اولین شب دهه سوم محرم سال ۹۶ حضرت آیت الله صدیقی در حسینیه کوثر شهرک حضرت قائم ارواحنا فداه تهران به سخنرانی پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أروَاحُ مَن سِواهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنا اللهُ مَحَبَّهُ وَ صُحبَتَهُ وَ نُصرََتهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ».
کسب معرفت هدف از آفرینش انسان
شناخت خدا و رسول خدا و حجج الهی عقلاً و نقلاً بر بندگان واجب است. پروردگار عالم ما را برای معرفت آفریده است. آخرین آیهی سورهی مبارکهی طلاق «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً» فلسفهی آفرینش مجموعهی عالم امکان در این آیه به وضوح بیان شده است. اللّهی که هفت آسمان آفریده است و از زمین هم مثل و مشابه هفت آسمان را خلق فرموده است، مخلوق خود را هم رها نکرده است. «یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ» امر خدا، فرمان خدا، تدبیر خدا، میان آسمانها و زمین همواره در حال تنزّل است. خدا نور خود را، حکمت خود را، ارادهی خود را اعمال میکند. برای چه خدا هفت آسمان را آفریده است و مشابه هفت آسمان را در زمین قرار داده است؟ برای اینکه شما عالم بشوید، شما آگاه بشوید، شما بفهمید، شما بیابید. چه چیز را بفهمیم؟ دو چیز را. یکی اینکه قدرت خدا لایتناها است. شما قدرت مطلق را بشناسید. اسماء ذاتی خدای متعال قدرت است، علم است، صفات ذاتی پروردگار متعال حیات است، اینها عین وجود است. کسی قدرت مطلق را بشناسد، پی به قدرت لا یتناهای خدا ببرد، پی به وجود لایتناهای خدا برده است.
برخی از صفات ذاتی خداوند متعال
این یکی از صفات ذاتی خدا است که خدا قدیر است، خدا قادر است، خدا مقتدر است، خدا توانا است. یکی دیگر از صفات ذات پروردگار متعال علم خدا است. «وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً» اینکه پروردگار متعال احاطهی علمی به همه چیز دارد. خدا ذهن ندارد که در ذهن او الفاظی، مفاهیمی، ماهیتهایی به صورت یک بایگانی مثل ذهن علمای ما، دانشمندان ما، آدم در ذهن خود خیلی چیزها دارد ولی خدا اینطور نیست. علم خدا حضور ذات خدا است، همهی ما در محضر خدا هستیم. خدا امام را با پیغمبر خود، با امام حسین علیه السّلام خود محشور بدارد. امام میگفت و باورهای خود را میگفت. فرمود: عالم محضر خدا است، در محضر خدا معصیت نکنید. علم خدا همان وجود خدا است. علم خدا همان قدرت خدا است. قدرت خدا همان حضور خدا است. همان علم خدا است. اگر بشر این دو چیز را باور بکند، هضم بکند، یکی اینکه مقهور قدرت لایتناهای خدا است. هم به قدرت خدا امید داشته باشد، هم از قدرت خدا بترسد. وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم در یکی از غزوات…
شجاعت پیامبر در جنگ
پیغمبر حدود ۸۰ جنگ در ده سال حکومت خود تدبیر کرد. دشمن دست از دین خدا برنمیدارد بعضیها معتقد هستند که انقلاب تا چه زمانی؟ ما تا چه زمانی باید انقلابی بمانیم؟ وجود نازنین پیغمبر صلوات الله علیه ده سال حکومت داشت، ۸۰ مورد جبهه باز شده است، جنگ کرده است. ما که در حدود این ۴۰ سال یک جنگ بیشتر نداشتیم. این ۸۰ جنگ به دو بخش تقسیم میشود؛ یک قسمت غزوات پیغمبر صلوات الله علیه است، یک قسمت سرایا است، سریّهها است. غزوه جنگهایی بود که با فرماندهی مستقیم خود پیغمبر صلوات الله علیه جنگ اداره میشد مثل جنگ احد، جنگ بدر. بیش از ۲۰ جنگ، حدود ۲۷ جبهه را خود او حضور داشتند. فرماندهی میکردند. وجود نازنین مولی الموحّدین، حیدر کرّار، صاحب صولت الهیّه، غیرت الهیّه، صاحب قدرت ید اللّهی امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه میفرماید: هر وقت جنگ به سختی برمیخورد، آتش جنگ خانمانسوز میشد، و به ما فشار میآمد «الْتَجَأَ نَبِیُّ اللَّهِ»[۲] ما به پیغمبر پناه میبردیم. پیغمبر پناه رزمندگان در جبهههای جنگ بود. وجود نازنین پیغمبر خدا صلوات الله علیه در خطّ مقدّم جبهه حضور پیدا میکرد و پیغمبر، پیغمبر جهاد است. پیغمبر رزم است، پیغمبر شجاعت است، پیغمبر غیرت است،.
