حضرت امام صادق(علیه السلام) در تاریخ هفدهم ربیع الاوّل سال ۸۳ هجری در مدینه منوّره به دنیا آمد. (۱) مکنّی به «ابوعبدالله» و ملقّب به «صادق»، صابر، فاضل، کافل، قائم و منجی است.(گفته می شود لقب صادق را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ایشان داده است). مدت زندگانی حضرت، ۶۵ سال و مدت زمان امامت آن حضرت، ۳۴ سال بود. آن حضرت ۱۲ سال در مدینه با جدّ بزرگوارش امام سجّاد(علیه السلام) و ۱۹ سال با پدرش، امام محمد باقر(علیه السلام) زندگی کرد. در این مدّت، دشواری ها و سختی های زندگی در حکومت حاکمان ظالم بنی امیّه را شاهد بود و همراه با پدرش در راه نشر معارف اهل بیت(علیهم السلام) تلاش می کرد.
۱ – ولادت، کمالات نفسانی و تلاش های علمی و آموزشی
حضرت امام صادق(علیه السلام) در تاریخ هفدهم ربیع الاوّل سال ۸۳ هجری در مدینه منوّره به دنیا آمد. (۱) مکنّی به «ابوعبدالله» و ملقّب به «صادق»، صابر، فاضل، کافل، قائم و منجی است.(گفته می شود لقب صادق را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ایشان داده است). مدت زندگانی حضرت، ۶۵ سال و مدت زمان امامت آن حضرت، ۳۴ سال بود. آن حضرت ۱۲ سال در مدینه با جدّ بزرگوارش امام سجّاد(علیه السلام) و ۱۹ سال با پدرش، امام محمد باقر(علیه السلام) زندگی کرد. در این مدّت، دشواری ها و سختی های زندگی در حکومت حاکمان ظالم بنی امیّه را شاهد بود و همراه با پدرش در راه نشر معارف اهل بیت(علیهم السلام) تلاش می کرد.
مالک بن انس در مورد شخصیت و مقام علمی و عملی امام صادق(علیه السلام) می گوید: « و لقد کنت أتی جعفر بن محمّد(علیه السلام) و کان کثیر المزاح و التبسّم، فاذا ذُکر عنده النبیّ(صلی الله علیه و آله) اخضرّ و اصفرّ و لقد اختلف الیه زماناً و ما کانت اراه الاّ علی ثلاث خصالٍ: امّا مصلیاٌ و امّا صائماٌ و امّا یقراٌ القرآن و ما رأیته قطّ یُحدث عن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) الاّ علی الطهاره ولایتکلّم فی ما لایعنیه و کان من العلماء الزهّاد الذین یخشون الله و ما رأیته قطّ الاّ خرج الوساده من تحته و یجعلها تحتی». (۲) ترجمه: مدتی خدمت جعفر بن محمّد(علیه السلام) مشرف می شدم. آن حضرت اهل مزاح و تبسّم بود. هنگامی که در محضر ایشان نامی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) برده می شد، رنگش به سبزی و سپس به زردی می گرائید. در مدت رفت و آمد به منزل ایشان، او را از سه حالت خارج ندیدم؛ یا نماز می خواند و یا روزه بود و یا به قرائت قرآن مشغول بود و هرگز بدون وضو از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) حدیث نقل نمی فرمود و سخنی که به درد من نخورد، بر زبان جاری نمی ساخت، ایشان از علمای زاهدی بود که ترس از خدا سراسر وجودش را فرا گرفته بود، هرگز به خدمت او شرفیاب نشدم جز اینکه زیرانداز خود را برای نشستن من اختصاص می داد.
جاحظ (از علمای قرن سوم) نیز می گوید: «جعفر بن محمّد(علیه السلام) الذی ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال انّ ابا حنیفه من تلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذا الباب». (۳) ترجمه: جعفر بن محمّد(علیه السلام) کسی بود که علم و فقهش عالم را فرا گرفته بود و گفته می شود ابو حنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند و شاگردی این دو در عظمت علمی او کافیست.
