یکى از پایهها و پارامترهاى سازندهى امنیت ملى، «وحدت و همدلى» حاکم بر مردم است اگر افراد یک جامعه و یا یک مملکت در مسائل مهم و اساسى مملکت با هم همدل و هم جهت باشند، و در اختلافات جزئى و سلیقهاى نسبت به سلیقه و نظر خود پافشارى نکنند، خود این وحدت و همدلى باعث استقرار و دوام امنیّت ملى مى گردد.
با نگاهى به سخنان امیر مؤمنان على بن ابیطالب علیهالسلام می توان امنیّت ملى را بر چند پایه مستقر یافت.
- ۱ ـ همدلى مردم در مسائل مهم سیاسى ـ اجتماعى:
- ۲ ـ ایمان محکم و فراگیر مردمى:
- ۳ ـ جهاد و آمادگى دفاعى همگانى:
- ۴ ـ امر به معروف و نهى از منکر:
- ۵ ـ اقتدار ملى در قالب حکومت:
- ۶ ـ مماشات و عدم پافشارى گروه هاى سیاسى:
- ۷ ـ قانونگرایى مسؤولان:
- ۸ ـ تقویت بنیه ى دفاعى:
- موانع تحقق امنیّت ملى از منظر امام على علیهالسلام
- ۱ ـ سستى و تنبلى در دفاع ملّى:
- ۲ ـ حرمت شکنى و گستاخى مردم نسبت به رهبر، یا روحیهى مقدم بر امام داشتن:
- ۳ ـ کم رنگ شدن ایمان و تعهّد دینى مسلمانان:
- ۴ ـ جنگ افروزى:
- ۵ ـ غفلت از وجود دشمن:
- ۶ ـ اختلافات داخلى:
- ۷ ـ فساد کارگزاران:
- ۸ ـ قانونشکنى:
- پى نوشتها:
۱ ـ همدلى مردم در مسائل مهم سیاسى ـ اجتماعى:
یکى از پایه ها و پارامترهاى سازندهى امنیت ملى، «وحدت و همدلى» حاکم بر مردم است اگر افراد یک جامعه و یا یک مملکت در مسائل مهم و اساسى مملکت با هم همدل و هم جهت باشند، و در اختلافات جزئى و سلیقهاى نسبت به سلیقه و نظر خود پافشارى نکنند، خود این وحدت و همدلى باعث استقرار و دوام امنیّت ملى مىگردد.
امیر مؤمنان على علیهالسلام آن گاه که با فتنهى خوارج روبرو شد، فرمود:
«والزموا السوادَ الاعظم فانّ یداللّه مع الجماعه وایاکم الفرقه، فانّ الشاذّ من النّاس للشیطان کما انّ الشاذ من الغنم للذئب، و همواره همراه بزرگترین جمعیتها باشید که دست خدا با این جمعیت است.» از پراکندگى بپرهیزید که انسانِ تنها و پراکنده بهرهى شیطان است، همچنان که گوسفند تکرو طعمهى گرگ مىشود.»(۱)
۲ ـ ایمان محکم و فراگیر مردمى:
ایمان محکم و همراه با تقواى الهى در امنیت ملى نقش بهسزایى دارد، چون که مسلمان موحد، اولین شعار دینىاش، کلمهاى «لا اله الاّ اللّه» است.
مسلمان با این اشعار بیان مىدارد که سر تسلیم به هیچ فردى فرود نمىآورد، جز براى خداوند واحد عزّوجلّ، تسلیم هیچ قدرتى نمىشود جز قدرت خداوند و از هیچ چیزى نمىترسد، جز از خداوند سبحان، امام على علیهالسلام فرمود:«من خاف اللّه امنه اللّه من کل شىء، هرکه از خدا بترسد، خدا او را ایمن مىگرداند از همه چیز.»(۲)
بنابراین مؤمن با این پشتوانهى اعتقادى و ایدئولوژیک، نسبت به انسانها و قدرتهاى ظاهرى ترس در دل ندارد؛ خود این مایهى امنیت و آرامش است.
