فرمود:
«شَرُّ النّاسِ یومَ القیامَهِ الذّینَ یکرَمُونَ اتّقاءَ شَرِّهِم»[viii]

بدترین مردم در روز قیامت کسانی اند که به جهت در امان ماندن از شرّشان مورد احترام قرار می گیرند.
نگاه مدیران خوب و متعهد به کارکنان، نگاه ابزاری نیست، بلکه نگاه به کرامت انسانی است. مدیران موفق به کارکنان بها داده و آنان را در تصمیم گیری ها دخالت می دهند.
امروزه سازمان ها برای بهره برداری بهینه از توانایی های کارکنان، متوجّه شده اند که شیوه«دستوردهی ـ نظارت» فاقد کارکرد است، لذا از آن فاصله گرفته به سمت«توصیه ـ توافق و تشویق» روی آورده اند. کارفرمایان با این تغییر متوجّه شده اند که پرداخت پاداش در برابر کار خوب افراد، بسیار اثربخش تر از تهدید آنها به تنبیه و توبیخ به خاطر کارهای بد است.[ix] اعلام رضایت از کارکنان بهترین تشویق و ایجاد انگیزش است.
کارکنان متعهد، از کار، کم نمی گذارند، و منافع خود را بر منافع سازمان ترجیح نمی دهند.
کارکنان مطیع و نه متعهد، کارکنان با انگیزه ای نیستند. آنان تا وقتی تحت نظارتند فعالیت می کنند و آنچه را فرمان می گیرند انجام می دهند، تا ازتنبیه وسرزنش دور بمانند. ولی همین که خودرا تحت نظارت نبینند به کمترین ضرورت اکتفا می کنند و دیگر ابتکاری نخواهند داشت و راه حلی برای مشکلات، پیشنهاد نخواهند داد. دغدغه ای ندارند؛ چون اینان راه ورسم اطاعت و نه تعهد را آموخته اند. اطاعت منهای تعهد یعنی تسلیم در برابر خواسته ما فوق چه به آن اعتقاد داشته باشد وچه اعتقاد نداشته باشد.

۹ – احترام گذاشتن به کارمندان: هر انسانی برای خود شخصیتی دارد و برای هویت خویش ارزش قائل است. احترام گذاشتن به شخصیت افراد، احساس هویت و شخصیت را در آنان زنده می کند و انگیزه آنان را بالا می برد و موجب می شود متقابلاً برای مدیران و اجرای دستورات آنان احترام قائل شوند.
یک مدیر خوب و شایسته با افراد زیر دستش با تواضع و احترام رفتار می کند و برای آنان شخصیت قائل است و همین امر انگیزه کاری آنان را بالا می برد.
امیرمؤمنان† به مالک می نویسد:
«وَ أَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْق»[x]

مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چون حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش اند.
مهر و محبت واحترام رسول خدا… به مسلمانان موجب شده بود که آنان پروانه وار بر گرد وجودش بچرخند و برای اجرای دستوراتش بر هم سبقت گیرند.
امیرمؤمنان† فرمود:
«من تألّف النّاس أحبّوه»[xi]

کسی که با مردم رفتاری خوب داشته باشد، او را دوست دارند.
در پرتو محبت است که خارها گل می شود و انسان های ناآرام خوب می گردند.
درس معلم ار بود زمزمه محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را.
آری، محبت دل ها را به خود جذب می کند و موجب قوام و پایداری مدیریت می گردد.