حسن بن علیّ الوشاء(از اصحاب امام رضا(علیه السلام)) می گوید: «در مسجد کوفه ۹۰۰ نفر را دیدم که “حدّثنی جعفر بن محمّد(علیه السلام)” می گفتند». (۴)
شیخ مفید(رحمت الله علیه) می فرماید: «ولم ینقل العلماء عن احدٍ من اهل بیته ما نقل عنه (علیهم السلام)». (۵) ترجمه: علمای اسلام آن قدر حدیث که از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده اند از هیچ کدام ائمه(علیهم السلام) دیگر نقل نکرده اند.
امام صادق(علیه السلام) با توجه به موقعیت و اوضاع سیاسی جامعه فرصتی به دست آوردند تا احادیث و معارف اسلام را در زمینه های تفسیر قرآن، فقه و احکام و عقاید توسط شاگردان خود در سینه تاریخ ثبت و برای همیشه اسلام را بیمه نمایند. آن حضرت، نهضت علمی و انقلاب فرهنگی امام باقر(علیه السلام) را توسعه داد و در رشته های علوم عقلی، فقهی و نقلی شاگردان برجسته ای همانند: هشام بن حکَم، محمّد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن الطاق، مفضّل بن عمر و جابر بن حیّان و… تربیت کرد به طوری که تعداد آنان را بالغ بر ۴۰۰۰ نفر ذکر کرده اند. بزرگان اهل سنت مانند ابوحنیفه، مالک بن انس، سُفیان ثوری، سفیان بن عُیینه، ابن جریح، ایوب سجستانی و … از کرسی درس آن حضرت کسب علم کرده اند. با این وصف، متأسفانه بخاری در کتاب خود (الصحیح) حتی یک روایت هم از امام صادق(علیه السلام) نقل نکرده است!؟.
پیرامون عظمت و شخصیت علمی و سائر کمالات معنوی امام صادق(علیه السلام) عبارات و سخنان فراوانی نقل شده که در کتاب الإمام الصادق(علیه السلام) و المذاهب الأربعه تالیف مرحوم شیخ اسد حیدر(رحمت الله علیه) و دیگر منابع گردآوری شده است. (۶)
۲ – اوضاع اجتماعی –فرهنگی جامعه و نقش امام صادق(علیه السلام)
یکی از مسائلی که در عصر امام صادق(علیه السلام) از اهمیت والائی برخوردار بود، مسئله استماع حدیث از ناحیه عده ای از افرادی است که در میان آنها هم شیعه و طرفدار واقعی و هم دشمن و معاند اسلام دیده می شود، زیرا تمامی شاگردان حضرت نمی توانستند تفکر و اندیشه خود را در یک زاویه صحیح قرار داده و همه معارف دینی خود را همانند محمّد بن مسلم و زراره اخذ نمایند و حتی در صف شاگردان امام صادق(علیه السلام) کسانی که طرفداران سرسخت خلافت بنی امیه و بنی عباس بودند حاضر می شدند و پراکنده شدن این عده در اطراف جامعه اسلامی باعث تفسیر و توجیه عقاید مختلف با بینش های گوناگون می شد و جریان های سیاسی موجود در جامعه نیز به اختلاف عقاید و برداشت ها تاثیر می گذاشتند. در نتیجه یکی از حوادث عمیق این عصر، فراوانی شاگردان با اختلاف وسیع فکری و عقیدتی در گوشه کنار جامعه اسلامی بود.
امام صادق(علیه السلام) هم با توجه به این مسئله از ناقلان صحیح احادیث شدیداً حمایت می کرد، چنانچه در جمله ای فرمودند: « رحم الله زراره بن أعین، لولا زراره و نظراوه لاندرست احادیث أبی». (۷) ترجمه: خداوند زراره را رحمت کند، به درستی اگر او و امثال او نبودند احادیث پدرم از میان می رفت.