رفاهطلبهایی که حاضر هستند ذلّّت را بپذیرند، در مذاکرات عقبنشینی بکنند، کم بگذارند، برای اینکه نکند جنگی واقع بشود، اینها روش پیغمبر را نمیروند. پیغمبر خدا با مستکبرین با گردن کلفتهای زمان خود درافتاد، دست به شمشیر برد و خود او هم مستقیماً در جبهه حضور پیدا کرد. در یکی از غزوه وجود نازنین پیغمبر خدا برای قضای حاجتی از قشون فاصله گرفت. رفت به یک جایی که کسی او را نبیند، آنجا دستی شستند و خسته بودند، سر گذاشتند روی خاک دراز کشیدند، به خواب رفتند. گشتی دشمن که گشت میدادند، پیش قراول بودند با شمشیر آخته در مسیر گشت خود دید عجب شکاری فرماندهی جبههی توحید اینجا در حال خواب است. خیلی خوشحال شد، گفت: دیگر کار اسلام تمام است. آمد بالای سر پیغمبر شمشیر را بالا برد که به پیغمبر خدا صلوات الله علیه بزند. حضرت چشم خود را باز کردند. البتّه یکی از ویژگیهایی که وجود نازنین پیغمبر دارد این است که در عالم خواب هم هوشیار است. فرمود: «تَنَامُ عَیْنِی وَ لَا یَنَامُ قَلْبِی»[۳] چشم من به خواب میرود ولی دل من به خواب نمیبرد. او عقل عالم است. ما پناه به خدا میبریم از اینکه عقل آدم به خواب برود. آن وقت است که آدم معصیت میکند، کارهایی میکند که به ضرر خود او تمام میشود، این آن وقتهایی است که عقل خواب رفته است. پیغمبر عقل کلّ بشر است. نمیشد پیغمبر مثل ما به خواب برود، اوّلاً خواب پیغمبر مأموریت الهی بود، به خاطر خود نمیخوابید، هر کجا خدا دستور میداد، میخوابید. ثانیاً چشم میخوابید ولی دل نمیخوابید. ولی یک مشرک مادی که متوجّه این چیزها نیست. او به محض اینکه دید چشم پیغمبر روی هم است و در حال استراحت است، خیلی خوشحال شد و فکر کرد شکاری برای او پیش آمده است و قصد جان پیغمبر کرد. شمشیر را که بالا برد، وجود نازنین پیغمبر خدا چشم خود را باز کرد، این دید که پیغمبر بیدار شد گفت: چه کسی است؟ اسم مبارک پیغمبر را برد. چه کسی است که تو را از دست من نجات بدهد؟ نه رنگ وجود نازنین پیغمبر ایشان پریده بود، نه دستپاچه شده بود، نه بر خود لرزید، نه ترسید با یک دنیا آرامش گفتند: الله. همین که پیغمبر لفظ مبارک الله را به زبان جاری کرد، این معاند پای خود را جلو و عقب میکرد که پای خود را قرص بکند، شمشیر را بزند، پای او لیز خورد و به زمین خورد. پیغمبر با یک شتاب و حرکت سریع خاصّی بلند شدند و شمشیر او را برداشتند و بالای سر او ایستادند و فرمودند: حالا چه کسی است که تو را از دست من نجات بدهد؟ او هم در نهایت عجز، ضعف، ناتوانی، زبونی گفت: کرم شما من را نجات میدهد.
