چگونه ما اگر کار بدی انجام دهیم به حساب دشمنان اهل بیت میآید و برعکس اگر دشمنان ولایت کار خوبی کنند به حساب ما میآید؟ آیا کسی وزر دیگری را بردوش میکشد؟
باسلام. در تفسیر تسنیم مجلد ۱۲ ذیل آیه ۷ سوره آل عمران و در بخش روایی روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است؛ این روایت از جمله روایات طینت است و مضمون آن چنین است: کارهای خیر نواصب به حساب شیعیان نوشته میشود و دشمنان ولایت از کارهای خوب خویش سودی نخواهند برد، چنانکه کارهای بد مؤمن در پرونده اعمال نواصب ثبت میشود و هر یک به اصل خود باز می گردد. (تسنیم، ج ۱۲، ص ۲۱۸؛ بحار الانوار، ج ۵، ص ۲۳۱ ؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۳۳۴). سؤال من این است که چگونه این روایت را توجیه میکنید؟ آیا ما اگر کار بدی انجام دهیم به حساب نمیآید و برعکس اگر دشمنان ولایت کار خوبی کنند به حساب ما میآید؟ آیا کسی وزر دیگری را حامل است؟
پاسخ اجمالی
اندیشمندان اسلامی این روایت را از روایات مشکل میدانند که نیاز به تفسیر و توضیح دارد. در اینجا دو تفسیر از اندیشمندان اسلامی را بیان میکنیم:
۱ – علامه طباطبایی با استناد به قرائن موجود در این روایت میگوید؛ منظور پاداش و کیفر نیست، بلکه مقصود این است که عنوان صواب و خطا هر عملی به هم سنخ و هم جنس خود برگشت میکند. ۲ – علامه مجلسی در توضیح این روایت میگوید؛ ممکن است منظور این باشد که حاکمان ظالم و پیروان آنها زمینه گناهان را فراهم میکنند و مؤمنان به دلیل حاکمیت طاغوت و محرومیت از حاکمیت ائمه حق دچار این گناهان شدند، در نتیجه حاکمان ظالم و پیروان آنها علاوه بر گناهان خود باید بار گناه مؤمنان را نیز بر دوش بکشند. مشروح این مطالب را در پاسخ تفصیلی مطالعه فرمایید.
پاسخ تفصیلی
در مورد این سؤال که چگونه عملی از یک نفر به فرد دیگر منتقل میشود، چند نکته را باید متذکر شد:
نکته اول: این سؤال اختصاص به این روایت ندارد، بلکه در مورد برخی از آیات قرآن نیز این سؤال مطرح است؛ زیرا از یک سو بر اساس بعضی از آیات قرآن هر کس مسئول اعمال خویش است و هیچکس گناه دیگران را به دوش نمیکشد،[۱] ولی از سوی دیگر بر اساس آیات دیگر قرآن، برخی از افراد علاوه بر تحمل اعمال خود، مسئول اعمال دیگران نیز هستند.[۲] نتیجه اینکه همانگونه که آیات قرآن دارای محکم و متشابه و ظاهر و باطن است، برخی از روایات نیز چنین است.
نکته دوم: برخی از اندیشمندان اسلامی این روایت را از روایات مشکل میدانند که نیاز به تفسیر و توضیح دارد. در اینجا دو تفسیر از اندیشمندان اسلامی را بیان میکنیم:
۱ – علامه طباطبایی با استناد به قرائن موجود در این روایت میگوید: منظور از انتقال اعمال خوب دشمنان اهل بیت به شیعیان و انتقال اعمال بد شیعیان به دشمنان، این است که هر عملی به هم سنخ و هم جنس خود برگشت میکند.
