جوهر مدبّر بدن را که حکیمان بیشتر «نفس ناطقه» تعبیر کنند… بر حسب هر مقام و شأنی، اهل معنی بر آن اصطلاحی نهادند مانند: نفس امّاره، نفس مُسَوِّله، نفس لوّامه، نفس مُلهَمه، نفس مطمئنّه، نفس راضیه و مرضیّه.
از آن رو که به حکم شهوت و غضب، اگر به قبایح و زشتیها امر کند، «امّاره» باشد.
از آن جهت که زشتیهای اعمال خود را در پردههای تسویلات و تخیّلات نیکو جلوهگر سازد، «نفس مسوّله» است.
و از آن جهت که چون کار زشت کند، متنبّه شده و خود را سرزنش و ملامت کند، «لوّامه» تعبیر شده.
و از این رو که راه خیر و شرّ او را ایزد متعال به او الهام کند «مُلهَمه» باشد.
و چون از وسوسهی وَهم و خیال و آسیب و شهوت و غضب ایمن گردد و از اشتیاق به آمال پست دنیوی برهد، «نفس مطمئنّه» شود.
و چون هر چه قلم قضای الهی بر او برنگاشته از خوش و ناخوش، بدان خشنود باشد، و به پاکی سریرت و حُسن خُلق از وی خدا و خلق خشنودند، «راضیه و مرضیّه» است.
منبع: کتاب پندهای آسمانی، ص ۸۹
پاسخ دهید