وهابیت و آل سعود هر دو مدیون کمک ها و پشتیبانی های دولت بریتانیا می باشند . این وهابیت، رشدیافته به دست انگلستان و الهام گرفته از جنبش بنیادگرای اسلامی است. ایالات متحده از طریق دفاع از آل سعود، از وهابیت نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم، با صرف نظر از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م پشتیبانی کرده است.
معرفی نویسنده
دکتر عبدالله محمد سندی یکی از استادان برجسته در حوزه روابط بین الملل در دانشگاه کالیفرنیاست. وی بهعنوان یکی از ده دانش آموز برتر کشور عربستان فارغالتحصیل شد. بورسیههای تحصیلی مختلفی از دولت عربستان برای تحصیل در اروپا و ایالات متحده دریافت کرد. او در دو دانشگاه گرونوبل و پویترز فرانسه در ۱۹۶۴-۱۹۶۳ به تحصیل پرداخت. وی در سال ۱۹۶۵-۱۹۶۴ در دانشگاه لیژ بلژیک و در سال ۱۹۶۵-۱۹۶۶ در دانشگاه ایندیانا در بلومینگتون حضور یافت. وی مدرک BA (1970) و MA (1971) خود در روابط بینالملل را از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در ساکرامنتو دریافت کرد. در سال ۱۹۷۱-۱۹۷۲ مدیر گروه بورس تحصیلی دانشگاه ملک عبدالعزیز جده شد و دکترای خود در رشته روابط بینالملل را از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در سال ۱۹۷۸ دریافت کرد.
دکتر سندی استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل (در سالهای ۱۹۷۸-۱۹۸۴) در دانشگاه ملک عبدالعزیز در جده و استادیار مؤسسه مطالعاتی دیپلماتیک در جدّه بود. وی در ۱۹۸۴-۱۹۸۶، بهعنوان محقق در مؤسسه آموزش و تحقیقات (UNITAR) مشغول به کار شد و در دانشگاهها و کالجهای مختلف آمریکا تدریس کرد.
تا به حال ایشان مقالات متعددی به زبان انگلیسی و عربی در عربستان و ایالات متحده آمریکا منتشر شده است. از جمله نوشتههای مهم او عبارتاند از: «ناسیونالیسم: مطالعات انجام شده در مفاهیم سیاسی معاصر»، مجلات الدراسات الدیپلماسیه، مؤسسه مطالعاتی دیپلماتیک (وزارت امور خارجه عربستان)، آوریل سال ۱۹۸۴؛ «سیاستهای دیوانسالاری و تأثیر آن بر سیاست خارجی آمریکا»، مجله اقتصاد و مدیریت، دانشگاه ملک عبدالعزیز، سپتامبر ۱۹۸۳؛ «مفهوم ملی متحدانه در حوزه امنیت گروهی: یک ارزیابی انتقادی»، مجله اقتصاد و مدیریت، آگوست ۱۹۸۲؛ «ملک فیصل و پان اسلامیسم»، ویرایش شده ویلارد آبیلینگ، (بولدر، کلرادو: نشریه وست ویو[۱] ۱۹۸۰)؛ و «چگونه جنبش یهودی ـ صهیونیستی آمریکا تعصب علیه اعراب و مسلمانان را در فیلم و تلویزیون آن ترویج میکند»،[۲] مجله بررسیهای تاریخی، سپتامبر/اکتبر ۱۹۹۸، و مقالهای تحت عنوان «انگلستان و ظهور وهابیت و آل سعود» دارد که به زبان انگلیسی در سایت نشریه پژوهشی کنعان آنلاین[۳] منتشر شده است. این مقاله درباره پیوند وهابیت و انگلیس با نگاهی بر کتاب خاطرات مستفر همفر، تأیید و تأکید بر این پیوند نوشته شده است. اینک ترجمه این مقاله را تقدیم خوانندگان گرامی مجله سراج منیر میکنیم:
پیشگفتار
امروزه یکی از فرقههای متعصب و استبدادی جهان اسلام، وهابیت است. این مذهب رسمی و غالب در عربستان شکل گرفت که مدعی بود تنها قانون اساسی آن قرآن کریم است.
وهابیت و آل سعود، حاکم پادشاهی عربستان، از دیرباز و از زمان شکلگیریشان تاکنون در هم تنیده شدهاند. وهابیت، سلطنت عربستان را ایجاد کرد و آل سعود وهابیت را گسترش داد. یکی از آنان نمیتواند بدون دیگری به حیات خود ادامه دهد. وهابیت به کاخ سعود مشروعیت داد و آلسعود نیز از وهابیت محافظت کرد و آنرا گسترش داد. این دو از یکدیگر جدایی ناپذیرند؛ چراکه هر کدام از سوی دیگر برای بقا به دیگری وابسته است.
با این حال، بر خلاف دیدگاه اسلامی دیگر کشورهای اسلامی، رفتار وهابیت با زنان همانند کشورهای جهان سوم است؛ آنها را از حقوق اساسی انسان مانند رانندگی، آزادی مسافرت در داخل کشور و یا خروج از آن بدون کسب اجازه از محرم و یا بدون همراه محرم (بدون همراهی مرد نسبی با دختران جوان)، تعامل با مردان غیرمرتبط با آنها بهمنظور حفظ یک جداسازی کامل جنسیتها، و تا چند دهه پیش از آموزش عمومی و حضور در رادیو و تلویزیون را منع میکند.