اعتقاد به قدرت خداوند
کسی که به قدرت خدا اعتقاد دارد، نه از دشمن میترسد، نه از فقر میترسد. چون «لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۴] خزینهی خدا پر است و برای بندگان خود روزی را مقدّر کرده است. ما در این شرایط بد اقتصادی رکود بازار بیکاری شکننده و سوء مدیریّتهایی که آدم میبیند، دوست دارد که به مردم آرامش بدهد، ایجاد اضطراب نکند. چند تا آیه در مورد رزق و روزی و معیشت در این جهت برای انسان نوید است و مایهی آرامش است. یک آیه در مورد کلّ موجودات است، موجودات ذی حیات. «وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ»[۵] هیچ جنبدهای «ما مِنْ دَابَّهٍ» هیچ جنبدهای نیست، مگر اینکه به عهدهی خدا است، خدا بر خود لازم کرده است به عهده گرفته است که رزق همهی جنبدهها را بدهد. این جنبدهها این شیر جنگل، این گرگ بیابان، این روباه خروس خور، این شغال سرگردان، این مار و عقرب، این ماهیان دریا، این کرمها، این میکروبها، این ویروسها، این پرندهها، هر چه شما در عالم موجود زنده سراغ داریم، خدا بدون استثناء قول داده است که روزی گرگ را بدهد، روزی اژدها را بدهد، روزی کرم را بدهد، روزی آدمها را هم بدهد. خدای متعال چطور آنها را اداره میکند، این پرندهها که انباری ندارند. صبح از لانه بیرون میآیند ولی شما هیچ سالی ندیدید که پرندهها از بین رفته باشند. تا عمر داریم میبینیم اینها دارند زندگی میکنند. موجودات جنگلی هم تمام نشدند. خدا رزق اینها را هم به آنها میرساند. آن وقت خدا ما را که یک یا اللّهی هم میگوییم و امید ما به خدا باشد، خدا ما را فراموش میکند، ابداً اینطور نیست. «ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها».
ما طلبهها در این جهت تجربه داریم. چون طلبه هیچ وقت… پدر ما خیلی درآمدی نداشت که ما را اداره بکند. حقوق طلبگی هم الآن هم طلبهها مظلومترین قشر جامعه هستند! حالا خود من پادویی طلبهها را میکنم، میدانم از نزدیک زندگی طلبهها چگونه است ولی خدا یک عزّتی داده است. یک مناعت طبعی داده است، یک بزرگ منشی به طلبهها داده است. خود را پیش مردم کوچک نمیکنند دست نیاز به سمت کسی دراز نمیکنند، برای اینکه اعتقاد دارند خدا روزی را میرساند. مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حایری آن آیت حق، آن وجود پر برکتی که یکی از حسنات حاج شیخ امام راحل رضوان الله تعالی علیه است، امام از شاگردان حاج شیخ است. آقای اراکی که نقطهی عطفی در انقلاب مابود. اگر این بزرگوار در آن مقطع حسّاس پرچم مرجعیّت را به دست نگرفته بود، چرخ انقلاب داشت به رکود میخورد. کشتی انقلاب داشت به گل مینشست ولی یک عالم زاهد دنیا گریز شهرت ستیز بیعلاقهی به مظاهر دنیا بعد از صد سالگی خود مرجعیّت را قبول کرد؛ برای اینکه تمام نمایندگیهای امام را -حضرت آقا به عنوان مرجع خود را مطرح نمیکردند ولی رهبر شدند- باید یک فقیهی امضا میکرد. آقای گلپایگانی را خدا رحمت بکند خیلی بزرگ بود ولی احتیاط میکرد، نمایندگیهای امام را نمیخواست امضا بکند، تردید داشت. مانده بودند چه کار بکنند آقای اراکی «اتَّقُوا فِرَاسَهَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»[۶] این انقلاب صاحب دارد. دست غیب دارد این انقلاب را پیش میبرد. فتنهگرها اشتباه بزرگی کردند، خیال کردند بیصاحب است، میتوانند سالها نقشه بکشند، یک مرتبه هم آتشی به پا بکنند و مسیر این انقلاب را عوض