حال اگر این ایمان به خداوندى فراگیر شود و اکثریت قاطع مردم یک کشور از این ایمان بهرهمند شوند، طبیعى است که یکى از بارقههاى آن، امنیت ملى است.
۳ ـ جهاد و آمادگى دفاعى همگانى:
جهاد و آمادگى دفاعى یکى از پایههاى ایدئولوژى اسلام است. و این یکى از رمزهاى پیروزى چشمگیر مسلمانان به ویژه در صدر اسلام و سدههاى نخستین است.
این جهاد و آمادگى دفاعى همگانى بود که باعث شد، مسلمانان در زمان پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم از غربت رهایى یابند و سرانجام تمامى جزیرهالعرب را زیر چتر اسلام قرار دهند.
امام على علیهالسلام در دورهى پیامبر بزرگ صلىاللهعلیهوآلهوسلم از قهرمانان دفاعى مسلمانان بلکه سرآمد همهى قهرمانان دفاعى و مبارز بود؛ او نبردهاى سرنوشتسازى همانند جنگهاى «بدر»، «احد»، «احزاب»، و «خیبر» را با موفّقیت به پیش برد. و در دورههاى زمامدارى خویش نیز با رشادت و شجاعت تمام نیروها را بسیج کرد و با «ناکثان»، «قاسطان» و «مارقان» جنگید. آن حضرت در این دوره، بیشترین سخنان آتشین دربارهى تشویق و ترغیب مسلمانان به جهاد و آمادگى دفاعى همگانى را بیان داشت.
حضرت در این ترغیبها، جهاد را از ارکان استقرار امنیت ملى خواند و محرومیت از آن را مایهى سیهروزى و ناامنى معرفى نمود.
به عنوان نمونه، آنگاه که به حضرت خبر دادند که عمال معاویه با ستمگرى کمنظیر به شهر «انبار» یورش بردند، و مسلمانان در این شهر به دفاع از خود به پانخاستند، حضرت در سخنانى به نقش آمادگى دفاعى و جهاد همگانى مسلمانان مىپردازد و مىگوید:
«مردمى که از جهاد روى برگردانند، خداوند لباس ذلّت بر تن آنان مىپوشاند و بلا به آنان هجوم مىآورد، حقیر و ذلیل مىشوند، عقل و فهمشان تباه مىگردد و به خاطر تضییع جهاد حقّ آنان پایمال مىشود، و نشانههاى ذلّت در آنان آشکار مىگردد، و از عدالت محروم مىشوند.
آگاه باشید، من شب و روز، پنهان و آشکارا شما را به مبارزهى با این جمعیت (معاویه و پیروانش) دعوت کردهام و گفتهام پیش از آن که با شما بجنگند، با آنان نبرد کنید.
به خدا سوگند هر ملتى که در درون خانهاش مورد هجوم دشمن قرار گیرد حتما ذلیل خواهد شد ولى شما سستى به خرج دادید و دست از یارى برداشتید، تا آن جا که دشمن پى در پى به شما حمله کرد و سرزمین شما را تصاحب نمود.»(۳)
۴ ـ امر به معروف و نهى از منکر:
دو مسؤولیت بزرگ همگانى، «امر به معروف» و «نهى از منکر» از پایههاى امنیت ملى به شمار مىآیند. اگر مردم به این دو وظیفه پایبند باشند و عمل کنند، جامعه روح آرامش و امنیت را به خود مىبیند؛ از جمله سفارشهاى امام على علیهالسلام به فرزندانش تذکر آنان به امر به معروف و نهى از منکر است.
حضرت خطاب به آنان فرمود:
«لاتترکوا الأمر بالمعروف والنهى عن المنکر فیولى علیکم شرارکم، امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید چون که ترک این دو وظیفه موجب مىشود که اشرار بر شما مسلط شوند. [و باعث ناامنى گردد.]»(۴)
۵ ـ اقتدار ملى در قالب حکومت:
توانمندى حکومت و اقتدار آن بزرگترین مایهى امنیت ملى است.