علاوه بر این، برخلاف دیگر فرقههای اسلامی، وهابیت جشن المولد (تولد حضرت محمد (ص) ) را بدعت و قانونشکنی میداند، آزادی مذهبی، آزادی بیان سیاسی، تئاتر و سینما را منع میکند، صاحبان کسب و کار را به برپایی نماز وامیدارد، توده مردم را با اتکا به وحشتناکترین مجازات اسلامی مانند سربریدن قاتلان و قطع دست دزد (عمدتاً برای فقیران نیز اینگونه مجازات میشود) میترساند، تابعیت عربستان را برای غیرمسلمانان رد میکند و تا سال۱۹۶۰بردهداری را جایز میدانست. همچنین وهابیت از سیگار کشیدن، آواز خواندن و رقص انزجار دارد. وهابیت برای اطمینان از انطباق کامل احکام سختگیرانهاش، «کمیتهای برای اشاعه عفت و پیشگیری از گناه و فساد» با سیاست مذهبی خود بنا نهاده است که نظارتی مراقبتگونه بر عموم مردم عربستان دارد.
وهابیت بسیار خودمحور و در مواجهه با ایدئولوژیهای مترقی و مذاهب دیگر و فرقههای اسلامی دیگر مانند تشیع و تصوف شدیداً متعصب است. از ملتگرایی عرب با تعصب زیاد بیزار است و با این حال ملتگرایی «عربستان» را ترویج میکند؛ با وجود این واقعیت که هرگونه ملتگرایی نقض کلام اسلامی قرآن با توجه به مفهوم اسلامی امت در نظر گرفته شده است. وهابیت خود را تنها راه صحیح در اسلام و هر مسلمان مخالف را به عنوان مرتد یا غیر مؤمن میداند.
تأثیر مستر همفر در انحراف فکری ابنعبدالوهاب
وهابیت در اواسط قرن ۱۸م در صحرای کمفروغ و خوابآلود روستای درعیه واقع در نجد در منطقه مرکزی شبه جزیره عربستان بهوجود آمد. فرقه وهابی نام خود را از نام مؤسس آن محمد بنعبدالوهاب (۱۷۰۳-۱۷۹۲) گرفته است. ابنعبدالوهاب در صحرایی دورافتاده در روستای عیینه در نجد متولد شد. او واعظی نسبتاٌ متعصب بود که در مجموع با بیست زن (بیش از چهار همسر در یک برهه) ازدواج کرد و نتیجه آن هیجده فرزند بود.[۴] ابنعبدالوهاب قبل از تبدیل شدن به یک واعظ، برای کسب و کار، تفریح و تحصیل به حجاز، مصر، سوریه، عراق، ایران و هند سفر کرد.
اگرچه ابنعبدالوهاب پدر وهابیت شناخته شده است، اما در واقع در ابتدا این بریتانیا بود که او را با اندیشههای وهابیت آغشته کرد و او را رهبر دستنشانده خود برای مقاصد شومش در نابودی اسلام و مسلمانان امپراتوری عثمانی قرار داد. جزئیات پیچیده این توطئه جالب انگلیسی، فراتر از محدوده این مقاله است که در خاطرات جاسوس استاد او، با عنوان اعترافات یک جاسوس انگلیسی یافت میشود و قسمتی از آن در دو پاراگراف زیر آمده است:[۵]
ابنعبدالوهاب در بصره تحت نفوذ و کنترل یک انگلیسی با نام مستعار «همفر»[۶] قرار گرفت. او از جمله جاسوسان زیادی بود که از لندن برای بیثبات کردن امپراتوری عثمانی و ایجاد درگیری در میان مسلمانان، به سرزمینهای اسلامی فرستاده شده بود. همفر که وانمود به مسلمان بودن میکرد، با نام «محمد» ظاهر شد و با حیلهگری یک دوستی صمیمی طولانی مدت با ابنعبدالوهاب ایجاد کرد. همفر که ابنعبدالوهاب را با پول و هدیه زیاد، کاملاً شستشوی مغزی کرده بود، او را متقاعد کرد که اکثر مسلمانان باید کشته شوند؛ چرا که آنها به طرز خطرناکی «مشرک» و «مرتد» گردیده و از اصول اساسی اسلام تخطی کردهاند. همفر نیز این رؤیای کاذب را برای ابنعبدالوهاب جعل کرد که در خواب ظاهراٌ حضرت محمد (ص) را دیده است که میان چشمهای ابنعبدالوهاب را میبوسد و میگوید: شما «بزرگترین» هستید، و از ابنعبدالوهاب درخواست میکند تا برای نجات اسلام از «بدعت» و «خرافات» جانشین پیامبر باشد. ابنعبدالوهاب پس از شنیدن رؤیای همفر، شادتر و مصممتر از همیشه، مسئولیت ایجاد فرقه جدید اسلامی برای «خالص ساختن» و «اصلاحات» اسلام را بر عهده گرفت.
همفر در خاطرات خود ابنعبدالوهاب را با عناوین بسیار متزلزل، بسیار خشن، از نظر اخلاقی فاسد، عصبی، متکبر، و نادان معرفی کرده است. حکومت بریتانیا نیز به ابنعبدالوهاب بهعنوان یک نمونه بارز «احمق و دلقک» مینگریست و نیز ترتیب نکاح متعه او را با دو زن جاسوس بریتانیا دادند. جاسوس اول زنی مسیحی با نام مستعار صفیه بود که با او در بصره و نیز در اصفهان زندگی میکرد و دیگری نیز زنی یهودی با نام مستعار «آسیه» بود که در شیراز با او ازدواج کرد.