بکنند. نفوذیهای الآن هم این اشتباه را میکنند؛ ما هم در جنگ، هم قبل از جنگ، هم بعد از جنگ مگر کسی کور باشد این جملهی امام حسین علیه السّلام در دعای شریفهی عرفهی ایشان «عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ عَلَیْهَا رَقِیباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً» خدایا کور باد آن چشمی که تو را مراقب خود نبیند. خدا رقیب است، خدا مراقب است، خدا روی زمین یک نمایندهای دارد که مظهر قدرت خدا است و آن آقا جان ما است. ما امام زمان داریم، مملکت صاحب دارد انقلاب صاحب دارد. جنگ هشت ساله جزء معجزات انقلاب است. شوروی و آمریکا انگلیس و آلمان و فرانسه تمام قدرتهای بزرگ و جهنّمی با هم یکی شدند. این مملکت هم تحریم بود، هم انقلاب نوپا بود، ارتش آن متلاشی بود، سپاه آن نوپا بود. چطور ما هشت سال با تمام دنیا جنگیدیم با چه سلاحی؟ آن روز که این موشکها را نداشتیم. چرا ما هستیم؟ این بالاترین نشانهی حقّانیّت و اعجاز انقلاب اسلامی است. لذا خاطر شما جمع باشد این انقلاب إنشاءالله تا ظهور ادامه دارد و پرچم ولایت با عنایت صاحبش به دست اهلش میماند و این نااهلها کف روی آب هستند میآیند و میروند امّا مردم ماندگار هستند، انقلاب ماندگار است، خون شهدا زنده است، خود شهدا مراقب این مملکت و محافظ این انقلاب هستند و این رهبری پدیدهای است که مشمول عنایات خاصّ حضرت حجّت امام زمان ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء ما است.
خدمات حاج شیخ عبدالکریم به تشیّع
خود قبول مرجعیّت از طرف آقای اراکی یک مأموریت است، خود آن یک چیز عجیبی است. آقای اراکی در حوزه مقدّسترین چهره بود که هیچ وقت غبار دنیا به دامن او ننشسته بود. بعد از صد سالگی بیاید مرجع تقلیدی را قبول بکند این به عقیدهی من یک مأموریت خاصّی است؛ امام زمان علیه السّلام یا مستقیماً دستور دادند یا در دل ایشان انداختند که قبول بکنند. آقای حاج شیخ عبدالکریم حایری امثال این شخصیتها را چه زمانی؟آن زمانی که رضا خان آمده است روحانیّت را از بین ببرد، دارد عمامهها را از سر آخوندها برمیدارد، روزها طلبهها نمیتوانند خود را در خیابانها نشان بدهند، شبها میروند در باغهای اطراف قم دارند آنجا درس و بحث و مباحثه میکنند؛ در این شرایط خدا وجود حاج شیخ عبدالکریم حایری را کارخانهی فقیه سازی قرار داد که امام را، آقای اراکی را، آقای گلپایگانی را و بزرگان دیگر را در حوزهی قم به عالم تشیّع به عنوان میوههای شیرین شجرهی طیّبهی فقاهت عرضه کرد.
حاج شیخ عبد الکریم چون حوزه نوپا بود آن وقت هم اینطور ارتباطات مردم نبود. امکانات نبود این همه کارخانه و کارخانهدار نبود. هروقت شهریه کم میآمده است؛ حاج شیخ دو سه بار خیلی تحت فشار بوده است، غصه میخورده است؛ خدایا سر ماه میآید، ما چطور میخواهیم به این طلبهها شهریه بدهیم. مرحوم حاج شیخ محمّد تقی بافقی میگفته است: چرا ناراحت هستی؟ گفته است: چرا ناراحت نباشم، الآن سر ماه میرسد هیچ پولی هم نداریم به طلبهها بدهیم. چطور میخواهیم اداره بکنیم؟ ایشان ناراحت میشود میگوید: مگر این طلبهها مال شما هستند، اینها صاحب دارند. بعد آقای شیخ محمّد تقی بافقی یک جمکرانی با حاج شیخ میرفتند و میآمدند کار درست میشد و من این را در زندگی طلبگی خود هم مکرّر دیدم. حالا هم در ادارهی طلبهها ملموس است که امام زمان علیه السّلام عنایت خاص به طلبهها است ولی این دستگاه، دستگاه همه است.