حضرت على علیهالسلام در پاسخ به شعار انحرافى خوارج ضمن بیان نقش حاکم و زمامدار، فرمود که توسّط حکومت امنیت در راههاى کشور استقرار مىیابد.
«مردم به زمامدارى نیازمندند، نیکوکار باشد یا بدکار، تا مؤمنان در سایهى حکومت او به کار خویش بپردازند و کافران هم بهرهمند شوند و مردم در زیر چتر حمایتى حکومت زندگى کنند، به وسیلهى زمامدار اموال بیتالمال جمعآورى گردد، و به کمک او با دشمنان مبارزه شود، جادهها امن و امان و حقّ ضعیفان از توانمندان گرفته شود. نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران مردم در امن و امان باشند.»(۵)
۶ ـ مماشات و عدم پافشارى گروه هاى سیاسى:
در جامعهاى که همانند جامعه امروزهى ایران در امور سیاسى دگراندیشى برقرار است و از گروههاى سیاسى متعددى برخوردار است اگر هر یک از این گروهها با دیگران مماشات داشته باشند و از دیدگاههاى خویش پافشارىها را بزدایند، و تا حدودى با رقیب سیاسى خویش کنار بیایند، خود این کار یکى از پارامترهاى مهم در برقرارى امنیّت ملى به شمار مىآید.
این حقیقت را امام على بن ابى طالب علیهالسلام هم در سیره و عمل از خود بروز داده و هم در سخنان خویش، بعد از رحلت رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم با وجودى که حکومت و زمامدارى مسلمانان حق مسلم آن حضرت بود، آنگاه که احساس کرد، با پافشارى در این حقّ مسلم امنیّت ملى تهدید مىشود و دشمنان وسوسه مىشوند از اصرار و پافشارى حقّ خویش خوددارى نمود و در برابر پیشنهاد ابوسفیان و عباس مبنى بر بیعت با آن حضرت پاسخ منفى مىدهد و چنین مىفرماید:
«اى مردم، امواج کوه پیکر فتنهها را با کشتىهاى نجات درهم بشکنید. از راه اختلاف و پراکندگى کنار آیید. تاج تفاخر و برترى جویى را از سر بنهید.
دو کس راه صحیح را پیمودند، آن کس که با داشتن یار و یاور نیروى کافى به پا خاست و پیروز شد؛ و آن کس که با نداشتن نیروى کافى کنارهگیرى کرد و مردم را راحت ساخت.
زمامدارى بر مردم همانند آبى متعفّن و یا همانند لقمهاى گلوگیر است. آنان که میوه را پیش از رسیدنش چینند، همانند کسى مانند که بذر را در کویر و شورهزار پاشد.»(۶)
۷ ـ قانونگرایى مسؤولان:
اقتدار و موفّقیت نظام و حکومت به این است که کارگزاران نظام مردم را راضى نگهدارند و از خود نرنجانند.
در صورت رنجش مردم بین مردم و کارگزاران حکومتى، جدایى برقرار مىشود و این خود امنیت مردم را متزلزل مىکند.
کارگزاران باید همانند مردم به قوانین و مقررات احترام بگذارند و به آن پاىبند باشند.
امام على علیهالسلام براى فرماندار آذربایجان، «اشعث بن قیس» مىنویسد:
«فرماندارى براى تو وسیلهى آب و نان نیست. بلکه امانتى است، در گردنت.
