محمّد بن عبدالجبّار از امام عسکرى علیه ‏السلام نقل کرده که حضرتش فرمود: از امام صادق علیه‏ السلام در مورد «ابوهاشم کوفى» سؤال شد، امام صادق علیه‏ السلام فرمود:

«او فردى بسیار فاسد العقیده بود و مسلکى به نام تصوّف اختراع کرد و آن را مرکزى براى اعتقادات پلید خود قرار داد.»[۱]

آرى، بدعت، خودنمایى، چلّه نشینى، تعطیل کردن احکام دین، انزوا و… از مظاهر تصوّف است و ائمه علیهم‏السلام با آن مقابله نموده‏اند. و موجب تأسّف آنکه این روش‏هاى غلط گاهى تحت عناوینى همچون: تشیّع، ابراز علاقه به اهل بیت علیهم‏السلام و یا تهذیب نفس انجام مى‏گیرد!
امام حسن عسکرى علیه ‏السلام خطاب به صحابى گرانقدرش، ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى فرمود:
«
زمانى بر مردم فرا مى‏رسد که چهره‏ هایشان خندان، ولى دلهایى تاریک دارند. از دیدگاه آنان، سنّت یعنى بدعت و بدعت یعنى سُنّت. مؤمن را به دیده حقارت مى‏ نگرند و فاسق را ارج مى‏ نهند. فرمانروایان آنان افرادى نادان و ستم پیشه ‏اند و دانشمندان ایشان دریوزه دربار ستمگرانند. ثروتمندان آنها حقّ تهیدستان را به یغما مى‏برند و کوچک‏ترها بر بزرگان خود پیشى مى‏ گیرند. انسان‏هاى نادان از دیدگاه ایشان فردى آگاه و اشخاص حیله‏ گر را مهذّب مى‏ دانند. میان فرد با اخلاص و انسان مُردّد تمییز نمى‏ دهند. آنان گوسفندان را از گرگ‏ها باز نمى‏ شناسند. عالمان و اندیشمندان آنها بدترین آفریده‏ هاى الهى در روى زمین‏ اند؛ چرا که به فلسفه و تصوّف تمایل نشان مى‏ دهند. به خدا سوگند! آنها از عقیده [و فطرت] خود برگشته و از راه حق منحرف شده‏ اند. در علاقه و محبّت به مخالفان ما زیاده‏ روى مى‏ کنند و شیعیان و دوستداران ما را به گمراهى مى‏ کشانند. اگر به جاه و مقامى دست یابند، از گرفتن رشوه سیر نمى‏ شوند و اگر به ذلّت گرفتار گردند، ریاکارانه خدا را پرستش مى‏ کنند. آگاه باشید که آنان راه (سعادت و حقیقت) را بر مؤمنان مى‏ بندند و مُبلّغان آئین کافرانند. کسانى که با آنها زندگى مى کنند، باید از آنان بر حذر بوده و دین و ایمان خویش را حفظ کنند
سپس امام عسکرى علیه‏ السلام فرمود:
«
اى ابوهاشم! این مطالب را پدرم از پدران بزرگوارش، از جعفر بن محمّد علیهم‏السلام برایم نقل نمود. این سخنان از اسرار ما است، آنها را جز براى اهلش بازگو مکن.»[۲]
نفوذ افکار انحرافى و از جمله تصوّف در میان شیعیان، خطرى بوده است که بزرگان از یاران ائمه علیهم‏ السلام بدان اهتمام مى‏ ورزیده و گزارش آن را به امامان معصوم علیهم‏ السلام منتقل مى‏ نموده‏اند.
احمد بن محمد بن عیسى ـ از اصحاب امام حسن عسکرى علیه‏ السلام ـ در نام ه‏اى به حضرت چنین گزارش مى‏ دهد: «گروهى یافت شده‏ اند که براى مردم سخنرانى مى‏ کنند و احادیثى مى‏ خوانند و آنها را به شما و پدران شما نسبت مى‏ دهند. در میان آنهاست احادیثى که قلوب ما آنها را نمى‏ پذیرد ولى امکان ردّ این روایات وجود ندارد، چرا که آنها را از پدران شما نقل مى‏ نمایند. ایشان دو نفرند؛ یکى، على‏ بن حَسکه و دیگرى، قاسم یقطینى
وى در ادامه مى‏ نویسد: «از عقاید ایشان است که مى‏ گویند: مراد از سخن خدا که مى‏ فرماید: «انّ الصّلوه تنهى عن الفحشاء و المنکر.»[۳]
مردى است که مردم را از فحشاء بازمى‏ دارد نه آنکه مقصود، رکوع و سجود باشد. و مقصود از زکات نیز همان مرد است نه دراهم و اخراج مال.
و بر همین منوال، اوامر و نواهى خداوند را تأویل مى‏ کنند. بر ما منّت بگذارید و راه حق و سلامت از انحرافات را بیان نمایید».
امام عسکرى علیه‏ السلام در پاسخ نوشت: «ابن حَسکه دروغ مى‏ گوید و براى شما همین کافى است که ما او را در زمره دوستان خود نمى‏ شناسیم. خدا، او را لعنت کند. به خدا قسم! که پروردگار، محمّد (ص) و پیامبران قبل از او را نفرستاد مگر براى دین خالص و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت. و پیامبر گرامى اسلام (ص) مردم را دعوت نکرد مگر به سوى خداى وحده لاشریک له و ما اوصیا از فرزندان پیامبر نیز بنده خدا هستیم و به او شرک نمى‏ ورزیم. اگر اطاعتش کنیم، بر ما رحم خواهد کرد و اگر نافرمانى‏ اش کنیم، ما را عذاب خواهد نمود. ما بر خدا حجّت نداریم بلکه حجّت از اوست بر ما و بر همه خلقش. من این سخنان را نفى نموده، از این اشخاص بیزارى مى‏ جویم؛ شما نیز آنها را رها کنید. خداوند، لعنتشان کند. و آنان را در تنگنا قرار دهید و چنانچه آنها را در مکان خلوت یافتید، سرشان بر سنگ بکوبید.»[۴]


 منبع: سخن تاریخ


[۱] سفینه‏البحار، شیخ عباس قمى، ص ۱۴۵، مشهد: بنیاد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس.

[۲] سفینه‏البحار، شیخ عباس قمى، ص ۱۴۵.

[۳] سوره عنکبوت، آیه ۴۵.

[۴] رجال الکشّى، ج ۲، ص ۸۰۲ و ۸۰۳، مؤسّسه آل البیت علیهم ‏السلام.