اولین حکومت سعودی وهابی (۱۷۴۴ـ ۱۸۱۸م)
ابنعبدالوهاب پس از بازگشت از سفر خود به نجد، شروع به تبلیغ و موعظه ایدههای خود در عیینه کرد. از آنجا که موعظههای او خشن و سخت بود، او را از زادگاه خود راندند. سپس او برای موعظه به نزدیکی درعیه رفت که دوست عزیز خود همفر و سایر جاسوسان مخفی بریتانیا به او پیوستند. ابنعبدالوهاب به زنان دستور داد موهای سرشان را به منظور جلوگیری از «انحراف» مردان اصلاح کنند.[۷] او همچنین بیرحمانه در یک میدان شلوغ عمومی به طرز کاملاً وحشیانه سر یک زن زناکار بومی را با یک تخته سنگ بزرگ خرد کرد و او را کشت؛[۸] درحالیکه مجازات اسلامی برای زنای محصنه سنگسار است، اما تنها با سنگهای کوچک. دانشمندان مسلمان با مجازاتی که عملاً به قصد کشتن در نظر گرفته شده باشد، مخالفاند.[۹]
هرچند بسیاری از مردم مخالف تعالیم سخت ابنعبدالوهاب بودند، از جمله پدر و برادر او سلیمان که هر دو از علمای دینی بودند، اما جاسوس مخفی انگلیس شیخ گمنام درعیه، محمد بنسعود را برای پشتیبانی از عبدالوهاب با پول فریب داد.[۱۰] در سال ۱۷۴۴م خاندان آلسعود با جعل ایجاد یک سیاسی، مذهبی و خانوادگی با ابنعبدالوهاب بههمپیوستند. از اتحاد بین آنها و خانوادههایشان که هنوز هم در دنیای امروز وجود دارند، وهابیت به عنوان یک جنبش سیاسی و مذهبی متولد شد. این حرکت بدینگونه است که بر هر حاکمی از آل سعود یک امام وهابی (رهبر مذهبی) گماشته شد و نیز از طرف وهابی نیز کنترل تفسیر دینی تضمین شده بود.
مردم نادان دنبالهرو این فرقه نه با توسل به دانش و آگاهی و یا اجبار، بلکه با خشونت تمام و با خونریزی و ترور، وهابیت را در شبه جزیره عربستان گسترش دادند. در نتیجه اتحاد ۱۷۴۴ سعودی وهابی، یک ارتش کوچک بدوی با کمک جاسوس مخفی بریتانیا و با پول و سلاح تأسیس شد.[۱۱] در آن زمان این ارتش عظیم به تهدیدی بزرگ تبدیل شد که در نهایت ترس و وحشت کل شبه جزیره عربستان را فراگرفت و به دمشق نیز سرایت کرد و یکی از بدترین فتنهها (درگیریهای خشونتآمیز مدنی) در تاریخ اسلام را در پی آورد. در این روند، این ارتش قادر بود که به طرز وحشیانهای شبه جزیره عربستان را تسخیر و حکومت عربستان وهابی را ایجاد کند. برای مثال در سال ۱۸۰۱ برای مبارزه با «مشرک» و «ارتداد»ی که آنها به مسلمانان نسبت میدانستند، ارتش سعودی ـ وهابی کل جهان اسلام را مبهوت حرکت وحشیانه خود کرد و حرم مقدس شهید حسین بنعلی(نوه حضرت محمد (ص) ) در کربلا (عراق) را خراب کرد؛ حرمی که جایگاه مقدسی برای مسلمانان شیعه است. همچنین بیرحمانه بیش از چهار هزار نفر را در کربلا قتل عام کردند و هر چیزی را که به دست میآوردند، به سرقت میبردند. بیش از چهارهزار شتر برای حمل در آن زمان غارت کردند.[۱۲] مجدداً در سال ۱۸۱۰ آنها با بیرحمی، بسیاری از مردم بیگناه سراسر شبه جزیره عربستان را کشتند، به بسیاری از کاروانهای حج و چند شهر بزرگ حجاز از جمله دو شهر مقدس مکه و مدینه یورش بردند و اموالشان را به غارت بردند، در مکه زائران را محاصره کردند، در مدینه به مسجد حضرت محمد (ص) حمله کردند و با بیحرمتی، قبر او را گشودند و آثار ارزشمند و جواهرات گرانقیمت را فروختند و توزیع کردند.
این اعمال تروریستی و جنایات کفرآمیز عربستان وهابی، خشم عمیق مسلمانان را در سراسر جهان از جمله خشم خلیفه عثمانی را در استانبول تحریک کرد. خلیفه عبدالحمید دوم به عنوان حاکم رسمی جزیره العرب و خادم مقدسترین مساجد اسلام، دستور داد نیروهای مصری برای مجازات خاندان سعودی ـ وهابی به جزیره العرب فرستاده شوند. در سال ۱۸۱۸م ارتش مصر به رهبری ابراهیم پاشا (پسر حاکم مصر) حکومت سعودی ـ وهابی را نابود و درعیه پایتخت صحرایی آنها را با خاک یکسان کرد. پیشوای وهابیها عبدالله آل سعود و دو نفر از پیروان او در غل و زنجیر به مصر فرستاده شدند و بقیه خاندان سعودی ـ وهابی به قاهره تبعید گردیدند.
