اهمیت و ویژگیهای تفسیر عصر صحابه چیست؟
اهمیت و ویژگی های تفسیر عصر صحابه چیست؟
پاسخ اجمالی
بعد از پیامبر اکرم(ص) صحابه به تفسیر قرآن کریم پرداختند؛ و اگر سؤالى براى تازه مسلمانى پدید می آمد، آن را با یاران پیامبر درمیان می گذاشت و در صورت امکان پاسخ سؤال را از آنان دریافت می کرد، اما حقیقت این است که اطلاعات صحابه درباره مفاهیم قرآنى متفاوت بود.
بسیارى از صحابه، تفسیر قرآن کریم را بدون واسطه از زبان پیامبر شنیده بودند، اگرچه این تفسیر به طور کامل به ما نرسیده است، و غیر از حضرت على(ع) هم در طول تاریخ کسى نگفته است که تفسیر قرآن کریم را به طور کامل در اختیار داشته و یا آن که پیامبر(ص) راجع به فرد دیگری او را مفسر کامل دانسته باشد، امّا به طور کلی، تفسیر صحابه به عنوان گنجینه اى کم نظیر قابل دقت است.
برای تفسیر در عصر صحابه، که نقطه آغاز تبیین قرآن است، ویژگی های گوناگونی در کتاب های علوم قرآنی بیان شده است؛ مانند: استفاده از ادبیات و لغت در تفسیر، استفاده زیاد از حدیث، و بسنده کردن به گزارش های کوتاه.
البته این شیوه ها تا امروز نیز از ویژگی های برخی تفاسیر به شمار می آید.
پاسخ تفصیلی
«صحابه» از ریشه «صحب» در لغت جمع «صحابى»، به معناى همراهى و معاشرت است؛ وقتى که گفته می شود «تصاحب الرجلان»؛ یعنى آن دو مرد همراه شدند و «استصحبه»؛ یعنى همیشه همراه او بود.[۱]«صاحب» به معناى ملازم و هم نشین است؛ خواه انسان باشد، یا حیوان و یا مکان و زمان؛ و تفاوتى نمی کند میان مصاحبتی که با همراهی جسم مادی بوده و یا با توجه و عنایت باشد.
مصاحبت به کار گرفته نمی شود، مگر آن جا که همراهی زیاد باشد؛ پس هر مصاحبتى اجتماع است، امّا هر اجتماعى مصاحبت نیست.[۲]
اندیشمندان دینی تعاریف متفاوتى از صحابه ارائه نموده اند؛[۳] مانند این که گفته اند: صحابى کسى است که یک و یا دو سال با پیامبر همراه بوده و یا در یک و یا دو غزوه شرکت کرده باشد.[۴] و یا صحابه به کسى گفته می شود که ملازمت و همراهى او به اندازه اى بوده است که عرفاً به او صحابى گفته شود؛ بدون این که بتوانند زمان معیّنى براى این ملازمت و همراهى مشخص نموده باشند.[۵]
از آنچه در تعریف صحابه گفته اند؛ به دست می آید که بعضى از اندیشمندان و حدیث شناسان، زمان مشخص و قید معیّنى براى صحابه در نظر گرفته و بعضى دیگر معناى آن را توسعه داده و به هر کسى که پیامبر را دیده باشد صحابى گفته اند؛ چه از پیامبر روایت کرده و یا نکرده باشد. اما حقیقت مطلب این است که شرط لازم صحابى بودن ملاقات، همراهى و همنشینى با پیامبر خدا(ص) است و تا زمانى که ملاقات و همراهى صورت نگرفته باشد، مصاحبت نیز به عمل نیامده است.[۶]
مشهورترین مفسران صحابه
بدون تردید بعد از پیامبر اکرم(ص) صحابه به تفسیر قرآن کریم پرداختند؛ و اگر سؤالى براى تازه مسلمانى پدید می آمد، آن را با یاران پیامبر درمیان می گذاشت و در صورت امکان پاسخ سؤال را از آنان دریافت می کرد، اما حقیقت این است که اطلاعات صحابه درباره مفاهیم قرآنى متفاوت بود؛ این تفاوت در آگاهى نسبت به قرآن کریم را می توان به روشنى از زبان خود آنان به دست آورد. برای نمونه؛ اَنَس روایت کرده است که عمر(خلیفه دوم) بر فراز منبر آیه «وَ فاکِهَهً وَ أَبًّا»[۷] را خواند و سپس گفت: امّا کلمه «فاکهه» را شناختیم ولی معناى «أب» چیست؟ سپس به تأمّل فرو رفت و گفت: به جانم سوگند! این مطلب سخت و دشوارى است.[۸]