تو نیز باید مطیع مقام بالاتر باشى. دربارهى مردم حق ندارى استبداد به خرج دهى و…»(۷)
۸ ـ تقویت بنیه ى دفاعى:
امام على علیهالسلام در عهدنامهى مالک اشتر دربارهى نیروهاى نظامى مىنویسد:
«امّا سپاهیان و نیروهاى نظامى با اذن پروردگار حافظ و پناهگاه مردمند، آنان زینت زمامداران، عزّت و شوکت دین و تأمین کنندگان امنیّت هستند قوام و اصلاح امور مردم جز توسط اینها ممکن نیست.»(۸)
امام على علیهالسلام در دنبالهى این سخن مىنویسد: قوام و اصلاح امور رعیت که یکى از ابعاد آن برقرارى امنیت است به چهار چیز وابسته است.
۱ ـ سپاهیان و نیروهاى مسلح.
۲ ـ امکانات مالى و چرخیدن چرخ مالیاتى و منابع درآمد حکومت.
۳ ـ برقرارى امور قضاء و کارایى دادگسترى
۴ ـ فعّالیتهاى اقتصادى اعم از تولید، توزیع و فروشندگان و رواج بازار اقتصادى.
موانع تحقق امنیّت ملى از منظر امام على علیهالسلام
در بحث مربوط به پایههاى امنیت ملى از منظر امام على علیهالسلام ، به صورت ضمنى به برخى از موانع تحقق امنیّت ملى در منظر امام على علیهالسلام اشاره شد.
چرا که تمامى پایهها و عوامل استقرار امنیت ملى، در صورت فقدان هر یک از آنها و یا تحقق عنصرى متضاد با آنها، هر یک از آن امور، به موانع تبدیل مىشوند.
لیکن در این فراز افزون بر آن، در چند مانع عمدهى تحقّق امنیت ملى از منظر امام على علیهالسلام سخن را پى مىگیریم.
۱ ـ سستى و تنبلى در دفاع ملّى:
در حکومت چند سالهى امیر مؤمنان على علیهالسلام در مورد استقرار امنیّت ملى، فراز و نشیبهایى وجود داشت که همهى آنها براى ما درس زندگى، درس دیندارى و درس حکومتدارى است.
در آن ایّامى که مردم زیر پرچم، به نداى آن حضرت مبنى بر گرم نگهداشتن جبههى نبرد با «ناکثین»، «قاسطین» و «مارقین» لبیک مىگفتند و فعالانه در این حرکت دفاعى ملى شرکت مىکردند، امنیت ملى برقرار مىبود؛ ولى در هنگامى که مردم به جاى لبیک گفتن، به سستى و تنبلى و بهانه تراشى رو مىآوردند، امنیت ملى آنان به خطر مىافتاد و متزلزل مىشد و دشمنان از این فرصت سوءاستفاده مىکردند.
حضرت على علیهالسلام این حقیقت تلخ را چنین بیان مىدارد:«نفرین بر شما، از بس شما را سرزنش کردم خسته شدم. آیا به جاى زندگى آخرت به زندگى دنیا راضى شدهاید؟!
به جاى عزّت و سربلندى، بدبختى و ذلّت را بر گزیدهاید؟!
هرگاه شما را به جهاد با دشمن فراخواندم، چشمهایتان از ترس در جام دیده دور مىزند، گویا ترس از مرگ عقلتان را ربوده است و همانند افراد مستى که قادر به پاسخ نیستند، از خود بىخود و سرگردان شدهاید و گویا عقلهاى خود را از دست دادهاید و نمىفهمید.
من هرگز و هیچ گاه به شما اعتماد ندارم.
بر شما اعتماد نیست که در دفع دشمن به شما تکیه شود… به خدا سوگند شما وسیلهى بدى براى افروختن آتش جنگ بر ضدّ دشمنن هستید.
براى شما نقشهها مىکشند، امّا شما مرد کشیدن نقشهاى بر ضدّ آنان نیستید. دشمن به شما حمله مىکند و شهرهاى شما را از دستتان خارج مىکند و شما به خشم نمىآیید. چشم دشمن براى حمله به شما خواب ندارد، ولى شما در غفلت و بىخبرى به سر مىبرید. شکست از آنِ آنانى است که دست از یارى یکدیگر بر مىدارند.»(۹)
۲ ـ حرمت شکنى و گستاخى مردم نسبت به رهبر، یا روحیهى مقدم بر امام داشتن:
حرمتشکنى و گستاخى مردم نسبت به رهبر و فرمانده، یکى دیگر از موانع تحقّق امنیت ملى است.