حکومت دوم سعودی وهابی (۱۸۴۳ـ۱۸۹۱م)
اگر چه وهابیت خشونتطلب متعصب در سال ۱۸۱۸م نابود شد، اما خیلی زود با کمک استعمار انگلیس احیا شد. بعد از اعدام عبدالله امام وهابی سعودی در ترکیه، باقیمانده خاندان سعودی وهابی، به برادران عرب و مسلمان خود بهعنوان دشمنان واقعی خود، و به انگلیس و غرب بهعنوان دوستان واقعی خود مینگریستند. بر این اساس، در سال ۱۸۲۰م بریتانیا مبادرت به استعمار بحرین ورزید و شروع به گسترش استعمار خود در منطقه کرد و حرکت استعماری این بار برای پادشاهی وهابی سعودی بخت بزرگ حمایت و کمک بریتانیا را در پی داشت.
در سال ۱۸۴۳م امام وهابی فیصل بنترکی آل سعود از اسارت در قاهره فرار کرد و به شهر نجدی ریاض بازگشت. امام فیصل شروع به برقراری ارتباط با انگلیس کرد. در سال ۱۸۴۸م و به اقامتگاه سیاسی بریتانیا در شهر ایرانی بوشهر «به منظور حمایت از نماینده خود در امارات عمان»، توسل جست. در سال ۱۸۵۱م فیصل دوباره کمک و حمایت از بریتانیا را تقاضا کرد.[۱۳] در نتیجه در سال ۱۸۶۵م بریتانیا برای ایجاد پیمان رسمی بریتانیا با کاخ سعودی ـ وهابی سرهنگ لوئیس پلی را به ریاض فرستاد. ملک فیصل برای تحت تأثیر قرار دادن پلی با تعصب و خشونت وهابیتی خود گفت: تفاوت عمدهای بین استراتژی وهابییت در جنگهای سیاسی و مذهبی نیست پس هیچ مصالحهای برای اینکه «ما همه را بکشیم» وجود ندارد.[۱۴]
در سال ۱۸۶۶م کاخ وهابی سعودی به طرز خائنانه پیمان «دوستی» با بریتانیا، قدرتی که به دلیل جنایات استعماریاش مورد نفرت همه مسلمانان بود، امضا کرد. این پیمان مانند بسیاری از عهدنامههای نابرابر ننگینی بود که بریتانیا بر دستنشاندههای عرب در خلیج فارس تحمیل کرد. در ازای کمک بریتانیا، پول و سلاح، کاخ وهابی سعودی موافقت کرد که با مقامات استعماری انگلستان در منطقه همکاری کند.
با این اقدامات خائنانه برای بدترین دشمن اعراب و اسلام، کاخ وهابی سعودی خشم شدید اعراب و مسلمانان در داخل و خارج از شبه جزیره عربستان را تحریک کرد. در میان کسانی که در کاخ سعودی وهابی به شدت عصبانی شدند، خاندان وطنپرست الرشید از الحیل (Hail) در مرکز عربستان سعودی بود. در سال ۱۸۹۱م امپراتوری عثمانی در حمایت از الرشید به ریاض حمله و خاندان سعودی وهابی را نابود کرد. برخی از اعضای نماینده سعودی وهابی موفق به فرار شدند که در میان آنها امام عبدالرحمان آل سعود و فرزند نوجوان او به نام عبدالعزیز بود. هر دو بلافاصله برای جلب حمایت و کمک بریتانیا به کویت که تحت کنترل بریتانیا بود، فرار کردند.
سومین حکومت سعودی وهابی (۱۹۰۲م)
فرار آنان به کویت در حالی صورت میگرفت که در کویت نیز امام وهابی عبدالرحمان و پسرش عبدالعزیز وقت خود را صرف التماس کردن به استادان بریتانیایی خود برای پول، سلاح، و کمک برای تصرف ریاض میکردند. در پایان سده ۱۸۰۰م عبدالرحمان به علت پیری و بیماری مجبور شد نمایندگی پادشاهی وهابی ـ سعودی را به پسرش عبدالعزیز واگذار کند.
در آغاز قرن بیستم استراتژی استعماری بریتانیا در جزیره العرب با چرخش و تغییر روش سریعی همراه بود و به سمت تخریب نهایی و کامل امپراتوری مسلمان عثمانی و متحدان او در نجد یعنی خاندان الرشید پیش میرفت و در این حال بریتانیا تصمیم گرفت به سرعت از امام عبدالعزیز وهابی حمایت تازهای کند که با پشتیبانی بریتانیا از پول و سلاح بینیاز شده بود. در سال ۱۹۰۲ امام جدید وهابی قادر بود کل ریاض را تصرف کند. یکی از اولین اقدامات وحشیانه آنها پس از تصرف ریاض، ایجاد رعب و وحشت در ساکنان آنجا با خونریزی و سر بریدن رؤسای در حال سقوط آل رشید در میدان شهر بود. او و پیروان متعصب وهابی او نیز ۱۲۰۰ نفر از مردم آنجا را سوزاندند و کشتند.[۱۵]
نام «ابنسعود» در غرب شناخته شده بود، ملک عبدالعزیز وهابی شدیداً در میان اربابان انگلیسیاش محبوب گردید. بسیاری از مقامات بریتانیا و فرستادگان آن در منطقه عربی خلیج فارس، اغلب ملاقات یا تعاملاتی با وی داشتند و بهطور سخاوتمندانه پول و سلاح در اختیار او قرار میدادند و با او مشاوره فکری میکردند. از این میان سر پرسی کاکس، کاپیتان پریداکس، کاپیتان شکسپیر، گرترود بل و هری سنت جان فیلبی (به اصطلاح «عبدالله») از مقامات بریتانیا و مشاورانی بودند که برای استقرار و توسعه حکومت عبدالعزیز دائماً هر کمکی نیاز بود، میکردند. با استفاده از سلاحهای بریتانیا، پول و مشاوران، عبدالعزیز به تدریج قادر به غلبه بر بخش زیادی از شبه جزیره عربستان به شیوهای بیرحمانه تحت پرچم کاخ سوم سعودی وهابی شد که امروزه با عنوان عربستان شناخته شده است.