۳ – مشکل غُلات و افراطی ها
یکی از مشکلات عصر امام صادق(علیه السلام) مسئله غلات افراطی و عقاید باطل آنها بود، که آن حضرت(علیه السلام) شدیداً به مقابله و مبارزه با آنها برخواست و این رفتار باعث محدود شدن و تضعیف این فرقه گردید.
مسئله ای که باید مورد توجه قرار داد، این است که شیعه واقعی و حقیقی، جدا از غلات و عقاید آنها می باشد به طوری که بسیاری از تاریخ نویسان و مستشرفان قادر به فهم و درک این مسئله نبوده و نیستند!. اینک به گوشه هایی از تدبیر امام صادق(علیه السلام) در برابر انحرافات این فرقه اشاره می شود:
الف) پرهیز دادن شیعیان واقعی از معاشرت با آنان
امام صادق(علیه السلام) در حدیثی به مفضّل(یکی از یاران) فرمود: «یا مفضّل، لاتُقاعدوهم ولاتُواکلوهم ولاتُشاربوهم ولاتُصافحوهم ولاتُواثروهم». (۸) ترجمه: ای مفضّل، با غلات نشست و برخواست نداشته باشید و با آنها غذا نخورید و دست دوستی به سوی آنها دراز نکنید و به مبادله علمی با آنان نپردازید.
ب) تکذیب عقاید و افکار افراطی غُلات
در روایتی، عیسی جرجانی می گوید: به جعفر بن محمّد(علیه السلام) عرض کردم، آیا آنچه از این جماعت(غلات) شنیده ام به شما عرض کنم، امام(علیه السلام) فرمود: بگو، گفتم: «فانّ طائفه عبدوک و اتخذوک الهاً من دون الله و طائفه اُخری والولک بالنبوّه… ». قال: «فبکی حتی ابتلّت لحیته» ثم قال: « ان امکننی الله من هولاء فلم أسفک دمائهم سفک الله دم ولدی علی یدیّ ». ترجمه: گروهی از غلات شما را به جای خدا عبادت می کنند و تعدادی دیگر نسبت پیامبری به شما می دهند. راوی می گوید، امام صادق(علیه السلام) با شنیدن این مطلب چندان گریه کردند که صورت مبارکشان از اشک چشمش خیس شد، سپس فرمود: اگر خداوند آنان را در دسترس من قرار دهد و من خون آنان را نریزم، خداوند خون فرزندانم را به دست من بریزد.
و در روایتی که مرحوم شیخ کلینی نقل نموده، آمده است که امام صادق(علیه السلام) به مسلمانان و عموم مردم توصیه می فرمایند تا به سنت پیامبر و آثار ایشان(اهل بیت و امامان معصوم) تمسک نموده و از آنها پیروی کنند تا هدایت شوند … . (۹)
۴ – پایه گذاری نهضت علمی و تدوین فقه اهل بیت(علیهم السلام)
این پاره ای از وضعیت اجتماعی، فکری جامعه اسلامی بود که ذکر شد، اما غالب حرکت جامعه که می توان به آن ارزش فراوان قائل شد مسئله نقل احادیث و پایه گذاری نهضت عظیم علمی توسط امام صادق(علیه السلام) می باشد که به طور خلاصه ذکر می شود:
زمینه های گسترش این نهضت بزرگ از عصر امام باقر(علیه السلام) شروع شد. زیرا در آن عصر حرکت ها و جنبش های سیاسی بر علیه دستگاه خلافت اُموی از طرف شیعیان و مخالفان آغاز گردید و درست در آغاز امامت امام صادق(علیه السلام) این درگیری ها به اوج خود رسید و می رفت که قیام بنی عباس بر علیه بنی امیه، باعث اضمحلال و نابودی بنی امیه گردد. حضرت در این زمان با تدبیر خاص و تیز هوشی فراوان از فرصت استفاده کردند و تصمیم به نشر معارف و احادیث نبوی(صلی الله علیه و آله) و پدران بزرگوارش گرفتند که مسئله باعث تدوین فقه مترقی و بنیادین شیعه اثنا عشری گردید.
