امام هادی (علیه السّلام) در برابر حکومت عباسیان بیشتر از چه روشی استفاده میکردند و چگونه از نهضت علویان پشتیبانی میکردند؟
بیتردید امام هادی (علیه السّلام) در شرایط سختی که قرار گرفته بود از ارتباط مستقیم با نهضتها و رهبری آن قیامها به دور بود اما با توجه به ارتباط امام با وکلای خود و نیز پاسخگویی به برخی از پرسشها، میتوان به درستی دریافت که امام (علیه السّلام) با حکومت برای حفظ جان شیعیان و جلوگیری از صدمات بیشتر به علویان و زمینهسازی برای حفظ و تبیین درست و دقیق و عمیق دین تقیه مینمود و هیچگاه حتی تلویحی هم از حاکمان ستمگر حمایت یا سکوت همراه با تأیید نداشتهاند. شاید نتوان ردپایی از دستوری صریح از آن حضرت را در قیامها و نهضتها ارائه کرد اما بنا بر سیره عملی آن بزرگواران، هیچگاه آن بزرگواران سیاست تأیید حاکمان را در دستور کار خود نداشتهاند و بر اساس آموزههای دینی مخالف ستمها و ستمگریهای حاکمان بودهاند. از سویی دیگر اگرچه امام در شرایط بسیار سختی به سر میبرد و به شدت تحت مراقبت بود، ولی به عنوان پناهگاه شیعیان، حرکت آنها را زیر نظر داشت، البته شرایط به ایشان اجاره نمیداد که در جریانها حضور مستقیم داشته باشند. با این حال، از اخبار رسیده از اوضاع اقتصادی و سیاسی رقتبار شیعیان، متأثر میشد و در فرصتهای مناسب با دلجویی از آنان، در صورت امکان، آنان را مورد تفقدو رأفت قرار میداد. امام با انقلابیون به طور پنهانی در تماس بوده و از چند و چون حرکت آنان آگاهی مییافت.[۱]و اگرچه در آن خفقان شدید انقلابیون از رهبری کامل امام، برخوردار نبودند، ولی از برخی روایات برمیآید که پندهای روشنگرانه و راهنماییهای سودمند امام شامل حال آنها شده است.
امام هادی (علیه السّلام) با به کارگیری یک سلسله برنامههای ارشادی، فرهنگی و تربیتی، مبارزه غیر مستقیمی را با حاکمیت آغاز کرد و بیآنکه حساسیت دستگاه را متوجه خود سازد، به انجام فعالیتهایی بر ضد آنها پرداخت. در مواقع لازم نیز تا جایی که حیات شیعه را به مخاطره نمیانداخت، دامنه آن را گستردهتر میساخت و با این فعالیتها، بیاساس بودن این تصور را که «امام بیدلیل مراقبت دشمن در مسایل سیاسی مداخله نمیکرد و هیچگونه مبارزه سیاسی نداشت» آشکار کرد. امام (علیه السّلام) در شرایط حاکم، به بهترین شیوههای مبارزاتی دست میزد که در بسیاری موارد، دشمن را مرغوب خود میساخت و او را غافلگیر میکرد.
امام با استفاده از فرصتهای مناسب، با نامشروع معرفی کردن عباسیان، مسلمانان را از هر گونه همکاری با آنان – مگر در موارد ضرورت- برحذر میداشت و با این کار، چهره این جرثومههای فساد را برای مردم بیشتر آشکار میکرد.
«محمد بن علی بن عیسی» که از کارکنان دولت عباسی است، در نامهای به امام هادی (علیه السّلام) نظر ایشان را درباره کار کردن برای بنی عباس و پول گرفتن از آنان در مقابل کار جویا میشود. امام در پاسخ او مینویسد:
«آن مقدار از همکاری که به جبر و زور صورت گرفته، اشکال ندارد و خداوند عذرپذیر است، ولی به جز آن، ناروا و ناپسند است. ناگزیر اندکش بهتر از افزودنش است.» او دوباره برای روشنتر شدن مطلب به امام مینویسد که انگیزه او از همکاری با آنان فقط یافتن راهی برای کمک به مردم و جلوگیری از ظلم حاکمان است. امام پاسخ میدهد: «در چنین صورتی، همکاری با آنها نه تنها حرام نیست، بلکه پاداش و ثواب نیز دارد».[۲]
یکی از ابزارهای مردم فریبی خلفای عباسی، بهرهگیری آنان از فقیهان درباری برای جلب اعتماد مردم و ترسیم چهرهای اسلامگرا از خود بود. امام هادی (علیه السّلام) نیز با رویارویی با آنان، به نوعی دیگر مشروعیت دستگاه را زیر سؤال میبرد و دانش حقیقی و الهی خویش را آشکار مینمود و خط بطلان بر برخی از فتاوای نادرست فقیهان درباری آن دوران میکشید که موارد متعددی در کتابهای معتبر بیان شده است[۳] که حقیقت جویان را برای رسیدن به حقانیت اهل بیت راهنمای روشنی به شمار میرود. برخورداری امامان اهل بیت (علیه السّلام) از علم لدنی از ویژگیهای ممتازی است که آنان را در ویژه بودن در مقام هدایت انسانها نشان میدهد.