برای ایجاد عربستان، امام وهابی عبدالعزیز و سربازان متعصب وهابی او قتل عام وحشتناکی بهویژه در سرزمین مقدس اسلامی حجاز مرتکب شدند که قشر شریف و محترم آنجا را که نوادگان مستقیم حضرت محمد (ص) بودند، را از آنجا بیرون راندند. در ماه مه ۱۹۱۹ در توراباه(Turabah) آنها حمله شبانه وحشتناکی علیه مردم حجاز کردند و وحشیانه بیش از شش هزار نفر از مردان آنجا را قتل عام کردند. مجدداً در ماه اوت ۱۹۲۴، گروه متعصب سعودی وهابی به طرز وحشیانه درِ خانههای مردم شهر طائف حجاز را شکستند، آنها را تهدید کردند و پولهای آنها را به زور سلاح به سرقت بردند. آنها پسران و مردان پیر را گردن زدند و به زنان وحشتزده که جیغ میزدند و گریه میکردند، تجاوز کردند. بسیاری از زنان طائف برای فرار از تجاوزها و قتلهای خاندان سعودی وهابی، خود را در چاههای آب میانداختند. خاندان سعودی وهابی بدوی نیز امامان بسیاری را در حالیکه آنها در مساجدشان در حال برگزاری نماز بودند، به قتل رساندند، بسیاری از خانههای طائفی را سوزاندند، بسیاری از مردانی را که در خیابانها مییافتند، یکسره قتل عام کردند و هر چیزی را که میتوانستند حمل کنند، به سرقت بردند. بیش از چهارصد نفر از مردم بیگناه طائف به سرعت به قتل رسیدند.[۱۶]
هنگامی که خاندان شرور سعودی وهابی وارد مقدسترین شهر اسلام شدند، ساکنان مکه در خانههای خود پنهان شدند، خیابانها کاملاً خلوت گردید، و درب خانهها و پنجرهها به روی آنها محکم بسته شد. خاندان سعودی وهابی به طرز وحشیانهای وارد خانههای مردم مکه شدند و همه وسائل منزل آنها مانند: رادیوها، ضبطها، قابعکسها و… را شکستند، همه این ابزارآلات در آن زمان برای آنها وسایل شیطانی تلقی میشدند. مهاجمان بدوی برای تهیه هیزم پخت و پزشان از قسمتهای چوبی درب خانههای مکه استفاده میکردند. سربازان وهابی به ساکنان مکه که عینک، لباسهای غربی، طلا، عطر یا ابریشم داشتند، شلاق میزدند. آنها به قدیمیترین گورستانها بیاحترامی کردند و بسیاری از مقبرههای زیبای مکه، مساجد زیبا و زیارتگاههایی را که قرنها منعکسکننده گذشته با شکوه اسلامی و تاریخ بزرگ شهر مقدس بودند، تخریب کردند. به علاوه، مهاجمان نادان وحشیانه هرگونه آثار فیزیکی آثار تاریخی حضرت محمد (ص) و جاهای دیدنی شهر مقدس را نیز همانند تمام ساختمانهای دیگر تاریخی یا ساختارهای فیزیکی دیگر را که به نوعی میتوانستند نمایانگر پیروان پیامبر باشند، به این بهانه که «بهعنوان نقاط مقدس پرستش نشوند»، نابود کردند.[۱۷]
علاوه بر این، سربازان وهابی عبدالعزیز، مدینه دومین شهر مقدس اسلام را بمباران کردند. برای ایجاد وحشت در مسلمانان سراسر جهان، توپها و بمبهای بریتانیا را بر حرم مطهر حضرت محمد (ص) انداختند و به شدت به آن آسیب رساندند.
سپس ارتش متعصب سعودی وهابی یک سال شهر بندر جده را محاصره کردند و گرسنگی سختی بر آنها تحمیل کرد. در نتیجه آن، یافتن آب آشامیدنی عملاً ناممکن شد و مردم فقیر جده روز خود را صرف جستجوی غذا در خیابانها و در میان زبالهها میکردند. بسیاری از آنها حتی ذرت هضمنشده در سرگین شتر را بر میداشتند و میخوردند. پس از بمباران شدید شهر برای برههای از زمان، مبارزان نادان سعودی وهابی در نهایت وارد جده شدند و بلافاصله شروع به از بین بردن خطوط تلفن، ایستگاه رادیویی و سایر وسایل زندگی مدرن کردند؛ زیرا آنها (در آن زمان) این وسایل را بیاحترامی به مقدسات و شیطانی میدانستند.
