با توجّه به اهمیت و اثر حضور قلب در نماز چرا «حضور قلب» را یکى از شرایط واجب در نماز قرار نداده اند؟
خداى مهربان به خاطر لطف بى کرانى که نسبت به بندگانش دارد و مى خواهد آنان به او نزدیک شوند و همواره مرتبط با ذات پاک او باشند نماز را به آنان عطا فرمود و آنها را بر این سفره رحمت گسترده اش مهمان کرد. هر کس به فراخور معرفت و ظرفیتش، مى تواند از این سفره ربّانى بهره مند گردد و اگر حضور قلب در نماز واجب بود، بسیارى از مردم از عهده این عمل، بر نمى آمدند.
علاوه بر اینکه نماز، داراى مراتب فراوانى است که کمترین مرتبه آن، رعایت صورت و قالبى از نماز همین نماز به اندازه خود در حفظ ارتباط با کانون هستى و نگه دارى انسان از لغزش ها مؤثر است؛ به گونه اى که خداوند در هیچ شرایطى، حتى در حال غرق شدن نیز راضى به ترک این قالب بى محتوا نیست.
بدون شک روح نماز، حضور قلب است؛ هر چند نماز بى حضور قلب نیز صحیح است و موجب اسقاط تکلیف و وظیفه مى شود؛ ولى آنچه که انسان را تربیت مى کند و معراج مؤمن نامیده شده است، و او را از فحشا و منکر و مفاسد اخلاقى باز مى دارد و به سوى خوبى ها سوق مى دهد و موجب «قرب الى الله» مى شود، همان نماز با حضور قلب است.
حضور قلب نه تنها در نماز و عبادات و امور معنوى؛ بلکه در دیگر اعمال انسان نیز نقشى انکارناپذیر دارد. امروز از نظر علمى ثابت شده که حتّى غذا خوردن براى کسانى که به هنگام خوردن، توجّه آنها به امور دیگر است، به درستى مفید واقع نمى شود. حضور قلب؛ یعنى، توجّه قلب و روح انسان، به عبادت و محتواى آن و خود را در وقت عبادت، در محضر پروردگار و در حضور او یافتن و به امور خارج از عبادت، بى توجه بودن.
هدف از عبادت «تقرب به خداوند» است و حضور قلب در نماز، بال پروازى است که عبادت را اوج مى دهد و به عالم قدس، نزدیک مى سازد و انسان را مقرّب و محبوب بارگاه ربوبى مى کند. هر چند قالب و شکل ظاهرى عبادات، پر از رمز و راز است و همین کالبد، در تأمین هدف نماز نقش آفرین است؛ ولى آثار عمیق و ماندگار، ارزنده و شگفت آور نماز، مربوط به روح آن (حضور قلب) بوده که به منزله عمود خیمه عبادت است.
در حدیثى آمده است: «اِنَّ العَبْدَ لُرفِعَ لَه مِن صَلاتِه نِصْفُها اَوْ ثُلثُها اَوْ رُبْعُها او خُمْسُها و مَا یَرفَع لَه اِلا ما اَقْبَلَ عَلَیه بِقَلبِه»؛[۱] «از نماز، نصف و یا یک سوم و یا یک چهارم و یا یک پنجم آن بالا مى رود [و مورد قبول خداوند قرار مى گیرد ]و این مقدار بستگى به میزان حضور قلب انسان در نماز دارد».
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مى فرماید: «لَیْسَ لَکَ مِن صَلاتِک الا ما اُحضرت فیهِ قَلْبُک»؛[۲] «براى تو از نماز چیزى نیست، مگر آن مقدار که قلب تو در حال نماز باشد».
مطالعه کتاب هاى بزرگانى مانند امام خمینى(ره) و میرزا جوادآقا ملکى تبریزى(ره) ـ که با همه وجود به اهمیت و ارزش نماز و حضور قلب پى برده و خود تبلور حضور قلب در نماز بودند ـ در این راستا مفید و ثمربخش است.
امام خمینى(ره) در این باره مى نویسد: «اى عزیز! قدرى در حالات خود تفکر کن و به اخبار اهل بیت (علیهم السلام) رجوع کن و دامن همّت به کمر زن و با تفکر، به نفس بفهمان که این عبادات و خصوصاً نمازهاى واجب، مایه سعادت و حیات عالم آخرت و سرچشمه کمالات است و طبق روایات زیاد و به گواهى برهان و مشاهده اهل مکاشفه، هر عبادتى که در پیشگاه ربوبى پذیرفته مى گردد، صورت هاى نورانى غیبى و تجسم ملکوتى آخرتى دارند که در همه عالم ها با انسان همراه و همدم است و در همه سختى ها به انسان کمک مى کند و همین صورت هاى پنهانى اعمال و عبادات، بهشت جسمانى را مى سازد و خود این صورت ها، زاییده حضور قلب است و عبادتى که با حضور قلب نباشد، اعتبار و ارزشى ندارد و در درگاه الهى پذیرفته نمى گردد».[۳]
عارف بزرگوار، میرزا جواد آقا ملکى تبریزى(ره)، نیز در این باره مى گوید: «علت حضور قلب «همّت آدمى» است؛ زیرا قلب، تابع همّت است و اگر هم تو نماز باشد، قلبت نیز در نماز حاضر خواهد بود و اگر همتت چیز دیگرى باشد، قلبت به دنبال آن و غافل از نماز خواهد بود. چون خداوند براى هیچ کس دو قلب قرار نداده است و همّت انسان متوجه چیزى است که آن را به حال خود مفید بداند و از آن، انتظار برآورده شدن حاجتى را داشته باشد و آن را مایه سعادت خود بداند».[۴]
دعا براى رسیدن به حضور قلب:
صاحب کتاب مقالات مى نویسد: «آن وقت که [نمازگزار] مى خواهد عبادت و ذکر و دعا را شروع کند، از خداى متعال با کمال تضرّع و با اصرار از خدا بخواهد وى را به حضور موفق بدارد که اصل مسئله، عنایت و خواست اوست از خداوند بخواهد «فکر» و «دل» وى را از پراکندگى، وسوسه هاى شیطان و از خواطر و اوهام و از تهاجم خیالات و افکار محفوظ بفرماید.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:رحیم کارگر/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱] – بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۳۸٫
[۲] – همان، ص ۲۵۹؛ عده الداعى، ص ۱۸۱٫
[۳] – امام خمینى، اسرار نماز، انتشارات آزادى قم، ص ۲۸ و ۲۷؛ با کمى تغییر.
[۴] – سرار الصلاه، ص ۱۰۱٫
پاسخ دهید