توضیح اینکه در این روایت هیچ نیامده که شیعه مؤمن در مقابل اعمال بد عذاب نمیشود، یا دشمنان اهل بیت(ع) به جهت اعمال خوب پاداشی (حتی در دنیا) دریافت نمیکنند. چنانکه منظور این نیست که این حرکت خاص از آن جهت که یک فعل فیزیکی و تکوینی است از فاعل این افعال سر نزده است، بلکه منظور عنوان خطا و صواب (خوب و بد) است؛ یعنی در پایان جهان پس از اینکه هریک از افراد انسان پاداش و کیفر اعمال خود را متحمل شدند، خوبی و بدی اعمال باید به چیزی که منشأ خوبی یا بدی است برگشت کند.[۳] برای این تفسیر در متن روایت نیز گواه و شاهد وجود دارد؛ زیرا اولاً: موضوع روایت دشمنان یا دوستان عادی اهل بیت نیستند، بلکه دشمنان و دوستانی هستند که تا پای جان از اعتقاد خود دفاع میکنند و دست از اعتقاد خود بر نمیدارند.[۴] ثانیاً: اینکه امام(ع) در این روایت برای بیان این مطلب از تشبیه برگشت شعاع خورشید به خورشید هنگام غروب آن استفاده کردهاند.[۵]
خلاصه اینکه در جهان هستی قوانین و مقرراتی وجود دارد که به حسب دید سطحی و ظاهری قابل ادراک نیست؛ برخی از این قوانین را با دقت در آیات و روایات میتوان به دست آورد. از جمله اینکه هر چیزی اصل و ریشهای دارد که در نهایت به اصل خود بازگشت میکند؛ اعمال زشت و خوب نیز باید به ریشه و اصل خود برگشت کند.[۶]
اما معنای این سخن که بدی و خوبی اعمال (بدون پاداش و جزا ) به اصل خود (دشمنان و دوستان اهل بیت) برگشت می کند چیست؟ و چگونه است؟ باید گفت چگونگی و ماهیت این مطلب برای ما معلوم نیست؛ شاید علت اینکه ائمه(ع) فرمودند این انتقال در آخرت صورت میگیرد، این باشد که این مطلب از حقایق و اسرار عالم آخرت است؛ احکام و خصوصیات عالم آخرت را نمیتوان دقیقاً با احکام دنیا قیاس کرد.
۲ – علامه مجلسی در توضیح این روایت میگوید؛ ممکن است منظور این باشد که حاکمان ظالم و پیروان آنها زمینه گناهان را فراهم میکنند و مؤمنان به دلیل حاکمیت طاغوت و محرومیت از حاکمیت ائمه حق، دچار این گناهان شدند، در نتیجه حاکمان ظالم و پیروان آنها علاوه بر گناهان خود، باید بار گناه مؤمنان را نیز بر دوش بکشند و مؤمنان به همین دلیل معذور باشند و مورد عفو قرار گیرند. [۷]
به نظر میرسد با اضافه کردن چند مطلب، این تفسیر نیز میتواند مقبول باشد:
مطلب اول: در مورد اینکه چگونه اعمال خوب دشمنان اهل بیت برای شیعیان و دوستان اهل بیت نوشته میشود، میتوان گفت شاید از این جهت باشد که همانگونه که اهل بیت(ع) منشأ همه خوبیها هستند، دوستان و شیعیان آنان نیز در اثر پیروی از آنها منشأ خیر و خوبی در جامعه هستند. بنابر این، شیعیان نیز به نوعی در تحقق اعمال خیر دخالت دارند.
مطلب دوم: همانگونه که در توضیح تفسیر اول بیان کردیم؛ در این روایت هیچ نیامده که شیعه مؤمن در مقابل اعمال بد عذاب نمیشود، یا دشمنان اهل بیت به جهت اعمال خوب هیچ پاداشی (حتی در دنیا) دریافت نمیکنند؛ بنابر این، بر اساس این تفسیر باید گفت؛ دشمنان اهل بیت علاوه بر گناهان خود مسئول گناهان شیعیان نیز هستند. در عین حال که شیعیان نیز باید پاسخگوی گناهان خود باشند، همچنین دشمنان اهل بیت در عین حال که به جهت اعمال خوب خود پاداشی دریافت میکنند مؤمنان نیز به جهت اعمال خوب دشمنان پاداش دریافت میکنند.
نکته سوم: توضیحات کلی در مورد اعمال
در پایان برای اطلاع بیشتر برخی از مطالب مرتبط با اعمال را متذکر میشویم: [۸]
۱ -انسان هر عملی که انجام میدهد دارای عکس العمل و نتیجهای است که بر آن مترتب است؛ برخی از مفسران این آثار را به دو قسم تکوینی(وجود حقیقی)و عقلایی (پاداشی)، تقسیم میکنند؛ احکام عقلی و نظام تکوین اعمال با احکام عقلایی و نظام جزا و پاداش، متفاوت است؛ بر اساس نظام عقلی(تکوینی) هر عمل و فعلی فقط به فاعل خود منتسب است و از او به دیگری سرایت نمیکند، اما از نظر عقلایی گاهی یک فعل به غیر فاعل نسبت داده میشود؛ مثلا اگر حسن، به تنهایی، سیبی را به علی داد، تا بخورد و علی سیب را خورد. در اینجا از نظر عقلی و تکوینی نمیتوان گفت حسن سیب را نداد، یا افراد دیگری با او شریک بودند. اما از نظر عقلایی و جزا و پاداش به همه کسانی که در تهیه این سیب شریک بودند میتوان این فعل را به آنها استناد داد. ملاک عقلایی برای انتساب افعال، مصالحی است که در نظر عقلا شناخته شده است. گستره(سعه و ضیق) انتساب را مصلحتها تعیین میکند.