در طول سی سال از ایجاد عربستان (۱۹۰۲-۱۹۳۲م)، خاندان متعصب سعودی وهابی بهطرز وحشیانهای بیش از چهل هزار تن از اعراب در شبه جزیره عربستان را کشتند و مجروح ساختند و بالغ بر چهلهزار نفر را اعدام و ۳۵ هزار نفر را در ملأعام قطع عضو کردند، که این تعداد به ترتیب یک درصد و هفتدهم درصد از کل جمعیت چهار میلیونی آنجا تخمین زده میشد.[۱۸] علاوه بر این، ترورهای سعودی وهابی بیش از یک میلیون نفر از شبه جزیره عربستان را مجبور به فرار و ترک زندگی بهسوی سایر نقاط جهان عرب کرد که دیگر هرگز به وطن خود بازنگشتند.[۱۹]
بر خلاف یک قرن پیش که ابراهیم پاشا پادشاه مصر تحت فرمان عثمانی، سربازان سعودی وهابی را بهدلیل ارتکاب جنایات در شهرهای مقدس حجاز و ساکنان آنجا مجازات کرد، در این زمان جهان عرب و مسلمان تحت کنترل بیرحمانه قدرتهای استعماری غرب بودند و برخی سربازان متعصب سعودی وهابی تحت حفاظت قدرت بریتانیا و به سبب دوستی با آن، از مجازات فرار کردند.
پس از ایجاد حکومت وهابی سعودیِ دست نشانده بریتانیا، عبدالعزیز دیکتاتوری بیرحم گردید و در آن زمان کنترل همه چیز را شخصاً به دست گرفت. او مطبوعات آزاد حجاز، احزاب سیاسی، قانون اساسی و همه دستگاههای دولتی آن را نابود کرد و سپس امام وهابی با گستاخی، تمام کشور را به نام خانوادهاش، «سرزمین پادشاهی عربستان سعودی» نامید.
علاوه بر این، ملک عبدالعزیز به اشتهای سیریناپذیر جنسیاش شناخته شده بود. این امام «دیندار!» وهابی علاوه بر داشتن تعداد بیحد و اندازه همسران متعه، با سیصد زن ازدواج کرد که برخی از آنها تنها برای یک شب همسرش بودند. تعداد پسران او را حدود ۱۲۵نفر تخمین زدهاند، اما هیچکس نمیتواند اطمینان حاصل کند که او پدر چند دختر بوده است. علاوه بر این، ملک عبدالعزیز بردهداری را با داشتن صدها برده برای خود و اعضای خانوادهاش، ترغیب کرد. خاندان وهابی سعودی برای جلوگیری از رسوایی بینالمللی، در نهایت مجبور شدند بردهداری را در سال ۱۹۶۲م لغو کنند.
همه پسران ملک عبدالعزیز پس از مرگ او در سال ۱۹۵۳م (سعود، فیصل، خالد و فهد) قدرت را به عهده گرفتند و دیکتاتورهایی بیرحم مثل او شدند و باز با تکیه شدید بر غرب که دشمن اسلام و اعراب است، به موجودیت خود ادامه دادند و از زمانی که در طول جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریکا بهعنوان قدرت غالب بر جهان عرب جایگزین بریتانیا شد، بیشرمانه عربستان (سرزمین مقدس اسلام) را مستعمره مجازی آمریکا بهعنوان بزرگترین دشمن اسلام در آورد.
فرزندان عبدالعزیز بر خلاف پدر خود، با ترجیح دادن نام «ملک»، عنوان «امام» را از نام خود انداختند، اما در اواخر ۱۹۸۶ شاه عربستان فهد ـ یک عیاش در روزهای اوج پادشاهیاش ـ بهمعنای متفاوتی از «امام» بازگشت و عنوان «ملک» را حذف کرد. و عنوان «خادم الحرمین» مکه و مدینه را به خود گرفت؛ عنوانی که در اصل برای پادشاه مسلمان ترکیه سلطان سلیم اول (سلطنت: ۱۵۱۲-۱۵۲۰) ابداع شده بود.
با وجود ثروت نفتی عظیم عربستان در دهههای اخیر، وهابیت نه تنها توانسته است بسیاری از منتقدان خود را نادیده بگیرد، بلکه بهطور چشمگیری به بهبود تصویر خود در سراسر جهان اسلام مبادرت ورزیده است. از این رو وهابیت در حال حاضر خود را «جنبش اصلاح گرایانه»ای که در پی خلوص اسلام است، معرفی کرده است، حتی نام «وهابیت» را به نام جدیدتر و مناسبتر مانند «جنبش سلفی» (سنت اصیل) و «یکتاپرستان» و «موحدان» تغییر داده است. علاوه بر این، بنیانگذار وهابیت، محمد بنعبدالوهاب، بهعنوان «مرد بزرگ»، شخصیت عظیم و عالم و مردی که به تنهایی اسلام را از «خرافات» نجات داد، معرفی شده است. در سالهای اخیر، وهابیت غنیشده با دلارهای نفتی شروع به خزیدن در سرزمینهای عرب و میان مردم مسلمان عربستان کردند و با تلاش بیهودهای کوشیدند ننگ در اقلیت بودن خود را در دنیای اسلام پاک کنند.