در پایان جنگ صفین و جریان حکمیّت عدهاى که بعدها به خوارج نام یافتند، نسبت به رهبر و امام المسلمین گستاخ شدند، حرمتشکنى کردند، خودشان را بر امام على علیهالسلام مقدم داشتند، این امر زمینهساز هجوم ناامنى براى کوفیان شد.
این گستاخى امنیت ملى مردم عراق را براى مدت زمان طولانى به خطر انداخت.
امام على علیهالسلام در یکى از سخنرانىها این حقیقت را بیان مىدارد که مخالفت با رهبر و حرمتشکنى سبب مىشود که سرانجام با هجوم دشمن، امنیت ملى به مخاطره افتد و دشمن تفوّق یابد و مایهى بدبختى و سیهروزى مردم شود. فرمود:
«به من خبر رسیده است که «بُسر» از عمال معاویه، بر «یمن» مسلّط شده است، به خدا سوگند، من از قبل مىدانستم و مىدانم که اینها به زودى بر شما مسلّط خواهند شد، چون که آنان در یارى از باطلشان متحدند و شما در راه حقّ متفرقید.
شما پیشواى خویش را که در مسیر حق به پا خاسته است اطاعت نمىکنید ولى آنان پیشواى خویش را که در مسیر باطل است، اطاعت مىکنند.
آنان نسبت به رهبر خود اداى امانت مىکنند ولى شما راه خیانت را در پیش گرفتید.
و آنان در شهرهاى خود به اصلاح مشغولند ولى شما به فساد رو آوردید.»(۱۰)
و نیز فرمود:
«هر گاه در ایّام تابستان فرمان جهاد و مبارزه و حرکت به سوى دشمن را صادر کردم، شما عذر و بهانه آوردید و گفتید: اندکى به ما مهلت ده تا سوز گرما فرو نشیند و اگر در سرماى زمستان این دستور را به شما دادم، گفتید: اکنون هوا خیلى سرد است، بگذار سوز سرما آرام گیرد. همهى این بهانهها براى فرار از گرما و سرما بود.
شما که از سرماى و گرما وحشت دارید و فرار مىکنید، به خدا سوگند از شمشیر دشمن بیشتر فرار مىکنید…»(۱۱)
۳ ـ کم رنگ شدن ایمان و تعهّد دینى مسلمانان:
شکى نیست که ایمان یکى از پارامترهاى بسیار قوى در توان و انسجام مبارزان به شمار مىآید حال اگر این ایمان کمرنگ شود و یا تعهد دینى مبارزان ضعیف شود، طبیعى است که ملّت براى برقرارى امنیّت خویش، توانش را از دست مىدهد.
اگر ایمان به خدا سست و یا نابود شود، در این صورت فرد به جاى اینکه از خدا پروا داشته باشد، از دیگران ترس و وحشت دارد و این حالت خودش نوعى ناامنى است. و یا اینکه این تهدید امنیّت ملّى را به دنبال خود مىآورد. امام على علیهالسلام فرمود:
«من خاف النّاس اخافه اللّه سبحانه من کل شىء، هرکه بترسد از مردم خداوند سبحان بترساند او را از هرچیز.»(۱۲)
۴ ـ جنگ افروزى:
اگر فردى، جمعیتى و کشورى در پى تهاجم نظامى و زدودن امنیت دیگران باشد، بازتاب این کار این است که امنیت خویش را از دست مىدهد.
امام على علیهالسلام فرمود: یکى از عوامل ناامنى جنگافروزى است.