اعتماد به قدرت الهی
«وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»[۷] توکّل ما توکّل نیست. اعتقادات ما ضعیف است. و الّا ما نباید مشکلات داشته باشیم. دنیا سراسر مشکل است ولی خدا بنا دارد روزی را بدهد. باور ما بیاید که خدای متعال روزی میدهد. قدرت خدای متعال قدرت کن فیکون است. لازم نیست خدا که یک سیلویی باشد، یک کشوری بدهد. آقای بهجت میفرمودند حوالههایی که با امضای خود حضرت بوده است در دست میرزای شیرازی دیده میشد یا در مورد سیّد بحر العلوم که سر ماه رسیده بود، در مکّه ایشان به طلبههای سنی هم درس میداده است و هم شهریه میداده است و یک وقتی ایشان یک حوالهای به پیشکار خود میدهد، میگوید: این را ببر در بازار صفا آنجا زرگری است بده و کیسههای زر را برای تأمین مخارج حوزهها بگیر. او میرود و وقتی میآید، برمیگردد، فکر میکند آنجا ما هیچ وقت… مدّتی است در مکّه هستیم، در بازار صفا یک چنین چیزی نبود؛ برمیگردد که ببیند این چه کسی بود، این رزگر، این حواله از چه کسی بود، این کسی که حواله به سیّد بحر العلوم داد این حواله از کجا بوده است و این زرگر چه کسی بوده است که اینها را داده است. برمیگردد میبیند یک چنین مغازهای در آنجا وجود ندارد.
آقای بهجت اعلی الله مقامه فرمودند: یک بندهی خدایی در یک کاروانسرایی بوده است، یک قافلهای وارد آن کاروانسرا میشون،د موقع نهار که میرسد اینها یک غذایی با هم میخوردند، میبینند یک کسی آنجا غذا ندارد؛ یک کاسه از این غذای خود را میبرد، به آنجا به او میدهند. او میگوید: نه، من از این غذاها نمیخورم، من شیرین پلو میخورم. میگویند: این را نگاه بکن در این بیابان، در این کاروانسرا غذای آماده به او میدهیم، نمیخورد، میگوید: من شیرین پلو میخورم. او نمیگیرد و اینها برمیگردند داشتند جمع میکردند، بروند میبینند یک قافلهی دیگر آمد، آنها نهار را پهن کردند، شیرین پلو داشتند و دادند برای او بردند. هر روز خدا برای او میرسانده است. آدم با خدا ندار باشد، خدا با بندهی خود ندار است. همهی امور اینطور است. خدا را امتحان نکنید به خدا اعتماد بکنید.
ارزش پیدا کردن بنده در اثر اعتماد به خدا
«الثِّقَهُ بِاللَّهِ تَعَالَى ثَمَنٌ لِکُلِ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَى کُلِ عَالٍ»[۸] امام جواد علیه السّلام فرمودند: اعتماد به خدا قیمت هر چیز پر ارزشی است. اگر میخواهید ارزش پیدا بکنید، ارزشهای خود را بالا ببرید، به خدا دل بدهید، به خدا اعتماد بکنید، به خدا توکّل بکنید، امید شما امید واقعی به خدا باشد. اینقدر بیجهت خود را مضطرب نکنید. مخصوصاً خواهرهای بزرگوار ما، به امید خدا مشکلات را نادیده بگیرید. بدانید گرهی نیست که دست قدرت خدا تواند باز بکند. خدا قدرت مطلق است، خدا علم مطلق است. مهربانی خدا حد ندارد. خدا صد رحمت دارد، یک رحمت او را در دنیا… این مادرهایی که به فرزندان خود عاشقانه خدمت میکنند، یک رشحهای از رحمت الهی است، از محبّت خدا است که در دل مادر افتاده است به خاطر اینکه آن بچّه را بزرگ بکند. خدا خود معدن محبّت را در وجود ما جوشانده است و خود او از همه بیشتر ما را دوست دارد. خدا ودود است. ودود است، همان مؤدّت است که خدای متعال هم دوست دارد و هم دوستی و محبّت خود را ابراز کرده است. بنابراین اعتقاد به قدرت خدا از یک جهتی انسان را در زندگی آرام میکند میگوید: من ندارم، من نتوانستم ولی خدای من که گرهگشا است، او که کم نمیآورد. یکی هم اعتقاد به علم خدا است. معرفت به علم خدا است. علم خدا برای انسان بازدارنده است.