۱۰ – صداقت: یک انسان موفق در گفتار و رفتارش صداقت دارد، به کارکنانش دروغ نمی گوید و از سیاسی کاری اجتناب می ورزد. صداقت و یکرنگی خواست فطرت و خرد آدمی است که در مقابل دورویی قرار دارد.
امیرمؤمنان† فرمود: به پاس نعمت هایی که خداوند به انسان بخشیده به بندگان خدا و برادرش نزدیک تر شود و بر صمیمیت و همدلی خویش بیفزاید.[xii]

11 – داشتن ارتباط با زیرمجموعه: کارمندان خواهان ارتباط خوب با رئیس خود هستند. یک مدیر محبوب، با کارمندان سلام و احوال پرسی می کند، و فرصتی معین می کند تا کارکنان به راحتی با او صحبت کنند. گاه صحبت کردن، افراد را سبک می کند و از مشکلات آنان می کاهد.
امیرمؤمنان† داشتن ارتباط صمیمانه با زیر مجموعه را به مدیران، چنین بیان می کند:
«من با یادآوری خداوند به شما و همه کسانی که نامه ام به آنها می رسد، دعوت می کنم که به سوی من روی آورند، اگر نیکو کارم دیدند به یاریم بشتابند و اگر بدکارم یافتند مرا توبیخ کنند.» [xiii]

12 – اخلاق خوش: خوش اخلاقی و گشاده رویی و متبسّم بودن مدیر، به کارکنان روحیه می بخشد و موجب می شود که در دل ها نفوذ پیدا کند. قرآن در مورد پیامبر اعظم… فرمود:
«وَ لَوْ کنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنهُْمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم» (آل عمران: ۱۵۹)

اگر خشن و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند، پس از(خطای) آنان بگذر و برایشان آمرزش بخواه.
امام مؤمنان† فرمود:
«الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِه»[xiv]

مؤمن چهره ای خندان ومتبسم دارد و نگرانی ها و ناراحتی ها را در دلش پنهان می دارد.

۱۳ – رسیدگی به مشکلات و تأمین نیازهای مادّی: مشکلات مالی، خانوادگی، فشارهای عصبی، بیماری های جسمی، حجم کارهای سنگین و… در کاهش انگیزه ها تاثیر می گذارد.
در آموزه های دینی، رسیدگی به حقوق و مزایا مورد توجّه قرار گرفته که خود حاکی از تأثیرگذاری در انگیزه فرد می باشد. قران کریم در کنار تشویق های معنوی مانند: «عِندَ رَبِّهِم یرزَقُون» و «رِضوانٌ مِن اللهِ اَکبر»، تشویق های مادّی «جَنّات تَجرِی مِن تَحتِهَا الاَنهارُ» را نیز مطرح می کند.
امیرمؤمنان† در مورد حقوق و مزایای کارکنان به مالک اشتر سفارش می فرماید:
«ثُمَّ اَسبِغ عَلیهِمُ الاَرزاقَ. » بر آنان وسعت و فروانی رزق قرار بده.

آنگاه آن حضرت، برای این عمل، سه علت انگیزشی بیان می کند:
فَاِنَّ ذلِکَ قُوّهٌْْ لَهُم عَلی استصلاح انفسهم. این(یعنی گرفتن حقوق کافی) موجب می شود که در اصلاح کار خود بیشتر بکوشند.
وَ غِنی لَهُم عَن تَناوُلِ ما تَحتَ اَیدیهِم. و با بی نیازی، دست به اموال بیت المال که زیردست آنان است، نمی زنند و خیانت نمی کنند.
وَ حُجَّهٌْْ عَلیهِم اِن خالَفُوا اَمرَکَ اَو ثَلَمُوا اَمانَتکَ. (حقوق کافی) اتمام حجّتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند. [xv]
در این سخن به چند نکته اشاره شده است:
الف. بهره مندی از حقوق و درآمد مناسب و رفع نیاز مادی، زمینه اصلاح فرد، کارها، فعالیت ها و انگیزه ها را فراهم می کند و فکر و اندیشه آدمی را آزاد می نماید.
ب. انسان را از رانت خواری، رشوه، افتادن در کارهای خلاف و دست یافتن به بیت المال باز می دارد.
ج. برای فرد تعهّد می آورد تا به مسئولیت خود عمل کند و پاسخگوی مدیر خود باشد.
همچنین درمورد رسیدگی به امور نظامیان می فرماید:
وَ لْیکنْ آثَرُ رُءُوسِ جُنْدِک عِنْدَک مَنْ وَاسَاهُمْ فِی مَعُونَتِهِ وَ أَفْضَلَ عَلَیهِمْ مِنْ جِدَتِهِ بِمَا یسَعُهُمْ وَ یسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِیهِمْ حَتَّی یکونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِی جِهَادِ الْعَدُو[xvi]
برگزیده ترین فرماندهان سپاه تو، کسی باشد که از همه بیشتر به سربازان و نیروهای تحت فرمان کمک رساند و از امکانات مالی خود بیشتر در اختیارشان گذارد، به اندازه ای که خانواده هایشان در پشت جبهه و خودشان در آسایش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به یک چیز بیندیشند.

