سوال: پسری هشت ساله دارم که بیش از اندازه اضطراب دارد. به عنوان مثال، اصلاً به من اجازه نمیدهد که از خانه بیرون بروم و میگوید: اگر بیرون بروی، ممکن است ماشین با تو تصادف کند. یا مثلاً وقتی میخواهم بخوابم میگوید: نکند وقتی بخوابی یک دفعه بمیری! این اخلاقها را به هیچ عنوان نسبت به پدر خود ندارد؛ فقط نسبت به من دارد. لطفاً راهنمایی بفرمایید.
جواب:
راهکارها:
الف. تقویت ارتباط پدر
در خانههایی که نقش پدر کمرنگ است، وابستگی فرزندان به مادر افزایش پیدا میکند. معمولاً اوّلین نکتهای که در مسائل مشابه این سؤال مطرح میشود، این است که بایستی یک مقدار پدر ارتباط خود را با فرزندش تقویت کند؛ خصوصاً با توجّه به اینکه فرزند ایشان یک پسر هشت ساله است.
ب. پرهیز تهدیدهای عاطفی
مادران باید خیلی مراقب باشند که بچّهها را تهدید نکنند. مثلاً بچّه یک مقدار ممکن است اذیّت کند و چون پسر بچّه است، جنبوجوشهای خاصّ خود را دارد؛ لذا مادر میگوید: من آخر از دست کارها و شیطنت های تو دق میکنم و سر به بیابان میگذارم. آن وقت ببینم تنهایی چه کار میخواهی بکنی! یا میگوید: تو که حرف من را گوش نمیدهی، یک روز که تو به مدرسه میروی، من به خانهی پدر خود میروم و دیگر برنمیگردم.
فرزند هم تصوّر میکند که این اتّفاق میافتد؛ لذا دچار اضطراب و استرس میشود. برای همین وقتی صبح بیدار میشود، اوّل از مادر میپرسد امروز میخواهی جایی بروی یا نه؟ بنابراین، ما نباید از این تهدیدهای عاطفی برای فرزند خود استفاده کنیم؛ زیرا ممکن است عواطف بچّهها را تحت تأثیر خود قرار دهد.
ج. رفع عوامل ایجاد کننده اضطراب
گاهی اوقات بچّهها با شخصیّت قصّهها، فیلمها، داستانها و سریالها ارتباط برقرار میکنند؛ لذا اگر ببینند که اتّفاقی در فیلم یا سریالی میافتد، سریع خود را جای آن شخصیّت میگذارند. مثلاً با خود فکر می کنند که اگر به جای این بچّه بود و مادرش زیر آوار زلزله مانده بود، چه کار میکرد! بنابراین، نگرانی در او تشدید میشود.
پاسخ دهید