مجاهد از قول ابن عباس نقل می کند که گفت: معناى آیه «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۹] را نمی دانستم تا این که دو عرب بادیه نشین بر سر چاهى با یکدیگر به نزاع برخاستند. یکى از آنان گفت: «أنا فطرتها» و دیگرى در مقابل گفت: «أنا ابتدأتها».[۱۰]
اما وقتى که به نحوه ی برخورد امام على(ع) با سؤالات قرآنى می نگریم، متوجّه می شویم که نه تنها هیچ سؤالى از سؤالات قرآنى را بدون پاسخ نگذاشته، بلکه با بیانى شیرین و همه فهم می فرماید: «از من بپرسید».
نکته مهم این جا است که در کتاب هاى علوم قرآنى به این مطلب اشاره شده است که ده تن از صحابه در تفسیر شهرت یافته اند؛ خلفاى چهارگانه، ابن مسعود، ابن عباس، ابی بن کعب، زید بن ثابت، ابو موسى اشعرى و عبد اللّه بن زبیر.[۱۱] امّا چون در عمل با مشکل کمی روایت از بعضى صحابه مانند خلفاى سه گانه مواجه شده اند، به توجیه روى آورده و گفته اند: اما خلفا آن که بیشتر از همه آنها از او روایت شده، على بن ابی طالب است و روایت از آن سه جدّاً کم است، و گویا علت این بود که آنها قبل از على از دنیا رفتند.[۱۲]
همچنین گفته اند: على بن ابی طالب(ع) از بین خلفاى راشدین بیشترین روایت را در زمینه تفسیر دارد. علت آن در مرحله نخست این است که وى مدت طولانى مشغول امور مربوط به خلافت نبود و این مدت تا پایان خلافت عثمان ادامه داشت و دیگر این که او تا زمانى که در قید حیات بود مردم نیاز بیشترى به کسى پیدا کردند که معانى قرآن کریم را براى آنها تفسیر نماید. علت دیگر آن گسترش سرزمین اسلام است و نیز این که بسیارى از غیر عرب ها اسلام آوردند و اسلام آوردن آنها نزدیک بود که خصوصیات زبان عربى را از بین ببرد.[۱۳]
به هر حال؛ خلفای قبل از امام علی را نمی توان از مفسران قرآن کریم به شمار آورد؛ زیرا آنان در برابر سؤالات مسلمانان درباره قرآن درمانده می شدند. بنابر این، از بررسى اقوال اندیشمندان و تحلیل گفتار آنان به دست می آید که پیشگامان تفسیر در زمان شکل گیرى حدیث و در بین صحابه عبارتند از: حضرت على بن ابی طالب(ع)، عبد اللّه بن مسعود، ابىّ ابن کعب و عبد اللّه بن عباس.[۱۴]
از یاران دیگر پیامبر روایاتى درباره تفسیر قرآن کریم نقل شده است، امّا تعداد روایات نقل شده از آنان از انگشتان دست تجاوز نمی کند.[۱۵]
اهمیت تفسیر صحابه
رسول خدا(ص) رسالت ابلاغ و تبیین برنامه اى را بر عهده داشت که دربرگیرنده تمام جوانب زندگانى انسان و جامعه انسانى در تمام زمان ها و مکان ها است. امّا مردم زمانش با پدیده وحى آشنا نبوده و در پذیرش آن برنامه دچار شک و تردید بودند؛ تردید آنها به این جهت بود که پیامبر(ص) می فرمود سخن خداست و از طریق جبرئیل آمده است و آنها نمی توانستند این مسیر ارتباطى را بپذیرند. امّا وقتى به محتواى برنامه می نگریستند، آن را زیبا و دلربا می دیدند؛ لذا خیلى از اوقات در پذیرش آن با تأخّر زمانى مواجه می شدند و تعداد پذیرندگان آئین جدید به تدریج رو به افزایش می گذاشت.