۱۴ – قدردانی و ارج نهادن به فعالیت ها: قدردانی از زحمات کارکنان، به دلیل احترام به آنان، یک عامل انگیزشی مهم محسوب می شود. در نظر بسیاری از کارکنان، صرف قدردانی از آنان، خود یک پاداش بزرگ است. [xvii] امیرمؤمنان† فرمود:
ثُمَّ اعْرِفْ لِکلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلَی وَ لَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِئٍ إِلَی غَیرِهِ وَ لَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَایهِ بَلَائِهِ وَ لَا یدْعُوَنَّک شَرَفُ امْرِئٍ إِلَی أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلَائِهِ مَا کانَ صَغِیراً وَ لَا ضَعَهُ امْرِئٍ إِلَی أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلَائِهِ مَا کانَ عَظِیماً[xviii]
زحمات هر یک از آنان(نظامیان) را شناسایی کن و هرگز تلاش و رنج کسی را به حساب دیگری نگذاشته و ارزش خدمت او را ناچیز مشمار، تا شرافت و بزرگی کسی موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشماری، یا گمنامی کسی باعث شود که کار بزرگ او را ناچیز بدانی.
همچنین فرمود:
ازْجُرِ الْمُسِی ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِن[xix]
خطاکار را به وسیله پاداش به نیکوکار تنبیه کن.
یعنی تشویق نیکوکار، نوعی تنبیه برای کارمندان کم کار به حساب می آید.
بنابراین، تلاش و کوشش هیچ کس نباید فراموش شود، گرچه به نتیجه منتهی نگردد. یک مدیر خوب وکاردان فقط به نتایج، پاداش نمی دهد بلکه برای تلاش ها نیز ارزش قائل است.

۱۵ – حضور به موقع و عدم غیبت طولانی مدیر: غیبت طولانی مدیر در محل کار و بین کارکنان، باعث حرف و حدیث و ایجاد شبهه شده و انگیزه های کاری را کاهش می دهد.
امیرمؤمنان† به مالک اشتر می فرماید:
فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَک عَنْ رَعِیتِک فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاهِ عَنِ الرَّعِیهِ شُعْبَهٌ مِنَ الضِّیقِ وَ قِلَّهُ عِلْمٍ بِالْأُمُور[xx]
هیچ گاه خود را به مدت طولانی از مردم پنهان نکن، که پنهان بودن رهبران، نمونه ای از تنگ خویی و کم اطلاعی در امور جامعه می باشد.
حضور به موقع مدیران در محل کار، نظم و انضباط کارکنان و انگیزه کاری آنان را بیشتر می کند.

۱۶ – برخوردی منطقی با نظر مخالفان: مدیر باید برای حفظ انگیزه ها، برخوردی محترمانه با نظرات مخالف خود داشته باشد و دلایل خود را به طور کامل در ردّ نظریه مخالفان توضیح دهد.