ابان بن تغلب(یکی از شاگردان امام) می گوید: « الشیعه، الذین اذا اختلف الناس عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أخذوا بقول علّیٍ(علیه السلام) و اذا اختلف الناس عن قول علیٍّ(علیه السلام) أخذوا بقول جعفر بن محمّد(علیه السلام)». (۱۰) ترجمه: شیعیان کسانی هستند که وقتی مردم در قول و سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) اختلاف کردند، سخن امیر المؤمنین علیّ(علیه السلام) را بپذیرند و وقتی در سخن او هم اختلاف شد، سخن جعفر بن محمّدٍ الصادق(علیه السلام) را می گیرند.
۵ – فشار حُکام جور و قیام های آزادی خواه
یکی از مسائل دیگری که در اواخر این عصر به وقوع می پیوندد، فشار سیاسی از ناحیه حکومت ظالم و غاصب اُموی بر شیعیان می باشد به طوری که امام صادق(علیه السلام) بر مسئله تقیّه اصرار می ورزد و اگر کوچک ترین اتهامی شبیه(رفض) به کسی وارد می شود کافی بود که احترام جانی و مالی او از بین رفته و گرفتار شکنجه و نابودی شود.
از جمله قیام ها و حرکت های مردمی که توسط عده ای در زمان امام صادق(علیه السلام) بر علیه ظلم و ستم حاکمان آغاز گردیده می توان به قیام های علویان و عباسیان اشاره نمود، به طوری که به دنبال قیام عباسیان، بنی امیه سقوط کردند، عباسان که با شعار های عدالت خواهانه و … روی کار آمده بودند، خودشان در عمل به دشمنان و مخالفان سرسخت اهل بیت و آل محمّد(علیه السلام) مبدل گشتند.
امام صادق(علیه السلام) که نیرنگ و دنیا خواهی و ترویز عباسیان را به وضوح دریافته بودند، به هیچ وجه آنها را تائید نفرمود ولی کم و بیش از قیام عدالت خواه زید بن علیّ(علیه السلام) حمایت می کرد. چنان چه نقل شده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: « رحمه الله، امّا انّه کان مؤمناً و کان عالماً و کان صدوقا،ً امّا انّه لو ظفر لوفی، أمّا انّه لو ملک یعرف کیف یضعها». (۱۱) ترجمه: خداوند او(زید) را رحمت کند، مرد مؤمن و عالم و راست گویی بود که اگر پیروز می شد با وفا باقی می ماند و اگر زمام دار می گشت، می دانست آن را به دست چه کسی بسپارد.
از جمله قیام های دیگر شورش و قیام “ابو سلمه خلاّل و ابو مسلم خراسانی” بود که امام(علیه السلام) به آنها روی خوش نشان نداد. امام صادق(علیه السلام) به درستی می دانست که آنان در شورش خودشان راست گو نیستند. در منابع تاریخی آمده است که ابومسلم خراسانی در راه استقرار حکومت ستم گر عباسیان جمعیت بی شماری را کشت!. برخی از مورّخان مانند ابن اثیر و طبری می نویسند: کشته های او بالغ بر ۶۰۰۰ نفر بود!.
۶ – شهادت
بخش پایانی زندگانی امام صادق(علیه السلام) مصادف با خلافت ظالمانه منصور عباسی گردید امام(علیه السلام) شدیداً از ناحیه خلیفه مورد دشمنی و حسادت قرار گرفت، زیرا امام(علیه السلام) بر حقانیت ولایت ائمه و از جمله خودشان اصرار می ورزید و لحظه ای حاضر به پذیرش و تایید حکومت بنی العباس نشد. (۱۲) لذا دشمن از همین مسئله بیم ناک بود.