علاوه بر این، چون پیامبر در بین آنان بود و هرگاه سؤالى برایشان پدید می آمد، آن را از پیامبر(ص) می پرسیدند و پاسخ سؤال خویش را دریافت می کردند، می توان گفت؛ ضرورت تفسیر را خیلى زیاد احساس نمی کردند. اما در این بین هم، عده اى از یاران نزدیک ایشان به دنبال آن بودند که نظر پیامبر را درباره قرآن کریم جویا شده و آن را به خاطر بسپارند. هر چند اینان در مقدار تفسیر آیات با یکدیگر متفاوت بودند، اما مجموعه اطلاعاتى که درباره قرآن کریم داشتند، به عنوان یک ذخیره کم نظیر در خور اهمیت بوده است.[۱۶] این اهمیت و برجستگى از جنبه هاى ذیل قابل بررسى است:
۱ – بسیارى از صحابه، تفسیر قرآن کریم را بدون واسطه از زبان پیامبر شنیده بودند، گرچه این تفسیر به طور کامل به ما نرسیده است، و غیر از حضرت على(ع) هم در طول تاریخ کسى نگفته است که تفسیر قرآن کریم را کاملاً در اختیار داشته و یا از سوى پیامبر(ص) راجع به کسى دیگر گفته شده باشد، امّا به طور کلی؛ تفسیر صحابه به عنوان گنجینه اى کم نظیر قابل دقت است:[۱۷]
شقیق بن سلمه می گوید: «عبد اللّه بن مسعود به ما گفت: به خدا قسم هفتاد و چند سوره از قرآن کریم را از زبان رسول خدا فرا گرفتم».[۱۸]
انس بن مالک نقل می کند: «رسول خدا(ص) به ابىّ ابن کعب گفت: خداوند به من دستور داده است که قرآن را بر شما بخوانم. ابى از پیامبر پرسید: خداوند اسم مرا براى شما مشخص کرده است؟ پیامبر فرمود: بلى! سپس ابىّ شروع به گریه کردن نمود».[۱۹]
۲ – برخى از یاران پیامبر خدا(ص) در هنگام فرود آمدن قرآن کریم همراه و ملازم وى بودند، و با سبب نزول و شرایط زمانى و مکانى آیات آشنا بودند.[۲۰] وهب بن عبد اللّه بن ابى الطفیل نقل می کند که به هنگام ایراد خطبه على(ع)، حضور داشتم که این مطلب را فرمود: «از من سؤال کنید. به خدا قسم از هر چیزى که بپرسید، پاسخ آن را می دهم. از من در مورد قرآن بپرسید. به خدا قسم آیه اى در قرآن وجود ندارد مگر آن که من شأن نزول آن را می دانم و می دانم در شب نازل شده است یا در روز؛ در زمین هموار نازل شده است یا در کوه…».[۲۱]
۳ – در زمان صحابه، مردم با زبان عربى فصیح صحبت می کردند، و این نحوه سخن گفتن به فهم دقیق تر قرآن کریم کمک می کرد. لذا آنچه را که خودشان از قرآن می فهمیدند ممکن بود که مورد قبول پیامبر(ص) نیز واقع شود.[۲۲]امام علی(ع) می فرماید: «پیامبر خدا(ص)، مرا [براى قضاوت] به یمن فرستاد. گفتم: ای پیامبر خدا! مرا به سوی قومی که از من سالمندترند، می فرستی تا میان آنان قضاوت کنم؟ پیامبر فرمود: برو که خدای متعال، زبانت را استوار می دارد و قلبت را راهنمایی می کند».[۲۳]