یکی از محورهای اساسی و از سترگترین پشتوانههای امامت، دانش امام است که بر اساس آن بشریت از کوره راههای نابودی رهایی مییابد. شخصیت علمی امام هادی (علیه السّلام) از همان دوران کودکی و پیش از امامت ایشان شکل گرفته بود. مناظرههای علمی، پاسخگویی به شبهههای اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونههای برجستهای از جایگاه والای علمی امام هادی (علیه السّلام) است. او در همان کودکی مسائل پیچیده فقهی را که بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو میماندند، حل میکرد. گنجینهای پایان ناپذیر از دانش و چکادنشینی در بلندای بینش بود. دشمن سادهاندیش به خیال در هم شکستن وجهه علمی ایشان، مناظرههای علمی تشکیل میدهد، ولی جز رسوایی و فضاحت ثمرهای نمیبیند. از اینرو، به بلندای مقام علمی امام اعتراف میکند و سر تسلیم فرود میآورد.[۴]
با این همه، متوکل، مانع نشر و گسترش علوم از سوی ایشان میشده همواره در تلاش بود تا شخصیت علمی امام بر مردم آشکار نشود. از اینرو، امام را تحت مراقبت شدی نظامی گرفته بود و از ارتباط دانشمندان علوم و حتی مردم عامی با ایشان جلوگیری میکرد. دشمنان، پرتو گیتی فروز آن آفتاب علم و معرفت را میدیدند و خفاش صفت با چشمانی شب زده به خیال شبپرستی، از فروزندگیاش چشم فرو میبستند و با شمعی به جنگ آفتاب میرفتند و مناظره به راه میانداختند. با این حال، امام با صبری بیپایان، لحظهها را به کار میگرفت و تیرگی جهل را با نور دانش خود میزدود. او در بیان پرتوافشانی چهارده خورشید تابنده علم میفرمود: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است. تنها یک حرف آن نزد آصف [بن برخیا] بود که وقتی خدا را بدان خواند، تخت بلقیس را نزد سلیمان نبی آورد. تمام اینها در یک چشم بر هم زدن انجام گرفت، ولی نزد ما هفتاد و دو حرف از آن وجود ارد که یک حرف آن نزد خدا مانده [و بقیه را به ما داده] که در خزانه دانش غیب او به خودش اختصاص دارد.[۵]
نکته ظریفی را نیز در علم گسترده امامان اهل بیت (علیهم السّلام) میتوان اشارات نمود این است که امامان (علیهم السّلام) شاگردی کسی از دانشمندان عصر خویش را در این علوم نکرده بودند و هیچ استاد و عالمی نمیتواند ادعا کند که این علوم را این بزرگواران از آنان آموختهاند و جالبتر آنکه این همه علوم در این سنین اندک در کدام کلاس درس میتواند ارائه گردد در حالی که بزرگان دانش و اندیشه و آیین آن دوران از پاسخگویی به سؤالات ناتوان میشدند امامان (علیهم السّلام) در سنین اندک خود بدان سؤالات پیچیده پاسخی دقیق و روشن و مستدل به آیات و روایات معتبر میدادند و مدعیان علم و داشن آن روزگار انگشت حیرت به دهان داشتند. کدام انسانی در طول تاریخ میتواند ادعا کند که معلم این همه دانش و ادب و اخلاق و ایمان و تفسیر و فقه و… برای امامان اهل بیت (علیهم السّلام) بوده است؟ که به شهادت تاریخ هیچ کس چنین ادعایی نکرده است و حتی توان چنین ادعایی را ندارد.
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی امام هادی علیه السلام؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: محمدهادی یدالله پور
[۱]. اعلام الوری، ص ۳۴۳٫
[۲]. حر العاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۳۷٫
[۳]. همان، ج ۱۸، ص ۴۰۸٫
[۴]. الفصول المهمه، ص ۲۶۷٫
[۵]. طبری، دلائل الامامه، ص ۲۱۹/
پاسخ دهید