فرمود: «من حارب الناس حرب»، هر که جنگ کند با مردم، ربوده شود اموال او.»(۱۳)
۵ ـ غفلت از وجود دشمن:
هم جدال و دشمنى و جنگ با مردم باعث ناامنى مىشود. و هم بىتوجّهى و غفلت از دشمن زمینهساز ناامنى است.
امام على علیهالسلام فرمود: «من امن السلب سلب»، هر که ایمن نشیند از ربوده شدن اموال، ربوده شود اموال او.»(۱۴)
۶ ـ اختلافات داخلى:
امام على علیهالسلام در تفسیر و تحلیلى که از آیندهى جامعهى عراق و کوفه نمود، یکى از عوامل ناامنى که در آینده گریبانگیر این شهر مىشود را اختلافات داخلى بیان نمود.
حضرت بعد از آگاه شدن به حملهى وحشیانهى «بسربن ارطاه» به مناطق تحت کنترل آن حضرت، فرمود:
به جهت اختلاف و تفرقهى شما من شکست شما و تهدید امنیت ملى شما را مىبینم.(۱۵)
و نیز حضرت فرمود: «الخلاف مثار الحروب؛ ناسازگارى مایهى برانگیختن جنگها است.»(۱۶)
۷ ـ فساد کارگزاران:
حضرت در این آیندهنگرى و تحلیل از وضعیت حال و آیندهى جامعهى عراق یکى از عوامل تحقّق ناامنى را فساد کارگزاران اعلان مىکند. و مىفرماید:
چون که شما در شهرهایتان در پى فساد هستید ولى سپاهیان دشمن در پى صلاح. شما در آیندهاى نزدیک شکست مىخورید و امنیت ملّى خویش را از دست مىدهیم.(۱۷)
۸ ـ قانونشکنى:
رواج هر نوع قانونشکنى، پردهدرى، بىحرمتى و هتکحرمت دیگران، خود عامل و زمینهساز ناامنى است.
امام على علیهالسلام به رعایت هر نوع حقوق مردم سفارش مىنمود. حتّى حضرت اجازه نمىداد به غیر مسلمان ظلم و ستم روا داشته شود.
حتّى امورى که در فرهنگ اسلامى مالیت ندارد (مانند شراب، خوک) ولى در فرهنگ اقلیتهاى مذهبى از مالیت و ارزشى برخوردار است، مسلمانان اجازهاى تجاوز و تعدّى به آن امور را هم ندارند. چنانکه نوشتهاند: در دوران حکومت امام على علیهالسلام شخص مسلمانى خوک یک ذمى نصرانى را کشته بود، حضرت به نفع ذمى نصرانى و به ضرر مسلمان حکم کرد که باید به خاطر این کار بهاى آن را به نصرانى بپردازد.(۱۸)
پى نوشتها:
۱ ـ همان، خطبهى ۱۲۷٫
۲ ـ غررالحکم، آمدى، ج ۵، ص ۴۲۱، چاپ دانشگاه تهران.
۳ ـ نهجالبلاغه، همان، خ ۲۷٫
۴ ـ همان، نامهى ۴۷٫
۵ ـ همان، خ ۴۰٫
۶ ـ همان، خ ۵٫
۷ ـ همان، نامهى ۵٫
۸ ـ همان، نامهى ۵۳، ص ۴۳۲٫
۹ ـ همان، خ ۳۴٫
۱۰ ـ همان، خ ۲۵٫
۱۱ ـ همان، خ ۲۷٫
۱۲ ـ غررالحکم، همان، ج ۵، ص ۴۲۱٫
۱۳ ـ همان.
۱۴ ـ همان.
۱۵ ـ ر.ک: نهجالبلاغه، خطبهى ۲۵٫
۱۶ ـ غررالحکم، همان، ج ۱، ص ۱۸۵٫
۱۷ ـ ر.ک: نهجالبلاغه، خ ۲۵٫
۱۸ ـ من لایحضره الفقیه.
پاسخ دهید