در همین ارتباط است که عبد اللّه ابن ابى زید درباره روش تفسیرى ابن عباس گوید: «وقتى که سؤالى از ابن عباس می پرسیدند، اگر جوابش در قرآن بود، آن را بیان می کرد و اگر جوابش را در قرآن پیدا نمی کرد ولى در سخنان رسول خدا(ص) وجود داشت آن را گزارش می کرد، و اگر نه در قرآن و نه در سخنان رسول خدا نمی یافت، نظر خودش را بیان می کرد».[۲۴]
۴ – با توجه به این که صحابه با پیامبر(ص) حشر و نشر داشتند و در بسیارى از اوقات در خدمت آن حضرت بودند، لذا اطلاعات زیادى درباره سیره عملى و نظرى پیامبر داشتند و این اطلاعات کمک زیادى به فهم آیات قرآن می نمود.
در نتیجه باید گفت که صحابه در ارتباط با قرآن، دو وظیفه مهم بر عهده داشتند:
الف. حفظ و حراست از قرآن و جلوگیرى از تحریف آن.
ب. تفسیر و تبیین قرآن براى تازه مسلمانان.[۲۵]
ویژگی هاى تفسیر در عصر صحابه
برای این دوره، که نقطه آغاز تبیین قرآن است،[۲۶] ویژگی های گوناگونی در کتاب های علوم قرآنی بیان شده است؛ که در این جا به برخی از آنها اشاره می شود:
یک. تفسیر از محدوده ادبى و لغوى فراتر نمی رفت و استفاده از شواهد کهن شعر جاهلى (بیشتر در توضیح مفردات قرآنى) امرى رایج بود، به ویژه نزد برخى از صحابه این موضوع کاربرد بیشترى داشت و یکى از منابع تفسیر در این دوره نیز به شمار می رفت.[۲۷]
دو. تفسیر در این دوره شاخه اى از علم حدیث می باشد و در حوزه نقل احادیث قرار دارد و تفسیر صحابه، گزارشگر روایات نبوى است نه تفسیر به معناى اصطلاحى آن. از این شیوه، به تفسیر مأثور (اثرى و نقلى) تعبیر می شود و از این بابت، اختلاف، اندک است[۲۸] و تفاوت هاى چشمگیر در تفسیر آیات دیده نمی شود.
سه. تمام قرآن تفسیر نشد؛ زیرا نه عمر شریف پیامبر اکرم(ص) به این امر کفاف کرد و نه جامعه اسلامى – به خاطر شکل گیرى مراحل نخستین- نیازى داشت و نه سطح افکار چنان بود که از دقایق آیات، بتوان پرده برداشت.[۲۹]
چهار. صحابه در تفسیر به گزارش هاى کوتاه بسنده می کردند و الزامى به تفصیل معانى در خویش نمی دیدند و قرآن را با زمینه هاى ادبى، فلسفى، کلامى، عرفانى، علمى و … آمیخته نمی کردند و اگرچه گاه ضوابط ادبى را در تفسیر قرآن می بینیم، چنان که روش ابن عباس چنین بود، ولى هنوز این دیدگاه شکل کامل به خود نگرفته بود.[۳۰]
البته از این شیوه ها نیز بعداً تا امروز استفاده شد، و می توان گفت؛ هنوز نیز از ویژگی های برخی از تفاسیر به حساب می آید.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱، ص ۵۱۹ – ۵۲۰، بیروت، دار صادر، چاپ سوم.
