اسراف حرام است!
شهید سید مجتبی علمدار
در کردستان بر روی ارتفاعات مستقر بودیم. چشمهی زلالی در آنجا قرار داشت. بچّهها به کمک یک لوله، آب را به قسمتهای پایین منتقل کرده بودند.
آب دائم در جریان بود. بقیه نیروها از سنگرهایشان برای بردن آب به کنار سنگر ما میآمدند. دبهی آب را پر میکردند و میرفتند.
یک روز سیّد نشسته بود کنار سنگر. یک بسیجی با دبهی آب جلو آمد و مشغول پر کردن دبه شد. در حال برگشتن بود که سیّد گفت: «برادر، نشنیدی اسراف حرام است! چرا شیر آب را نبستی؟!»
بندهی خدا معذرتخواهی کرد. سریع برگشت و گفت: «ببخشید، حواسم نبود.»
بعد دنبال شیر آب گشت. هر چه به اطراف نگاه کرد شیر آب نبود! وقتی به مسیر لوله نگاه کرد خندید و برگشت!
علمدار، راوی مادر و دوستان شهید، ص ۳۱ و ۳۲٫
پاسخ دهید