پادشاهی وهابی سعودی در دفاع از مسجد الاقصی در بیت المقدس و در برابر اشغال و خشونت غیر قانونی در فلسطین بهدست اسرائیل، شکست ملال انگیزی خورد. آنان در خیانت شرمآور خویش همکاری آزاد با غرب ـ دشمن اسلام و اعراب ـ نه تنها از کشتار مسلمانان و اشغال سرزمینهای افغانستان و عراق دفاع نکردند، بلکه خودش نیز به دشمن اجازه داد تا برای اشغال سرزمین مقدس اسلام حمله نظامی کند. این عملکرد تمام تلاش وهابیت را برای بهبود بخشیدن تصویرخود را بیارزش و بیثمر ساخت.
بر خلاف تبلیغات رسانههای آمریکا بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده هنوز هم به شدت از کاخ وهابی آلسعود (که آن هم به اندازه ایالات متحده از تروریسم میترسد) حمایت میکند. در واقع وهابیت در اجرای دستورهای آمریکا برای تغییر مفاهیم اسلامی مانند جهاد (جنگ مقدس) به نفع واشنگتن است. مسلمانان از پادشاهی آلسعود و رهبران وهابی انزجار دارند، چنانکه از آمریکاییها منزجرند. حملات تروریستی بنیادگرایان مسلمان عربستان در داخل عربستان با هدف بیثبات کردن کاخ وهابی آل سعود که برخی از آنها به حزب القاعده اسامه بنلادن مرتبط است در ده سال گذشته افزایش یافته است.
حقیقت این است که دشمنان اسلام و اعراب، اسرائیل و ایالات متحده، از شیعه ـ برای مثال از ایران و حزب الله ـ بیش از هر فرقه دیگر اسلامی میترسند و بیزارند. این برای بسیاری از مسلمانان افتخاری برای شیعه شمرده شده است و وهابیت نیز با سرافکندگی تمام در رسیدن به هدف خود شکست خورده است.
فرمایش پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)
هر دو خانواده طبقه حاکم (کاخ سیاسی سعود و کاخ مذهبی وهابی)، از منطقه نجد در مرکز عربستان بهپا خاستند و عمیقاً مورد نفرت میلیونها مسلمان در داخل و خارج از عربستان بهویژه در منطقه حجاز قرار گرفتند. آن با وجود وهابیت، بسیاری از مردم این کشور به صورت خصوصی تولد حضرت محمد (ص) را جشن میگیرند. به روایت ابنعمر، حضرت محمد (ص) در حدیثی معروف فرموده است:
پروردگارا، اسباب نعمت را برای شام ما [سوریه بزرگ] فراهم فرما! پروردگارا، اسباب نعمت خود را در یمن ما فراهم فرما! مردم گفتند و نیز در نجد؛ اما پیامبر همچنان فرمود: «پروردگارا، سبب نعمت خود را در شام ما (در شمال) فراهم فرما! پروردگارا، اسباب نعمت خود را در یمن ما فراهم فرما! مردم گفتند: ای رسول خدا، و همچنین در نجد ما. من فکر میکنم بار سوم رسول خدا (ص) فرمودند: «… (در نجد) زلزله و بیماری شایع میشود و در آن سمت شاخ شیطان بیرون خواهد آمد.»[۲۰]
بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان واقعاً باور دارند که منظور از «شاخ شیطان» در حدیث حضرت محمد (ص) ، چیزی جز دو تبار شرور پادشاهی آلسعود، پیشوایی مذهبی وهابی و سینهاش کاخ استبدادی وهابی نیست.
همچنین در حدیث معروف دیگر حضرت محمد (ص) فرمود که یکی از نشانههای نزدیکی پایان جهان این است: «… که پابرهنگان بیبضاعت، در رقابت با یکدیگر در ساخت و ساز ساختمانهای با شکوه خواهند بود.»[۲۱]
باز هم بسیاری از مسلمانان معتقدند حضرت محمد (ص) در این حدیث دوم به این دو خانواده طبقه حاکم عربستان اشاره کرده است. در واقع تنها چند دهه قبل بود که نفت در عربستان کشف شد و هر دوی این خانوادهها در واقع بیبضاعت و پا برهنه و دامداران بز بودند که در روستاهای بیابانهای عربستان و واحههای چادری ساختهشده از پوست گوسفند زندگی میکردند. آنها در حال حاضر با شکوهترین آسمانخراشها را در کل جهان اسلام دارند و ثروت عظیم عربستان را کنترل میکنند.
نتیجهگیری
با این سابقه تاریخی، بسیار روشن است که بدون کمک بریتانیا، نه وهابیت و نه آل سعود در دنیای امروز وجود نداشتند. این وهابیت، رشدیافته بهدست انگلستان و الهامگرفته از جنبش بنیادگرای اسلامی است. ایالات متحده از طریق دفاع از آل سعود، از وهابیت نیز بهطور مستقیم و غیر مستقیم، با صرفنظر از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پشتیبانی کرده است.
وهابیت، خشن، بیش از حد محافظهکار، سفت و سخت، افراطی، استبدادی، پراشتهاترین فرقه در امور جنسی و بیگذشتترین فرقه است. رکورد خونین تاریخی آن بهخوبی مستند است و پاکشدنی نیست و کسی نمیتواند آن را رد کند. همه تغییراتی که میتواند وهابیت را زیبا جلوه دهد و یا بتواند تصویر خود را بهبود بخشد، هرگز اعراب و مسلمانان تعلیم دیده و آگاه را فریب نخواهد داد.