سفارشات امام حسین علیه السّلام به جوانی که طالب گناه بود
از وجود نازنین حضرت سالار شهیدان امام حسین علیه السّلام است که یک جوانی به ایشان پناه آورد. گفت: یابن رسول الله من جوان هستم، غرایز جوانی من را تحت فشار قرار داده است، من بیچاره شدم، امکان برای ازدواج ندارم ولی دسترسی به گناه آزاد دارم، ولی جرأت آن را ندارم، آمدم از شما اجازه بگیرم در حدّ ضرورت…
خدا به داد این جوانها برسد از یک طرف سنّ ازدواج بالا رفته است و از یک طرفی مظاهر فساد، وسوسهها، از طریق ماهوارهها، از طریق شبکههای مجازی، شما را به خدا نذر بکنید، توسّلات خود را جدّی بکنید، به جهنّم تبدیل میشود، خیلی وضع جامعه بد است. مفاسد اجتماعی حضرت آقا را نگران کرده است. دو سه جلسه با همهی سران گذاشته است، هر جلسه هم دو سه ساعت هشدار داده است. حضرت آقا در مورد این شبکههای مجازی فرمودند: قتلگاه جوانها است. کار از کار گذشته است، دامن امام زمان خود را محکم بگیرید «الْمُسْتَغَاثُ بِکَ یَابنَ الحَسَن المُستَعانُ بِکَ یابنَ الحَسَن» حالا آن وقت که اینطور مظاهر فساد نبود، این ماهوارهها نبود، اینطور بزکها نبود، اینطور شیطنتهایی که دل جوان را آب بکند نبود، در و دیوار دارد دعوت به فساد میکند. آمد خدمت سیّد الشّهداء علیه السّلام عرضه داشت: یابن رسول الله به داد من برس، شرایط من اینطور است. حضرت نفرمودند: چقدر پرویی است، این حرفها چیست. او آمده است از امام اجازهی خلاف بگیرد. امام باید به او تشر میزدند ولی امام این کار را نکرد.
به جوانهای خود میدان بدهید، راز دل خود را به شما بگویند و الّا میروند به گرگها پناه میبرند؛ آنها هم عوض خیرخواهی آنها را از بین میبرند، آنها را معتاد میکنند، آنها را به فساد میکشند، به خانههای تیمی میبرند، آنها را با تروریستها وصل میکنند، به جوانهای خود رحم بکنید. خانمها با دختران خود دوست باشید، آنچنان صمیمی باشد که آنها تمام رازهای خود را بتوانند به شما بگویند. امروز دزد ایمان، دزد ناموس فراوان است. من جمعی از جوانها را خدمت مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت در مشهد برده بودم. آقا یک نگاهی به این جوانها کردند با یک دلسوزی خاصّی فرمودند: گرگ زیاد است. دل ایشان به این جوانها سوخت که نکند گرگ ایمان، ایمان اینها را بدرد، پاره پاره بکند، از بین ببرد. بعد هم فرمودند امام صادق علیه السّلام برای حفظ دین در آخر الزّمان یک نسخهای پیچیده است و آن این است که دعای غریق را زیاد بخوانید، خدا دین شما را حفظ میکند. «یَا اللّهُ یَا رَحمن یَا رحیم یَا مُقلَّب القُلوب ثبَّت قَلبی عَلى دینِک».[۹]
آقا سیّد الشّهداء علیه السّلام فرمودند: من پنج شرط برای تو میگذارم این پنج شرط را رعایت بکن، هر مقدار دوست داشتی برو گناه بکن. عرض کرد چه شرایطی؟ فرمود: «اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا یَرَاکَ اللَّه وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[۱۰] یک جایی را پیدا بکن که خدا تو را در آنجا بیند، اگر یک چنین جایی را پیدا کردی که خدا تو را نبیند، هر کاری دوست داری بکن. «لَا تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ» روزی خدا را نخور، هر چه دوست داری بکن. «اخْرُجْ مِنْ وَلَایَهِ اللَّهِ (ملک الله)» از ملک خدا، از مملکت