راز دین گرایى انسان چیست و چگونه مى توان رابطه انسان و دین را توصیف کرد؟
به اختصار رابطه انسان و دین را با ویژگى هاى زیر مى توان توصیف کرد:
۱ – ذاتى بودن
گرایش انسان به دین امرى ذاتى، عمیق و ریشه دار است. دین نه تنها تأمین کننده بسیارى از حاجات انسان است، بلکه خود نیازى بنیادین و نهفته در ژرفاى وجود آدمى است.
«تانه گى دوکه نه تن» مى نویسد: «حس مذهبى یکى از عناصر اولیه ثابت و طبیعى روح انسانى است. اصلى ترین و ماهوى ترین قسمت آن به هیچ یک از رویدادهاى دیگر قابل تبدیل نیست، بلکه نحوه ادراک فطرى وراء عقلى است که یکى از چشمه هاى آن از ژرفاى روان ناخود آگاه فوران مى کند و نسبت به مفاهیم زیبایى (مربوط به هنر) و نیکى (مربوط به اخلاق) و راستى (مربوط به علم)، مفهوم دینى، یا به طور صحیح تر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمى است که داراى همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است».[۱]
«آلکسیس کارل» نیز بر آن است که: «احساس عرفانى [دینى] جنبشى است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلى است».[۲]
همو مى گوید: «فقدان احساس اخلاقى و عرفانى در میان اکثریت عناصر فعال یک ملت، زمینه زوال قطعى ملت و انقیاد او را در بند بیگانه تدارک مى بیند؛ سقوط یونان قدیم معلول چنین عاملى بود.
در نگاه «تولستوى» نیز «ایمان آن چیزى است که انسان با آن زندگى مى کند».[۳]
استاد مطهرى در توضیح این سخن مى گوید: «یعنى ایمان مهم ترین سرمایه زندگى است». به نظر وى مردم به برخى از سرمایه هاى زندگى مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و… توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات مى شناسند.[۴]
در نظر «ویل دورانت» نیز دین روح زندگى است، او مى گوید: «زندگى بدون دین ملال انگیز و پست است، مانند جسدى است بى روح».[۵]
قریب به این مضمون را در سخن «ویلیام جیمز» مى توان یافت. او مدعى است: «ایمان یکى از قوایى است که بشر به مدد آن زندگى مى کند، فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است».[۶]
۲ – همگانى بودن
لازمه ذاتى بودن دین گرایى همگانى بودن آن است.
«اریک فروم» بر این نکته تأکید مى کند که: «هیچ کس نیست که به دینى نیازمند نباشد و حدودى براى جهت یابى و موضوعى براى دلبستگى خویش نیابد».[۷]
امروزه جامعه شناسان از انسان به عنوان هورلیجیوسوس (انسان دین ورز) سخن مى گویند، چرا که براساس جدیدترین پژوهش هاى جامعه شناختى از آفریقاى جنوبى گرفته تا آمریکا که پیشرفته ترین جامعه بشرى (از نظر فرهنگ مادى) است، بیشتر از نود و پنج درصد انسان ها به وجود خداوند ایمان دارند.[۸]
۳ – دیرینگى
با توجه به ذاتى بودن گرایش به دین مى توان آن را یکى از نخستین مظاهر حیات بشر و به تعبیر دیگر همزاد او دانست. تاریخ زندگى بشر نشان مى دهد که در هیچ دوره اى بشریت بدون دین زندگى نکرده و همواره دین ورزى از بارزترین مظاهر حیات انسان بوده است.
«ماکس مولر» در رابطه با دیرینگى مظاهر دیندارى در نوع انسان مى نویسد: «گذشتگان ما از آن زمان به درگاه خداوند سر فرود آورده بودند که حتى براى خدا نامى هم نتوانسته بودند بگذارند».[۹]
۴ – پایایى و مانایى
نیاز انسان به دین امرى جاودان و زوال ناپذیراست. لازمه ذاتى بودن دین ورزى این است که دین هم چون دیگر غرایز و نیازهاى ذاتى انسان همپاى حیات بشر بپاید و آینده بشریت را هم چون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمى توان و نباید انتظار داشت.
بهاءالدین خرمشاهى پس از نقل سخن رونالد اینگلهارت، مبنى بر همگانى و همه جایى بودن دین ورزى مى نویسد: «همین واقعیت، نظر و نظریه اى را که مدعى بود با پیشرفت اجتماعى و افزایش رفاه مادى، دین و اندیشه دینى انحطاط مى یابد، ابطال مى کند».[۱۰]
۵ – جاذبه و نفوذ
تأثیر گذارى ژرف و نفوذ دین در اعماق وجود آدمى پدیده اى وصف ناپذیر است. جاذبه حقیقت در دین و تناسب آموزه هاى آن با فطرت بشر چنان تأثیرى دارد که هیچ زبانى قادر به توصیف آن نیست. نمونه هایى از این تأثیر شگرف را مى توان در رخدادهاى تاریخى دین مانند قرار گرفتن ابراهیم در آتش، ذبح اسماعیل، ایمان آوردن ساحران فرعون به موسى و مصلوب شدن آنان توسط فرعون و هزاران حادثه دیگر جستجو کرد.
«ارنست رنان» در پایندگى و ژرفایى تأثیر دین در نهاد انسان مى گوید: «ممکن است روزى هر چه را دوست مى دارم نابود و از هم پاشیده شود و هر چه را که نزد من لذت بخش تر و بهترین نعمت هاى حیات است از میان برود، و نیز ممکن است آزادى به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد ولى محال است که علاقه به دین متلاشى یا محو شود، بلکه همواره و همیشه باقى خواهد ماند و در کشور وجود من شاهدى صادق و گواهى ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود».[۱۱]
همه آنچه گفته آمد را در یک آیه زیباى قرآن مى توان یافت که رمز دین گرایى انسان را چنین ترسیم کرده است: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها»؛[۱۲] «پیوسته رو به سوى دین پاک خداوند داشته باش که انسان ها را بر آن سرشته است و آفرینش الهى دگرگون نخواهد شد».
پی نوشت ها
[۱]– تا نِه گى دو کِه نِه تِن، حس مذهبى یا بعد چهارم روح انسانى، ترجمه مهندس بیانى، ص ۱۴٫
[۲]– آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر على شریعتى، ص ۵۵، تهران: تشیع.
[۳]– شهید مطهرى، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۵۱، چاپ دوم، ۱۳۸۲٫
[۴]– همان.
[۵]– دکتر صفدر صانعى، آرامش روانى و مذهب، ص ۸، قم، پیام اسلام، چاپ ششم، ۱۳۵۰٫
[۶]– همان، ص ۶٫
[۷]– شهید مطهرى، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۶۲٫
[۸]– بنگرید:
الف. رونالد اینگلهارت، تحول فرهنگى در جامعه پیشرفته صنعتى، ترجمه: مریم وتر، تهران: کویر، ۱۳۷۳، ص ۲۱۶٫
ب. ویرا سؤمرچا الیاده، فرهنگ و دین، ترجمه مترجمان ؛ زیر نظر بهاءالدین خرمشاهى، صفحه هفت، تهران: طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۴٫
[۹]– علاءالدین حجازى، فرهنگ نماز، ص ۲۷، تهران: بعثت، ۱۳۵۴٫
[۱۰]– فرهنگ و دین، ص هفت.
[۱۱]– فرید وجدى، دایره المعارف، به نقل از: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج ۴، تهران و قم: صدرا.
[۱۲]– روم ۳۰، آیه ۳۰٫
پاسخ دهید