اگرچه در سالهای اخیر برخی از رهبران مذهبی وهابی سعی کردهاند خود را از کاخ خشن سعودی به دور سازند و با جدا شدن از سیاستهای غیر اسلامی، برای حفظ تصویری مثبت از وهابیت، تلاشی بیهوده کردهاند، اما بسیاری از رهبران مذهبی سطوح بالای وهابی هنوز هم بهصورتی پایدار و محکم صددرصد پشتیبان آلسعودند. بسیاری از رهبران وهابی آشکارا از کاخ منفور سعودی و سیاستهای داخلی و خارجی آن از جمله اجازه دادن به آمریکا برای اشغال سرزمینهای اسلامی و عربی و از بین بردن اعراب و مسلمانان در عراق و افغانستان، حمایت و دفاع کردهاند.
دو خانواده آل سعود و وهابی را نمیتوان جدا از هم دانست؛ چرا که آنها از طریق نسب و ازدواج از سال ۱۷۴۴م درهمآمیخته شدهاند. اتحاد پویای آنها امروز در ترکیب طبقه حاکم در عربستان به وضوح دیده میشود. وحدت میان آنها قویتر از اتحاد قدیمی کلیسا و دولت در قرون وسطا در اروپاست.
ارتباط صمیمی وهابیت با حمایت از کاخ سعودی که بهطور گستردهای به یکی از خشنترین، فاسدترین، غیردموکراتترین و فئودالیترین طبقه حاکم در سراسر جهان شناخته شده است، باعث میشود وقتی لاف بزرگی میزنند که «بهترین شکل اسلام» را بازنمایی کردهاند، مورد تمسخر مسلمانان واقع شوند. امروزه بسیاری از اعراب و مسلمانان تحصیلکرده احساس میکنند وهابیت اسلام را بدنام میکند و نشاندهنده زنجیری استبدادی است که مانع از پیشرفت اعراب و مسلمانان است. بدیهی است بسیاری از علمای اهل سنت اسلام در ۲۵۰ سال گذشته، چه محافظهکار و چه لیبرال در سراسر جهان اسلام، از مراکش گرفته تا اندونزی، و نیز فرقههای مسلمان دیگر مانند شیعه و صوفی، همگی وهابیت را رد کردهاند و آن را تغییر شکل وحشتناک اسلام دانستهاند.
منبع: نشریه سراج منیر
پی نوشت:
[۱]. Westview Press.
[2] . How the Jewish-Zionist Grip on American Film and Television Promotes Bias Against Arabs and Muslims
[3]. این مقاله در سایتهای ebookcenter.co.uk، scibid.com، wikipedia.org نیز به همین سایت استناد شده است:
www.kanaanonline.org/articles/00361.pdf
[4]. الکسی واسیلیو، التاریخ العربیه السعودیه، ترجمه این کتاب از روسی به عربی از سوی خیری الضامن و جلال الماشتا انجام شده است (مسکو: Attagaddom در ۱۹۸۶) ، ص. ۱۰۸٫
[۵]. برای جزئیات بیشتر به «اعترافات یک جاسوس انگلیسی» به وب سایت http://www.ummah.net/Al_adaab/spy1-7.html مراجعه کنید.
[۶]. Hempher
[7]. «آغاز و گسترش وهابیت»، http://www.ummah.net/Al_adaab/wah-36.html
[8]. ویلیام پاول William Powell ))، عربستان سعودی و خانواده سلطنتی (Secaucus، NJ: شرکت لایل استوارت، ۱۹۸۲)، ص. ۲۰۵٫
[۹]. مترجم: این دیدگاه نویسنده از سوی بسیاری از اندیشمندان مسلمان مورد نقد قرار گرفته است.
[۱۰]. «اعترافات یک جاسوس انگلیسی».
[۱۱]. همان
[۱۲]. تاریخ واسیلیو، ص ۱۱۷٫
[۱۳]. تولد عربستان سعودی: انگلستان و رشد کاخ سعود (لندن: فرانک کاس، ۱۹۷۶)، گری ترولر، ص ۱۵-۱۶٫
[۱۴]. به نقل از رابرت لیسی، انگلستان: سعودی و کاخ سعود (نیویورک: جوانیچ هارکورت بریس، ۱۹۸۱)، ص ۱۴۵٫
[۱۵]. ظهور، فساد و سقوط کاخ آل سعود، سعید ک، ابوریش، (نیویورک: سنت مارتین پرس، ۱۹۹۵)، ص. ۱۴٫
[۱۶]. عربستان سعودی، پاول، ص ۶۸٫
[۱۷]. برای اطلاعات بیشتر به کتاب من، اعراب و غرب: مشارکت و تحمیل مراجعه کنید:
http://www.amazon.com/___exec/obidos/ASIN/0967431603/104-9757218-5989525
[18]. ظهور، فساد و سقوط کاخ آل سعود، سعید ک، ابوریش، (نیویورک: سنت مارتین پرس، ۱۹۹۵)، ص ۲۷٫
[۱۹]. همان، ص ۲۴٫
[۲۰]. صحیح بخاری: محمد محسن خان، عربی، انگلیسی (دانشگاه اسلامی دارالفکر مدینه منوره ND)، ج۹، ص ۱۶۶٫
[۲۱]. صحیح مسلم، ترجمه عبدالحمید صدیقی، جلد. ۱، (لاهور: شیخ محمد اشرف، ۱۹۷۶)، ص ۲٫
پاسخ دهید