۱۷ – برخورد سازنده با شکست ها: اگر افراد در کارهایشان شکست خوردند یا موفقیتی به دست نیاوردند، نباید مقصر قلمداد شوند، بلکه باید اشتباهات را شناسایی و با برطرف کردن آنها مسیر را برای موفقیت در آینده آماده کرد. برخورد سازنده با شکست افراد و ابراز همدردی با آنان و ارائه راهکار درست باعث ایجاد انگیزه و دلگرمی افراد می شود. تنبیه یا ارعاب و تهدید نه تنها ایجاد انگیزه نمی کند بلکه موجب از بین رفتن انگیزه می گردد. البته لازم است حدّ و مرزی برای اشتباهات مشخص شود و هر کس مسئولیت اشتباه خود را پذیرا باشد.[xxi] گاه چشم پوشی از خطاها و نادیده گرفتن اشتباهات انگیزه ها را حفظ می کند؛ چرا که هیچ کس معصوم نیست، و هر کسی ممکن است خطا کند.
امیر مومنان† به مالک سفارش می کند: اگر گناهی از آنان سر می زند یا علت هایی بر آنان عارض می شود، یا خواسته و ناخواسته اشتباهی مرتکب می گردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست داری خداوند تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.[xxii]

18 – شرکت دادن کارکنان در تصمیم گیری ها: وقتی کارمندان، در تصمیم گیری ها شرکت دارند احساس می کنند، خود مسئول کارها و تصمیم ها می باشند و با انگیزه بیشتری کار می کنند. همچنان که خداوند به پیامبرش دستور می دهد در کارها با یارانش به مشورت بپردازد و آنان را در تصمیم گیری ها شریک نماید. « وَ شَاوِرْهُمْ فی الْأَمْر» (آل عمران: ۱۵۹)
رسول خدا… در موارد حدود شرعی و احکام الهی مشورت نمی کرد و تابع وحی بود، لیکن در مسائل نظامی و جنگی و نحوه اجرای قانون با اصحاب مشورت می کرد.[xxiii]
رسول گرامی… با اتصالش به وحی، دارای علم و اندیشه ای والا و وصف ناشدنی بود. از این رو نیازی به مشورت با کسی نداشت. لیکن برای تشویق مسلمانان به ارائه نظر و شرکت جستن در تصمیم گیری ها با آنان به مشورت می پرداخت و به نظراتشان احترام می گذاشت.
معمولا کارکنان برای ارائه راه حل در جهت رفع مشکلات داوطلب نمی شوند، چون فکر می کنند مدیران به آنان میدان نمی دهند و به نظرات و پیشنهاداتشان توجهی ندارد و آنان را به رسمیت نمی شناسند. و همین موجب بی انگیزه گی آنان می شود، لیکن اگر در تصمیم گیری ها شرکت داده شوند احساس مسئولیت بیشتری می کنند.

۱۹ – باادب سخن گفتن: قرآن برای سخن و کلام زیبا ارزش زیادی قائل است.
« قُل لِّعِبَادِی یقُولُواْ الَّتی هِی أَحْسَنُ » (اسراء: ۵۳)

به بندگانم بگو بهترین سخن را بگویند.
و امام صادق† به شیعیان خود سفارش فرمود:
«وَ احفَظُوا اَلسِنَتَکُم عَنِ الفُضُول وَ قَبیحِ القَولِ»[xxiv]

زبان هایتان را حفظ کنید و آن را از پرگویی و سخن زشت باز دارید.
و امیرمؤمنان† نیز فرمود:
از سخن زشت و رکیک بپرهیز؛ زیرا زشتگویی، فرومایگان را در اطرافت نگاه می دارد و عناصر شریف و بزرگوار را از گردت پراکنده می سازد. [xxv]

20 – تکریم از افراد در حضور جمع: اگر مدیر می خواهد فردی را تشویق، تجلیل و تکریم کند، بهتر آن است که این کار را در حضور جمع انجام دهد؛ چرا که این کار، انگیزه او را بالا می برد. امام خمینیŠ با تمجید و تجلیل از رزمندگان در حضور ملت ایران، روحیه آنان را چندین برابر بالا می برد و می فرمود: «آنان ولی نعمت ما بوده اند. »[xxvi]

