از بنى‌عبدالدار، گروهى اندک با پیامبر(صلى الله علیه وآله)همراه شده ۵ تن در هجرت به حبشه شرکت جستند[۲] و مصعب‌بن‌عمیر و سویبط‌بن‌حرمله نیز از بدریون به شمار آمدند.[۳] چند تن دیگر، پس از فتح مکه مسلمان شدند و پیامبر اکرم کلید کعبه را که پیش از این در اختیار آنان بود، به ایشان بازگرداند و آنان را از غنایم حنین برخوردار کرد.[۴]
بنى‌عبدالدار پس از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مدینه، پرچمدار سپاه مشرکان بودند. در جنگ بدر، قریشیان سه پرچم داشتند که هر سه به دست افرادى از بنى‌عبدالدار بود.[۵]
در این نبرد، نضربن*حارث که خود از مُطْعِمین (کسانى که در جنگ بدر، مشرکان را اطعام مى‌کردند) نیز بود[۶]، اسیر و به دست امیر مؤمنان على(علیه السلام) کشته شد[۷] وابوعَزیز‌بن‌عمیر، برادر مصعب، به اسارت مسلمانان درآمد و مصعب از مُحرِز، اسیرکننده او خواست تا وى را محکم نگه دارد، چون مادرش از سرمایه‌داران مکه است و براى آزادى او اقدام خواهد کرد. گفته‌اند: مادرش ۴۰۰۰ درهم که گویا همه دارایى وى بود، به وسیله طلحه فرستاد، تا آزادش کند.[۸]
بنى‌عبدالدار در جنگ احد نیز پرچمدار بودند. بر پایه اخبار، قریشیان در این نبرد سه پرچم در دارالندوه بستند; امّا خود همگى بر گِرد یک پرچم جمع شدند که در دست طلحه‌بن‌ابى‌طلحه بود.[۹] در این نبرد، ابوسفیان با احساس خطر از روند جنگ، براى تحریکِ بنى‌عبدالدار از آنان خواست که اگر از عهده نگهدارى پرچم برنمى‌آیند، به آنان واگذارند. بنى‌عبدالدار از این سخن خشمگین شده و بر همت خویش افزودند.[۱۰]
طلحه، پرچمدار مشرکان به میدان آمد و مبارز طلبید که امیرمؤمنان، امام على(علیه السلام) پیش آمد و در نبردى تن به تن سرش را شکافت و او را از پاى درآورد.[۱۱] پس از او، ابوشیبه عثمان‌بن‌ابى‌طلحه که پیشاپیش زنان بود، پرچم را به دست گرفت و‌درحالى‌که از طرف آنان تشویق مى‌شد، میداندار‌شد و به دست حمزه کشته شد. سپس ابوسعدبن‌طلحه (ابوطلحه) پرچم را به دست گرفت و او نیز به وسیله سعدبن‌ابىوقاص کشته شد. مسافع‌بن‌طلحه، دیگر کسى بود که به میدان آمد و عاصم‌بن‌ثابت‌بن‌ابى‌اقلح وى را کشت.
با قتل مسافع، کلاب‌بن‌طلحه پرچم را گرفت که زبیر‌بن‌عوام او را کشت. سپس جُلاس (خلاس)‌بن‌طلحه به صحنه آمد، و طلحه‌بن‌عبیدالله او را کشت. پس از آن، ارطاه‌بن‌شُرحْبیل به میدان آمد و به دست امیرمؤمنان، على(علیه السلام)کشته شد. پس از او شریح‌بن‌قارظ (فارظ) پرچمدار شد و از پاى درآمد. سپس غلام او صوأب پرچم را گرفت و گویا به دست قُزمان کشته شد، هرچند درباره قاتل او افراد دیگرى نیز ذکر شده‌اند.[۱۲] بدین طریق پرچمداران بنى‌عبدالدار که ۹ تن بودند، همگى در این جنگ کشته شدند.[۱۳]

اصحاب لواء در شأن نزول

اصحاب لواء که همگى از بنى‌عبدالدار بودند، مى‌گفتند: ما درباره آنچه محمد ما را به آن مى‌خواند، کر و لال هستیم; نه چیزى را مى‌شنویم و نه تصدیق مى‌کنیم. خداوند در آیه ۲۲ انفال/۸، آنان را بدترین جنبندگان خوانده است[۱۴]:«اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ البُکمُ الَّذینَ لا یَعقِلون» بنا به نقل میبدى، ابن‌عباس و عکرمه گفته‌اند: آیه‌۲۳ انفال/۸ در شأن بنى‌عبدالدار‌بن‌قصى آمده‌است که همگى در احد کشته شدند و اینان اصحاب لواء بودند.[۱۵] از مجاهد نقل است که آیه درباره عده‌اى از اینان نازل شده است[۱۶] و بنا به نقلى، مقصود آیه، بنى‌عبدالدار است که جز دو تن آنان، کسى مسلمان نشد.[۱۷] بنابر این روایت، آیه‌بعدى وضعیت آنان را چنین بیان مى‌کند: «ولَو‌عَلِمَ اللّهُ فیهِم خَیرًا لاََسمَعَهُم ولَو اَسمَعَهُم لَتَوَلَّوا وهُم مُعرِضون= و اگر خداوند خیرى در آنها سراغ داشت به آنان گوش شنوا مى‌داد و اگر [بى‌آن که در آنان خیرى سراغ داشته باشد] به آنان گوش شنوا داده بود، باز پشت مى‌کردند و رویگردان مى‌شدند.

 

منابع

الارشاد فى معرفه حجج الله على العباد; التبیان فى تفسیرالقرآن; جامع البیان عن تأویل آى‌القرآن; جمهره‌انساب العرب; السیره النبویه، ابن‌هشام; صحیح‌البخارى; الکامل فى التاریخ; کشف‌الاسرار و عده‌الابرار; المحبر; المغازى.


پی نوشت ها

[۱]. جامع‌البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۲۷۹; کشف‌الاسرار، ج‌۴، ص‌۲۲.
[۲]. السیره‌النبویه، ج‌۱، ص‌۳۲۵.
[۳]. المغازى، ج‌۱، ص‌۱۵۵; جمهره انساب العرب، ص‌۱۲۶.
[۴]. السیره‌النبویه، ج۴،ص۴۹۵; المغازى، ج۳، ص۱۴۵.
[۵]. المغازى، ج‌۱، ص‌۵۸.
[۶]. السیره النبویه، ج‌۲، ص‌۶۶۵.
[۷]. المغازى، ج‌۱، ص‌۱۴۹.
[۸]. همان، ص‌۱۴۰.
[۹]. المغازى، ج‌۱، ص‌۲۰۳.
[۱۰]. همان، ص‌۲۲۱; السیره النبویه، ج‌۳، ص‌۶۷.
[۱۱]. همان، ص‌۲۲۵‌ـ‌۲۲۶.
[۱۲]. همان، ص‌۲۲۶‌ـ‌۲۲۹.
[۱۳]. جامع‌البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۲۷۹; الارشاد، ص‌۸۱.
[۱۴]. همان، ص‌۲۷۹.
[۱۵]. کشف‌الاسرار، ج‌۴، ص‌۲۲.
[۱۶]. صحیح البخارى، ج‌۵، ص‌۲۳۷.
[۱۷]. التبیان، ج‌۵، ص‌۹۹.