۲ – خداوند تبارک و تعالی در تبیین احکام براساس قواعد عقلایی با مردم صحبت میکند؛ از این رو بسیاری از احکام و آثاری که در قرآن کریم و منابع دینی، برای اعمال انسانها بیان شده با قواعد عقلایی هماهنگ است نه با قواعد عقلی.
البته، درک کلیات این قواعد عقلایی مشکل نیست؛ اما فهم دقیق مصالح دینی و امور معنوی به خصوص آنچه مربوط به آخرت است، بدون استمداد از وحی ممکن نیست یا بسیار دشوار است؛ زیرا اولاً: آگاهی انسانها معمولاً از امور حسی و ظاهری تجاوز نمیکند؛ مثلاً معمول انسانها موفقیت و شکست را فقط در قالب سیطره و مغلوبیت ظاهری میبینند؛ در حالیکه از نظر منابع دینی عمل به وظیفه نشانه موفقیت است، هر چند از نظر ظاهری شکست محسوب شود.[۹] ثانیاً: به طور معمول انسانها اشیا را در محدوده کوتاه زمانی مینگرند؛ در حالی چه بسا برای آشکار شدن آثار اعمال نیاز به زمان طولانی باشد و آثار اعمال در طول زمان ظاهر شوند.
۳ – در قرآن و منابع دینی احکامی برای اعمال انسان بیان شده است که نمونههایی از آنها را ذکر میکنیم:
الف. حبط و از بین رفتن کلی آثار اعمال خوب به واسطه گناه و معاصی: «هر که از شما از دین خود برگردد و کافر بمیرد، آنان اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود».[۱۰]
ب. تکفیر و پوشیده شدن تمام اعمال بد به واسطه اعمال خوب: «بگو: اى بندگان من که بر زیان خویش اسراف کرده اید، از رحمت خدا مأیوس مشوید. زیرا خدا همه گناهان را مى آمرزد. اوست آمرزنده و مهربان».[۱۱]
ج. انتقال اعمال بد دیگران به انسان: «چون به آنها گفته شود: پروردگارتان چه چیز نازل کرده است؟ گویند: افسانه هاى گذشتگان. تا در روز قیامت همه بار گناه خویش و بار گناه کسانى را که به نادانى گمراهشان کرده بودند، بردارند. آگاه باش که بار بدى بر مى دارند».[۱۲]
د. تبدیل اعمال بد به اعمال خوب: «مگر آن کسان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهاى شایسته کنند. خدا گناهانشان را به نیکیها بدل مى کند و خدا آمرزنده و مهربان است».[۱۳]
در پایان متذکر می شویم با توجه به مجموعۀ چنین آیات (که نشانگر آن است که بر وزن اعمال مؤمنان افزوده شده و از وزن اعمال کافران کاسته خواهد شد، بدون آنکه این کاهش و افزایش، ارتباطی با هم داشته باشند)، احتمال دیگری که در روایت مورد گفتگو وجود دارد آن است که شاید این حدیث، ناظر به همین امکان افزایش و کاهش باشد. یعنی در نهایت و با این کم و زیاد کردن ها در ترازوی اعمال، گویا وزنه به نفع گروهی سنگین و به ضرر گروهی سبک شده است گرچه شاید در واقع، هیچ عملی جابجا نشده باشد و هیچ عمل نیکی از کافران به مؤمنان منتقل نشده و هیچ کافری نیز به دلیل کردار زشت مؤمنی مورد مؤاخذه قرار نگرفته است.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. النجم، ۳۸؛ بقره، ۲۸۶٫
[۲]. نحل، ۲۴، ۲۵٫
[۳] ر. ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۹۵ – ۱۰۵، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، چاپ ششم، ۱۴۲۱ ق.