محمد بن عبدالله اسکندری گوید: بر منصور وارد شدم و او را غمگین یافتم. گفتم: در چه فکری هستی؟ گفت: ای محمد، از اولاد فاطمه صد و اندی کشته شده اند اما آقا و امامشان (جعفر بن محمد) هنوز زنده مانده است!.
پس از مدتی منصور دستور داد جاسوس های زیادی منزل امام را زیر نظر بگیرند. او دستور داد سمّ مهلکی را تهیه و با اجبار به امام صادق(علیه السلام) بنوشانند. امام با تیز بینی و اطلاع از حوادث آینده، در آخرین لحظات عمر، امر امامت و وصایت و جانشینی خود را به ۵ تن (منصور دوانیقی، عبدالله، محمد بن سلیمان، همسرشان خانم حمیده و فرزندشان موسی)، واگذارکردند. در اثر این وصیت، توطئه منصور خنثی و از کشتن جانشین امام (علیه السلام) حیران و درمانده شد!. بالأخره آن بزرگوار در۲۵ شوّال سال ۱۴۸ هجری در سنّ ۶۵ سالگی مسموم و شهید شدند و بدن مطهر آن حضرت پس از کفن و اقامه نماز و تشییع شیعیان و علاقه مندان به قبرستان بقیع منتقل و مظلومانه در کنار اجداد طاهرینش به خاک سپرده شد. (۱۳)
“سلام الله علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم بیعت حیّأ”
پی نوشت ها:
۱- کلینی(رحمت الله علیه)، اصول الکافی ج۱ ص۴۷۲؛ مفید(رحمت الله علیه)، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ج۲ص۱۷۹؛ طبرسی(رحمت الله علیه)، اعلام الوری بأعلام الهدی ص۲۶۶٫
۲- ابن حجر، تهدیب التهذیب ج ۱ ص ۸۸؛ أسد حیدر(رحمت الله علیه)، الإمام الصادق(علیه السلام) و المذاهب الأربعه ج۲ ص۵۳؛ گروه نویسندگان، اعلام الهدایه: الإمام جعفر بن محمّد”الصادق” (ج ۸ )، ص ۴۲٫
۳- جاحظ، رسائل جاحظ ص۱۰۶٫
۴- أسد حیدر(رحمت الله علیه)، الإمام الصادق(علیه السلام) و المذاهب الأربعه ج۱ ص۵۱ الی ۶۲٫
۵- اربلّی(رحمت الله علیه)، کشف الغمّه فی معرفه الائمه(علیهم السلام) ج۲ ص۱۶۶؛ پیشوائی، سیره پیشوایان…ص ۳۵۲٫
۶- مفید(رحمت الله علیه)، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ج ۲ ص ۱۷۹٫
۷- طوسی(رحمت الله علیه)، اختیار معرفه الرجال ص۱۳۶٫
۸- همان ج۲ ص۵۸۶٫
۹- کلینی، روضه الکافی ج ۸ ص ۲؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیهم السلام)، ج۱ ص۲۶۰٫
۱۰- نجاشی(رحمت الله علیه)، رجال النجاشی ص۹٫
۱۱- طوسی(رحمت الله علیه)، اختیار معرفه الرجال ص۳۸۵؛ کریمیان، سیره و قیام زید بن علیّ(علیه السلام) ص۴۹٫
۱۲- حرّ عاملی(رحمت الله علیه)، وسائل الشیعه ج۱ ص۸٫ (اشاره به حدیث معروف که ارکان اسلام را نماز، روزه، زکات، حج و ولایت ذکر شده و مهم تر و کامل تر از همه را همان ولایت و حکومت حاکمان عادل و پیشوایان حق می دانند).
۱۳- طبرسی(رحمت الله علیه)، اعلام الوری ص۲۶۶؛ پیشوائی، سیره پیشوایان…ص ۳۸۹٫
پاسخ دهید