[۲]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص ۴۷۶، بیروت، دار القلم، چاپ اول.
[۳]. ر.ک: قاسمى، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث، ص ۴۹، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق؛ ابو زهو، محمد بن محمد، الحدیث و المحدثون، ص ۱۲۹، دار الکتب العربیه، ۱۹۸۴ق؛ ابوریه، شیخ محمود، اضواء على السنه المحمدیه، ص ۳۴۸، مصر، دار المعارف، ۱۴۰۶ق.
[۴]. ابن صلاح، عثمان بن عبد الرحمن، معرفه أنواع علوم الحدیث(مقدمه ابن صلاح)، محقق، عتر، نور الدین، ص ۲۹۳، سوریه، دار الفکر، ۱۴۰۶ق.
[۵]. خضرى بک، محمد، اصول الفقه، ص ۲۲۴، مصر، المکتبه التجاریه الکبرى، ۱۳۸۹ق.
[۶]. مروتى، سهراب، پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۸۴، تهران، نشر رمز، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
[۷]. عبس، ۳۱٫
[۸]. شاطبى، ابو اسحق، الموافقات، ج ۲، ص ۱۳۹، بی جا، دار ابن عفان، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
[۹]. انعام، ۱۴٫
[۱۰]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۱۰۱، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۳۷۳، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.
[۱۱]. الإتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۴۶۶؛ ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۶۳، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بی تا؛ زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۴۸۲، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
[۱۲]. الإتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۴۶۶٫
[۱۳]. التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۶۳ – ۶۴٫
[۱۴]. پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۸۷ – ۸۸٫
[۱۵]. ر.ک: امین، احمد، فجر الاسلام، ص ۲۰۲، بیروت، دار الکتاب العربى، ۱۴۱۲ق؛ پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۸۸٫
[۱۶]. پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۸۸٫
[۱۷]. همان، ص ۸۹٫
[۱۸]. ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۹، ص ۴۸، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۷۹ق.
[۱۹]. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(صحیح مسلم)، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج ۴، ص ۱۹۱۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا.
[۲۰]. پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۸۹٫
[۲۱]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج ۳، ص ۱۱۰۷، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۲۲]. پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۹۰٫
[۲۳]. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، محقق، شاکر، أحمد محمد، ج ۱، ص ۴۵۹، قاهره، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۱۴۱۶ق.
[۲۴]. عسقلانى، ابن حجر، احمد بن على، الاصابه فى تمییز الصحابه، ج ۲، ص ۹۶۱، قاهره، مطبعه السعاده، ۱۳۲۸ق.
[۲۵]. پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۹۰٫
[۲۶]. التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۹۹٫
[۲۷]. حجتى، سید محمد باقر، سه مقاله در تاریخ تفسیر و نحو، ص ۱۰۵، تهران، بنیاد قرآن، چاپ اول، ۱۳۶۰ش؛ شاهرودى، عبد الوهاب، ارغنون آسمانى، جستارى در قرآن، عرفان و تفاسیر عرفانى، ص ۹۸، رشت، کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
[۲۸]. ارغنون آسمانى، جستارى در قرآن، عرفان و تفاسیر عرفانى، ص ۹۸؛ طاهری، حبیب الله، درسهایى از علوم قرآنى، ج ۲، ص ۲۴، قم، اسوه، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
[۲۹]. متولى، عبد الحمید محمود، أضواء على مناهج بعض المفسرین من زوایا علوم القرآن، ص ۹۵، بی جا، اسلامیه، ۱۴۲۰ق؛ ارغنون آسمانى، جستارى در قرآن، عرفان و تفاسیر عرفانى، ص ۹۸٫
[۳۰]. ارغنون آسمانى، جستارى در قرآن، عرفان و تفاسیر عرفانى، ص ۹۸ – ۹۹٫
پاسخ دهید