[۴]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۵، ص ۲۲۸، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق، «أَخْبِرْنِی یَا إِبْرَاهِیم کَیْفَ تَجِدُ اعْتِقَادَهُمَا قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَجِدُ مُحِبِّیکُمْ وَ شِیعَتَکُمْ عَلَى مَا هُمْ فِیهِ مِمَّا وَصَفْتُهُ مِنْ أَفْعَالِهِمْ لَوْ أُعْطِیَ أَحَدُهُمْ مِمَّا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ذَهَباً وَ فِضَّهً أَنْ یَزُولَ عَنْ وَلَایَتِکُمْ وَ مَحَبَّتِکُمْ إِلَى مُوَالَاهِ غَیْرِکُمْ وَ إِلَى مَحَبَّتِهِمْ مَا زَالَ وَ لَوْ ضُرِبَتْ خَیَاشِیمُهُ بِالسُّیُوفِ فِیکُمْ وَ لَوْ قُتِلَ فِیکُمْ مَا ارْتَدَعَ وَ لَا رَجَعَ عَنْ مَحَبَّتِکُمْ وَ وَلَایَتِکُمْ وَ أَرَى النَّاصِبَ عَلَى مَا هُوَ عَلَیْهِ مِمَّا وَصَفْتُهُ مِنْ أَفْعَالِهِمْ لَوْ أُعْطِیَ أَحَدُهُمْ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ذَهَباً وَ فِضَّهً أَنْ یَزُولَ عَنْ مَحَبَّهِ الطَّوَاغِیتِ وَ مُوَالَاتِهِمْ إِلَى مُوَالَاتِکُمْ مَا فَعَلَ وَ لَا زَالَ وَ لَوْ ضُرِبَتْ خَیَاشِیمُهُ بِالسُّیُوفِ فِیهِمْ وَ لَوْ قُتِلَ فِیهِمْ مَا ارْتَدَعَ وَ لَا رَجَعَ وَ إِذَا سَمِعَ أَحَدُهُمْ مَنْقَبَهً لَکُمْ وَ فَضْلًا اشْمَأَزَّ مِنْ ذَلِکَ وَ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ وَ رُئِیَ کَرَاهِیَهُ ذَلِکَ فِی وَجْهِهِ بُغْضاً لَکُمْ وَ مَحَبَّهً لَهُم..»
[۵]. همان، ص ۲۳۱، «ثمَّ قَالَ أَخْبِرْنِی یَا إِبْرَاهِیمُ عَنِ الشَّمْسِ إِذَا طَلَعَتْ وَ بَدَا شُعَاعُهَا فِی الْبُلْدَانِ أَ هُوَ بَائِنٌ مِنَ الْقُرْصِ قُلْتُ فِی حَالِ طُلُوعِهِ بَائِنٌ قَالَ أَ لَیْسَ إِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ اتَّصَلَ ذَلِکَ الشُّعَاعُ بِالْقُرْصِ حَتَّى یَعُودَ إِلَیْهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ کَذَلِکَ یَعُودُ کُلُّ شَیْ ءٍ إِلَى سِنْخِهِ وَ جَوْهَرِهِ وَ أَصْلِهِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَزَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِنْخَ النَّاصِبِ وَ طِینَتَهُ مَعَ أَثْقَالِهِ وَ أَوْزَارِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ فَیُلْحِقُهَا کُلَّهَا بِالنَّاصِبِ وَ یَنْزِعُ سِنْخَ الْمُؤْمِنِ وَ طِینَتَهُ مَعَ حَسَنَاتِهِ وَ أَبْوَابِ بِرِّهِ وَ اجْتِهَادِهِ مِنَ النَّاصِبِ فَیُلْحِقُهَا کُلَّهَا بِالْمُؤْمِنِ أَ فَتَرَى هَاهُنَا ظُلْماً وَ عُدْوَاناً قُلْتُ لَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه».
[۶]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۹۶٫
[۷] بحارالأنوار، ج ۵، ص ۲۳۴، «ثم اعلم أن هذا الخبر و أمثاله مما یصعب على القلوب فهمه و على العقول إدراکه و یمکن أن یکون کنایه عما علم الله تعالى و قدره من اختلاط المؤمن و الکافر فی الدنیا و استیلاء أئمه الجور و أتباعهم على أئمه الحق و أتباعهم و علم أن المؤمنین إنما یرتکبون الآثام لاستیلاء أهل الباطل علیهم و عدم تولی أئمه الحق بسیاستهم فیعذرهم بذلک و یعفو عنهم و یعذب أئمه الجور و أتباعهم بتسببهم لجرائم من خالطهم مع ما یستحقون من جرائم أنفسهم و الله یعلم و حججه ص».
[۸] این مطالب بر گرفته از تفسیر المیزان است. ر. ک. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۱۷۲ – ۱۸۸،(با تلخیص و ویرایش).
[۹]. «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْن »، توبه، ۵۲٫
[۱۰]. بقره، ۲۱۷، «مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»، آل عمرن، ۲۱، ۲۲٫ «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِایَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّنَ بِغَیر حَقٍ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ. أُوْلَئکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَهِ وَ مَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ».
[۱۱]. زمر، ۵۳، «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ».
[۱۲]. نحل، ۲۴، ۲۵٫
[۱۳]. فرقان، ۷۰، «إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیما».
پاسخ دهید