خدا بیرون برو «وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ» در ملک خدا در خانهی خدا «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ بِساطاً»[۱۱] این زمین بارگاه خدا است، اینجا بساط خدا است. این بشر حافی که آقا موسی بن جعفر علیه السّلام او را منقلب کرد عاقبت به خیر شد، بعد از توبهی خود دیگر کفش به پا نمیکرد. چون چشم دل او باز شده بود و همیشه از خدا حساب میبرد. به او میگفتند: چرا کفش به پا نمیکنی؟ در این سنگلاخها، در این خارها با پای برهنه میروی؟ گفته بود: خدا گفته است: «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ بِساطاً» این زمین بساط خدا است، بارگاه خدا است، در بارگاه خدا آدم خجالت میکشد کفش به پا بکند. این ملک خدا است، این خانهی خدا است، این بساط خدا است، این بارگاه خدا است، با چه رویی آدم در بساط خدا و بارگاه خدا بتواند معصیت خدا را بکند. فرمود: وقتی قابض الرّواح، مأمور الهی حضرت، ملک الموت آمد که جان تو را بگیرد با او دربیفت، به تعبیر من با او کشتی بگیر. تمکین نکن، زیر بار نرو، جان خود را نده؛ اگر میتوانی یک چنین کاری بکنی، هر کاری که دوست داری بکن. «وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ» اگر خلاف کردی، پرونده برای تو تشکیل شد، وقتی مردی ملائکهی عذاب آمدند، تو را کشان کشان به طرف جهنّم بردند، با اینها مقابله بکن. تسلیم آنها نشو هر مقدار که دوست داری گناه بکنی، گناه بکن. امام حسین علیه السّلام این را برای همهی ما گفته است. مهربانی سیّد الشّهداء علیه السّلام است. آقایی سیّد الشّهداء علیه السّلام است. ولی معرفه الله که ما وقتی امثله شروع کردیم همان سطر اوّل آن، «أوّلُ العلم مَعرفهُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر إلیه» اوّل علم معرفت خدا است. آخر علم هم این است که آدم هر چه دارد به خدا واگذار بکند. خود را، امور خود را به خدا بدهید، به خدا واگذار بکنید، کاری از دست ما ساخته نیست. نه میتوانیم خود را نگه بداریم، نه میتوانیم فرزندان خود را نگه بداریم. سیل آمده است، همه را میبرند، ایمانها را میبرد. این بازیهای سیاسی ایمان همه را میبرد. خدا بکند که جنگ داخلی پیش نیاید. اینها اقتضاء میکند ما توبه بکنیم؛ ما گریهکنندههای بر امام حسین علیه السّلام باید رابطهی خود را با خدا درست بکنیم. خدا هم اوضاع ما را بهتر میکند. اینها را باور داشته باشیم، معرفت پیدا بکنیم، خدا را حافظ بدانیم، خدا را حامی بدانیم، خدا را کفیل خود بدانیم، خدا را وکیل خود بدانیم، خدا را همه کارهی خود بدانیم، خدا هم پیش گمان بندهی خود است. شما هر طور خدا را فکر میکنید، خدا با شما همانطور است.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– علل الشرائع، ج ۱، ص ۴۹٫
[۳]– مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج ۱، ص۱۴۳٫
[۴]– سورهی منافقون، آیه ۷٫
[۵]– سورهی هود، آیه ۶٫
[۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۲۱۸٫
[۷]– سورهی هود، آیه ۶٫
[۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۵، ص ۳۶۴٫
[۹]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۶، ص ۲۱۳٫
[۱۰]– جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۱۳۰٫
[۱۱]– سورهی نوح، آیه ۱۹٫
پاسخ دهید