21 – تقویت انگیزش های معنوی: انگیزه های معنوی همانندی ندارند و هیچ چیزی نمی تواند جایگزین آنها شود. انگیزه ای که حنظله نوجوان را از اتاق حجله عروسی به میدان رزم احد می کشاند و او را غسیل الملائکه می کند، ایمان او به خدا و به رسول خدا… است. رزمنده ای که برای باز شدن معبر، خود را به روی مین می اندازد، با انگیزه مادی دست به این کار نمی زند. دانش آموز و نوجوان سیزده ساله ای که نارنجک به کمر می بندد و خود را به زیر تانک دشمن می افکند، انگیزه ای معنوی دارد و صدها و هزاران نمونه از این قبیل در جنگ های صدر اسلام، هشت سال دفاع مقدس، جنگ ۳۳روزه لبنان و جنگ ۲۲روزه غزه دیده می شود؛ چرا که انسان، موجودی است مختار و کمال جو که کمال و سعادتش در پرتو معنویات حاصل می شود.

 

منبع: پرسمان


پی نوشت
[i] . مجموعه آثار، مرتضی مطهری، (تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۷۴ هـ . ش)، ج۱۶، ص۱۵۵٫

[ii] . سیرهْْ النبویهْْ، ابن هشام، (بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا)، ج۴، ص۲۳۷٫

[iii] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، (قم، چاپ الهادی، ۱۳۷۹، هـ . ش)، نامه۳۴٫

[iv] . نهج البلاغه ، ‌نامه۵۳، بند۶۰، ص۵۷۴٫

[v] . مدیریت انگیزش، رابرت هلر، ترجمه سعید علی میرزایی، (تهران، نشر ساراگل، چاپ سوم، ۱۳۸۶ هـ . ش)، ص ۱۱٫

[vi] . نهج البلاغه، نامه ۴٫

[vii] . کارکنان وانگیزش ، مارشال جی. کوک، ترجمه شهرام میرزایی دریانی و احمد اصلی‌زاده، (موسسه انتشاراتی میر، چاپ اول۱۳۸۲ش)، ص ۴۴٫

[viii] . بحار الانوار، محمد باقر مجلسی،(بیروت، مؤسسهْْ الوفاء، ۱۴۰۳ هـ . ق)، ج۷۳، ص۲۸۳٫

[ix] . مدیریت انگیزش، رابرت هلر، ص۶٫

[x] . نهج البلاغه ، نامه ۵۳، بند۸، ص۵۶۶٫

[xi] . شرح‌غررالحکم و دررالکلم، جمال‌الدین خوانساری، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ۱۳۶۶ هـ . ش)، ج۲، ص۶۲۲٫

[xii] . نهج البلاغه، نامه ۵۳٫

[xiii] . همان، نامه۵۷٫

[xiv] شرح‌غررالحکم و دررالکلم، جمال‌الدین خوانساری، ج۲، ص۵۰۴٫

[xv] . نهج البلاغه ، نامه۵۳، ص۵۷۸٫

[xvi] . همان، ص۵۷۴٫

[xvii] . مدیریت انگیزش ، رابرت هلر، ص۱۱٫

[xviii] . نهج البلاغه ، نامه۵۳، ص۵۷۴٫

[xix] . همان، حکمت ۱۷۷٫

[xx] . نهج البلاغه، نامه۵۳، ص۵۸۴٫

[xxi] . مدیریت انگیزش، رابرت هلر، ص۲۴٫

[xxii] . نهج البلاغه ، نامه ۵۳، بند۹، ص۵۶۶٫

[xxiii] . تفسیر نمونه، مکارم‌شیرازی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هشتم، ۱۳۶۸ هـ . ش) ج۳، ص۱۴۳٫

[xxiv] . بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۷۱، ص۳۱۰٫

[xxv] . شرح‌ غرر الحکم و دررالکلم، جمال الدین خوانساری، ج۲، ص۳۱۴٫

[xxvi] . صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینیŠ، (تهران، انتشارات سروش، چاپ اول، ۱۳۶۹، هـ . ش)، ج ۱۴، ص ۱۰٫

به نقل ازمجله انقلاب اسلامی و دفاع مقدس،مهر و آبان ۱۳۹۰ شماره ۳۱